« فهرست دروس
درس قواعد فقهیه استاد رضا اسلامی

1404/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

مبحث مصلحت /اقسام اخلال به نظام /قاعده حفظ نظام

 

موضوع: قاعده حفظ نظام/اقسام اخلال به نظام /مبحث مصلحت

این متن توسط هوش مصنوعی پیاده‌سازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.

در مورد دو قاعده به عنوان «وجوب حفظ نظام» و «قاعده حرمت اخلال به نظام» سخن گفتیم، و از ترادف یا تغایر دو نظام هم سخن گفتیم، و از معانی پنج‌گانه نظام هم سخن گفتیم.

اقسام اخلال به نظام

تقسیم اول

اگر بخواهد به نظام اخلال وارد بشود، اقسامی دارد. اقسامش را بر حسب محتملات بررسی می‌کنیم:

- اخلال به کل نظام.

- اخلال به جزء نظام.

- اخلال به رکن نظام.

این تقسیم به یک اعتبار است؛ کل نظام، جزء نظام و در جزء، جزء رکنی داریم. مثلاً کسی در نظام سیاست و حکومت اگر مشروعیت یا شخصیت یا اعتبار حاکم اسلامی را مخدوش کند، اخلال نظام ایجاد می‌شود و این اخلال نظام درست است که به جزئی از این نظام (که حاکم است) متوجه شده، منتها این جزء، جزء رکنی است، جزء اساسی است؛ این نظام خیلی مهم است. این در نظام سیاسی است.

حالا در نظام دین (یعنی معنای پنجم)، مثلاً کسی بیاید به قرآن هجمه کند، اعتبار قرآن را زیر سؤال ببرد. کسی بیاید به احادیث و اخبار هجمه کند، اصلاً سنت را کلاً کنار بگذارد، مثل همین جریان قرآنیون مصر؛ کسانی که در مقابل سنت موضع می‌گیرند. دین ما منابعی دارد؛ دو منبع اصلی که رکنیت در دین دارد و دین متخذ از این دو منبع نقلی است، قرآن و سنت است. اگر منبعیت این منبع مخدوش بشود، دین ما بدون سند می‌ماند. این یک اخلال خیلی عظیمی است؛ چون به جزء نظام اخلال کرده، آن هم جزء رکنی، جزء اساسی مثل اینکه قرآن و سنت است، منبع است.

در نظام عقلایی، کلاً که به هم نمی‌ریزد، به این آسانی نمی‌توانیم تصور کنیم نظام عقلایی کلاً به هم بریزد، ولی به جزئش می‌شود به هم بریزد. مثل مشکل محیط زیست که بستر است هم برای غذا است، هم برای رفت‌وآمد مردم است، برای همه چیز مردم، اصل محیط زیست یک چیز مهمی است مثل هوا، آب. یا امنیت؛ اخلال بالامنیت. ادله‌ای که ما راجع به اهمیت امنیت داریم. (مقالات راجع به بحث امنیت هم من نگاه می‌کردم، مقالات خوبی هم داریم.) چند روز پیش من یک بحثی راجع به چالش امنیت روانی، در مسجد ارائه می‌دادم. اقسام امنیت: امنیت اقتصادی، امنیت روانی، امنیت فرهنگی. خود مسئله امنیت به تمام اقسامش یک رکن مهم در حیات عقلایی است. وقتی می‌گوییم اخلال به نظام؛ در نظام عقلایی، اخلال به کل نظام اتفاق نمی‌افتد؛ به خاطر اینکه نوبت به آن نمی‌رسد. شما یک پایه از پایه‌های نظام عقلایی را به هم بریزید، مردم مضطرب می‌شوند. امنیت به هم بریزد، مردم می‌گویند هر کس را می‌خواهی رئیس بگذار، برای ما مهم نیست، اینجا را لیبی نکنید. الان دیدید همه کشورها می‌گویند مواظب باشید گرفتار پروژه لیبی نشوید؛ چون لیبی یعنی صورت هرج‌ومرج، یعنی فقدان قدرت مرکزی. فقدان قدرت مرکزی موجب هرج‌ومرج می‌شود. مردم می‌گویند امنیت اجمالی که طاغوت و فاسق و صدام ایجاد می‌کند بهتر از بی‌امنیتی است، بهتر از آن صورتی است که داعش در شهرها حمله کند. به این جزء رکنی می‌گوییم. در همه نظام‌ها تصور می‌شود: در نظام عقلایی، در نظام متشرعی، در نظام سیاسی، در نظام دین به معنای عام، در نظام دین به معنای خاص.

نظام دین به معنای عام یعنی فرهنگ دینی. دین به معنای خاص یعنی مجموعه مقرراتی که شارع به عنوان امانت به ما داده. در این مجموعه مقررات، شما اگه بدعت بگذاری، مثلاً یک‌دفعه شما بخواهی عبادات را از دین حذف بکنی، بگویی دین یعنی قلبت پاک باشد. روایتی داریم که تحذیر کردند، که مواظب باشید بچه‌های شما گرفتار مرجئه نشوند. خطر مرجئه این بود که قلبت پاک باشد، عمل ملاک نیست. آن زمان، امام معصوم مثل اینکه این زمان را می‌دید که یک عده‌ای بیایند بگویند دین همان تمایلات قلبی است، اعمال خارجی مؤیدش است، می‌تواند باشد می‌تواند نباشد. اگر هم نباشد به معنای این نیست که حتماً الزام بر آن باشد که تو حتماً باید نماز بخوانی، حتماً باید روزه بگیری، حتماً باید حجاب داشته باشی؛ حجاب ندارد ولی انسان است تمایلات خوب دارد!

