درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی
1401/07/27
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی ادله لزوم قصد الفعل و قصد القربة/ فصل اول (نیت) /صوم
موضوع: صوم / فصل اول (نیت) / بررسی ادله لزوم قصد الفعل و قصد القربة
عبارت سید یزدی در عروه: و إنّما يقتل في الثالثة أو الرابعة إذا عزّر في كلّ من المرّتين أو الثلاث اینکه گفته شد در دفعه سوم در رای مشهور و در دفعه چهارم در خلاف مشهور، حد قتل جاری میشود، در زمانی است که در دفعات قبلی تعزیر شده باشد زیرا در روایت سماعه فرمودند که: وَ قَدْ رُفِعَ إِلَى الْإِمَام[1] یعنی مرافعه نزد امام و حاکم شرع مطرح شده باشد که این دلالت بر اجرای تعزیر و حکم دارد نه اینکه صرفا به محکمه رفته باشد بلکه باید مجازات شده باشد زیرا نظیر این را در حدود هم داریم که تصریح به این دارند حد در دفعات قبلی جاری شده باشد. پس اگر در حدود که شدید تر هستند، باید حتما مجازات صورت گرفته باشد تا به حد قتل برسد، در تعزیرات که به طریق اولی باید قبلا تعزیر صورت گرفته باشد و استفاده از این تعبیر به معنای اجرای حد و تعزیر و عقوبت است و کسی هم نگفته است که این به معنای صرف رفتن نزد امام است.
درء حد به واسطه شبهه
سید در ادامه میفرمایند: و إذا ادّعى شبهة محتملة في حقّه درئ عنه الحدّ. اگر شخص ادعای شبهه ای که در حق او احتمالش هم وجود داشته باشد مثلا شبهه شود که در روز اول ماه مبارک که ایا ماه رمضان شده است یا نه و ادعا کند که خبر ندارد که هلال رویت شده است که در این صورت الحدود تدرئ بالشبهات یا روایت نبوی «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبُهَات[2] » قاعده درء (به معنی دفع) قاعده ای مسلم و قطعی و اجماعی است البته در بعضی از جهات محل بحث هست اما در اصل قاعده، اینکه اگر شبهه ای مطرح باشد و ان شبهه قرائن و شواهدی بر ان احتمال وجود داشته باشد، حد اجراء نمیشود. و ادله این قاعده اطلاق دارند که فرقی نیست که شبهه موضوعیه باشد یا حکمیه باشد. یعنی شخص ادعا میکند که نمیداند ماه رمضان است و حالتی باشد که این ادعا قابل توجه باشد یا اینکه شبهه حکمیه باشد مثلا بگوید که نمیدانستم که مباشرت مفطر است و این ادعا در مورد او قابل قبول باشد و صرف شبهه و احتمال حد را برمیدارد که دلیل ان همین قاعده درء است. مرحوم صاحب جواهر در مورد حد سرقت میفرمایند که: كما لا خلاف و لا إشكال في درئه بالشبهة كغيره من الحدود.[3] که حد سرقت با شبهه اجزاء نمیشود و مانند بقیه حدود است. یعنی قاعده درء اجماعی است پس بنابراین فرمایش سید کاملا طبق قاعده است و اگر شبهه حکمی یا موضوعی وجود داشت، حد قذف اجراء نمیشود. اما شمول تعزیرات توسط این قاعده اختلافی است و اختلاف در این است که ایا این قاعده شامل قصاص و تعزیرات هم میشود یا نه؟ این بحث مفصل است که شمول ان تا چه حدی است. مثلا روزه خواری را هم شامل میشود یا نه و این هم که ایا شبهات حکمیه را هم شامل میشود یا نه محل بحث است. مثلا شخصی مالی را با شرایط کامل سرقت بکند و بعدا بگوید که فکر کردم مال خودم است و این احتمال وجود داشته باشد، این شبهه موضوعیه است اما در شبهات حکمیه را هم شامل میشود؟ بعضی مطلقا قبول کردند در شبهات موضوعیه و حکمیه و تعزیرات و قصاص و حدود و بعضی از بزرگان مانند ایت الله بجنوردی که کتاب قواعد فقهیه دارند که بسیار مفصل است ایشان بین جاهل قاصر و مقصر تفاوت میگذارند که اگر کسی حکمی را نمیدانست و قاصر بود، حکم برداشته میشود ولی اگر کسی مقصر باشد، حد برداشته نمیشود. البته ما صرفا طرح عنوان میکنیم و بحث ان مفصل است ولی فی الجمله قاعده درء مقبول است. پس این مطلب هم طبق قاعده است و این شبهه باید نزد حاکم ایجاد شود تا قاعده جاری شود. تا اینجا بحث مقدمات بود.
