درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدیگلپایگانی
1401/08/15
بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه بحث قصد نیت روزه غیرماه رمضان در ماه رمضان/الفصل الأوّل في النية /كتاب الصوم
موضوع: كتاب الصوم/الفصل الأوّل في النية /ادامه بحث قصد نیت روزه غیرماه رمضان در ماه رمضان
بحثمان در جایی بود که شخص در حالت جهل به ماه مبارک رمضان قصد صوم دیگری را می کند، مثلاً قصد روزه شعبان را می کند که روایات و ادله ای را داشتیم بر اینکه این روزه به عنوان روزه رمضان حساب میشود و صحیح است. روایاتش را بررسی کردیم، البته مجموع روایات باب ۵ از ابواب وجوب صوم کتاب وسائل الشیعه که مربوط به یوم الشک است این مسئله را اثبات می کند. حالا بعضی از روایات سندشان خوب است. این روایت آخر را که خواندیم یعنی روایت زهری و به مناسبت یکی از روات این حدیث یعنی قاسم بن محمد جوهری ما بحث کامل الزیارات را هم مطرح کردیم البته درست است که قاسم بن محمد جوهری را بحث کردیم و حدیث را خواندیم اما سند روایت ضعیف است به خاطر روات دیگری که در سلسله روات قرار دارند از طرفی خود زهری هم که راوی مستقیم این روایت است از علمای عامه است و از کسانی است که در مذمتش روایات وارد شده است به خاطر تقرب او به بنی امیه، البته نوشته اند که به امام سجاد علیه السلام هم ارادتی داشت، ولی بلاخره مذمت و قدح و طعن در موردش وارد شده است، لذا روایت ضعیف است. لیکن روایات دیگری که داشتیم خوب بود و البته از طرفی هم مطلب اجماعی است که اگر کسی در ماه رمضان، علم به حلول ماه مبارک ندارد و یا نسیان دارد.
نسیان دلیل روایی ندارد و فقها آن را ملحق به جهل کردهاند بنابر این سید بزرگوار هم در عبارت شان فرمودهاند: بل لو نوی فیه غیره جاهلاً أو ناسیاً له أجزأ عنه[1] _ کسی که در رمضان صوم غیر رمضان را نیت کند _ جاهلا أو ناسیا أجزأ عنه _ یا از روی جهل و یا از روی نسیان، یعنی یادش برود که ماه رمضان است، این مجزی است چون نسیان جهل بالفعل است یعنی به صورت بالفعل نمیداند ولو قبلاً میدانسته، آن هم قابل الحاق به جهل است. جهل روایت دارد لیکن نسیان روایت ندارد و فقها آن را ملحق به جهل کردهاند بنابراین جهل و نسیان به موضوع مانع صحت صوم یوم الشک نمیشود و صحتش از باب روزه رمضان است، این مطالبی که گفته شد در مورد جهل به موضوع بود.
حالا جهل به حکم چیست؟ قبلا بیان شد، حالتی است که شخص در صورت جهل و نسیان قصد خلاف بکند یعنی قصد یک روزه دیگری را داشته باشد بعد فرض اول: جهل به موضوع بود که روایاتش را دیدیم. اما فرض دوم جهل به حکم است، یعنی شخص نمی داند که در ماه رمضان روزه دیگری را نمی شود گرفت خیال می کند که در ماه رمضان روزه دیگری هم میشود گرفت یعنی جهل به حکم دارد و مرحوم مصنف این قسمت را کمی بعد تر و با تأخیر مطرح میکنند اما چون در ترتیبی که ما بحث میکنیم در این سوال دوم قرار می گیرد در موضوع جهل و نسیان ما اول مطرح میکنیم ولی عبارت سید چند سطر بعد می آید. بل إذا قصد غيره عالماً به مع تخيل صحة الغير فيه ثم علم بعدم الصحة وجّدد نيته قبل الزوال لم يجزئه أيضاً، بل الأحوط عدم الإجزاء إذا كان جاهلاً بعدم صحة غيره فيه ، وإن لم يقصد الغير أيضاً بل قصد الصوم في الغد[2] _ شخصی در صورت علم به رمضان قصد غیر رمضان را بکند، یعنی می داند ماه رمضان است می گوید بذار