درس خارج فقه احمد فرخفال
1400/08/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تعاملات بشری/مبحث امربه معروف و نهی از منکر/
ضروری دین چیست ؟ و نظر مختار استاد در خصوص تعریف ضروری دین .
استاد : عرض کردیم وجوب در امربه معروف و نهی از منکر ، وجوب کفایی است .
در مرحلة بعد مرحوم امام (ره) مسائل فقهی مختلف امربه معروف و نهی از منکر را در تحریرالوسیله بیان میکنند .
اما نکتهای را مرحوم امام (ره) در غرّة بحث کتاب امربه معروف و نهی از منکر در تحریرالوسیله بیان میکنند که خیلی مهم است و بنده قصد ندارم به راحتی از کنار این مطلب عبور کنم .
ایشان در کتاب تحریرالوسیله ج 1 ص 462 ، کتابُ الأمرِبِالمعروف وَنَهی ِعَنِ المنکر میفرمایند :
وَ هما مِن اَسمَی الفرائِض وَ أشرَفِها
استاد : «أسمی» أفعل التفضیل است یعنی از نامیترین فرائض . « أشرَفِها » عطف تفسیری است .
وَ بِهما تُقامُ الفَرائِض
استاد : یعنی به برکت امربه معروف و نهی ازمنکر فرائض در جامعه قوام پیدا میکند . زیرا امربه معروف ، امر به قوانین الهی است و نهی از منکر نهی از منهیات الهی است ، به همین دلیل تحقق فرائض الهی به وجود امربه معروف و نهی از منکر است .
وَ وجُوبُهما مِن ضروریاتِ الدّین
استاد : وجوب امربه معروف و نهی از منکر ، از نوع وجوبهای ضروری و بدیهی است . گاهی یک وجوبی با سلسله علل و دلائل اثبات میشود اما گاهی یک وجوبی است که اظهرُمِنَ الشّمس است و اختلافی در آن نیست و همة مذاهب و فرق ، معترف به آن هستند .
مرحوم امام (ره) میفرمایند وجوب امربه معروف و نهی از منکر از ضروریات دین است .
وَمُنکِرُهُ مَعَ الإلتفاتِ بِلازِمِهِ وَ الإلتزامِ به مِنَ الکافِرین
استاد : کسی که منکر این وجوب شود با دو شرط کافر است ، 1- توجه به لوازم 2- التزامات و حواشی این انکار .
صحبت بنده در دو نکته است : نکتة اول : ضروری دین چیست ؟ و دوم اینکه امام میفرماید ، منکر این وجوب در صورتی که التفات به لازمة انکار داشته باشد یعنی بداند لازمة حرف او چیست و التزام به انکار ؛ التزام به انکار یعنی گاهی اوقات کسی نسبت به گفتة خود میگوید من یک حرفی زدم ولش کن ، این التزام نیست .
التزام این است که بگوید من امربه معروف را قبول ندارم و روی حرف خودم هم ایستادهام ، این میشود التزام .
نقطة مقابل التزام این است که فرد جایی مورد امربه معروف و نهی از منکر قرار گرفته و از این کار عصبانی و ناراحت شده است و در مقابل گفته که من امربه معروف و نهی از منکر را قبول ندارم ولی این از سر عصبانیت بوده لذا وقتی خشم و عصبانیتش فروکش کرد میگوید حالا من یک چیزی گفتم ، در نتیجه این فرد التزامی به انکار خود ندارد .
التفات به لوازم یعنی چه ؟ یعنی فرد متوجّه باشد دارد چه کار میکند . مع الإلتفات برای کسی است که وقتی امربه معروف و نهی از منکر میشود ، ناراحت میشود . به او گفته میشود یکی از فروع مسلم دین امربه معروف و نهی از منکر است مثل حج ، جهاد ، تولی ، تبری و ... ، اینها از تکالیفی است که خدا بر عهدة بندگانش قرار داده است ولی با همة این توضیحات و تفاصیل و در حالی که در حال عصبانیت و خشم نیست و همة این حرفها را فهمید و درک نمود اما با این همه ، نه از روی لجاجت و عصبانیت ، بلکه دانسته و فهمیده با آن مخالفت میکند و آن را انکار مینماید ، این میشود انکار مع الإلتفات .
