« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1401/09/13

بسم الله الرحمن الرحیم

ادامه مسئله دوازدهم/فصل اول در باب نیت /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/فصل اول در باب نیت /ادامه مسئله دوازدهم

 

در مساله دوازدهم که مربوط به وقت نیت بود عرض کردیم که سه تا فرع وجود دارد در این مساله،یکی وقت نیت در واجب معین،فرع دوم وقت نیت در واجب غیر معین،و فرع سوم وقت نیت در صوم مندوب.اون دو فرع اول بحثش مطرح شد و تموم شد،قبل از اینکه به فرع سوم برسیم،مرحوم سید میفرماید_و لا فرق فی ذالک بین سبق التردد او العزم علی العدم_اینی که در واجب غیر معین شما زمان داری مثل روزه قضا مثل روزه کفاره،وقت داری که تا ظهر تصمیم بگیری که روزه بگیری یا نگیری تفاوتی نمیکنه که قبلش مردد بوده باشی یا جازم بر روزه نگرفتن باشی،فرقی از این جهت نمیکند،ممکنه این توهم پیش بیاد که این فقط مال شخص مردد است ولی اگر انسان تصمیم داره که روزه نباشه دیگه نمیتونه روزه بگیره،ممکنه شخصی این شبهه براش پیش بیاد،(۱:۴۷) اولا که اون روایاتی که تحدید وقت میکرد تا ظهر،اطلاق داشت نسبت به این حالات ذهنی مکلف،اون گفت کسی که_ یبدوا له_ بنظرش برسه تصمیم بگیره روزه بگیره حالا قبلش تصمیم داشته که روزه نگیره یا اصلا هیچ تصمیمی نداشته نسبت به اون حالات روایت مطلق بود،اطلاق داشت،این اولا،ثانیا ملاک این اخبار و روایات فقدان نیت تا ظهر بود،فقدان و نبود نیت تا ظهر معفو است،مورد عفو قرار گرفته،مشمول تسهیل و تخفیف شارع شده،حالا فقدان نیت میخواهد به شکل تردید باشد میخواهد به شکل جزم بر عدم باشه هردوش از این جهت باهم مشترک است،چه آدمی که مردد است نیت ندارد چه آدمی که نیت داره که روزه نگیره اونم نیت صوم نداره،پس بنابراین چون هر دوی این حالات از نظر فقدان نیت یعنی فقدان نیت صوم باهم مشترک هستند میشن مشمول ادله امتداد وقت تا زوال،فرقی باهم از این جهت ندارند.این یک تتمه ای از فرع دوم مونده بود.

اما فرع سوم یعنی وقت نیت در صوم مندوب و مستحبی میفرماید_و اما فی المندوب فیمتد الی ان یبقی من الغروب زمان یمکن تجدیدها فیه علی الاقوی_در صوم مندوب وقت نیت استمرار پیدا میکند تا قبل از غروب یعنی یک مقداری تا غروب فرصت باشه که این بتونه نیت صوم بکنه،یعنی اون اگر چند لحظه چند دقیقه هم تا قبل از غروب نیت صوم بکنه که _یمکن تجدیدها فیه_اونقدری زمان باشه که امکان احداث نیت،امکان تجدید نیت،امکان ایقاع و ایجاد نیت داشته باشد،که برای نیت کردن چند لحظه هم بس است چند ثانیه هم بس است،همین مقدار تا قبل از غروب این مهلت نیت دارد در روزه مندوب،عصر شد،نزدیک غروب شد،دید که امروز چیزی نخورده،گفت از صبح تا حالا هیچ نخوردم گفت خب بهتره نیت روزه بکنم این روزه صحیح است؟ایشون میفرماید علی الاقوی این روزه صحیح است،علی الاقوی چون روایت معارض هم دارد.خب این مساله یعنی همین امتداد نیت صوم مندوب تا قبل از غروب،این مساله در واقع مشهوری است،قول مشهور فقها هم بین متقدمین هم بین متاخرین همین است در مورد صوم مندوب،حتی ادعای اجماع هم شده است،مرحوم صدوق،شیخ طوسی،علامه بزرگوار،ابن ادریس،ابن زهره،ابن حمزه،شهید اول،شهید ثانی،اینها ادعای اجماع کردند در این حکم،یعنی امتداد نیت صوم تا قبل از غروب،در مقابل مخالفتی هم هست،خود شیخ بزرگوار یعنی شیخ طوسی در برخی دیگر از کتابهایش،تحدید تا زوال را قبول کرده گفته صوم مندوب هم وقت نیتش تا ظهر است،یا شهید ثانی در مسالک،سید عاملی در مدارک،اینها هم حتی ادعای مشهور در این طرف کردند در این طرف که وقت نیت تا ظهر است نه تا قبل از غروب،پس این قول را هم داریم.منتها انصافا اگر آدم فحص بکند، تتبع بکنه میبینه نه شهرت با اون طرف است با کسانی که تا قبل از غروب امتداد میدهند وقت نیت را،خب طبیعتا ما دو طائفه از اخبار و روایات داریم،روایاتی که دلیل قول مشهور هستند،و روایاتی که دلیل قول خلاف مشهور هستند،ادله معارض به قول معروف،حالا ادله قول مشهور اینها هستند:

