درس خارج فقه استاد محمدجواد محمدی گلپایگانی
1401/07/18
بسم الله الرحمن الرحیم
/ طایفه سوم روایات از ادله قول اول(سببیت مستقل انکار ضروری)/صوم
موضوع: صوم / طایفه سوم روایات از ادله قول اول(سببیت مستقل انکار ضروری)/
بحث در این بود که انکار ضروری دین مستقلا سبب کفر است یا به خاطر ملازمه با انکار نبوت سبب کفر میشود یعنی سببیت دارد یا کاشفیت دارد. بیان شد که قول اول مشهور بین فقها است و ادله ان چند طائفه از اخبار است. یک دسته از اخبار، اخباری هستند که انکار هر واقعیتی و اثبات هر غیر واقعیتی که به دین نسبت داده شود، مساوی با کفر و شرک است. دسته دوم روایاتی بودند که انکار فرائض و واجبات الهی که اعم از ضروری و غیر ضروری است را موجب کفر میدانستند که روایتی از امیرالمومنین بود.
تتمه طائفه دوم از ادله قول اول (انکار ضروری سبب مستقل است)
یک روایت دیگری نیز هست که میفرمایند: وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ احمد بن محمد بن عیس یا احمد بن محمد بن خالد، هر دو ثقه هستند و کثیر الروایة نیز هستند عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ ایشان هم بعضی مانند کشی، از اصحاب اجماع میدانند عَنْ دَاوُدَ بْنِ كَثِيرٍ الرَّقِّيِّ داوود بن کثیر مقداری بحث دارد که به ان اشاره میشود ایشان روایات زیادی دارد که اهل رق در سوریه است قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع سُنَنُ رَسُولِ اللَّهِ ص كَفَرَائِضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آیا سنت ها پیامبر مانند فرائض و واجبات الهی است؟ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ فَرَائِضَ مُوجَبَاتٍ عَلَى الْعِبَادِ حضرت فرمودند که خداوند یک واجباتی را بر بندگان واجب کرده است فَمَنْ تَرَكَ فَرِيضَةً مِنَ الْمُوجَبَاتِ فَلَمْ يَعْمَلْ بِهَا وَ جَحَدَهَا كَانَ كَافِراً کسی فریضه ای را مانند نماز و روزه و حج ترک بکند و انکار هم بکند، موجب کفر است. پس روایاتی هست که اگر کسی مطلق فرائض دین را انکار کند کافر است و فرقی نیست که این ضروری دین است یا نه ولی جحد، انکار همراه با علم است.
بررسی رجالی داوود بن کثیر رقی
اما توضیحی مختصر درباره داوود رقی، نجاشی ایشان را تضعیف کرده است و از باب غلو است ولی کسانی که ایشان را توثیق کرده اند بیشتر هستند مانند شیخ و کشی که مدح های زیادی که از ان وثاقت فهمیده میشود کردند و شوشتری در قاموس الرجال که توثیق کردند. بنابراین توثیقات ایشان بیشتر از مذمتشان است. ضمن اینکه در اینجا حسن بن محبوب از ایشان روایت کرده است. حسن بن محبوب را اگر از اصحاب اجماع بدانیم، کما اینکه کشی که خودش جمله معروف «اجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عنهم» یعنی شیعه اجماع دارند بر تصحیح روایاتی که با سند صحیح به این افراد میرسد. و مهم نیست که این اصحاب اجماع از چه کسی روایت میکنند و اینها روایت ضعیف نقل نمیکنند حتی اگر مرسله باشد یا از شخصی ضعیف نقل بکنند، این روایت را قبول میکنیم البته موجب توثیق ان شخص نمیشود و مرویات اینها صحیح است. ولی بعضی از بزرگان قاعده اصحاب اجماع را قبول ندارند و میفرمایند که این بدین معنا است که این افراد اینقدر جایگاه بلندی دارند، که در مورد خود این اشخاص شک و شبهه ای نیست و وثاقت ایشان را در اعلی درجه اثبات میکند. یعنی چیزی که اینها نقل میکنند، نقل خودشان درست است ولی نقل بقیه را تصحیح نمیکند. مثلا مرحوم سید خویی نظرشان درباره اصحاب اجماع این است. ولی نظر مشهور این است که اصحاب اجماع روات بین خودشان و امام را تصحیح میکند نه اینکه خودشان را توثیق بکند بلکه روایتشان را تصحیح میکند. پس داوود رقی در این روایت، مضر نیست و روایت معتبر میشود.
