« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی‌گلپایگانی

1401/08/21

بسم الله الرحمن الرحیم

مسئله1: لا يشترط التعرض للأداء والقضاء/الفصل الأوّل في النية /كتاب الصوم

 

موضوع: كتاب الصوم/الفصل الأوّل في النية /مسئله1: لا يشترط التعرض للأداء والقضاء

 

مسئله یک از احکام مربوط به نیت:

مرحوم مصنف فرمودند: تعرض به خصوصیت ادا و قضا لازم نیست زیرا اینها از اوصاف شخصیه هستند و ما یک یادآوری کردیم در جلسه گذشته ازخصوصیات حکم شرعی و عرض کردیم بعضی ها خصوصیات عنوان هستند، بعضی ها از خصوصیات معنون هستند، بعضی‌ها از خصوصیات امر هستند؛ و بعضی ها هم از خصوصیات شخصیه هست، در مورد قضا و ادا ما موافق نبودیم مثل خیلی از بزرگان و محشین عروه با فرمایش سید، یعنی وقتی به ادله مراجعه می شود میبینید که اداء و قضاء اوامر جدایی دارند و تعدد امر هم دلالت می‌کند بر تعدد مامور به، یعنی امر به قضاء غیر از امر به اداء است. در روایات ما یکسری اوامری هستند مربوط به اتیان مأموربه در داخل وقت و بعضی از اوامر هم هست در خارج از وقت، به خاطر اینکه قید وقت قطعاً جزء مقومات مامور به است، یعنی مامور به واجب موقتی مطلوبیت دارد نزد شارع در آن وقت، زمانی که وقت فوت شد دیگر موضوع منتفی شده است، حالا اگر با انتفاء موضوع ما احتیاج داریم دوباره آن عمل خارج از وقت انجام بشود احتیاج به امر جدید است، چون وقتی که مطلوبیت آن عمل محدود به بازه زمانی بود، مثلا به شما گفته اند در این موسم در این چند روز از ماه ذی الحجه تا دوازدهم و سیزدهم اعمال حج است ولی یک نفر نرسید بلکه بیستم ذیحجه رسید بگوییم خیلی خب حالا که در وقت خودش نرسیدی اعمال حج را در بیست ذی الحجه انجام بده یا بیست و پنجم ذی الحجه، میشود یک همچون مطلبی گفت؟ خیر؛ زیرا مطلوبیت این عمل برای این زمان خاص بوده است، اگر خارج از این زمان آن عمل نزد آمر مطلوبیت و محبوبیت داشته باشد احتیاج به امر جدا دارد و آن یک موضوع دیگری است. بنابراین ماموربه ای که مقید به وقت است یک موضوع می‌باشد، و مأمور به ای که مقید به وقت نیست یک موضوع دیگر است. پس وقت موضوعیت دارد، در نتیجه ما باید در نیت خودمان درج کنیم، لحاظ بکنیم که این عملی که انجام می‌دهیم در داخل وقت است، یعنی موضوع اوامر ادایی است یا در خارج از وقت است که موضوع اوامر قضایی می‌باشد. پس بنابراین این فرمایش سید نمی‌تواند متکی به ادله باشد زیرا احکام این ها با یکدیگر فرق می کنند لذا خود اختلاف در احکام هم علامت اختلاف در موضوعات است، یعنی معلوم میشود موضوع تفاوت می کند، مثلا روزه ماه رمضان یک احکامی دارد و روزه قضای ماه رمضان یک احکام جداگانه‌ای دارد، اینها دو تا موضوع هستند، در نتیجه این ها دو نوع هستند، طبیعت واحده ندارند که حالا بگوییم مکلف فقط نیت نماید، حالا میخواهد اداء باشد و یا میخواهد قضاء باشد، دو طبیعت است و دو مأمور به است و دو مأمور به هم نیت جداگانه می‌خواهند چون ما در قصد الفعل گفتیم که قصد فعل خاص لازم داریم یعنی قصد نوع لازم داریم برای همین فرمایش سید در این بخش مورد قبول خیلی از آقایان قرار نگرفته ولی در بخش وجوب و ندب قرار گرفته است زیرا وجوب و ندب جزو خصوصیات امر هستند، جزو خصوصیات موضوع نیستند، مثلا حالا بنده یک عملی را می خواهم امتثال کنم لزومی ندارد که وجوبی بودن و یا استحبابی بودن عمل را نیت کنم زیرا این تاثیری در امتثال ندارد، بقیه بحث را مرحوم سید در همین مسئله یک با فرض سه صورت مطرح می‌کنند؛ _ لا يشترط التعرض للأداء والقضاء، ولا الوجوب والندب، ولا سائر الأوصاف الشخصية، بل لو نوى شيئاً منها في محل الآخر صح إلا إذا كان منافياً للتعيين، مثلاً إذا تعلق به الأمر الأدائي فتخيل كونهقضائياً، فإن قصد الأمر الفعلي المتعلق به واشتبه في التطبيق فقصده قضاءاً صح، وأما إذا لم يقصد الأمر الفعلي بل قصد الأمر القضائي بطل لأنه مناف للتعيين حينئذ، وكذا يبطل إذا كان مغيراً للنوع كما إذا قصد الأمر الفعلي لكن بقيد كونه قضائياً مثلاً أو بقيد كونه وجوبياً مثلاً فبان كونه أدائياً أو كونه ندبياً فأنه حينئذ مغير للنوع ويرجع إلى عدم قصد الأمر الخاص[1] _ برای تعیین، مشروط نیست که مکلف در نیتش متعرض خصوصیت اداء و قضاء و یا خصوصیت وجوب و ندب بشود _ ولا سایر اوصاف شخصیه _ و همینطور اوصاف شخصیه دیگر هم لازم نیست در نیتش لحاظ کند. _ بل لو نوی شیئاً منها فی محلِّ الآخر صح _ اگر هر کدام از این خصوصیات را در جای دیگری نیت کند عمل او صحیح است، یعنی وقتی اداء است صوم قضاء نیت کند یا بلعکس، یا مثلاً عملی استحبابی است این فرد نیت صوم وجوبی می کند_ إلّا إذا کان منافیاً للتعیین _ مگر اینکه این جابجایی نیت منافات با تعیین داشته باشد یعنی نوع را خراب میکند در تعیین نوع اخلالی ایجاد کند _ مثلاً إذا تعلّق به الأمر الأدائی فتخیّل کونه قضائیاً _ مثلا بر مکلف عمل ادائی واجب بوده است ولی خیال کند که قضاء برایش واجب است، یعنی فکر می‌کند وقت از او فوت شده است، مثل کسی که نزدیک طلوع آفتاب می خواهد نماز بخواند فکر می‌کند آفتاب طلوع کرده یعنی هوا را نگاه میکند یا ساعت را، و خیال می‌کند که آفتاب طلوع کرده است، بنابراین نیت قضاء می کند درحالی که هنوز آفتاب طلوع نکرده است. مرحوم سید در این بخش متعرض سه حالت میشوند:

