« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی

1401/07/24

بسم الله الرحمن الرحیم

/ بررسی سندی روایت (وثاقت مفضل بن عمر)/صوم

 

موضوع: صوم / بررسی سندی روایت (وثاقت مفضل بن عمر)/

 

عقوبت تعزیری افطار عمدی در ماه رمضان

بحث در عقوبت تعزیری برای افطار عمدی در ماه مبارک رمضان بود. عرض کردیم که یک روایت بیشتر در این موضوع نداریم و آن هم مرحوم کلینی نقل فرمودند، صاحب وسائل هم در باب دوازده از ابواب ما یمسک عنه الصائم آورده اند. روایت را یک بار دیگر می خوانم مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ بُنْدَارَ که توثیق ندارد عَنْ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ بْنِ‌ إِسْحَاقَ‌ الْأَحْمَرِ که تضعیف دارد عَنْ‌ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ ثقه است عَنِ‌ اَلْمُفَضَّلِ‌ بْنِ‌ عُمَرَ بحثش مفصل گذشت عَنْ‌ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌: فِي رَجُلٍ‌ أَتَى امْرَأَتَهُ‌ وَ هُوَ صَائِمٌ‌ وَ هِيَ‌ صَائِمَةٌ‌ کسی مجامعت با همسرش داشته در حالی که هر دو صائم بوده اند فَقَالَ‌ إِنْ‌ كَانَ‌ اسْتَكْرَهَهَا اگر او را اکراه کرده است فَعَلَيْهِ‌ كَفَّارَتَانِ‌ کفاره هر دو بر شوهر است وَ إِنْ‌ كَانَتْ‌ طَاوَعَتْهُ‌ اگر همسر همراهی کرده است فَعَلَيْهِ‌ كَفَّارَةٌ‌ وَ عَلَيْهَا كَفَّارَةٌ‌ هر کدام کفاره خود را جدا گانه می دهند وَ إِنْ‌ كَانَ‌ أَكْرَهَهَا فَعَلَيْهِ‌ ضَرْبُ‌ خَمْسِينَ‌ سَوْطاً نِصْفِ‌ الْحَدِّ باید پنجاه ضربه شلّاق بخورد که نصف حدّ زناست وَ إِنْ‌ كَانَتْ‌ طَاوَعَتْهُ‌ اگر زن با میل خودش همراهی کرده است ضُرِبَ‌ خَمْسَةً‌ وَ عِشْرِينَ‌ سَوْطاً وَ ضُرِبَتْ‌ خَمْسَةً‌ وَ عِشْرِينَ‌ سَوْطاً.[1] شوهر بیست و پنج ضربه و زن هم بیست و پنج ضربه شلّاق می خورند.

معمولا در تعزیرها عدد مقدّر نمی شود و در دست حاکم شرع است فقط باید کمتر از حد باشد. این روایت بر خلاف قاعده تعزیر، معیّن شده است.

بررسی سندی روایت

از نظر سندی روایت ضعیف است. در مورد مفضّل بحث بود و اختلافی است و بقیه رجال سند اختلافی نبود [چه ثقه و چه غیر ثقه]. عرض کردیم مفضّل را برخی صریحا تضعیف کرده اند مثل نجاشی، بعضی هم صریحا تصریح کرده اند مثل شیخ مفید، شیخ طوسی ابن شهر آشوب، کشّی هم روایات ذمّ و روایات مدح را آورده است. در جمع بندی مرحوم سید خویی فرمودند ما روایات مدح را ترجیح می دهیم. به دلیل این که اوّلا در معجم ایشان 21 روایت در مدح مفضّل آورده اند، سیزده روایت را مرحوم کشی آورده است و هشت مورد را خود سید خویی از جاهای دیگر آورده اند. اما روایات ذمّ حدود ده تا هستند، نصف آن است، یعنی از نظر تعداد خیلی بیشتر است. ثانیا روایات ذمّ قابل حمل است و وجوهی برای ذمّ وجود دارد. در روایات مدح هم می شود وجوهی را تصوّر کرد، مثلا برخی گفته اند این مدح ها برای قبل از این بوده است که دچار غلو و انحراف و گرایش به خطّابیه بوده است. اما مشکل این است که روایات مدح برخی از آن ها برای دوره امام کاظم و امام رضا علیهما السلام است. پس بنابراین ما نمی توانیم این را بپذریم، ولی روایات ذمّ اکثرا ضعیف است و فقط چندتاست که سندش درست است، آن هم همانطور که عرض کردیم چون از خصّیصین ائمه هم روایات ذم برای حفظ جان آن ها وارد شده است، این ها را هم شاید بشود این طور حمل کرد.