طائفه سوم از ادله قول اول
دسته سوم روایاتی است که انکار مطلق احکام را (اعم از واجب و حرام) موجب کفر میداند. مثلا شیخ صدوق در کتاب توحید میفرمایند: وَ فِي كِتَابِ التَّوْحِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ ایشان ابن ولید است که استاد صدوق و از شخصیت های برتر قم بودند قَالَ وَ أَوْرَدَهُ فِي جَامِعِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ صفار قمی هم جلیل القدر است عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عباس بن معروف نیز شکی در توثیقش نیست عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ ایشان هم موثق هستند عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ حماد بن عثمان از اصحاب اجماع است مانند حماد بن عیسی عَنْ عَبْدِ الرَّحِيمِ الْقَصِيرِ قصیر توثیق ندارد ولی نفر قبلی او، از اصحاب اجماع است که اگر قاعده اصحاب اجماع را قبول داشته باشیم، این روایت معتبره است عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْإِسْلَامُ قَبْلَ الْإِيمَانِ وَ هُوَ يُشَارِكُ الْإِيمَانَ مرتبه اسلام قبل از ایمان است و ایمان بالاتر از اسلام است و هر کس ایمان دارد اسلام را دارد و اسلام شریک در ایمان است فَإِذَا أَتَى الْعَبْدُ بِكَبِيرَةٍ مِنْ كَبَائِرِ الْمَعَاصِي أَوْ صَغِيرَةٍ مِنْ صَغَائِرِ الْمَعَاصِي این روایت حتی گناهان صغیره را هم اورده است که خصوصیت این روایت در گناهان صغیره است. کسی که مرتکب گناه کبیره یا صغیره بشود الَّتِي نَهَى اللَّهُ عَنْهَا كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ از ایمان خارج میشود وَ ثَابِتاً عَلَيْهِ اسْمُ الْإِسْلَامِ این شخص مسلمان است ولی از ایمان خارج میشود البته این ایمان به همان معنای مومنی است که ما استعمال میکنیم زیرا مومن معانی مختلفی دارد یکی در قران است که به معنای مسلمان است و مومن در اصطلاح تشیع، در برابر عامه قرار میگیرد و مومن در اصطلاح عمومی به معنای عامل و متدین و متشرع است که این معنی مراد است -فَإِنْ تَابَ وَ اسْتَغْفَرَ عَادَ إِلَى الْإِيمَانِ اگر توبه بکند به ایمان بازمیگردد وَ لَمْ يُخْرِجْهُ إِلَى الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ الِاسْتِحْلَالِ پس ارتکاب کبائر او را به سمت کفر نمیبرد و معنایش این نیست که منکر است وَ إِذَا قَالَ لِلْحَلَالِ هَذَا حَرَامٌ وَ لِلْحَرَامِ هَذَا حَلَالٌ وَ دَانَ بِذَلِكَ این را به عنوان و جزء دین بداند، فَعِنْدَهَا يَكُونُ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِسْلَامِ إِلَى الْكُفْرِ. در اینجاست که از اسلام خارج شده و وارد کفر میشود. هر حلال و حرامی را که منکر بشود. پس نه فقط فرائض و واجبات الهی، بلکه مباحات را هم اگر تحریم بکند موجب کفر است.
روایت دیگری در این دسته است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ محمد بن عیسی یقطینی است که بحثش مطرح شد که از یونس بن عبدالرحمن روایت کرده است، ابن ولید او را از رجال نوادر الحکمه استثنا کرده است ولی بعضی گفتند اشکالی به محمد بن عیسی نیست بلکه اشکال به روایاتش از یونس بن عبدالرحمن است و نسبتش با یونس از جهت سنی سازگاری ندارد و در صغر سن بوده است، روایات او از یونس مشکل دارد و بعضی هم اشکالی به این مساله ندارند. ایشان از کتاب یونس روایت میکند و اجازه هم دارد ولی بعضی مبنایشان در اجازه روایت حتی از کتاب این است که شیخ اجازه باید ان روایات را خودش باید قرائت بکند بر شاگردش و او هم بفهمد پس صرف اینکه کسی اجازه از کتابی داشته باشد کفایت نمیکند و باید قرائت باشد و یا شاگرد ان روایات را برای استاد بخواند و استاد او و فهم او از روایات را تائید بکند. چون محمد بن عیسی صغیر السن بوده است، بنابراین چنین رابطه ای نمیتواند داشته باشد که به این دلایل، روایات ایشان را قبول نمیکنند ولی بقیه رجال روایت ثقه هستند فلذا بعضی تعبیر به صحیحه عبدالرحمن کردند عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ البته محمد بن سنان محل بحث است اما عبدالله بن سنان در وثاقتش بحثی نیست. قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَرْتَكِبُ الْكَبِيرَةَ مِنَ الْكَبَائِرِ فَيَمُوتُ کسی که مرتکب گناه کبیره میشود و فوت میکند هَلْ يُخْرِجُهُ ذَلِكَ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ إِنْ عُذِّبَ كَانَ عَذَابُهُ كَعَذَابِ الْمُشْرِكِينَ أَمْ لَهُ مُدَّةٌ وَ انْقِطَاعٌ اگر عذاب میبیند، عذابش منقطع است یا نه جزء مشرکین است؟ فَقَالَ مَنِ ارْتَكَبَ كَبِيرَةً مِنَ الْكَبَائِرِ فَزَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ این قسمت مهم است که مرتکب بشود و ان را حلال بداند، أَخْرَجَهُ ذَلِكَ مِنَ الْإِسْلَامِ این شخص از اسلام خارج است وَ عُذِّبَ أَشَدَّ الْعَذَابِ وَ إِنْ كَانَ مُعْتَرِفاً أَنَّهُ أَذْنَبَ وَ مَاتَ عَلَيْهِ أَخْرَجَهُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ لَمْ يُخْرِجْهُ مِنَ الْإِسْلَامِ وَ كَانَ عَذَابُهُ أَهْوَنَ مِنْ عَذَابِ الْأَوَّلِ[1] . مومن نیست ولی مسلمان است. و عذابش نسبت به نفر اول سبک تر هست. این روایت مخصوص کبائر است ولی قبلی کبائر و صغائر را بیان کردند. این روایت از ابواب مقدمات عبادت است که خیلی مهم است.