پس ما در اینجا دو حرف داریم که باید آنها را اثبات کنیم ؛
• اول اینکه : امربه معروف و نهی از منکر ضروری دین است ، زیرا تا این اثبات نشود نکتة دیگر قابل اثبات نیست .
• و دوم اینکه ، حالا که امربه معروف و نهی ازمنکر ضروری دین است ، « مع الإلتزام بلوازمه و الإلتزام به » ، منکر « مِنَ الکافِرین »است ؟ یا اینکه بدون التفات و إلتزام هم « یکونُ مِنَ الکافرین » ؟
مرحوم امام (ره) در این کتاب دو حرف دارد : 1- ضروری دین است 2- منکر آن مِنَ الکافرین است البته به شرط التفات به لوازم و التزام به این انکار .
بعضی از فقهاء این شرط دوم را ندارند ، یعنی شرط التزام به لوازم و التزام به این انکار را ندارند.
اینجا معرکة الآراء است که قصد داریم چند جلسهای را به این مقوله اختصاص دهیم .
در ابتدا لازم است برای روشن شدن مطلب ، تاریخچهای را در خصوص ضروری دین عرض کنم .
در فقه گفته شده که ضروری دین از اصطلاحات جدیدی است که بعد از مرحوم محقق حلّی در مباحث فقهی مطرح شده است و شخصیتها ، فقها و متکلمینی مثل مرحوم شیخ طوسی ، فیّاض لاهیجی ، علامة مجلسی ، مقدس اردبیلی ، مرحوم مظفر و ... اینها« تَصَدّی به وَ عَرَّفُوهُ » ، اینها به این مسأله وارد شده و در این خصوص تصدی گری کردهاند و این ضروری دین را طرح بحث نموده و معرفی کردهاند .
حرفشان این است که ضروری دین آن چیزی است که وضوح آن به اندازة پایینترین سطح فهم مردم است و برای همه قابل فهم میباشد یعنی اگر فهم مردم را یک کلّی مشکک در نظر بگیریم از بیست تا صد ، و بگوییم از بیست به پایین دیگر فهم و ادراک نیست ، آن وقت در اینصورت کسی که سطح فهم او حتی کف این مقدار است یعنی به اندازه بیست درصد فهم دارد ، ضروری دین را میفهمد و درک میکند . به عبارت بهتر اینکه ضروری دین قابل درک و حس است .
از مرحوم شیخ طوسی(ره) نقل شده که در کتاب « الإقتصاد فیما یتعلّق بالإعتقاد » اینگونه فرموده است که : « ضروری دین را اموری است که واضح بودن آن به اندازة روشنی و وضوحِ قضیة یک بزرگتر از دو نیست و وجب کوچکتر از ضراع است... » .
استاد : آن وقت قضیه را توضیح میدهد و میفرماید : چطور همه ( یعنی همة کسانی که آن بیست درصد فهم را دارند یعنی کفِ کف ) اندازة یک را از دو میدانند مثلاً میگویی این جنس درجه یک است و دیگری درجه دو ، چطور میفهمند که درجه یک یعنی خیلی عالی و درجه دو یعنی متوسط ، فهم این قضیه چقدر برای همگان سهل و راحت است ؛ ضروری دین به همین اندازه قابل فهم است برای طبقات مختلف جامعه .
از مرحوم مقدّس اردبیلی نقل شده است که ( استاد : بنده خودم کتاب« مَجمعُ الفَائِدَةِ وَ البُرهان » را ندیدم ) فرموده است : ضروری دین اموری است که بطور یقین بدون شک و شبهه در اسلام باشند حتی اگر با استدلال و برهان ثابت شود (استاد : ولی مفروغٌ عنه عرف متشرعه باشد یعنی همه آن را بپذیرند) .
استاد : اما نکتهای را که باید عرض کنیم این است که ، در مصادیق اینگونه نیست که مصادیق ضروری دین را فقها یک به یک نام برده باشند . معیارها و قواعد کلّی را بیان کردهاند ولی اینکه مصادیق را یک به یک ذکر کنند ما در جایی ندیدهایم .
اما تعریف ما( استاد ) از ضروری دین :
« ضروری دین عبارت است از تکلیفی که در کتاب و سنّت و عُرف متشرّعه ، مفروغٌ عنه و مورد وفاق باشد و در صورت انکار مکلّفِ بالغ آن هم عَن عِلمٍ و عَمدٍ وَ اِختیارٍ موجب کفر میگردد » .