درس تفسیر استاد گرايلي
91/02/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث: جايگاه علم
علم و برتري انسان بر ملائک
مرحوم آّيت الله ميلاني(ره) به يک نکتة خيلي زيبا اشاره داشتند که ميفرمودند:(حضرت آدم(ع) بعد از اينکه مُنَبَّه شد و علم در اختيارش قرار گرفت، لياقت پيدا کرد که مسجود ملائکهها قرار بگيرد . در داستان خلقت حضرت آدم(ع) داريم که:« وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ» (بقره، 30) خداوند به فرشته ها فرمود که ما ميخواهيم خليفه در زمين قرار دهيم( فرشتهها معصومند؛ ولي(لايعصون ما أمر الله و هم بأمره يفعلون) اين در مقام مشورت بود، فرشتهها گفتند که: خدا يا در زمين ميخواهي موجودي ايجاد کني که(يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ) خداوند فرمودند که ما عالِم ميخواهيم« وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها» (بقره، 31) بنابراين اولين معلم خود خداست و طبق اين آيه شريفه متعلمين هم فرشتگان هستند« ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُوني بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقي ن» (بقره، 31)حالا اينهايي را که آدم بلد هست شما خبر بدهيد فرشتگان زانوي عجز به زمين زدند و« قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ» (بقره، 32) گفتند خدايا ما چيزي بلد نيستيم جز اينکه آنچه را که خودت آموزش دادهاي ما همانها را بلد هستيم. به اينجا که رسيد دستور داده شده«قالَ يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ» (بقره، 33)بعد از اينکه علم اسماء در اختيار انسان قرار گرفت آنجا بود که خداوند به ملائکهها فرمود:«اسجدوا لآدم» (بقره، 33)که انسان لياقت پيدا کرد براي مسجود واقع شدن. طبق اين آيات اولين معلم خود خداوند است و اولين متعلمين انبيا و فرشته ها هستند.
بَرکَت علم
در روايت داريم که پيامبر آخرالزمان فرمودند:(وضع اربع في اربع) خداوند چهار چيز را در چهار چيز قرار داد: اول:(برکت العلم في تعظيم الاستاد)برکت علم در تعظيم و احترام به استاد است، البته ممکن است که کسي بگويد(الاستاد) يعني خدا، چون اولين استاد و معلم اوست ولي براي قرينه در ادامه روايت دارد:(وبقاء الايمان) ما اينهمه ميگوييم خدا يا ما را عاقبت بخير قرار بده و با ايمان از دنيا برويم اين در گرو(في تعظيم الله) احترام به خداوند است. به آقاي بهلول گفتندآقا، شنيديم شما طيالارض داريد. ايشون گفتند: نه من به اندازه يک رفيق به خدا احترام گذاشتهام و ميگذارم و هر موقع به هر کاري ميرسم خدا فوري مقدماتش را درست ميکند و کار ما را راه مياندازد سوم(و لذت العيش في بر الوالدين) در نيکي کردن به پدر و مادر است. چهارم(والنجات من النار في ترک ايذاء الخلق) نجات از آتش جهنم در ترک اذيت کردن مردم است(مباحث العدديه، ص120) پیامبر(ص) درباره بخشندهترن و با ارزش ترين بخشش ميفرمايند: «أ لا أخبركم باجود الأجوادقالوا بلى يا رسول الله، فقال أجود الأجواد الله» آیا خبر بدهم به شما که بخشنده ترین بخشنگان چه کساننی هستند؟ گفتند بله (فرمود: خداوند اجود الاجواد(بخشنده ترين بخشايندگان) ميباشد. كه در دعاي افتتاح در باره بخشندگي خداوند اينگونه ميخوانيم (فَلَمْ أَرَ مَولًا كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ وَ لَمْ يَمْنَعْكَ ذَلِكَ مِنَ الرَّحْمَةِ بِي وَ الْإِحْسَانِ إِلَيَّ وَ التَّفَضُّلِ عَلَيَّ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ ارْحَمْ عَبْدَكَ الْجَاهِلَ وَ جُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ إِحْسَانِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيم) (مفاتيح الجنان، دعاي افتتاح) و بعد در ادامه پيامبر اينگونه ميفرمايد:« أنا أجود بني آدم و أجودهم بعدي رجل علم بعدي علما فنشره و يبعث يوم القيامة أمة واحدة و رجل جاه في سبيل الله حتى قتل»( ارشادالقلوب، ج1، ص14) من بخشنده ترين، از فرزندان آدم هستم ...) کسی که می گوید واوذی نبی مثل ما اوذیت برای اینها دعا میکند( اللهم یهدنی القوم فانه لا یعلمون) (ارشادالقلوب، ج1، ص14)خدايا قوم مرا هدايت كن آنها آگاه نيستند.(ورجل علم علم فنشره یبعث یوم القیامه امت الواحده) محل شاهد: كسي كه علمش را نشر دهد مبعوث ميشود همانند یک ملت.