۱)موثقه ابی بصیر آدرسش هم هست ابواب وجوب نیت باب سه حدیث یک،اصلا تو این باب سه یک حدیث هم بیشتر نیست_محمد بن یعقوب عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد عن الحسین بن سعید عن فضالة بن ایوب عن حسین بن عثمان عن سماعة بن مهران عن ابی بصیر قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن الصائم متطوع_پس از اول موضوع روشن شد در مورد کسی که به صورت استحبابی داره روزه میگیره_تعرض له الحاجة_یک حاجتی،نیازی براش پیش میاد لابد بر اینکه روزه اش را افطار بکند مثلا،حضرت فرمودند_قال هو بالخیار ما بینه و بین العصر_اختیار دارد میتواند تا عصر روزه بگیره_و ان مکث حتی العصر_اگر تا عصر مکث کرد یعنی نیت صوم نکرد_ثم بدا له ان یصوم_عصری،عصر هم تا قبل از غروب است دیگر،_و ان لم یکن نوی ذالک فله ان یصوم ذالک الیوم ان شاء الله_تا عصری صبر بکند اکه تا عصر صبر کرد بعد تصمیم گرفت روزه بگیره،_و ان لم یکن نوی ذالک_حتی اگر قبلشم نیت نداشت_فله ان یصوم ذالک الیوم_میتونه آن روز را روزه بگیرد روایت خیلی صریح و روشن است در اینکه تا قبل از غروب که ما بهش میگیم عصر،انسان میتونه نیت صوم

بکند،به شرطی که قبلش چیزی نخورده باشد،مرتکب مفطری نشده باشد.

خب این از نظر دلالت،روایت خیلی صریح و خوب است،از نظر سند هم که روایت موثقه است،عده های کلینی قبلا گفتیم اون عده های معروف و معلوم کلینی که به احمد بن محمد بن عیسی سه تا عده دارد که رجالش معلوم هستند،وقتی که میگه عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی یا احمد بن محمد بن خالد یا سهل بن زیاد،این سه تا معتبر اند،روایاتی که از این سه طریق باشند معتبر و موثق هستند،ثقاتی در این طرق هست یعنی بعضی از این عده ها ثقه هستند،همون بعضیش که ثقه باشند کافیه برای اعتبار روایت،پس بنابراین این روایت از این نظر هم خوبه،حسین بن سعید اهوازی هم که مشخصه،فضالة بن ایوب اینها همه توثیقات دارند،اصلا از رجال جلیل القدر هستند،حسین بن عثمان،سماعة بن مهران عن ابی بصیر،همشون از این جهت وثاقت مورد وثوق هستند مشکلی از این جهت ندارند بنابراین سند،سند کاملا معتبری است،دلالت هم که روشنه.

