« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1401/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

/ لزوم قصد النوع در تعدد و وحدت ما فی الذمه، کفایت تعیین اجمالی/صوم

 

موضوع: صوم / لزوم قصد النوع در تعدد و وحدت ما فی الذمه، کفایت تعیین اجمالی/

 

لزوم قصد النوع در تعدد و وحدت ما فی الذمه

مرحوم سید (ره) قبلا فرمودند که چه صوم واجب باشد و چه مندوب باشد، باید نوع در نیت معین شود و علاوه بر قصد فعل، قصد نوع هم شرط است سپس ایشان در ادامه می‌فرماید: من غير فرق بين ما إذا كان ما في ذمّته متّحداً أو متعدّداً، ففي صورة الاتّحاد أيضاً يعتبر تعيين النوع[1] اینکه باید ان خصوصیت و حیثیت و نوع قصد بشود، تفاوتی ندارد که تکلیف و وظیفه او یک چیز باشد یا چند چیز باشد به تعبیر ایشان ما فی الذمه اش یک صوم باشد یا چند صوم باشد. مثلا کسی یک صوم کفاره بر گردنش است، نمی‌توان گفت که همین که نیت مطلق صوم بکند قهرا منطبق بر صوم کفاره می‌شود. همانطور که در زمان گفتیم، در تمام تعینات این حرف را بیان می‌کنیم که تعین واقعی عند الشارع، لایوجب التعیین عند المکلف و ان ماتی به و عمل معین بشود. تعیین نزد مکلف وابسته و موقوف به قصد است حالا اگر انسان یک وظیفه بیشتر نداشته باشد و به این دلیل نیت نکرده باشد، وظیفه را انجام نداده است. اینگونه نیست که قهرا منطبق بشود زیرا ان تعین، تعین عند الشارع است. و مکفی از نیت نیست زیرا انسان می‌تواند عملی را انجام دهد و آن نیت واقعی را هم نداشته باشد و تخلف از تکلیف بکند. پس تعین واقعی نزد شارع، کفایت از تعیین نزد مکلف نمی‌کند. همانطور که در قید زمان این را بیان کردیم، در همه قیود این را بیان می‌کنیم. مثلا کسی که کلا یک نماز واجب بر گردنش است، در خارج از وقت، آیا دیگر لازم نیست که نیت نماز خاص را بکند . صرفا قصد صلاة بکند؟ خیر چنین انطباقی نیست و نیاز به دلیل دارد. پس اگر ما فی الذمه مکلف یک تکلیف باشد یا چند تکلیف باشد، تفاوتی در مساله ایجاد نمی‌کند.

تعبیر ما فی الذمه درباره مستحبات یک تعبیر مسامحی است. درباره واجبات درست است ولی در مستحبات نمی‌توان این را به کار برد. اگر مقصود ایشان اعم از صوم واجب و مندوب است تعبیر همراه با تسامح است و مراد، حکمی است که متوجه اوست. بالاخره ان حکمی که متوجه اوست چه یکی باشد و چه چند حکم باشد، نیاز به نیت دارد تا انطباق صورت بگیرد وبه صورت قهری نیست.

کفایت تعیین اجمالی

در ادامه ایشان به تعیین اجمالی می‌پردازد که باید در عمل قصد قربت و قصد الفعل و قصد النوع داشته باشیم. یعنی تعیین نیاز است اما این تعیین باید تفصیلی باشد یا اجمالی هم می‌تواند باشد؟ تعیین تفصیلی یعنی انسان دقیقا ان عنوان شرعی را قصد بکند مثل صوم کفاره یا قضا یا نذر یا نماز غفیله و یومیه و... همان عنوان ماخوذ در متعلق امر را به صورت دقیق قصد بکند. تعیین اجمالی یعنی عنوان دقیق شرعی را در نیت خودش ملاحظه نکند بلکه عنوانی کلی که این عمل را از عبادات مشابه تفکیک بکند. مثلا نماز لیلة الدفن را یادش نیاید ولی بگوید ان نماز که بعد از دفن خوانده می‌شود و عنوان شرعی را یادش نیاید که این هم نوعی تعیین است زیرا عند العقلاء تعیین چیزی است که موجب صدق عمل می‌شود و لازم نیست که تعیین بالتفصیل باشد بلکه تعیین اجمالی هم کفایت می‌کند. تعیین اجمالی معروف هم این است که انسان ما فی الذمه را نیت بکند مثلا در امور غیر عبادی کسی به شخصی دینی دارد ولی نمی‌داند که سبب ان چیست قرض است یا ضمان است یا ثمن از معامله ای بوده است ولی ان مبلغ را می‌دهد بابت همان کلی که در ذهن دارد. اگر کسی به این نحو یعنی ما فی الذمه یک دینی را به دیگری ادا بکند، صدق می‌کند که دینش را ادا کرده است. بله اگر انسان پولی را بدهد و اصلا دینی را نیت نکند، نمی‌توان گفت که دینش را داد زیرا ممکن است که پول دیگری بوده است شاید هبه یا نذر بوده است. ولی اگر دین را نیت بکند، این مقدار از تعیین برای صدق ادا دین کافی است. حال اگر در این امور واقعی و مالی کافی است، در امور عبادی هم کافی است و همین تعیین اجمالی موجب می‌شود که این عبادت از باقی عبادت ها جدا باشد. زیرا غرض تفکیک این عبادت از بقیه عبادت ها مشابه بود.