نکته ای درباره وجه تسمیه احمد بن محمد بن خالد برقی که ایشان منسوب به برقرود قم هستند که از محلات اطراف قم است یا روستایی به نام برقة که در اطراف قم است.
فصل اول: نیت
فصل: في النيّة فصل اول درباره نیت صوم است. نیت از اجزاء یا شرط صوم است ولی انچه مسلم است این است که نیت از مقدمات اصلی همه عبادات است و صوم هم یکی از عبادات است بنابراین يجب في الصوم القصد إليه مع القربة و الإخلاص كسائر العبادات، در روزه هم قصد روزه لازم داریم و هم قصد قربت. به طور کلی نیت متشکل از دو جزء است: قصد الفعل و قصد القربة و در تمام عبادات به این دو نیاز داریم و تقریبا طبق نظر همه فقه در نیت فقط به این دو نیاز داریم.
قصد الفعل
قصد الفعل یعنی اینکه مکلف بداند چه فعل و کاری را میخواهد انجام بدهد زیرا عبادات از افعال قصدیه هستند و تحققشان به صرف وقوع خارجی نیست. مثلا اگر کسی بدون قصد دور کعبه بچرخد، صدق طواف نمیکند بلکه باید قصد طواف داشته باشد. پس این عناوین که در شرع مقدس به طور خاص اعتبار شده است که از انها تعبیر به «مرکبات اعتباریه» میشود اینها عناوین و مرکباتی هستند که شارع انها را ایجاد کرده است مانند نماز و روزه و حج، اینها نیاز به قصد دارد و به صرف اینکه اجزاء انها در خارج ایجاد شود، نمیتوان گفت که محقق میشود.
اقایان عناوین را تقسیم به سه نوع میکنند:
• عناوین ذاتیه یا عناوین فعلیه: عناوینی که به صرف تحقق عمل در خارج حتی بدون آگاهی و علم و شعور حتی از غیر فاعل ذی شعور صادر بشود، ان عمل محقق میشود و فقط صدور ان در خارج مهم است. مثلا اینکه لباس در اب کر بیفتد پاک میشود و اصلا نیازی به قصد و علم ندارد واگر باد هم ان را داخل حوض آب بیاندازد، پاک میشود که اینها عناوین فعلیه یا ذاتیه است. یعنی صرف الوقوع انها برای تحقق عنوان انها کفایت میکنند مانند طهارت و نجاست و قتل مثلا کسی التفات نداشته و کسی را کشته است، قتل محقق میشود. یا اتلاف که اگر کسی دستش به غیر اختیار به چیزی بخورد و تلف شود ضامن است و قصد اتلاف شرط در اتلاف نیست.
• عناوین التفاتیه: این عناوین عناوینی هستند که علاوه بر وقوع خارجی عمل، نیاز به توجه و التفات فاعل هم دارند. ولی نیازی به قصد ندارند. مثل هتک حرمت مثلا کسی در جمع محترمی پایش را دراز کند که در این صورت لازم نیست که قصد بی احترامی داشته باشد بلکه همین که بداند که دراز کردن پا بی احترامی است، هتک صدق پیدا میکند. پس باید توجه به این داشته باشد که این عمل مثلا بی احترامی است ولو اینکه قصد بی احترامی نداشته باشد.
• عناوین قصدیه: در این عناوین سه شرط است: عمل محقق بشود، علم و التفات باشد، قصد باشد. البته زمانی که قصد باشد، علم و التفات هم هست. مانند ریا که باید با قصد خودنمایی باشد ولی اگر کسی کار غلیظ عبادی کرد ولی قصد خودنمایی نداشته باشد ریا محسوب نمیشود. و عبادات و برخی از امور غیر عبادی اینگونه هستند که فاعل ان باید قصد ان عمل را داشته باشد تا عنوان محقق شود و روزه از این دسته است.
ولذا سید یزدی میفرمایند که: بنابراین يجب في الصوم القصد إليه یعنی اگر کسی به هر دلیل مدتی را امساک کرد، نمیتوان گفت که این روزه است و قصد الفعل نیاز دارد.