جواب به شاگرد:اونم که ما قبول نکردیم گفتیم خلاف ظاهر است،واقعا خلاف ظاهر بود،همینکه بعد از ظهر تا غروب را میگویند عصر،ظهور لفظ عصر در اینست

۲)روایت دوم صحیحه هشام بن سالم است همین ابواب وجوب نیت باب دو حدیث هفت:روایتش را قبلا داشتیم_بإسناده_که اسناد این باب دو اغلب اسناد شیخ است_عن احمد بن محمد _که همون اشعری است_عن ابرقی_که پدر این محمد بن خالد است یعنی خالد برقی است در واقع_عن ابن ابی عمیر عن هشام بن سالم_سند،سند خیلی خوبیه صحیحه است_عن ابی عبد الله علیه السلام قال کان امیر المومنین علیه السلام یدخل الی اهله فیقول عندکم شیئ_حضرت وارد میشدند به منزل میگفتند چیزی برای خوردن هست_و الا صمت_اگر نیست من روزه بگیرم_فان کان عندهم شیئ اتوه به و الا صام_اگر چیزی بود میوردند حضرت میل میکردند و الا روزه میگرفتند،خب روایت اطلاق دارد از نظر نوع صوم یعنی چیزی نیست حالا که روزه استحبابی است یا،گفتیم که آقای خویی استبعاد کرده بود که این روزه واجب که امیرالمؤمنین نداشتند،روزه قضا و کفاره از شان حضرت دوره،که ما عرض کردیم حالا روزه کفاره را آدم میتونه قبول کنه ولی روزه قضا چرا از شأن ائمه دور باشد،ائمه دچار بیماری،سفر،میتونسته پیش بیاد و روزه قضا داشته باشند ولی یک قرینه ای در این روایت هست که گرایش میده مارا به طرف صوم مندوب،تقویت میکنه جهت صوم مندوب،و اونم اینه که میگه کان امیر المومنین،یعنی روال حضرت این بود،دیگه حضرت مگر چقدر روزه قضا اگرم داشتند،وقتی میگه کان امیر المومنین یعنی سیره و شیوه حضرت این بود یعنی تکرار میشد،بنابراین ظهورش در صوم مندوب قویتر است بخاطر همون استمراری که در این عمل بوده است،از این جهت این روایت البته همونطور که عرض کردم اطلاق دارد،اونم مانع اطلاقش نمیشود ولی گرایشش به طرف صوم مندوب یک مقداری قرینه دارد یک همچین قرینه ای دارد،قویتر است.یکی اینه،یکی هم ممکنه بگه کسی خب اینکه الان از نظر وقت زوال هم اطلاق دارد چون صحبتی از وقت نشده،خب همین اطلاقش خوب است دیگر،اطلاقش تا غروب رو میبره دیگر،باز هم یک قرینه ای دارد بر اینکه بعد الزوال بوده،البته این دوتا که عرض میکنم چه اون کان امیر المومنین چه این قرینه دوم هر دوش در حد قرینه است،در حد دلالت ظاهر نیست، و اونم اینست که چه وقتی است که شخص برمیگرده خونه و میگه چیزی برای خوردن داریم یا نداریم معمولا بعد از ظهر است دیگر،بعد از ظهر است که فرد برمیگرده خونه،دیگه قبل از ظهر که آدم برنمیگرده خونه بگه برا خوردن چیزی هست یا نیست،بعد از ظهر است دیگه از فعالیت روز آدم برمیگرده خونه،اینم گفتند آقایون،اینم یک قرینه ای حالا شما اگ قبولم نکردید،نکردید ولی برای اینکه این روایت بیشتر باز احتمال بعد الزوال در آن قویتر است ولی خب اطلاقش شامل قبل و بعد از زوال هردو میشود به هر صورت این روایت هم هست به عنوان روایت مطلق،اون یکی قبلی اون صریح بود در صوم تطوع و صریح هم بود در بعد از زوال

جواب به شاگرد:بعضی روزها خیلی بلند است،بعضی وقتها فایده دارد مثل وقتهایی که غروب ساعت هشت و اینهاست حدودا،می ارزه که آدم چیزی بخوره.