بنابراین مرحوم سید یزدی (ره) می‌فرماید: ويكفي التعيين الإجمالي، تعیین اجمالی کفایت می‌کند كأن يكون ما في ذمّته واحداً، ما فی الذمه اش یک وظیفه است ولی مثلا نمی‌داند که چه نمازی است. فيقصد ما في ذمّته قصد همان ما فی الذمه می‌کند مثلا همان دین یا نمازی که بر گردنم بود. و إن لم يعلم أنّه من أيّ‌ نوع نمی‌داند که چه نوع نماز و عبادتی بود مثلا همان روزه ای که بر من واجب بود ولی نمی‌داند که روزه نذر بوده یا کفاره بوده یا قضا بوده است و إن كان يمكنه الاستعلام أيضاً اگرچه که تمکن است استعلام داشته باشد ولی نیازی نیست زیرا غرض از تعیین، تفکیک و صدق امتثال بود که در این صورت نیز حاصل است. بل فيما إذا كان ما في ذمّته متعدّداً أيضاً حتی اگر ما فی الذمه انسان متعدد باشد یعنی چند وظیفه بر گردنش باشد، باز هم می‌تواند نیت کلی داشته باشد منتهی باید عنوانی را پیدا بکند که اینها از هم جدا بشوند. مثلا چند روزه مانند کفاره و قضا و نذر بر گردنش است و اولین روزه که می‌گیرد می‌گوید: ان اولین روزه ای که بر گردن من بود به همین ترتیب. و حتی خودش هم نمی‌داند که اولی و خودش هم نمی‌داند که اولی و دومی کدام است ولی با همین تقدم و تاخر اینها را از هم تفکیک می‌دهد. این هم شبیه همان دین است که می‌گوید این مبلغ بابت دین اول من و به همین ترتیب. این هم نوعی تمییز است. پس حتی اگر ما فی الذمه متعدد باشد، تعیین اجمالی کافی است منتهی تعیین اجمالی در اینجا یک مؤونه دارد که باید بین این ما فی الذمه ها هم تفکیک بدهد واین تفکیک به این شکل است: كأن ينوي ما اشتغلت ذمّته به أوّلاً أو ثانياً أو نحو ذلك به این صورت که این صوم همان است که اول به ان اشتغال پیدا کرده است. به طور کلی ملاک تمایز است. همانطور که انسان در امور تکوینی ما اشیاء و اشخاص را نه به عنوان تفصیلی خودشان بلکه با عناوین دیگر تفکیک می‌کنیم، در امور اعتباری و شرعی هم همینگونه است.

نکته: دلیل عقلی داشتن برای نیت، غیر از این است که تعریف ان عرفی باشد. زیرا ممکن است یک چیزی دلیل عقلی داشته باشد اما حدود و ثغور ان عرفی باشد. دلیل نیت عقلی است مثلا حرمت ظلم عقلی است اما اینکه ظلم چیست را ممکن است که عرف عقلاء تعیین بکند. حالا یک چیزی مثل نیت تعریف شرعی ندارد ولی ما برای اینکه بفهمیم نیت محقق و حاصل شده است یا نه، نگاه می‌کنیم که ان چه که از نیت می‌خواستیم چه بوده است؟ مثلا ما از نیت، صدق عمل را می‌خواهیم یعنی اینکه چقدر در عمل باید پیش رفت تا فهمید که این عمل محقق شده است. مثلا وقتی قصد صلاة می‌کنید، قصد نماز چهار رکعتی که در هر رکعت رکوع و سجده و ... دارد نمی‌کنیم بلکه یک عنوان را نیت می‌کنیم زیرا عرف می‌گوید که بیش از این برای صدق عمل لازم نیست. اصلا دلیل نیت همین است یکی اینکه صدق قربت بکند ویکی اینکه صدق عمل بکند که قصدالفعل است.