برخی از روایت مدح مفضّل بن عمر

چندتا از این روایات در مدح ایشان می آورم، تعابیری که در مورد ایشان هست خیلی مشکل است که این ها را رد کند و کنار بگذارد. مثلا فرض بفرمایید که روایتی هست از موسی بن بکر سمعت ابا الحسن از امام کاظم علیه السلام یقول لما أتاه موت المفضل بن عمر، وقتی خبر فوت مفضل به امام کاظم علیه السلام رسید قال: رحمه الله، كان الوالد بعد الوالد، مفضل در حکم پدر برای ما بود أما إنه قد استراح[2] راحت شد. معلوم می شود مفضل دشمن زیاد داشته است و بدگویی اش را می کرده اند که حضرت فرمودند از این دنیا راحت شد.

یک روایت از هشام بن احمد قال: دخلت على أبي عبد الله ع ، و أنا أريد أن أسأله عن المفضل بن عمر، بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و خواستم از مفضّل بن عمر سوال کنم و هو في ضيعة له في يوم شديد الحر، و العرق يسيل على صدره، حضرت در یک زمینی که داشتند بودند هوا هم گرم بود فابتدأني حضرت فی البدایه [پاسخ گفتند] با توجه به علم لدنی که داشتند موارد این چنین زیاد بوده است حضرت خودشان فرمودند فقال: نعم و الله الذي لا إله إلا هو، المفضل بن عمر الجعفي، حتى أحصيت نيفا و ثلاثين مرة يقولها و يكررها، قال: إنما هو والد بعد الوالد[3] حضرت سی و چند بار این عبارت را گفتند که او برای ما جای پدر است. یعنی محبّتش به ما این چنین است. این یک تعبیر است که یعنی این طور به ما محبّت دارد.

یک روایت از امام رضا علیه السلام است، عن محمد بن حريز ، قال: حدثني بعض أصحابنا من كان عند أبي الحسن الثاني ع جالسا، بعضی از اصحاب ما نزد امام رضا علیه السلام نشسته بودند فلما نهضوا وقتی خواستند بلند شوند قال لهم: القوا أبا جعفر ع ، حضرت فرمودند به دیدار اباجعفر یعنی حضرت جواد الائمه بروید فسلموا عليه و أحدثوا به عهدا، به ایشان سلام کنید و تجدید عهد کنید (چون حضرت جواد علیه السلام کودک بودند امام رضا علیه السلام این احتیاطات را داشتند که تا زمانی که حیات دارند رابطه شیعیان با امام جواد علیه السلام را مستحکم کنند. اولین بار بود که در آن زمان می خواست یک کودک به امامت برسد، آن هم زمانی که شیعیانی بودند که امام صادق علیه السلام را هم دیده اند، شاید برای آن ها پذیرش یک کودک سخت باشد.) فلما نهض القوم وقتی این ها رفتند راوی می گوید التفت إلي حضرت به من توجه کردند و قال: يرحم الله المفضل ، إنه كان ليكتفي بدون هذا».[4] خدا مفضل را رحمت کند اگر او بود احتیاجی به این حرف ها نداشت، یعنی احتیاج به این محکم کاری ها نداشت.

یک روایت دیگر عن ابن ابی عمیر بإسناده، أن الشيعة حين أحدث أبو الخطاب ما أحدث خرجوا إلى أبي عبد الله ع وقتی ابن خطاب آن بدعت ها را ایجاد کرد و انحرافاتی به وجود آورد و حتی در مورد امام صادق علیه السلام قائل به خدایی شدند و در مورد خودشان هم قائل به نبوت شدند، وقتی این اتفاقات افتاد شیعیان به نزد امام صادق علیه السلام رفتند فقالوا: أقم لنا رجلا نفزع إليه في أمر ديننا و ما نحتاج إليه من الأحكام. یک فردی شما برای ما تعیین بفرمایید که ما در مسائل دینی و احکام به او پناه بپریم قال: لا تحتاجون إلى ذلك، حضرت فرمودند نیازی نیست من که خودم هستم متى ما احتاج أحدكم عرج إلي و سمع مني و ينصرف، هر وقت نیازی پیدا کردید به سراغ خودم بیایید و از خودم بپرسید فقالوا: لا بد. گفتند نه آقا ما که همیشه به شما دسترسی نداریم، فقال: قد أقمت عليكم المفضل حضرت فرمودند مفضّل خوب است، من مفضّل را معیّن می کنم اسمعوا منه و اقبلوا عنه، حرفش را گوش بدهید و حرفش را بپذیرید فإنه لا يقول على الله و علي إلا الحق، مفضل نسبت به خدا و نسبت به ما جز حرف حق نمی زند، فلم يأت عليه كثير شيء حتى شنعوا عليه و على أصحابه[5] مدت کوتاهی گذشت که شروع به بدگویی از مفضّل کردند، مورد حمله و حسادت بوده است، یک مسائلی هم هست که کسانی که دچار غلو بودند مثل خطّابیه و امثال آن ها، روایات انحرافی شان را به بزرگان شیعه نسبت می دادند، برای این که روایات جعلی شان وجاهتی پیدا کند می گفتند ما از زراره شنیدیم، یا می گفتند از مفضّل شنیدیم. بعید نیست که روایات غلوی که وارد شده است بخشی از آن ها از این جهت باشد.