خب اینم یک روایت

۳)یکی هم صحیحه هشام بن سالم است حدیث هشت همین باب است باب دو،صحیحه دوم از هشام_و عنه_یعنی همین احمد بن محمد اشعری_عن علی بن الحکم عن هشام بن سالم عن ابی عبدالله علیه السلام قال قلت له الرجل یصبح لا ینوی الصوم_خدمت حضرت عرض کردم یک کسی صبح میشه و نیت روزه نمیکند_فإذا تعالی النهار_روز که بالا میاد_حدث له رأی فی الصوم_بنظرش میرسه که روزه بگیره حالا روزم شده یعنی آفتاب طلوع کرده_فقال ان هوه نوی الصوم قبل ان تزول الشمس حسب له یوم و ان نواه بعد الزوال حسب له من الوقت الذی نواه_اگر قبل از ظهر است و نیت کرد کل اون روز برایش حساب میشود،یعنی روزه اش صحیح است ثواب یک روزه کامل رو هم برده است ولی اگر بعد از زوال باشد از همون وقتی که نیت کرده براش حساب میشه.اینو‌اونوفت هم مطرح کردیم در مورد واجب غیر معین،گفتیم این فراز آخر. و عبارت آخر یک مقداری اجمال دارد آدم نمیفهمه مقصود حضرت اینست که باطله ولی ثواب بهش میدن یا صحیحه و ثواب نصف و نیمه بهش میدن مثلا،به هر صورت این روایت اطلاقش شامل صوم مندوب میشود،چون در روایت که هیچ تصریحی به نوع خاصی از صوم نشده،اطلاقش شامل صوم مندوب میشه که ما بگیم مقصود از این روایت روزه مستحبی است منتها روزه مستحبی که بعد از ظهر نیت بشه ثوابش کمتر است.خب چرا اینو ما برگردونیم به روزه مستحبی؟بخاطر اینکه ادله روزه واجب از اطلاق این روایت روزه واجب را خارج میکند چون روزه واجب ادله اش میگفت تا ظهر وقت نیت است،بنابراین اون ادله مقید میکند این روایت را به صوم مندوب و مستحبی،اگه اون روایات را نداشتیم این را در صوم واجب هم قبول میکردیم ولی چون اون روایات رو داریم اونها از اطلاق این روایت خارج میشن یعنی صوم واجب از اطلاق این روایت خارج میشه میمونه صوم‌ مندوب،پس صوم مندوب قبل از ظهر،بعد از ظهر میشه نیت مرد با ثواب کمتر،این دوتا روایت آخر اطلاق داشت ولی روایت اول خیلی روایت خوبی بود،تعیین کرده بود صوم تطوع را.اینها ادله اصلی ما در قول مشهور بودند که وقت نیت صوم مندوب تا قبل از غروب است

اما ادله خلاف مشهور:

یکی موثقه ابن بکیر است یعنی عبدالله بن بکیر،فطحی بوده،چون فطحی بوده میگیم موثقه،ابواب وجوب صوم باب بیست حدیث دو_محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن ابن فضال عن ابن بکیر_روایت از نظر سند خیلی خوبه،محمد بن یحیی العطار است،احمد بن محمد چه اشعری باشه چه برقی باشه هر دو ثقه هستند،ابن فضال هم اتهام فطحیت دارد مکرر بزرگان این اتهام را رد کردند،ابن بکیر هم معروف به فطحی بودن هست به هر حال ایرادی ندارد چون اینها توثیق شده است،عرض کردیم فطحی بودن هم جرم خیلی سنگینی نبوده نسبت به واقفی بودن،واقفی ها مورد لعن واقع شدند در روایات ولی فطحی ها بعد مدتی برگشتند به امام‌کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام و دوباره امامیه شدند چون استمرار پیدا نکرد عبدالله افطح فتنش و انحرافش استمرار پیدا نکرد خوشبختانه،بعد مدتی مرد بچه هم نداشت، خاموش شد،انحرافش زود خاموش شد

سوال شاگرد:اگر واقفیه باشد ولی آدم راستگویی باشد چی؟

جواب به شاگرد:اگر توثیق داشته باشه از نظر سند ایرادی ندارد.