قصد القربة
دومین چیزی که میفرمایند: مع القربة و الإخلاص كسائر العبادات دومین چیزی که لازم دارد، قصد قربت است. قصد قربت ادله روایی دارد مانند َ: إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّات[4] و نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِه[5] و امثال اینها که در مورد قصد قربت است لکن معروف است که اینها دلیل ارشادی است و اصل قصد قربت با دلیل عقلی ثابت میشود زیرا اگر عملی بدون قصد امتثال و اطاعت انجام شود این امتثال امر مولی نیست. مثلا پدری به فرزندش بگوید نان بگیر و او طوری نان بگیرد که نشان بدهد که بخاطر امتثال امر پدرش نیست بلکه بخاطر خودش میگیرد، یعنی عمل را انجام میدهد ولی نه به قصد اطاعت از پدر، در این صورت نیمتوان گفت که امتثال امر پدر کرده است.
دلیل لزوم قصد قربت
امتثال نیاز به قصد امتثال دارد و اقایان قصد قربت را معنی به قصد امتثال میکنند یعنی اینکه انسان کاری را برای اینکه دستور خدا را انجام بدهد، گویند. امتثال دستور خدا، به صرف وقوع ان در خارج نیست بلکه قصد نیز نیاز دارد که قصد فرمانبری است پس اگر کسی عملی را انجام بدهد وقصد ان عمل را هم داشته باشد ولی قصد اطاعت و فرمانبری را نداشته باشد، نمیگویند که او اطاعت کرد. زیرا حسن مرکبات عبادی، به خاطر عبادیتشان است. پس مولایی وجود دارد که عقل میگوید باید از ان مولی اطاعت کرد حتی ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول﴾ هم ارشادی است زیرا اگر دلیل عقلی نباشد، دلیل دیگری برای عمل به قران نیست پس باید ابتدا عقل به ان حکم بکند که باید از مولی اطاعت کرد و اطاعت از ان مولی به قصد از اطاعت است و اگر قصد اطاعت نباشد ولو اینکه عمل را انجام داده باشد، این یک نوع لجبازی است. ان قصد طاعت، قصد قربت است. پس دلیل اصلی قصد قربت، دلیل عقلی است زیرا شرط تحقق امتثال و طاعت و عبادت است. مثلا کسی سجده و رکوع بکند ولی نه به قصد فرمانبری خداوند، این عمل عبادت نیست. پس دلیل اصلی ان دلیل عقلی است البته از ایات و روایات هم هست ولی انها جنبه ارشادی پیدا میکنند. زیرا هرچه که دلیل عقلی داشته باشد و مستغنی از دلیل شرعی باشد، اگرچه که دلیل از شرع وارد شده باشد، ان تاکید امر عقلی است و ارشادی گفته میشود. مثل اجتناب از ظلم و کذب که عقل حکم میکند و روایات متعددی هم دارد، اگر این روایات نبود هم حکم عقل باقی بود. پس احکام ارشادی احکامی هستند که جنبه تاکید حکم عقل دارد. پس قصد الفعل را از این جهت که این عناوین، از عناوین قصدی هستند فهمیدیم و قصد قربت را از این جهت که عقل اقتضای ان را دارد میفهمیم.
معنای قصد قربت
اما قصد قربت چیست؟ قصد ثواب است؟ یا قصد درجات معنوی است؟ یا قصد تقرب به خداست؟ فی الجمله همه قبول دارند که اینها هیچ کدام معنای دقیق قصد قربت نیست. قصد قربت همین قصد حداقلی است. چون قصد قربت یک قصد لبی و عقلی است، در ادله عقلی و لبی به قدر متیقن اکتفا میکنیم و قدر متیقن این است که این عمل را برای اطاعت امر خداوند انجام میدهم. و قصد امتثال دارم و بالاتر از این مانند قصد بهشت و معرفت خداوند و حب الله و جلب رضایت... اینها در اکثر اعمال نیست. ولی حداقل ان این است که عمل عبادی برای رضایت خداوند انجام میشود. و بالاتر از این اگر باشد، بسیاری از اعمال مردم باطل میشود. ضمن اینکه اصرار ما بر اینکه دلیل، دلیل عقلی است به این علت است که در دلیل عقلی، ما باید اخذ به متیقن کنیم و متیقن در اینجا این است که شخصی کار را چون دستور خداوند بوده است انجام دهد و این همان قصد قربت و قصد امتثال است. و بقیه قصد ها خلاف وجدان متشرعه و متدینین است و یک ملاکی است که بالاتر از حد عموم مردم است.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.