همان طور که عرض کردم روایات مذمّت مفضّل به تعبیر مرحوم خویی فقط سه مورد سندش صحیح است و بقیه سندش ضعیف است. روایات مدح هم همین طور است، آن ها هم چند تایش صحیح است و بعضی اش ضعیف است.

 

کلام مرحوم مامقانی در مورد مفضّل بن عمر

مرحوم مامقانی صاحب تنقیح المقال (استاد مرحوم مرعشی نجفی) این طور جمع بندی کرده اند وقصور السند جملة من الاخبار المزبوره الوارده فی مدحه این که بعضی از روایاتی که در مدح مفضّل وارده شده است سندش ضعیف است غیر ضائر ضرری نمی رساند، بعد تعاضدها و تجابرها بل تواترها معنی این ها این قدر زیاد هستند که همدیگر را تقویت می کنند و اصلا تواتر معنوی دارند. روایات مفضل در مدحش این قدر زیاد است که اگر سند خیلی هایش هم ضعیف باشد اشکالی پیش نمی آید به خاطر این که ما فی الجمله ما یقین پیدا می کنیم که این ها از اهل بیت علیهم السلام صادر شده است. فما صدر من جمع منهم ابن طاووس من المناقشه في اسانيد اخبار الطرفين این فرمایش برخی مثل سید بن طاووس که در هر دو طرف (یعنی اخبار مدح و اخبار مذمّت) مناقشه کرده اند لا اري له وجهاً من دلیلی برای این کار پیدا نمی کنم، یعنی این مناقشه درستی نیست، ضرورة ان ملاحظه السند می فرمایند سند برای کجا به درد می خورد؟ فرض بفرمایید ما این جا نشسته ایم و 50 نفر می گویند فلان جا تصادف شده است، اگر یک یا دو نفر این خبر را بدهند ما نگاه می کنیم که چه طور آدمی است؟ اما اگر 50 نفر بگویند خبر وثوق خودش را از دست می دهد، چون ما به این وثوق پیدا می کنیم، چون چهل نفر که یک حرف بی اساسی را نمی زنند، حتما چیزی دیده اند. ایشان می فرمایند ملاحظه سند برای چیست؟ انما هو لتحصيل الوثوق بصدور الخبر ما سند را برای این می خواهیم که وثوق به صدور خبر پیدا کنیم، یعنی ملاک حجّیت روایات وثوق به صدور روایت است، یعنی اطمینان، اطمینان پیدا کنیم که روایت از امام صادر شده است. حالا اگر از یک راه دیگری ما اطمینان پیدا کنیم که این روایت از امام صادر شده است ولو راوی ثقه نباشد اما خیالمان جمع باشد که این بار درست می گوید و قرائن دیگری داشته باشیم، همه دغدغه ما این است که امام چنین چیزی را فرموده اند. پس این طور بگوییم که ملاک حجّیت خبر وثوق و اطمینان به صدور روایت است، نه وثاقت راوی، وثاقت راوی طریقیت دارد، موضوعیت ندارد. حالا اگر از راه دیگری مثل تواتر به وثوق رسیدیم دیگر سند برایمان ارزش سابق را ندارد. و الوثوق الحاصل من استفاضة الاخبار روایات زیاد بود بل تواترها معني بلکه تواتر داشت، البته تواتر معنوی است چون الفاظ این روایات متفاوت است اما از مجموع این روایات این معنا بدست می آید که مفضّل را دوست داشته اند، وقتی می توانیم این معنا را می توانیم از تواتر معنوی اخبار استفاده کنیم اقوي من الوثوق الحاصل من خبر واحد صحيح این خیلی قوی تر از این است که شما یک خبر واحد صحیح السند پیدا کنید. یک خبر صحیح این قدر اطمینان خاطر نمی دهد تا چندین خبر متواتری که سند نداشته باشد.

پس از این روایات متواتر و مستفیضه می توانیم استفاده کنیم که مفضّل فرد درستی بوده است، این جمع بندی مرحوم مامقانی است که از علمای رجال معاصر است.

 

جمع بندی نهایی از روایت

اما همانطور که دیروز هم عرض کردیم این روایت در هر صورت روایت ضعیفی است فقط چون بحث مفضّل خیلی مهم بود توقف کردیم. از مفضل هم بگذریم علی بن محمد بن بندار توثیق و دیگری توثیق نداشتند.