حالت های مسئله:

۱_ فإن قصد الأمر الفعلیّ المتعلّق به واشتبه فی التطبیق فَقَصَدَهُ قضاءً صح _ حالت اول این است که انسان یک خطایی در تطبیق داشته باشد، یعنی قصدش این باشد که همان چیزی که ماموربه واقعی است را انجام بدهد، به قول سید قصد امر فعلی را داشته باشد و به تعبیر رایج قصد مافی الذمه را داشته باشد، قصد مافی الذمه هم به این معنا است که نیتش این باشد که وظیفه‌اش را انجام بدهد یعنی آن چیزی که بر عهده داشته است انجام بدهد لیکن خیال می‌کند آن چیزی که بر عهده اش میباشد قضاء است در حالی که هنوز قضاء نشده و اداء است. اما نیتش مافی الذمه است، نیتش آن امر فعلی است، یعنی آن ماموربه ای که برایش فعلیت پیدا کرده است آن را قصد دارد، اما تصور و تخیلش در بخش تطبیق دچار خطا و اشتباه شده است، یعنی تصورش این است که الان آن ماموربه ای که بر ذمه و بر عهده اش است قضاء است، در حالی که آن وظیفه ای که الآن بر عهده اش میباشد اداء است، به این میگویند خطای در تطبیق، و مثال رایجش چنین است که انسان می رود در یک نماز جماعت شرکت می‌کند و اقتدا به امام جماعت حاضر میکند ولی چون هر روز امام جماعت حاضر فلان شخص است، ایشان فکر می‌کند امروز هم همان آقای دیروزی است در حالی که امروز استثنائا نایب ایشان آمده است، اینجا مکلف قصد چه قصد اقتدا به این شخص معین را ندارد، یعنی من اقتدا می‌کنم به ایشان ولا غیر(بشرط لا) یعنی به کس دیگری اقتداء نمی‌کنم، یعنی اگر ایشان نباشد من به کس دیگری اقتدا نمی کنم ولی برایش فرقی ندارد امام راتب باشد، یا نائب باشد، اما تصورش بر این است که همان امام راتب است، نمی داند که امروز چون جماعت مفصل است و از جلو نمی بیند به این شخص چه می گویند؟ میگویند آقا ایشان خطای در تطبیق دارد، یعنی قصدش اقتدا به امام حاضر است که فکر میکند امام حاضر آقای زید است در حالی که نمی داند امروز امام حاضر آقای عمرو است این را خطای در تطبیق می گویند، اگر هم می دانست به همین عمرو اقتداء می کرد، دیگری هم بود اقتداء می کرد، اصلأ برایش تفاوتی نداشت خب در اینجا همه آقایان می‌گویند نماز و روزه اش صحیح است یعنی قصدش چیست؟ قصدش همان ماموربه واقعی است همان مأمور به حقیقی است، اما خیال می‌کند ماموربه اداء است یا خیال می‌کند ماموربه اش قضاء است، در این تخیل و تصور دچار اشتباه شده است، اینجا مرحوم سید می‌فرمایند: صومش صحیح است و همه آقایان هم می‌گویند اینجا صومش صحیح است چون خطایی در تعیین نیست، بلکه خطایش خطای در تطبیق است.