اول روزه های قضای پارسالم را بگیرم، خیال می کند که صوم غیر رمضان در رمضان صحیح است نمی داند که این ظرف انحصارا مخصوص صوم رمضان است بعدا متوجه میشود که روزه صحیح نیست مثلا به او میگویند که روزه غیر رمضان را که در ماه رمضان نمیشود گرفت _ ثمّ علم بعدم الصحّة وجدّد نیّته قبل الزوال لم یجزه أیضاً _ قبل از ظهر نیتش را تجدید کرد یعنی نیتش را برگردان به نیت رمضان این هم مجزی از صوم ماه رمضان نیست یعنی روزه اش باطل است. پس کسی که جاهل به حکم است حتی اگر قبل از ظهر متوجه بشود و نیتش را تغییر بدهد باز هم فایده ای ندارد، به خاطر همین قاعده کلی که عرض کردیم(روزه یک عنوان قصدی است یعنی تقومش به نیت است.) حالا این شخص نیت یک روزه دیگری را کرده است، پس بنابراین ما قصد یعنی این صومی که قصد کرده لم یؤمر به _ امر نداشته است که و ما أمر به لم یقصد آن صومی را هم که امر داشته و باید قصد می کرده که قصد نکرده غیر مأموربه یعنی آن چیزی که امر ندارد بخواهد مجزی از ماموربه باشد این دلیل میخواهد، انسان عملی را انجام بدهد که عمل ماموربه نباشد یعنی دستور به امر شرعی نداشته باشد، مأتی به یعنی آن کاری که انجام داده است منطبق با امر شارع نباشد با این حال ما بگوییم، این خلاف قاعده است، این دلیل میخواهد که انسان کاری که شارع گفته انجام ندهد با این حال کفایت بکند، البته در مواردی داریم مثل همین جهل به موضوع که گفتیم شما روزه شعبان را می گیرید ولی شارع روزه رمضان حساب میکند، آن دلیل خاص داشت پس بنابراین شخصی که در ماه رمضان روزه دیگری را گرفته است خب روزه رمضانش را پس نگرفته است و دلیلی نداریم که بگوییم این روزه رمضان واقع شده است، آن روزه دیگری را هم که گرفته واقع نمیشود، چون در رمضان روزه غیر رمضان را نمیشود گرفت بنابر اجماع یا مشهور، پس بنابراین آن چیزی که مسلم است این است که روزه رمضان واقع نمی شود حالا روزه دیگرش واقع میشود یا نمیشود یک بحث مختصری دارد ولی آن هم ادعای اجماع شده است که آن هم واقع نمی شود زیرا قاعده می گوید یک جزء هم که فاقد نیت باشد روزه شما باطل است، بنابراین سید می فرمایند: این روزه هم مجری نیست از روزه رمضانش. و اما آن اجماعی که می گفت در ماه رمضان تعیین لازم نیست. آن اجماع را عرض کردیم مربوط به جایی است که شخص قصد منافی نداشته باشد و بلکه قصد صوم کلی دارد، نه اینکه قصد یک روزه دیگری را داشته است. آن اجماع اگر درست باشد مربوط به جایی است که مکلف تعیین نکرده نه اینکه قصد فعل مباین و معاضدی کرده باشد بنابراین مطلبی که سید می فرمایند کاملا طبق قاعده است وبعد در ادامه ایشان میفرمایند: (البته یک نوع ترقی هم دارند) _ بل الأحوط عدم الإجزاء إذا کان جاهلاً بعدم صحّة غیره فیه، وإن لم یقصد الغیر أیضاً بل قصد الصوم فی الغد _ اگر شخص جاهل به حکم باشد، حکم اینکه در رمضان نمیشود روزه دیگری را گرفت، پس این شخص حتی اگر قصد صوم دیگری را هم نکرده باشد بلکه قصد طبیعت و کلی صوم را کرده باشد که مرحوم سید به صورت عادی این را میپذیرفت و مشهور هم میگفتند: تعیین در ماه رمضان لازم نیست، ایشان میگویند آن حکمی که ما گفتیم در ماه رمضان تعیین لازم نیست نسبت به جاهل حکم آن حکم جاری نمیشود، بنابراین حتماً باید تعیین کند اگر تعیین نکرد روزه اش اشکال دارد البته به صورت احتیاطی می گویند، چرا؟ مگر شما نفرموده بودید تعیین در ماه رمضان شرط نیست و لازم نیست؟ میفرمایند تعیینی که ما گفتیم در ماه رمضان شرط نیست و لازم نمی باشد مربوط به چه کسی است؟ برای عالم به حکم است یعنی میداند که در رمضان روزه دیگری نمی شود گرفت، این شخص لازم نیست معین کند در نیت، در واقع عبارت ایشان ناظر به همان مطلبی است که بنده چند روز قبل عرض کردم، اینکه کسانی که میگویند تعیین لازم نیست از باب تحصیل حاصل می گویند، زیرا وقتی شخص ۱_ عالم به حکم است. حکم اینکه در رمضان روزه دیگری را نمی شود گرفت. ۲_ میداند ماه رمضان است، خب طبیعتاً نتیجه این دو مقدمه چیست؟ نتیجه اش این است که قصد رمضان دارد و لو به این قصد التفات نداشته باشد و احضار نکرده باشد بنابراین آقایانی که میگویند تعیین لازم نیست از همین عبارت شان معلوم میشود که تعیین تفصیلی لازم نیست مثل مرحوم سید، یعنی بالاجمال ارتکازا کفایت می کند همین که در مرتکز ذهنش به قول معروف روزه رمضان وجود دارد همین بس است و بیشتر از این احتیاج نیست آن وقت دیگر این شامل جاهل به حکم نمی شود چون جاهل به حکم یکی از آن دو مقدمه را ندارد (این که من میدانم رمضان است و می دانم در رمضان روزه دیگری را نمی شود گرفت)، با این دو مقدمه قطعاً من اگر روزه بگیرم (چون شخص مریض نیست که روزه باطل بگیرد صد در صد روزه رمضان را دارد می گیرد) برای همین هم است که فقها میگویند تعیین لازم نیست چون با وجود آن دو مقدمه تعیین به صورت ارتکازی قهرا صورت میگیرد و دیگر احتیاجی نیست که التفات داشته باشد، برای همین هم آقای حکیم در مستمسک فرمودند: احتمال دارد فقهایی که میگویند اجماع است احتمال میدهیم از همین جهت باشد که ارتکازا نیت حاصل است و دیگر احتیاجی نیست که شخص نیت رمضان را با التفات داشته باشد. این خود به خود حاصل است، لیکن جاهل به حکم یکی از آن دو مقدمه را ندارد، یعنی می داند ماه رمضان است ولی نمی داند در ماه رمضان فقط باید روزه ماه رمضان را گرفت این آدم احتمال دارد روزه های دیگری را هم بگیرد پس برای این فرد تعیین لازم است، بنابراین در مورد ایشان سید می فرمایند: _ بل الأحوط عدم الإجزاء إذا کان جاهلاً بعدم صحّة غیره فیه، وإن لم یقصد الغیر أیضاً بل قصد الصوم فی الغد _ احتیاط این است که مجزی نیست. حالا چرا احتیاط گفته است؟ چون ما نمیدانیم دقیقاً آن اجماعی که دلیل این حکم بود شامل این صورت میشود؟ یا خیر؟ ولی چون احتمال میدهیم صورت جاهل به حکم را در بر نمی گیرد بلکه قدر مسلم برای کسی است که آن دو مقدمه را دارد یعنی عالم به موضوع و حکم است بنابراین ایشان تعبیر به احتیاط آوردهاند، این شخص حتی اگر قصد روزه ی دیگری را هم نکند بلکه قصد مطلق صوم را داشته باشد یعنی بگوید من فردا روزه می گیرم، می دانم که فردا ماه رمضان است باید قصد نوع و قصد تعیین داشته باشد چون می توانست که روزه های دیگری را هم در تخیل خودش داشته باشد، زیرا حکم را نمیدانسته.
جمع بندی(نظر استاد):
بنابراین نتیجه گیری مان این شد: در ماه رمضان که قصد روزه غیر رمضان انسان داشته باشد: الف_ یا جاهل به موضوع است. ب_ یا جاهل به حکم است.
۱_ اگر جاهل به موضوع بود ادلهای داریم که می گوید روزه اش صحیح است و از روزه رمضان هم محسوب میشود، روایتش هم بیان شد و بحث کردیم.
۲_ اگر جاهل به حکم باشد، آن ادله دیگر شامل جاهل به حکم نمی شود بلکه روزه اش باطل است و آن روزه را باید قضا کند.