این روایت سندش ضعیف است اما چون که مشهور فقها بلکه حتّی ادعای اجماع هم شده است، صاحب وسائل بعد از این که روایت را آورده اند تعبیر محقق در معتبر را آورده اند که فرموده اند این حکم اجماعی است. پس یا همه قدمای اصحاب یا مشهور قدما به این روایت عمل کرده اند، عمل اصحاب هم طبق قاعده انجبار، جابر ضعف سند می شود. ما قاعده انجبار را چرا قبول داریم؟ به خاطر همین حرفی که مرحوم مامقانی فرمودند چون ملاک این است که به روایت اطمینان پیدا کنید، ملاک این نیست که همه رجالش را ثقه بدانید. سند طریقیت دارد. ماوقتی می بینیم شیخ مفید شیخ طوسی، سلّار، ابن برّاج، صدوق به یک روایت ضعیفی عمل می کنند این ها که شخصیت های کمی نبوده اند که دینشان را در محلّ مشکوک و مردد بگذارند و عمل خودشان و مقلّدینشان، همه را به خطر بیاندازند که چه بدست بیاورند؟ پس این ها اگر به روایت ضعیفی عمل می کرده اند آن روایت را صادره از معصوم می دانسته اند. حالا اگر یک نفر بود ما می گفتیم یک نفر ممکن است اشتباه کند، دو نفر بود همین طور، ولی وقتی مشهور فقهای قدما [حرفی را بزنند معلوم است که چیزی بوده است و بی دلیل نگفته اند] (شهرت برای ان که جابر باشد باید قدمایی باشد. ما چند دسته شهرت داریم، شهرت عملی، شهرت فتوایی، شهرت روایی، که این جا شهرت عملی مدّ نظر ماست. این که یک روایتی از طرق مختلفی نقل شده کاری به ان نداریم، این هم که شهرت فتوایی باشد اما مستندش معلوم نباشد، نه، البته این شهرت فتوایی را هم برخی از آقایان حجت می دانند، مثلا مرحوم امام شهرت فتوایی را قبول دارند، البته باز هم باید قدمایی باشد، یک حکمی که قدمای اصحاب داده اند و اصلا دلیلش هم معلوم نیست، که این هم کاشف از این است که دلیلی بوده است که به دست ما نرسیده است. شهرت روایی در مرجّحات مطرح می شود، خذ بما اشتهر بین اصحابک، این شهرتی که ما می گوییم در این جا شهرت عملی است یعنی مشهور به این روایت عمل کرده باشند یعنی به این روایت فتوا داده اند.

مشهور فقها که به یک روایت ضعیف فتوا نمی دهند پس این روایت پیش آن ها معتبر بوده است یعنی قرائن و شواهدی بر صدورش داشته اند همین باعث می شود که آن ضعفی که از نظر سند وجود دارد جبران بشود. وقتی آن ضعف جبران شد این روایت، یک روایت معتبر می شود، پس این روایت به انضمام قاعده انجبار برای ما یک روایت معتبر می شود به خاطر همان ملاکی که عرض کردیم که ملاک در حجّیت روایات وثاقت راوی نیست بلکه وثوق به صدور روایت است. این موضوعیت است، وثاقت راوی طریقیت و کاشفیت دارد.

حالا همان طور که عرض کردیم یک آدمی که شما قبولش ندارید بر اساس قرائنی می فهمد که این بار راست می گوید، از طرفی ضعف هم که لزوما کذب نیست، این جا با قرائن دیگری می دانیم دروغ نمی گوید.

این بحث سندی اش تمام شد، بعد از بحث سندی به بحث دلالی اش می رسیم که برای فردا ان شاء الله.

 


[1] حر عاملی، محمد بن حسن. مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث. محقق محمدرضا حسینی جلالی.، 1416 ه.ق.، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، قم - ایران، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، جلد: ۱۰، صفحه: ۵۶.
[2] خوئی، سید ابوالقاسم.، 1372 ه.ش.، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، [بی جا] -، [بی نا]، جلد: ۱۹، صفحه: ۳۱۹.
[3] خوئی، سید ابوالقاسم.، 1372 ه.ش.، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، [بی جا] -، [بی نا]، جلد: ۱۹، صفحه: ۳۲۰.
[4] خوئی، سید ابوالقاسم.، 1372 ه.ش.، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، [بی جا] -، [بی نا]، جلد: ۱۹، صفحه: ۳۲۱.
[5] خوئی، سید ابوالقاسم.، 1372 ه.ش.، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، [بی جا] -، [بی نا]، جلد: ۱۹، صفحه: ۳۲۱.
logo