۲_صورت دوم: این است که نیت منافی تعیین دارد یعنی قصد مافی الذمه کرده است اتفاقاً، دقیقاً قصد قضاء را هم دارد، نیتش نیت صوم قضایی است و قصد انجام وظیفه ای بر عهده اش بود است، یعنی کلی و قصد مافی الذمه و تکلیف حقیقی و ماموربه واقعی را قصد نکرده است بلکه قصد خصوص اداء و قضاء را دارد و همان را هم تعیین می‌کند، لذا در اینجا مأموربه واقعی انجام نشده است، چون اینها عناوین قصدیه هستند، وقتی که قضاء را نیت می کند پس معلوم است خصوص قضاء را قصد کرده است، پس تکلیف ادایی انجام نشده است لذا عملش باطل است، در اینجا مصنف میفرمایند _ وأمّا إذا لم یقصد الأمر الفعلیّ بل قصد الأمرالقضائیّ بطل، لأنّه منافٍ للتعیین _ اگر امر فعلی را نیت نکرده باشد یعنی مافی الذمه و بلکه تکلیف و وظیفه کلی اش را قصد ندارد، بلکه دقیقا همان خصوصیت قضاء را نیت کرده است، در اینجا عملش باطل است زیرا منافات دارد با تعیین. مثلاً مثل این می‌ماند که شما یک عملی را نیت کنید و توقع داشته باشید این نیتی که کردید جای یک عمل دیگری را بگیرد، مثلاً نماز نافله بخوانید و توقع داشته باشید این نماز نافله جای نماز صبح قرار بگیرد و بگویید خداراشکر نافله صبحمان را بلند خواندیم، جای نماز صبح باشد، این‌گونه نمی شود، زیرا مأتی به باید منطبق بر مأمور به باشد، حالا انطباقش به چیست؟ انطباقش در عناوین قصدیه به قصد است این ها چون احکام و اعتباریات هستند و جعل شده‌اند و امور تکوینی صرفاً خارجی نیستند و توصلیات نیستند به قول معروف اینها بخشی از تحققشان به نیت است، از طرفی این شخص نیت قضاء کرده است در حالی که اصلا تکلیف قضایی گردنش نبوده است، زیرا الان در وقت هستیم. بنابراین ایشان می‌فرمایند: صومش واقع نمی‌شود و باطل است خب اینجا است که می‌شود به مرحوم مصنف اشکال نماییم، یعنی انسان احساس می کند که صدر و ذیل فرمایش ایشان با یکدیگر سازگار نیست به اصطلاح تهافت صدر و ذیل دارند. در اول ایشان می فرمایند: اینها اوصاف شخصیه هستند یعنی خصوصیاتی هستند کم اهمیت که در نیت نقشی ندارند، خب ما می گوییم اگر اهمیتی ندارند پس برای چه شما در ذیل بحثتان میگویید اگر کسی قصد قضا کند این مجزی از اداء نیست یا اگرقصد اداء بکند مجزی از قصاء نیست، در اوصاف شخصیه اگر کسی قصد مافی الذمه نماید همه قبول دارند با هر مبنایی، مثلاً مثل روزه امروز که روزه چندم ماه رمضان است؟ مثلاً روزه پانزدهم حالا یک نفر به نیت روزه چندم گرفت؟ روز شانزدهم گرفت، روزه، اشکال پیدا می کند؟ می‌گوییم نه چون روزه پانزدهم و شانزدهم یک ماهیت اند یک طبیعت هستند دو نوع روزه نیستند، تنها تشخص خارجی شان باعث قبلیت و بعدیت شده است، اگر سید بزرگوار قضاء و اداء را از اوصاف شخصیه می دانست نباید میگفت اینجا اشکال پیدا می‌کند، اینکه ایشان گفته است اینجا باطل است معلوم می شود ایشان هم در ذهن خودش اداء و قضاء را دو تا ماموربه میداند و الا نباید میگفت باطل است کما اینکه در مسئله بعدی دقیقاً همین را می‌گوید، در مسئله بعدی یعنی مسئله دو میگوید اگر کسی روزه های ماه رمضان را اشتباه نیت کند هیچ ایرادی ندارد یا نوافل شب را مثلاً ترتیبش را اشتباه کند باز هم هیچ اشکالی ندارد، قضاهای ماه رمضان دو سال پیش گردنش بوده است بعد قضای سال دوم یا غذای سال سوم نیت نماید لیکن بعداً یادش بیاید قضای سال دوم و سوم را گرفته بود اینها هیچکدام اشکالی ندارد، اینها را ما می‌گوییم ایرادی ندارد، خب اگر مصنف اداء، قضاء را واقعاً از این قبیل می دانست اینجا هم باید میگفت اشکالی ندارد، همین که در ذیل مسئله ایشان می‌فرمایند صوم باطل میشود اگر اداء را به جای قضاء و قضاء را بجای اداء نیت نماید معلوم می‌شود که در اداء و قضاء ایشان نظرشان این است که اینها دو مأموربه هستند، بنابراین صورت دوم این شد که نیتش منافاتی با تعیین داشته باشد که عبارتشان را هم خواندیم.

