درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدیگلپایگانی
1401/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
المسألة الثانية و المسألة الثالثة و المسألة الرابعه/الفصل الأوّل في النية /كتاب الصوم
موضوع: كتاب الصوم/الفصل الأوّل في النية /المسألة الثانية و المسألة الثالثة و المسألة الرابعه
مسئله دوم:
إذا قصد صوم اليوم الأول من شهر رمضان فبان أنه اليوم الثاني مثلاً أو العكس صح، وكذا لو قصد اليوم الأول من صوم الكفارة أو غيرها فبان الثاني مثلا أو العكس، وكذا إذا قصد قضاء رمضان السنة الحالية فبان أنه قضاء رمضان السنة السابقة وبالعكس[1] _ ایشان برای عدم اعتبار اوصاف شخصی سه مثال مطرح میکنند زیرا همانطور که عرض کردیم یک حکم خصوصیاتی دارد، ۱_ خصوصیات عنوان ۲_ خصوصیات معنون ۳_ خصوصیات امر ۴_ اوصاف شخصیه(یعنی نه خصوصیت مامور به است و نه خصوصیت امر است و در متعلق امر اخذ شده است ونه ممیز نوع است و عبادات را از یکدیگر تفکیک می کند) زیرا هر عبادتی با ویژگی هایی که دارد با سایر عبادات تفاوت می کند. مثلاً نوافلی که موجود است، نافله اول، دوم، سوم، این اول و دوم و سوم لزومی ندارد در نیت درج شود بنابراین اگر شخصی نسبت به این خصوصیات اشتباه هم کرد این منافاتی با تحقق امتثال ندارد، مثلاً شخصی قصد روز چهارم کرده بود معلوم شد روز سوم است در اینجا صوم او باطل نیست زیرا ما میگوییم روزه روز سوم و چهارم دو طبیعت متمایز نیستند بلکه همه اینها صوم رمضان هستند البته در نماز اینگونه نیست، مثلاً نماز ظهر با نماز عصر دو نوع نماز است زیرا دو امر جدا دارد و از طرفی تفاوتشان فقط به قبلیت و بعدیت نیست لیکن بعضی از عبادات تفاوتشان به ترتیب است بنابراین ایشان میفرمایند: اگر کسی روز چهارم رمضان را نیت کرد در حالی که در واقع آن روز، روز سوم ماه رمضان بوده است روزه او صحیح است زیرا خصوصیات امر در متعلق امر درج و أخذ نشده است، یعنی امر مستقلی ندارد و در امر شارع هم اعتبار نشده است _ و کذا لو قصد الیوم الأوّل من صوم الکفّارة أو غیرها فبان الثانی مثلاً أو العکس _ افرادی که کفاره بر ذمه شان می باشد حالا هر چند روزی که میخواهد باشد، اگر ترتیبشان را با یکدیگر اشتباه کردند ایرادی ندارد زیرا اینها اوصاف شخصی هستند و در امر شارع ملاحظه و اعتبار نشده است _ وکذا إذا قصد قضاء رمضان السنة الحالیّة فبان أنّه قضاء رمضان _ چند تا ماه رمضان بر ذمه اش می باشد که قضایش را به جا آورد و بعد نیت کرد، مثلاً ماه رمضان سال گذشته که تعدادی روزه از او فوت شده بود به علت مسافر بودن، حالا قضایش را می خواهد بگیرد، وقتی این تعداد روزه ها را گرفت بعد متوجه می شود که این روزه ها را قبلاً قضایش را به جا آورده بود پس این روزه های قضای گرفته شده را برای سایر روزه های قضایش در نظر میگیرد، مرحوم سید می فرمایند اشکالی ندارد زیرا قضاهای ماه رمضان یک ماهیت اند و از طرفی انسان هم صرفا امر دارد به جبران قضای مافات و دیگر قضا های رمضان های گوناگون خصوصیتی ندارد و به عبارتی خصوصیت سنوات در متعلق امر درج نشده است بنابراین مسئله دوم هیچ حکم خاصی نداشت، مصداق و مثال برای احکامی بود که در مقدمه بیان شد، تنها اینجا مرحوم آیت الله خویی یک فرمایش دقیقی دارند و میگویند ممکن است در بعضی از این اوصاف شخصی آثاری مترتب شود که اگر آن آثار بخواهد احراز شود نیت لازم دارد، مثلاً ماه رمضان سال گذشته با رمضان های سال های قبل تفاوت هایی دارد و تفاوتش همین است که رمضان سال گذشته را باید تا رمضان سال بعد قضایش را به جا آورد بلکه باصطلاح فدیه بر ذمه اش می آید، ولی این حکم مربوط به رمضان های سال قبل تر دیگر نیست، مثلاً کسی که رمضان های متعددی روزه بر ذمه دارد چنانچه تصمیم به انجام قضای روزه ها بگیرد ولی در نیت، نیت مشخص نکند که کدام قضای رمضان را دارد بجا میآورد. آقای خوئی میفرمایند: این روزه های قضا برای سال های قبل حساب می شود زیرا قضای سال آخر چنانچه تا رمضان سال بعد گرفته نشود کفاره دارد و برای اینکه این کفاره ساقط بشود به نیت احتیاج دارد، یا اگر کسی به یک نفر چند دین بدهکار بود و یکی از این دو متعلق رهن واقع شده است حالا یک میلیون تومان به طلبکار خودش می دهد آیا رهنش آزاد می شود؟ یا نمی شود؟ جواب این است که فک رهن نمی شود زیرا این دین اداء شده بابت آن دین غیر مرهون میرود، زیرا فک رهن یک خصوصیت اضافی است که احراز آن خصوصیت منوط به قصد است البته ممکن است کسی مناقشه کند و بگوید که هر اثری نیت نمیخواهد برای همین یک تقریر مناسبتری برای فرمایش آقای خویی میباشد وآن این است که اینطور گفته شود که اگر کسی قضای روزه را به جا می آورد و معین هم نمیکند که برای رمضان قبل است، برای سقوط کفاره باید مکلف احراز نماید که من قضای رمضان آخر را گرفتهام البته نمیتواند چنین احراضی داشته باشد و بگوید آن قضایی که من گرفته ام یقیناً برای رمضان آخر بوده است برای همین باید قضای رمضان آخر را نیت نماید تا سقوط کفاره صورت بگیرد.
مسئله سوم:
لا يجب العلم بالمفطرات على التفصيل ، فلو نوى الإمساك عن أمور يعلم دخول جميع المفطرات فيها كفى[2] _ موضوع جهل به خصوصیات معنون است زیرا همانطور که عرض شد بعضی از خصوصیات درج در عنوان حکم شرعی شده است، مثلا ما امر به صلاة ظهر داریم ولی همین نماز ظهر، فروعات و احکامی دارد که اینها خصوصیات معنون هستند که البته لحاظ اینها شرط در نیت نیست زیرا ما در نیت تنها قصد قربت و قصد فعل را نیاز داریم و قصد تعیین هم نیاز نداریم چون بازگشت به قصد الفعل خاص دارد، مثلا اگر کسی علم تفصیلی نداشت که حقنة و إحتقان مفطر صوم است و در نیتش بخصوصه لحاظ نکرد هیچ اشکالی ندارد، زیرا کلی امساک از مفطرات را این شخص نیت کرده است.که همین برای صدق امتثالش کفایت میکند بنابراین این مسئله هم در واقع تفصیلی بود از مطالب قبل و بحث جدیدی نداشت.
مسئله چهارم:
لو نوى الإمساك عن جميع المفطرات ولكن تخيل أن المفطر الفلاني ليس بمفطر فإن ارتكبه في ذلك اليوم بطل صومه، وكذا إن لم يرتكبه ولكنه لاحظ في نيته الإمساك عما عداه، وأما إن لم يلاحظ ذلك صح صومه في الأقوى[3] _ کسی که نیتش امساک از مفطرات است لیکن علم تفصیلی به جمیع این مفطرات ندارد یعنی جهل به مفطرات دارد مثلاً نمیداند ارتماس مبطل روزه است یا نه، حالا این جهل به مفطرات حالاتی دارد که مرحوم سید به سه حالت میپردازند و مطرح میکنند
۱_ خطای در تطبیق و ارتکاب مفطر.
۲_مخالفت در تعیین.
۳_ قصد امساک بدون تقیید.
۱_ اما خطای در تطبیق: قصد امساک از همه مفطرات را داشته است اما خطایی در تطبیق داشته است یعنی فکر میکرده مفطرات فلان و فلان هستند، إنکشف که این یکی هم جزو مفطرات است خیلی خب خطای در تطبیق که فی نفسه اشکالی ندارد لیکن یک اشکال دیگری در کارش می باشد آن مفطری را که خیال میکرد مفطر نیست چه کار کرده؟ مرتکب شده بنابراین می گوییم خطای در تطبیق با ارتکاب مفطر، مرحوم سید می فرمایند: اینجا قطعا روزه اش باطل است و نظر مشهور هم همین میباشد زیرا آنچه که استثناء شده است از مبطلات روزه تنها سهو و نسیان است زیرا تخفیف الهی این مورد را در بر میگیرد، و اما جهل اینگونه نیست چون تحت عنوان تعمد در افطار میرود، در این زمینه هم اجماع شده و هم روایاتش برای باب نهم از ابواب ما یمسک عنه الصائم منه است، تمامی روایات این باب جز یکی تماماً در مورد سهو و نسیان است البته برخی مثل آیت الله حکیم جاهل را هم محکوم به ساهی و ناسی دانستهاند و گفته اند که او هم متعمد نیست.