(و رجل جاه فی سبیل الله حتی قتل« کسی که جانش را در راه خدا بدهد)روايت امام درباره سلمان (هواي اميرالمومنين(ع) را بر هواي خودش مقدم ميکرد و خواست اميرالمؤمنين خواست خدا بود. و عموما کساني که به مراتب عاليه ميرسند علما هستند. در همين زمينه داستاني است که نقل ميکنند يکي از زائرين حرم امام علي(ع) که از طريق درياي عمان به زيارت حرم علي(ع) ميرفتند، رفت پشت ارشه کشتي و هميونش پاره شد و افتاد به آب و رفت ته دريا به طوري که اگر کسي ميخواست آن را بيرون بياورد نميتوانست اين شخص با خودش گفت من اگر بروم درون کشتي سر و صدا کنم و فرياد بزنم که پولهايم افتاد درون آب شايد کسي فکر کند که من فقير هستم و ميخواهم از کسي پول قرض کنم و گفت من که به زيارت حرم علي(ع) ميروم(حلال مشکلات علي(ع) است) درخواست و مشکلم را حل ميکنم. به حرم امام علي(ع) مشرف شد و خواستهاش را با حضرت در ميان گذاشت و متوسل حضرت شد. وقتي خوابيد آخر شب ديد حضرت(ع) به خوابش آمد و گفت درون کيسهات مقداري پول هست تا براي زمانيکه در عراق هستي، ولي بعد از اينکه زيارتت تمام شد به ايران برو و پولهايت را در قم از(ميرزاي قمي) بگير. اين شخص از خواب بيدار شد و ديد درون کيسهاي مقداري پول هست وبا همان پول چندين روز در عراق ماند و به زيارت عتبات عاليات رفت و بعد به ايران آمد و رفت در خانه ميرزاي قمي را زد. خادم اين عالم شيعي در را باز کرد و گفت چه کار داريد؟ اين شخص گفت با آقا کار دارم، خادم گفت آقا دارند استراحت ميکنند و الان وقت نميشود کسي را ببينند؛ ولي اين مرد اسرار کرد تا اينکه خادم گفت خودت برو در اتاق آقا را بزن و درخواستت را بگو و اين شخص رفت تا در را زد آقاي ميرزاي قمي سرشان را از پنجره بيرون آوردند و گفتند دنبال پولهايت آمدهاي؟ مرد گفت بله، آقا پولهايش را داد و گفت پولهايت چون سفارش امام علي(ع) بود به تو دادم ولي اين داستان را تا زمانيکه من زنده هستم جايي بازگو نکن. روايت علي درباره فقرا
جايگاه علم از منظر آيت الله فلسفي
مرحوم آيه الله فلسفي دعوت شده بود در مدينه که براي روحانيون کاروانها صحبت کنند، ايشان خطاب به روحانيون گفتند که:يک چيز شما به مردم ميدهيد و يک چيز به برکت مردم گير شما ميآيد و اين دو تا محصول با يکديگر قابل مقايسه نيست، آنچيزي را که شما به مردم ياد ميدهيد مسائل مايحتاج فعلي آنهاست؛ ولي آنچه که گير شما ميآيد به برکت همين تعليم و تعلم اصلا قابل مقايسه نيست زيرا طبق روايت(الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً) (الکافي، ج2، ص164) محبوب ترين مخلوق نزد خداوند آن است که نفعش بيشتر به عيال الله برسد گفت شما احب الخلق ميشويد به برکت اينکه بخواهيد به اينها چيزي ياد بدهيد. حالا اينهايي که در اين مسير هستند(ويمسي و يصبح مسرورا له و شهد ملائکه انه متقاعد الله من النار)
سه خصلت نيک سلمان
منثور بن بذرج به امام صادق(ع) عرض کرد :( مَا أَسْمَعُ مِنْكَ سَيِّدِي ذِكْرَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ) چرا شما نام سلمان را اين همه ميبريد؟ حضرت :(لَا تَقُلْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ وَ لَكِنْ قُلْ سَلْمَانَ الْمُحَمَّدِيَّ أَ تَدْرِي مَا كَثْرَةُ ذِكْرِي لَهُ قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِلَالٍ) ميدانيد چرا اينهمه نام سلمان را ميبرم(قُلْتُ لَا قَالَ لِثَلَاثِ خِصَال) سه خصلت در سلمان هست که اينهمه در نظر ما عزيز است(إِحْدَاهَا إِيثَارُهُ هَوَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى هَوَى نَفْسِهِ) خواسته دلش بر خودش حاکم نيست و خواسته علي(ع) بر او حاکم است(وَ الثَّانِيَةُ حُبُّهُ الْفُقَرَاءَ وَ اخْتِيَارُهُ إِيَّاهُمْ عَلَى أَهْلِ الثَّرْوَةِ وَ الْعُدَدِوَ الثَّالِثَةُ حُبُّهُ لِلْعِلْمِ وَ الْعُلَمَاء) اگر ميخواهيد عزيز در راه ائمه بشويد بايد عشق بورزيد به علم و سلمان با عشق به علم رسيده به جايي که اين حب به آنجايي رسيده که امام صادق(ع) فرمودند: سلمان علم علم الاولين و الآخرين) سلمان علم اولين و آخرين را دارد بعد هم(بحر لا ينفد) درياي بيکران علم که سلمان از راه تعلم به اينجا رسيده است. (بحارالانوار، ج22، 327)
ارزش علم بالاتر از ملک سليمان
وقتي حضرت سليمان(ع) بر روي فرش به پرواز درآمد يک کشاورزي اين صحنه را ديد و گفت: سبحان الله اين چه قدرتي است که خداوند به حضرت سليمان داد حضرت سليمان(ع) دستور فرود اضطراري دادند و آن کشاورز را خواستند و به آن شخص گفت آيا شما اينچنين گفتيد(سبحان الله اين چه قدرتي است که خداوند به حضرت سليمان داد) آن شخص گفت: بله، حضرت سليمان به اين آقا فرمودند: خداوند به تو قدرتي عنايت کرد که از ملک سليمان بالاتر است زيرا شما يک(سبحان الله که ميگوييد از ملک سليمان بالاتر است) (لان تسبيحک تيغي لملک سليمان يفني) تسبيح خدا باقي است ولي ملک سليمان فناپذير است. (بحار الانوار، ج90، ص184) «قدر متيقن از اين روايات علوم ديني است»