۳_ صورت سوم: تقیید امر فعلی است، یعنی کسی همان مافی الذمه رانیت کند که گفتیم ایرادی ندارد اما مافی الذمه خودش را مقید کند به خلاف ماموربه، یعنی امتثال خودش را مقید کند، مثلاً قضاء را با این قید و با این نیت که اگر غیر از قضاء بود من انجام نمی دهم، یعنی عمل خودش را، امتثال خودش را، مقید کند به همین فرد ولاغیر، اگر انسان در هر خصوصیتی امتثال خودش را مقید کند و آن امتثال خلاف ماموربه باشد عملش باطل است، حتی در خصوصیات بسیار فرعی مثل چی؟ مثل اینکه یک نفری روز نوزدهم رمضان را روزه میگیرد(من شنیدم این مطلب را که بعضی ها روز ضربت را فقط روزه میگیرند بقیه روزها را روزه نمی گیرند یا روز شهادت حضرت علی علیه السلام را روزه میگیرند) لیکن در ذهنش امتثالش را مقید می‌کند که من روز نوزدهم را روزه می گیرم انکشف که روز چندم است امروز؟ روز هجدهم است، دراینجا روزه اش باطل است، زیرا امتثال خودش را مقید کرده به روز نوزدهم این میشود تقیید امر فعلی، یعنی تقیید آن مأموربه ای که برایش فعلیت پیدا کرده است، خب انکشف که آن ماموربه خاص الان مأموربه این نیست و این امتثال خودش را مقید کرده بود به آن، معنایش این است که ماموربه واقعی را نمی خواست انجام بدهد، خب چیزی را که شخص نمی خواست انجام بدهد بنابر‌این واقع نمی شود زیرا اینها عناوین قصدی هستند این شخص نمی خواست روز هجدهم را روزه بگیرد حالا ما بگوییم روزه اش صحیح است در حالی که روز هجدهم را نمی‌خواسته روزه بگیرد، حالا بیاییم در اداء و قضاء این حرف را بزنیم این آقا اصلا روزه قضا نمی گیرد هر چی می گیرد در ماه رمضان می گیرد، اگر قضاء شد دیگر هرگز نمیگیرد، بنابراین روزه خودش و امتثال خودش را مقید کرده به چه چیزی؟ مقید کرده به اداء در اینجا دیگر نمی‌توانیم بگوییم که خب حالا اداء نبود جایش قضاء حساب میشود، وقتی این فرد امتثال خودش را مقید کرده است دیگر قابل تطبیق نیست ما اینها را می‌گفتیم خطای در تطبیق زیرا چیزی قابل تطبیق است که در نیت محدود و محصور و مقید نشده باشد آن موقع می گوییم همان قصد مافی الذمه کافی است بنابراین سید می فرمایند: _ وکذا یبطل إذا کان بغیر النوع کما اذا قصد الامر الفعلی لیکن بقیده کونه قضاییا مثلا او بقصد کونه وجوبیا مثلا فبان کونه اداییا ... _ همچنین عملش باطل است در صورتی که این نیتش و این جابجایی مغیر نوع باشد یعنی امر مافی الذمه اش را نیت کرده است ولی مقیدش کرده است به اینکه حتماً قضاء باشد یعنی اگر اداء بود انجام نمی داد، یا این که کاری را انجام دهد و در ذهنش این کار را مقید به وجوبی بودن کند یعنی اگر می دانست این عمل مستحبی است اصلا انجام نمی‌داد خب پس بنابراین عملش باطل است و واقع نمی شود چون که به قید وجوبی بودن انجام داده است و آن قید مانع انطباق می‌شود این هم صورت سوم. اما توجیه فرمایش مرحوم سید مصنف چگونه قابل توجیه است:

