« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد محمدرضا عصمتی

1403/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

تنبیهات، تنبیه چهارم: استصحاب امور تدریجی، کلام شهید صدر رحمه الله/أصالة الاستصحاب /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /تنبیهات، تنبیه چهارم: استصحاب امور تدریجی، کلام شهید صدر رحمه الله

 

بحث اصولی ما در رابطه با استصحاب در تدریجیات بود. گفتیم مستصحب گاهی از امور ثابت و قاره است و گاهی از امور تدریجی است. امور تدریجی مثل زمان و زمانیات و افعالی که مقید به زمان هستند. مرحوم شیخ در جریان استصحاب در زمان ایرادی گرفته بودند. در زمانیات هم با توجیهی که گفته شد نقل کردیم استصحاب جاری می شود و نیز در افعالی که مقید به زمان هستند مثل روزه که مقید به طلوع فجر تا غروب است. در این مورد هم مطالبی را از اصولیین نقل کردیم. حاصل آن مطالب این بود که در هر سه قسم استصحاب جاری می شود با توضیحاتی که داده شد.

در کتاب بحوث فی علم الاصول به تفصیل این بحث مطرح شده است که مشترکاتی با مطالب دیگران دارد ولی برخی مطالب متفاوت هم دارند.

بحوث ج 6 از ص 268: استصحاب الزمان و الأمور التدريجية: المستصحب تارة يكون وجوداً قاراً لم يؤخذ فيه التدرج و الحركة لا ذاتاً و لا عرضاً كما في استصحاب بقاء الإنسان، و أخرى يكون امراً تدريجياً امّا بذاته كالزمان و الحركة أو باعتبار إضافته إلى ذلك و تقيده به كالجلوس في النهار مثلاً. و قد وقع البحث و الإشكال في جريان الاستصحاب في هذا النوع من الأمور للتشكيك في تمامية أركان الاستصحاب و توهم عدم وحدة المتيقن و المشكوك فيها. و فيما يلي نورد البحث في مقامين:

مستصحب گاهی از امور ثابتی است که حرکت ندارد نه عرضی نه ذاتی مثل استصحال بقای انسان. گاهی مستصحب امر تدریجی است چه ذاتا تدریجی باشد مانند زمان و حرکت چه ذاتا تدریجی نیست ولی عرضا تدریجی است یعنی به تبع زمان و تقیید به زمان تدریجی است مانند جلوس یا مکث در مسجد برای اعتکاف.

در جریان استصحاب در این نوع از امور بحث شده است زیرا تشکیک ایجاد شده است که آیا در این امور ارکان استصحاب تمام است یا نه؟ همچنین قضیه متیقنه و مشکوکه واحد است یا نه؟ بحث را در دو مقام انجام می دهیم: اول در اموری که ذاتا تدریجی است دوم در فعل ثابتی که مقید به زمان است.

المقام الأول - في استصحاب الزمان و الزمانيات أي الأمور التي تكون متحركة و غير قارة بطبيعتها. و لنبدأ البحث عن استصحاب الزمان كاستصحاب بقاء النهار فنقول تارة يراد استصحاب الزمان بنحو مفاد كان التامة كاستصحاب بقاء النهار أو بقاء الشهر، و أخرى يراد استصحاب الزمان بنحو مفاد كان الناقصة أي استصحاب كون هذا الآن نهاراً أو هذا اليوم من رمضان. امّا النحو الأول من استصحاب الزمان فقد يستشكل فيه بأنَّ الزمان يحدث شيئاً فشيئاً و كلما حدث جزء منه انصرم و قضى، بل ليس إلاّ عبارة عن التجدد و الحدوث بعد الحدوث فلا يكون قابلاً للاستصحاب، لأنَّ الجزء المشكوك منه غير الجزء المتيقن و الّذي انصرم يقيناً فلم تتحد القضية المتيقنة و القضية المشكوكة. و هذا هو أساس الإشكال في استصحاب الزمان و الزمانيات لا عدم كون الشك شكاً في البقاء ليمكن ان يقال في جوابه بعدم اشتراط كون الشك في البقاء في جريان الاستصحاب.

مقام اول در اموری که تدریجی است. شروع میکنیم از استصحاب زمان مانند استصحاب بقای روز.

گاهی به مفاد کان تامه استصحاب می کند یعنی موجود بودن روز. گاهی به نحو مفاد کان ناقصه استصحاب می کند مثلا این زمان روز است را می خواهد اثبات کند. اما نحوه اول از استصحاب گاهی اشکال می شود به آن که زمان اول با زمان دوم فرق دارد لذا شک در بقا نداریم این همان اشکال شیخ است. این ححرف مبتنی بر این حرف است که زمان را مرکب از اجزاء معنا کنیم نه شیئ ممتد. اساس اشکال همین است که جزء جدید یک چیز جدیدی است و غیر از متیقن است. اما این اشکال درست نیست زیرا زمان را اجزاء جدای از هم حساب کرده اید ولی اگر زمان را یک حقیقت ممتد حساب کنید این اشکال وارد نمی باشد. عرفا هم زمان را ممتد می داند. بعد وارد کلام صاحب کفایه شده اند که بعدا توضیح خواهیم داد.

آنچه در استصحاب لازم است وحدت موضوع است یعنی موضوع متیقن و مشکوک یکی باشد. وحدت اقسام متعددی دارد و منشا وحدت در موضوع متفاوت است. ممکن است مناشئ وحدت در موضوع استصحاب این امور باشد:

اول: آن شیئی که وحدت است وجودش ثبات و قرار دارد مثل اشیاء ثابته خمس و زکات و ... که عقلا و عرفا ثابت هستند.

دوم: اتصال و تلاصق بین اجزاء به گونه ای که شیئ واحد حساب می شود مثل حرکت که بین اجزائش هیچ جدایی وجود ندارد در اینجا هم وحدت عقلا و عرفا هست.

سوم: اتصال به نظر عرفی مطامحه ای گرچه عقلا و به دقت با هم فرق بکند مانند عقربه ساعت هر ثانیه ای که جلو می رود عرف اینها را یکی حساب می کند ولی به دقت عقلی این ثانیه با آن ثانیه فرق دارد.

چهارم: اتصال عنائی یعنی با یک عنایت و نگاه خاص اتصال دارد نه واقعا و حقیقتا مانند سخنرانی گه گاهی بین سخنان توقف هم وجود دارد در اینجا عرف وحدت می بیند.

پنجم: تکرری که متواصل و مستمر است مثلا سال تحصیلی شروع شده است بعد می گوید آیا هفته آینده درس هست یا نه استصحاب درس بودن را می کند اینجا وحدت هست ولی وحدت تکرری مستمر است زیرا درس امروز و فردا فرق دارد ولی عرف تا وقتی که تعطیلات طولانی صورت نگرفته اینها را واحد می داند لذا استصحاب می کند.

logo