1404/02/09
بسم الله الرحمن الرحیم
تنبیهات، تنبیه هفتم: اصل مثبت، وجه عدم حجیت مثبتات استصحاب/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات، تنبیه هفتم: اصل مثبت، وجه عدم حجیت مثبتات استصحاب
بحث ما در اصل مثبت بود. به اینجا رسیدیم که به نظر آقای صدر، امارات و اصول تفاوت ثبوتی دارند. ایشان نظرشان را کاملاً توضیح دادند. بعد فرمودند: خوب، پس ما بحث اول را به اتمام رساندیم؛ امارات و اصول با هم فرق دارد، فرق ثبوتی هم دارد، نه اثباتی.
ما فراموش نکنیم چه بحث میکردیم. تنبیهات کار به کجا کشید؟ امارات، اصول، اصل مثبت... ما در رابطه با تنبیهات استصحاب بحث میکردیم. چطور شد که کار ما به اینجا رسید؟ به خاطر اینکه گفتند مستصحب یا باید حکم شرعی باشد یا موضوع دارای اثر شرعی. بله؛ مستصحب یا باید حکم شرعی باشد. جلسه قبل مثال زدم: شک میکنی نماز جمعه در زمان غیبت واجب است یا نه؟ یا موضوعی باشد دارای اثر شرعی؛ استصحاب میکنی که وضو داری، پس جواز مس قرآن است، جواز دخول فی الصلاه است. پس مستصحب یا باید حکم شرعی باشد یا اثر شرعی داشته باشد. نماز جمعه در زمان غیبت، خوب، همین است. آیا زمان، قید برای حکم است؟ پس چون زمان عوض شده، حکم نیست؟ یا شک میکنیم زمان قید برای حکم نیست؟ اثر ندارد. علت اینکه شک کردیم همین است. پس مستصحب یا باید حکم شرعی باشد یا اثر شرعی داشته باشد.
از شما سوال میکنیم: اثر شرعی داشته باشد یعنی چه؟ یعنی موضوعی باشد که مستقیم اثر شرعی دارد (بلاواسطه)؟ یا موضوعی هست که بلاواسطه اثر شرعی ندارد، ولی با واسطه (یک واسطه، دو واسطه، سه واسطه) اثر دارد؟ آیا مطلق اثر کافیست یا نه؟ اثر باید بلافاصله و بلاواسطه باشد؟ یقیناً آن جایی که اثر بر مستصحب مترتب است بدون واسطه، آنجا که مسلّم است استصحاب جاری میشود. من استصحاب میکنم وضو را، جواز مس قرآن هست. اینجا که جای گفتگو نیست.
اما گاهی ممکنه مستصحب اثری داشته باشد، آن اثر خودش اثر دیگری داشته باشد. این اثر دوم، دعوای اینجاست. این اثر دوم، آیا اثر مستصحب حساب میشود؟ بگویید حجت است و ثابت میشود؟ یا اثر مستصحب به حساب نمیآید؟ دعوای اصلی اینجاست.
حالا این اثری که خودش اثر دارد، یعنی این واسطه... گاهی این اثر خودش اثر عقلی است ولی یک اثر شرعی دارد. گاهی خود این اثر اول، اثر عادی و عرفی است، یک اثر شرعی هم دارد. گاهی این اثر اول خودش اثر شرعی است، اثر شرعی دیگری هم دارد. یعنی گاهی همه این واسطهها شرعیه است. گاهی واسطه عقلی است یا واسطه عادی است، ولی این واسطه عقلی و عادی یک اثری دارد که آن اثرش شرعی است. آن اثر دوم شرعی است.
مثال مثال زده شده میفرماید: ببینید یک خیار داریم. گفته غذا دیگر... ما مثال خیار داریم. پاک و تمیز نبوده، با یک آبی شستیم. با یک آبی شست. آن آب را شک داریم پاکه یا نه؟ قبلاً کر بوده. حالا استصحاب کریت میکنم. پس این آب، این آبی که خیارها را با آن شستی، با استصحاب گفتیم این پاکه. خوب، حالا این خیارهایی که من شستم، پاک. نتیجهاش این باشد که حلیت اکل دارد؛ میشه خوردش. چرا؟ چون تمیز و پاکه. آیا این حلیت اکل، اثر مستقیم مستصحب (که کریت آب باشد) هست؟ نیست. اثر با واسطه است. آیا این اثر با واسطه ثابت میشه یا نه؟ ملاحظه کنید، واسطهاش هم شرعیه است. استصحاب طهارت آب کردیم. پس این میوه نجس با آب پاک شسته شده، پس پاک است (نجس نیست). نتیجهاش که پاک باشه، حلیت اثرشه. اینها هم مستصحب ما شرعیه است، هم واسطه و اثر بعدی شرعیه است.