۱_ این است که ما بگوییم ایشان اداء و قضاء را جزو عناوین انطباقیه می‌دانند عناوین انطباقی چی هستند؟ عناوین انطباقی عناوینی هستند که خود به خود در خارج منطبق بر مأموربه می شوند، مثلاً روزه ماه رمضان را اگر شخص به نیت روزه بگیرد ولی قصد ماه رمضان را نکند مشهور این را می گفت که قصد صوم رمضان لازم نیست، خود به خود منطبق بر رمضان است، منظور ایشان این است که همانطور که در ادای ماه رمضان خود به خود منطبق می شود بر روزه رمضان و انطباق قهریه است در قضاء هم خود به خود منطبق بر قضا می شود به شرطی که قصد خلاف نکرده باشد یعنی صرفا قصد صوم شده باشد. خب چرا چنین چیزی اتفاق می افتد؟ ما در ماه رمضان یک توجیه کردیم و توجیه مان این بود که گفتیم وقتی شخصی علم به رمضان دارد از طرفی علم به این هم دارد که در رمضان روزه دیگری واقع نمی‌شود و دیگر دراین جا التفات به صوم رمضان لازم نیست ولو ارتکازی هم باشد کافی است. وقتی که شما می دانید ماه رمضان است یعنی در مرتکز ذهنتان قصد ماه رمضان را دارید چون میدانی ماه رمضان است و در ماه رمضان هم روزه دیگری نمی شود گرفت اگر هم مشهور میگویند تعیین لازم نیست از باب تحصیل حاصل است یعنی نیت وجود دارد شاید مرحوم سید هم که گفته اداء و قضاء لازم نیست از همین باب تحصیل حاصل است چون شخصی که در رمضان دارد روزه رمضان را می‌گیرد، می‌داند که نمیشود روزه دیگری را در این ماه انجام داد. از طرفی در غیر ماه رمضان هم نمیشود روزه اداء ماه رمضان را گرفت. شاید ایشان که می‌گویند تعرض به اداء و قضاء لازم نیست از باب این است که نیت اجمالی اش و ارتکازی اش وجود دارد و همین کافی است، این جور فرمایش ایشان را میشود توجیه کرد اگرچه باصدر فرمایش ایشان زیاد سازگاری ندارد زیرا تشبیه می‌کنند به وجوب وندب در صورتی که اداء و قضاء را شاید اکثر محشین عروه همین فرمایش را داشته باشند که با وجوب و ندب فرق می کنند، زیرا اینها خصوصیات مامور به هستند در حالی که وجوب و ندب خصوصیات امر هستند و شرط امتثال نیستند، یعنی شما اگر کاری را انجام بدهید برای اینکه بگویند آن کار را انجام دادی لازم نیست بدانید امرش استحبابی بوده است یا وجوبی ولی اگر یک کاری را انجام بدهید و ندانید این چه عملی است نمی گویند آن کار را انجام داد، زیرا اینها خصوصیات مأموربه هستند بنابراین اداء و قضاء باید در نیت باشد حتی اگر به صورت اجمالی باشد حتی اگر به صورت ارتکازی باشد یعنی در عمق ذهنش بداند چی هست چه تکلیفی است ولو التفات بالفعل هم نداشته باشد این دیگر لازم نیست این توجیه با ذیل فرمایش ایشان خیلی سازگار تر است.


logo