_قال سالت اباعبدالله علیه السلام عن الرجل یجنب ثم ینام حتی یصبح_شخصی مجنب میشه دچار جنابت میشه،بعد میخوابه و صبح بیدار میشه_ایصوم ذالک الیوم تطوعا_اون روز را میتونه تطوعا روزه بگیره؟روزه مستحبی بگیره؟حضرت فرمودند که_فقال الیس هو بالخیار ما بینه و بین نصف النهار_مگر انسان اختیار ندارد تا ظهر که نیت کند،استفهام‌ تقریری میگن به اینها،یعنی حضرت میخوان اقرار بگیرن،مگر انسان اختیار نداره تا ظهر اختیار نداره در صوم،چون سوال هم از صوم مستحبی بود،پس روایت ظهورش در اینکه صوم مستحبی وقتش تا ظهره،ظهور خیلی خوبی داره اتفاقا چون حضرت به نحو استفهام تقریری میگن یعنی آدم مگه نداره اختیار؟یعنی داره دیگه،اونطرفش رو میگن استفهام انکاری،اینطرف رو استفهام تقریری میگن که هدف اثبات یک چیزی باشد،خب سند که عرض کردیم خوبه،دلالت هم خیلی خوبه،بعضی از بزرگان مثل مرحوم خویی و اینها سعی کردند این روایت را حمل کنند بر افضلیت،یعنی بگن قبل از ظهر افضل است در جمع با اون موثقه ابابصیر،اونجا هم صوم تطوع بود،اونجا تصریح داشت که تا عصر،اینم صوم تطوع است تصریح دارد تا ظهر.البته اینجا به مفهوم بعد از ظهر را خارج میکند حضرت میگوید مگر تا ظهر مهلت ندارد؟یعنی بعد از ظهر مهلت ندارد دیگر،مفهومش مخالف با منطوق اون روایت است ولی بله بعضی ها مثل این بزرگوار ما بخوایم جمع کنیم این روایات را میگیم که حمل میکنیم بر اختلاف در مراتب فضل به قول معروف،یعنی بعد از ظهر فضیلتش بیشتره.قرینه ما چیه؟قرینه ما همین روایت صحیحه هشام بن سالم است که حضرت فرموده بود اگر بعد از ظهر نیت بکند ثوابش کمتر است،به هر حال اگر بشه اینجوری جمع کرد کسی قانع بشه فبها المراد ولی بنظر نمیرسه این روایت با اون روایت قابل جمع باشه،ظهورش خیلی قویست در اینکه اینجا حضرت میفرماید_الیس هو بالخیار_ مگر تا ظهر اختیار ندارد؟خب معنیش اینست که بعد از ظهر اختیار ندارد،بحث فضیلت نیست اصلا،بحث اینست که دیگه اختیار نیت ندارد.مشکل است بخوایم حمل کنیم بر مفضول بودن و مرجوح بودن،نه روشن است در بطلان.پس روایت تعارض پیدا میکند،قابل جمع نیست،بنظر بنده که قابل جمع نیست با اون روایت،صراحتش بیشتر از اینست که ما بگیم میشه جمع کرد،خب تعارض هم پیدا کند ما دوتا راه داریم یا باید بگیم این روایت بخاطر اعراض مشهور از اعتبار ساقط است چون قدما به این روایت فتوا ندادند،مشهور قدما در حد نزدیک به اجماع از این روایت اعراض کردند،به این روایت فتوا ندادند،فتوا ندادند یعنی همون عمل نکردند،اگر بتونیم بگیم که این روایت مشمول اعراض اصحاب میشود از اعتبار ساقط است دیگه اصلا نوبت به تعارض نمیرسد،شما میدونید وقتی تکافؤ نباشد یعنی یک روایتی اعتبار نداشته باشد دیگه اصلا ما احتیاجی به مرجحات باب تعارض نداریم اصلا در اون حدی نیست که بخواهد با یک روایت قوی تعارض پیدا کند،اگر بتونیم از این راه وارد شویم یعنی همین قاعده ای که اون سمتش انجباره این سمتش اعراض است،خب فبها میگیم این روایت اعتبار ندارد،اگر نتونیم یعنی کسی قانع نشودکه این روایت معرض عنها است غیر معمول بها است غیر مفتی بها است،میبریمش در باب تعارض،یکی از مرجحات باب تعارض شهرت است،این دفعه نه شهرت عملی،بلکه شهرت روایی،اون روایت ابی بصیر از چند طریق وارد شده هم خود روایت ابی بصیر موثقه ابی بصیر بودش که حضرت میفرمود تا عصر،اون موثقه ابی بصیر طرقش متعدده است،یک طریق ندارد چند طریق دارد،شهرت بیشتری دارد بعد کلا اطلاقاتی که، داشتیم قبلا توی فرع های قبلی میخوندیم،اطلاقاتی که حضرت میگوید که اگر غیر ماه رمضان بعد طلوع فجر میتونی نیت بکنی،اصلا زمانی معین نمیکند،اون اطلاقات خیلی زیاد هستند که ما توی صوم واجب غیر معین از اونها استفاده کردیم گفتیم یک سری روایت مطلق هستند حد زمانی ندارند پس بنابراین روایاتی که یا به صراحت بعد زوال را متعرض میشه یا اصلا متعرض وقت زوال نمیشود اینها عددشون بیشتر از این روایاتیست که میگوید بعد زوال میتونی نیت کنی،تعداد اون روایات بیشتر است،یکبار دیگر میگویم روایاتی که یا به صراحت میگه بعد از زوال هم نیت امکان دارد مثل موثقه ابابصیر،یا اصلا متعرض زوال نمیشود،اشاره ای به مساله زوال نمیکند میگه میتونی نیت کنی،شخص پرسیده صبح میخواهم نیت روزه بکنم میشه؟یبدوا له داشتیم دیگه ،ذهنش میرسه روزه بگیره،حضرت هم فرمودند بله میشه اصلا متعرض زوال هم نشده،این روایات عددش از این روایاتی که میگه که نه بعد از ظهر دیگه نمیشه روزه گرفت بیشتره است،شهرت رواییش بیشتر است بنابراین این روایات هم شهرت روایی دارند هم شهرت عملی چون فتوای فقها هم بهش بیشتر است،فتوای فقهارا میگیم شهرت عملی.

