1403/09/11
بسم الله الرحمن الرحیم
قسامه، مقصد اول:لوث/القول فیما یثبت به القود /کتاب القصاص
موضوع: کتاب القصاص/القول فیما یثبت به القود /قسامه، مقصد اول:لوث
گفتیم آیا در قسامه لوث شرط است یا نه؟ برخی شرط نمی دانستند ولی جمع کثیری از فقها لوث را شرط می دانند. سه روایت خواندیم که حرفی از لوث در آن نبود.
حدیث چهارم: «إن الله حكم في دمائكم بغير ما حكم به في أموالكم، حكم في أموالكم أن البينة على المدعي و اليمين على المدعى عليه، و حكم في دمائكم أن البينة على من ادعي عليه و اليمين على من ادعى لكيلا يطل دم امرء مسلم».
خداوند در دماء حکم به چیزی می کند غیر از آنچه در حقوق الناس حکم نموده است در حقوق الناس فرموده بینه بر مدعی است و بر منکر قسم است ولی در دماء فرموده مدعی قسامه می تواند اقامه کند.
حدیث پنجم: و في الحسن أو الصحيح عن أبي عبد الله (عليه السلام) قد سأله عن القسامة كيف كانت؟ فقال: «هي حق، و هي مكنونة عندنا، و لو لا ذلك لقتل الناس بعضهم بعضا ثم لم يكن شيء، و إنما القسامة نجاة للناس».
سوال شد قسامه چیست فرمود قسامه حق است و از مسائلی است که پیش ماست (و دیگران قبول ندارند) و قسامه عامل نجات مردم است.
حدیث ششم: خبر عبد الله بن سنان المشتمل على قتل الأنصاري أيضا عن أبي عبد الله (عليه السلام) «قلت: كيف كانت القسامة؟ فقال: أما إنها حق، و لو لا ذلك لقتل الناس بعضهم بعضا، و إنما القسامة حوط يحاط به الناس».
در این روایات حرفی از لوث زده نشده است.
روایات مقید به قید لوث
در مقابل این روایت دو روایت است:
صحیح مسعده: عن الصادق (عليه السلام) «كان أبي إذا لم يقم المدعون البينة على من قتل قتيلهم و لم يقسموا بأن المتهمين قتلوا حلف المتهمين بالقتل خمسين يمينا بالله ما قلناه و لا علمنا له قاتلا، ثم تؤدى الدية إلى أولياء القتيل ذلك إذا قتل في حي واحد، فأما إذا قتل في عسكر أو سوق مدينة تدفع الدية إلى أوليائه من بيت المال».
امام صادق فرمودند: پدرم اینطور بود که وقتی مدعیان بینه بر قاتل نداشتند و متهمین هم قسم نمی خورند و مدعی هم قسم نمی خوردند حکم به دیه می کردند.
در این روایت اگر در جایی که در معرض اتهام نبودند نمی بود قسامه را نفرمودند.
خبر زراره: قول الصادق (عليه السلام) في خبر زرارة : «إنما جعلت القسامة ليغلظ بها في الرجل المعروف بالشر المتهم، فان شهدوا عليه جازت شهادتهم»
قسامه جعل شده است تا شخصی که متهم به قتل است بترسد. متهم به قتل همان لوث است.
جمع بین روایات
اولا می توان گفت روایات دوم روایات اول را مقید می کند و تخصیص می زند.
ثانیا می توان گفت قسامه و قسم خوردنِ مدعی خلاف اصل است و در خلاف اصل باید به قدر متیقن اخذ نمود و نمی دانیم در غیر لوث قسامه هست یا نه و قسامه خلاف اصل است لذا اصل این است که نباشد.
ثالثا ضمن اینکه در روایات دسته اول مورد روایت شخص متهم به قتل است که همان لوث است. لذا روایات دسته اول اساسا مطلق نیستند.
نتیجه این شد که حداقل احوط این است که قسامه در غیر لوث حجیت ندارد.
مسائلی در تحت قسامه آمده است که خواهد آمد.