حال در قصد اجمالی هم همین را می‌گوییم که در تعیین اجمالی و قصد اجمالی همانطور که یک نفر را با ظواهرش از دیگران تفکیک می‌کنند، یک عملی را با نشانه های اجمالی می‌توان از دیگر اعمال تفکیک کرد و به بیش از این در نیت احتیاجی نداریم و دلیل عقلی هم بیش از این به ما نمی‌گوید. پس تعیین اجمالی کفایت می‌کند.

نیت صوم رمضان

بحث نیت تا الان یک بحث کلی درباره نیت در عبادات بود و حتی در غیر عبادات یعنی عناوین قصدیه هم صادق است و مورد پیدا می‌کند. از این جا به بعد مرحوم مصنف وارد صوم رمضان به طور خاص می‌شود که مهمترین روزه است و این روزه، مصداق اتم و اکما صوم واجب است. ایشان می‌فرماید: و أمّا في شهر رمضان فيكفي قصد الصوم و إن لم ينو كونه من رمضان[2] در ماه رمضان قصد روزه کافی است و قصد نوع لازم نیست که این روزه ماه رمضان است بلکه قصد مطلق صوم کافی است. ما تا الان گفتیم که باید صوم خاص را نیت بکند ولی در رمضان اینگونه نیست. در این موضوع، بحث در سه محور مطرح می‌شود:

     سوال اول: قصد صوم رمضان لازم است یا مطلق صوم کفایت می‌کند؟

     سوال دوم: قصد خلاف در صورت جهل و نسیان چه حکمی دارد؟ یعنی کسی در ماه رمضان، طبیعی صوم را نیت نکرد بلکه روزه قضاء نیت کرد یا روزه مستحبی نیت کرد ولی در صورت جهل و نسیان بوده است. سوال این است که ایا با اینکه نیتی دیگر کرده است روزه رمضان محسوب می‌شود یا نه روزه خودش است نه رمضان و بعدا باید قضا بگیرد. یا اصلا باطل می‌شود

     سوال سوم: قصد خلاف در صورت علم و عمد چه حکمی دارد؟ یعنی با این که می‌داند ماه رمضان است، و باید روزه رمضان گرفت، روزه دیگری را قصد می‌کند.

محور اول: قصد صوم رمضان

در محور اول نظر مشهور همان است که مرحوم سید (ره) فرمود یعنی در ماه رمضان قصد روزه رمضان لازم نیست و قصد صوم کافی است. مرحوم علامه (ره) در تذکره و مختلف این حکم را به علمائنا نسبت داده اند. تعبیری که حکایت است توافق و تسالم اصحاب می‌کند. مرحوم فاضل مقداد (ره) در تنقیح و ابن زهره (ره) در غنیه ادعای اجماع کردند. و استدلال اصلی به این حکم همین اجماع است که اگر اجماع کاشف باشد، دلیل است که در رمضان قصد نوع لازم نیست.

استدلال دیگر اصالة الاطلاق است که ایه شریفه قران ﴿کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون﴾ مطلق امده است که روزه بگیرید. اگر احتمال بدهیم که از لفظ مطلق معنای مقید اراده شده است، با اصالة الاطلاق این احتمال دفع می‌شود و عقلا به این احتمال اعتنا نمی ‌کنند. در ایه شریفه امده است که روزه بگیرید و نفرموده است که با قصد رمضان روزه بگیرید و چنین قیدی نیست بلکه رمضان به صورت ظرف اخذ شده است که ظرف وقوع این عمل است نه قید امتثال باشد.

استدلال دیگر به اصالة البرائه است که اگر شک کردیم در تکلیف زائد بکنیم اصل، برائت است و نیت یک تکلیف زائد است. اصل نیت باید باشد، قصد قربت هم باید باشد ولی نیت رمضان یک تکلیف زائد است که شک در ان مجرای برائت است. إن شاء الله جواب اینها را فردا بیان می‌کنیم.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.

 


[1] یزدی محمد کاظم بن عبد العظیم. العروة الوثقی (امام). ج2، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)، 1392، ص6.
[2] یزدی محمد کاظم بن عبد العظیم. العروة الوثقی (امام). ج2، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی (قدس سره)، 1392، ص6.
logo