اما گاهی اینجوری نیست. آثار عادی عقلی دارد. مثال زدن: مثلاً در وضو شما باید دست و صورت را بشویید. شستید.شک میکنید مانع داشت یا نداشت؟ حالا که اینجوریه، شما استصحاب کن عدم وجود مانع را. بگو إنشاءالله مانع نبوده است. خب، چی میخوای بگی؟ پس وضوی من صحیح است. استصحاب عدم المانع. بله، عدم المانع (عدم وجود حاجب)، خودش اثر شرعی نیست، اثر شرعی دارد و آن صحت وضو است. پس این واسطه یک امر عرفی یا عقلی است. آیا استصحاب، این آثار مع الواسطه را اثبات میکند یا نه؟
شهید صدر رحمه الله علیه میفرماید در اینجا نسبت به حجیت، دو تا مسلک وجود دارد. این دو تا مسلک رو باید معنا کنیم. استصحاب حجت است یعنی چی؟ مرحوم صاحب کفایه در جلد دوم اشاره کرده است، گفته: «تنزیل المشکوک منزلة المتیقن». گفته حجیتش یعنی تنزیل المشکوک منزلة المتیقن. استصحاب، اصل تنزیلی است. لذا بیان میکند در باب حجیت استصحاب، گاهی شما قائل میشوید به جعل حکم مماثل. یقین به وضو که داشتید چی بود؟ آثارش را داشت. الان جعل حکم مماثل است. وضو داشتی یا نه؟ وجوب الجمعه را شک میکنی آیا هست یا نه؟ جعل حکم مماثل یعنی لوفرض باشه، استصحاب یک وجوب برایت میاره. الان وجوب است. جعل حکم مماثل یعنی جعل حکمی است مشابه حکم اول که یقین به آن داشت. گاهی این است. گاهی میگویید نه، تنزیل میکنید مشکوک را منزلة المتیقن. شما الان یقین دارید؟ یا از بین رفته؟ اول یقین داشتید، بعد شک کردید. «لا تنقض الیقین بالشک» میگوید درسته که یقین از بین رفته، ولی شک را کأن لم یکن حساب کن، یقین بدان او را. مشکوک را به منزله متیقن بدان. اگر متیقن واقعی میبود، لوازمش را اثبات میکرد. یا نه؟ اگر متیقن واقعی میبود (من اصلاً یقین داشتم، بهش شک نکردم، استصحابی هم نیست)، اگر یقین واقعی میبود، لوازمش را اثبات میکرد یا نمیکرد؟ اثبات میکرد. پس بنابراین، استصحاب هم «تنزیل المشکوک منزلة المتیقن» است؛ یعنی مشکوک را متیقن بدان. بله، اگر این است، اگر به منزله متیقن است (واقعاً و او را متیقن قرار میدهد)، واقعاً آثار برای او مترتب میشود. این مسلک تنزیل؛ یعنی مشکوک را به منزله متیقن بدان.
اما کی گفته مشکوک به منزله متیقن است؟ کی گفته؟ شارع گفته. هر چیزی که در عالم شریعت مربوط به متیقن بود، برایش آثار شرعی (بدون واسطه یا با واسطه شرعی) اگر با واسطه شرعی باشد، آن واسطه شرعی را متیقن شرعی ثابت میکند. چون او ربطی به شارع، به ما هو شارع، دارد. اگر ربطی به شارع (بما هو شارع) ندارد، آن لازم را، آن واسطه را، اثبات نمیکند. دلیل تنزیل اگر اثبات نکرد، اعتبار ندارد. پس بنابراین، دلیل تنزیل میگوید مشکوک به منزله متیقن است در عالم شرع. لذا هر چیزی مربوط به متیقن است شرعاً (چه اثر شرعی با واسطه باشه یا بیواسطه باشه، اگر همش شرعی باشه) اما اگر واسطه عقلی بود، خود واسطه ثابت... تا خودش ثابت نشد، اثرش هم ثابت... بازم در عالم شرعی است دیگر. میگوید برای مشکوک، حکم متیقن را جعل میکنم. بنابراین اگر اینجور حرف زدیم، وسایط عقلی و عادی را اثبات نمیکند، آثارشان را اثبات نمیکند. لذا اصل مثبت اعتباری ندارد. این مسلک اول است در تعریف استصحاب و معنای حجیت استصحاب.
اما یک فرض دومی هم وجود دارد سیاتی.