جواب به شاگرد:شهرت عملی باعث همین قضیه اعراض و انجبار و اینها میشه،نه از جهت مرجحات نه،از جهت مرجحات شهرت روایی است،_خذ بما اشتهر بین اصحابک_دارد در مرجحات،اونجا بحث میکنند میگویند مراد شهرت روایی است .

ولی به هر حال این کفه این روایات که محدود به وقت زوال نیست هم از جهت شهرت عملی هم از جهت شهرت روایی کفه اش سنگینتر است بنابراین ترجیح با این روایات است.

سوال شاگرد:شیخ انصاری در رسائل شهرت عملی را حجت نمیداند درست است؟

جواب به شاگرد:شهرت عملی خودش فی نفسه که چیزی نیست،به روایت اعتبار میدهد یعنی باعث میشود که نقطه ضعفی در روایت برطرف شود،نقطه ضعف مثلا نقطه ضعف سندی در روایت،اگر شهرت عملی باشد که مبتنی بر روایت نباشد که ما اصطلاحا بهش میگیم شهرت فتوایی،یک شهرت هم هست به نام شهرت فتوائیه،اصلا با این روایتی در بین نیست،اون بله اکثرا میگن اعتبار ندارد،البته اونم بعضیا مثل مرحوم امام خمینی اونم قبول دارند شهرت فتوائیه قدمائیه را قبول دارد،ولی شاید مشهور قبول نداشته باشندیعنی خیلیا قبول ندارد بحث ما اونها نیست،بحث ما شهرتیست که مربوط به روایت است،شهرتی که مربوط به روایت میشه دو نوع است یا عمل به یک روایت است فتوا دادن بر اساس یک روایت است بهش میگیم شهرت عملی،این به درد رفع اشکالات روایت میخورد یا شهرت روایی است یعنی روایت رواتش بیشتر باشن،تعداد بیشتری از روات این روایت را نقل کرده باشند،طرقش متعدد باشد این خودش باعث میشود که ترجیح پیدا کند نسبت به یک روایتی که شاذ است یعنی کم روایت کردند این روایت را،پس اینم ما اینجا داریم.پس به این ترتیب ما در واقع موثقه ابن بکیر را در حدی نمیدانیم که قدرت تعارض داشته باشد با اون روایات طايفه اول،یک روایت دیگر هم هستش به عنوان آخرین روایت،این خبر ابن بکیر است دیگه موثقه وقتی نیست و صحیحه نیست معمولش اینست که میگن خبر،روایت وقتی در نقل فقها که میکنند در کتب فقهی،وقتی میگن خبر زراره،یعنی اعتباری ندارد،سندی ایرادی دارد و الا مینوشتن صحیحه زراره،حالا خبر ابن بکیر که میگه یعنی روایت اعتبار سندی درستی هم ندارد.