روایت بعدی در کتاب کافی در باب «بَابُ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أَوْ كَافِراً أَوْ ضَالًّا» است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ این دو بزرگوار خیلی روایت دارند و مرحوم کلینی هم از ایشان خیلی روایت نقل کردند ابراهیم بن هاشم توثیق صریح ندارد ولی انقدر مشهور بودند که نیازی به توثیق نداشتند عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى که ایشان از اصحاب اجماع هستند و اگر کسی ان قاعده را قبول بکند دیگر بعد از حماد بن عیسی را کاری ندارد و روایت معتبر میشود عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عُمَرَ الْيَمَانِيِّ ایشان را نجاشی توثیق کرده است عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ ایشان از بزرگان شیعیان بصره بوده است و توثیق دارد و شخصیت معروفی است عَنْ أَبَانِ بْنِ عَيَّاشٍ ایشان معروف به ابان بن ابی عیاش است کسی که روایات سلیم بن قیس هلالی را نقل کرده است. البته ایشان توثیق ندارد ولی متاخرین سعی کردند وثاقت ایشان را ثابت بکنند ولی توثیق معتبری ندارد ولی سلیم بن قیس کتابی معروف دارد ولی معلوم نیست که این کتاب، کتاب سلیم بن قیس باشد و این کتاب مخدوش و مردود نزد زیادی از اقایان است. بله اصل کتاب سلیم بین قیس هلالی بوده است ولی ان که بوده، این نیست و انتساب این کتاب (اسرار آل محمد صلی الله علیه و اله و سلم) به ایشان ثابت نیست و بنابر این خود سلیم ممدوح است ولی درباره کتابی که به اسم ایشان است مورد خدشه است. عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيّاً ص يَقُولُ ... أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ كَافِراً مَنْ زَعَمَ أَنَّ شَيْئاً نَهَى اللَّهُ عَنْهُ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِهِ کسی است که چیزی را که خداوند از او نهی کرده است، اعتقاد داشته باشد که خداوند به ان امر کرده است. یعنی حرام خدا را حلال یا واجب بداند وَ نَصَبَهُ دِيناً و این را به عنوان یک عقیده دینی بداند و انتساب به اسلام بدهد. این هم از ان قبیل روایاتی است که مطلق احکام را شامل میشود و اطلاق وسیعی دارد.
روایت آخر دسته سوم که مطلق احکام است: وَ عَنْهُ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ ایشان توثیق نجاشی را دارند عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ ایشان شخص معروفی است ولی عامی بوده است و روایات ایشان مقبول است و ثقه است و روایات او موثقه است زیرا عامی است عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فِي حَدِيثٍ فَقِيلَ لَهُ أَ رَأَيْتَ الْمُرْتَكِبَ لِلْكَبِيرَةِ يَمُوتُ عَلَيْهَا أَ تُخْرِجُهُ مِنَ الْإِيمَانِ ایا کسی که مرتکب کبیره است و با این حال از دنیا میرود ایا از ایمان خارج است؟ وَ إِنْ عُذِّبَ بِهَا فَيَكُونُ عَذَابُهُ كَعَذَابِ الْمُشْرِكِينَ أَوْ لَهُ انْقِطَاعٌ قَالَ يَخْرُجُ مِنَ الْإِسْلَامِ إِذَا زَعَمَ أَنَّهَا حَلَالٌ اگر ان کبیره را حلال بداند وَ لِذَلِكَ يُعَذَّبُ بِأَشَدِّ الْعَذَابِ و به این دلیل، اشد عذاب را دارد یعنی این کار او اشد از خود ارتکاب عمل است پس این روایات دسته سوم است که احکام در هر درجه ای در فرائض یا واجبات یا ضروریات و... بلکه مطلق احکام را انکار بکند و چیزی غیر واقع را به اسلام نسبت دهد، از اسلام خارج است و کافر است. این سه دسته مطلقات و عمومات هستند. حال آیا میتوان به اطلاق آنها تمسک کرد یا نه؟
یک تک روایت باقی میماند برای جلسه بعد که فقط برای صوم است که سپس جمع بندی میکنیم.
وصلی الله علی محمد و اله الطاهرین.