« فهرست دروس

درس نهایة الدرایة استاد محمد غیاثی

1402/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

/مراتب حکم در نگاه آخوند ره7 /احکام قطع25

 

موضوع: احکام قطع25/مراتب حکم در نگاه آخوند ره7 /

 

○ نهایه‌الدرایه ج۳ص۲۶س۱۱

- احکام قطع۲۵/ مراتب حکم در نگاه آخوند ره۷

۱. چهارمین مرتبه از مراتب چهارگانه حکم در منظر مرحوم آخوند ره عبارت از " تنجّز " است.

۲. مقصود از مرتبه تنجّز آن است که حکم به جایی رسد که استحقاقِ عقاب بر مخالفت با آن ثابت شود.

۳. اشکال: از آنجا که حکم در مرتبه تنجّز ، بر همان درجه از تحصّل و تحققِ خویش - که قبل از این مرتبه واجدِ آن بود - باقی است و به درجه‌ای دیگر از وجود ترقّی نکرده است، نمی‌توان مرتبه تنجز را از درجات حکم و مراتبِ آن بر شمرد.

۴. پاسخ حلّی:

مقدمه اول: حکم - قبل از بلوغ به مرتبه تنجز - امرش از ناحیه مولا تمام شده است و حظِّ وجودی خود را از او استیفاء نموده است.

مقدمه دوم: عنوانِ " منجَّز "، عنوانی اشتقاقی است. و هر عنوان اشتقاقی، انتزاعی است.

مقدمه سوم: مبدا بدای عنوان اشتقاقیِ مزبور، عبارت از " تنجّز " است چه اینکه ذات متلبس به این مبدا نیز همان حکمی است که امرش از ناحیه مولا تمام شده است.

مقدمه چهارم: صرفِ تمام شدن حکم از سوی مولا و مجردِ استیفای حظّ وجودی از او، موجب فعلیت یافتنِ انتزاعِ آن عنوان اشتقاقی نمی‌گردد.

مقدمه پنجم: وجه عدم انتزاعِ آن عنوان - با فرض فعلیت داشتن ذات (= حکم) - آن است که مبدء عنوان اشتقاقی فعلی نشده است.

مقدمه ششم: پس آن حکم فعلی و تام از سوی مولا، باید به جایی رسد تا آنکه متلبس به مبدء " تنجز" شود.

مقدمه هفتم: رسیدن مَنشا انتزاع به جایی که انتزاعِ عنوانی از او فعلی گردد، از نشآتِ ثبوت و وجودِ آن مَنشا خواهد بود.

مقدمه هشتم: پس رسیدن حکم (ذات) به جایی که متلبس به مبدء اشتقاق (تنجّز) شود و عنوانِ " منجَّز " از آن انتزاع گردد، از نشآت وجودِ آن حکم و درجات وجودیِ آن خواهد بود.

۵. پاسخ نقضی:

مقدمه اول: تمامیت حکم از قبل مولا عبارت از " صدور انشاء به داعی جعل داعی " (= انشاء به داعی بعث جدّی) است.

مقدمه دوم: مرتبه فعلیت حکم عبارت از " مرتبه بعث جدّی و بالحمل الشائع " است.

مقدمه سوم: در مرتبه فعلیت، عنوانِ اشتقاقیِ " بعث " از سوی عقلاء از انشاء مزبور انتزاع و اعتبار می‌شود.

مقدمه چهارم: مَنشا انتزاعِ عنوان مزبور، ذات انشاء به داعی جعل داعی در ظرف تلبس به مبدء عنوان اشتقاقی است.

مقدمه پنجم: با صدورِ آن انشاء، امر حکم از ناحیه مولا تمام شده است و نصیبِ آن از وجود استکمال یافته است.

مقدمه ششم: صرفِ استکمال نصیب وجودی حکم از قِبَل مولا، موجب فعلیت یافتن انتزاعِ عنوان بعث نمی‌گردد.

مقدمه هفتم: آن انشاء در تطوراتِ خود، باید به جایی رسد که متلبس به مبدء اشتقاق شود تا آنکه عنوان بعث حقیقی انتزاع شود.

مقدمه هشتم: رسیدن به جایگاه مزبور، بدون انقلاب حکم نسبت به آن تمامیت دریافت کرده از ناحیه مولاست.

مقدمه نهم: پس همان طور که بلوغ حکم به جایی که موجب فعلیت انتزاع عنوان بعث است بدون انقلاب؛ نحوه‌ای از ترقّیِ آن خواهد بود، همچنین بلوغِ آن به جایی که موجب فعلیت انتزاع عنوان "منجَّز" است بدون انقلاب، نحوه‌ای از ترقّیِ آن خواهد بود.

مقدمه دهم: در همان ظرفی که عنوان انتزاعیِ بعث فعلی نشده است، عنوان انتزاعیِ " منجَّز " نیز فعلی نخواهد بود - چرا که تنجز حکم بدون بلوغ به مرتبه فعلیت معقول نیست - و این همان مطلوب در مقام پاسخ از اشکال است.

۶. تا حکم به مرتبه تنجز نرسد و عنوان " منجَّز " انتزاع نشود، حکم به حقیقت تکلیف نایل نشده است هرچند به حقیقت حکم بودن - که همان مرتبه فعلیت است - نایل شده باشد چرا که تکلیف آن است که موجبِ وقوع مکلّف در کُلفت بعث و زجر گردد.

 

logo