ابواب ما یمسک عنه الصائم باب بیست حدیث سه_محمد بن الحسن باسناده_اسناد شیخ طوسی است_عن محمد بن علی بن محبوب_که گفتیم طریق شیخ به بن محبوب طریق درستی است و طریق معتبری است_عن ابی عبدالله الرازی_گفتیم ابی عبدالله رازی همون محمد بن احمد جامورانی است،کنیه اش ابی عبدالله است،تضعیف شده،روایاتش جزو مستثنیات نوادر الحکمه است ابن ولید استثنا کرده از این جهت تضعیف شده_عن اسماعیل بن مهران عن اسماعیل بن الغصیر عن ابن بکیر_پس روایت بخاطر جامورانی اشکال دارد سندش،خب طبیعتا پس اینم قدرت تعارض با روایات قبلی را ندارد، ولی حال با هم دلالتشم ببینیم_عن ابی عبدالله علیه السلام قال سئل عن رجل طلعت علیه الشمس و هو جنب_آفتاب طلوع میکند این جنب هست_ثم اراد الصیام لعد ما اغتسل_میخواهد روزه بگیره_و مضی ما مضی من النهار_ از روز مقداری گذشته_قال یصوم ان شاء و هو بالخیار الی نصف النهار_این جواب حضرت است اگر بخواهد میتواند روزه بگیرد ولی تا ظهر اختیار دارد.خب مطلوب را میخواهد ثابت بکند که وقت صوم مندوب تا ظهر است چرا؟چون که حضرت در این روایت وقت را تحدید کردند تا ظهر،روایت هم اطلاق دارد شامل همه صوم ها میشود چه واجب چه مندوب.خب جواب به این روایت اینست که اولا از نظر سند ضعیف است،از نظر دلالت هم اطلاق دارد،اطلاق مانعة الجمع نیست با آن موثقه ابابصیر،اون مقید بود حمل مطلق میکنیم بر مقید،میگیم مراد از این روایت چه صومی است؟صوم واجب است چون اونجا به صراحت صوم تطوعی را گفت تا به عصر وقت هست بنابراین در مقام جمع بین این روایت و آن روایت میرسیم به اینکه صوم واجب تا ظهر،صوم مندوب بعد از ظهر،این روایت از نظر دلالت چون تعارضش تعارض اطلاق و تقیید است هیچ مشکلی نیست،تعارض مطلق و مقید تعارض مستقر نیستش،حمل مطلق بر مقید میکنیم،بیشترین اشکال همان روایت قبلی یعنی موثقه ابن بکیر بود که اونم عرض کردیم ترجیح با طائفه روایات،تنها روایت صریحی که میگوید وقت صوم تطوع تا ظهر است یک روایت است،این یک روایت زورش به آن همه روایتی که میگوید وقت صوم یا اصلا حدی معین نمیکند یا تصریح میکند به بعد از ظهر،این یک روایت موثقه ابن بکیر زورش به آن همه روایت نمیرسد بنابراین نتیجه میگیریم که صوم مندوب وقتش امتداد پیدا میکند اختیارا تا قبل از غروب،قبل از غروب یعنی تا اندازه ای قبل از غروب که امکان نیت داشته باشد.بنابراین مساله دوازدهم که وقت نیت بود اینجا تموم میشود.

سوال شاگرد:عمدا باشد اشکال پیدا میکند؟

جواب به شاگرد:همان اختیارا که میگوییم یعنی عمدا دیگه،وگرنه جهلا و نسیانا که صوم ماه رمضان هم تا ظهر وقت داشت.

 

logo