در نظام به معنای پنجم که نظام مقررات شارعه است؛ نظام خود دین، یک مجموعه عقاید، اخلاق و شریعت می‌باشد، این 3 جزء در آن است. دین اخلاق، اعتقادات و شریعت دارد، این‌ها یک نظامی برای دین است. بعد در خود شریعت اجزا دارد، در اعتقادات اجزا دارد، در اخلاقش هم اجزا دارد. حالا شما بیایی اخلال به نظام ایجاد بکنی (اخلال به نظام یعنی به جزء نظام یا به رکن رئیسی نظام). یعنی شریعت را در دین منکر بشوید، چنانکه در مسیحیت منکر شدند. الان یک دینی، به نام دین مسیحیت باقی مانده؛ اخلاق دارد، اعتقادات هم دارد، شریعت ندارد. ببینید چقدر خطرناک است. خطرش این است که افراد را فریب می‌دهد. فریب اینکه من متأله و متدین هستم، من معنویت‌گرا هستم، ولی هیچ اقتضائاتی ندارد. چه باید بکنم؟ می‌گوید هر کاری می‌خواهی بکنی بکن. چگونه باید زندگی کنم؟ می‌گوید آن امر معروف خودت هست. تو فقط خدا را قبول داشته باش، مسیح را قبول داشته باش، انجیل را قبول داشته باش.

اخلال به نظام بزرگی ایجاد شد. این اخلال به نظام ببینید چقدر سبب گمراهی شد که میلیون‌ها نفر با یک جنس بدل، با یک جنس معیوب، با یک غذای ناسالم احساس گرسنگی نمی‌کنند که سراغ غذای سالم بروند. آن اشتهای انسان به غذای سالم را این‌ها با یک غذای ناسالمی کور کردند. خیلی چیز مهمی است.

تقسیم دوم: به اعتبار نحوه تحقق اخلال

به یک تقسیم دیگر می‌توانیم بگوییم که در قاعده حرمت اخلال به نظام، این اخلال:

- اخلال متیقن‌الحدوث است،

- متوقع‌الحدوث است،

- یا محتمل‌الحدوث است.

این هم به اعتبار اینکه طریق اثبات اخلال ممکن است یقینی باشد، ممکن است ظنی باشد، ممکن است احتمالی باشد. این هم که در جلسه قبل یک اشاره‌ای اجمالاً بهش کردم که راجع به فرق بین قاعده حرمت اخلال به نظام با وجوب حفظ نظام این است که در وجوب حفظ نظام صحبت از اخلال نیست ولی در آن قاعده دیگر صحبت از اخلال است. بعد شما می‌بینید اخلال اقسام و انواعی دارد. این هم یک تقسیمی در مورد اخلال است. این تقسیم خیلی مهم است. چون اقتضائات قاعده را به لحاظ اقدامات پیشگیرانه می‌گوید که ما اقدامات پیشگیرانه را نسبت به احتمالاتی که راجع به اخلال وجود دارد، انجام بدهیم. که گفتم یک مصداقش هم عملیات پیش‌دستانه است. یک مصداقش این است که قاعده حرمت اخلال اقتضا می‌کند شما مانور بدهی، مانور قدرت بدهی، مانور امنیت بدهی. این اقتضا، از این قاعده درمی‌آید که تو باید مانور بدهی. اگه مانور ندهی، اخافه ایجاد نکنی، ارهاب ایجاد نکنی، آن درصدد اخلال است و ببیند زمینه خالی است اخلالش را عملی می‌کند.

تقسیم سوم: به اعتبار نوع اخلال

تقسیم سوم نسبت به اخلال این است که این اخلال گاهی موقع‌ها:

- اخلال مادی (فیزیکی) است: مثل یک کسی که راهزن است، می‌آید راه را می‌بندد. این به امنیت طرق از طریق مادی اخلال ایجاد می‌کند.

- یک وقت اخلال روانی است: یعنی یک شایعه‌ای ایجاد می‌کند، مردم از خانه بیرون نمی‌آیند. هیچ اتفاقی در خارج نیفتاده‌، ولی فرد می‌ترسد بیرون بیاید. می‌گوید اگر بیرون بیایی یک عده‌ای در خیابان‌ها هستند، سلاح‌هایشان را مخفی کردند به آدم می‌زنند. چنانکه در جریان اغتشاشات، این‌هایی که اغتشاشگر بودند بقیه می‌خواستند با این‌ها مقابله کنند، یک جو روانی ایجاد شده بود که این‌ها از پشت می‌زنند.

- اخلال اقتصادی: طرف خیلی آدم تحصیل کرده، متدین، آرام، خیلی با اخلاق، متدین، نماز، روزه، حج، مناسک، گریه و دعای کمیل، ولی فکر و مدلش در اقتصاد یک باوری دارد که اگر این باورش را محقق بکند کل مملکت از نظر اقتصادی فرو می‌پاشد. به اصطلاح امروزی‌ها می‌گویند نسخه‌های فریدمن، این‌ها نسخه‌های بچه‌های شیکاگو را دارند اعمال می‌کنند. غربی‌ها برای ایجاد اخلال در نظام اقتصادی ما نشستند یک فرمول درست کردند. این فرمول ظاهرش خیلی موجه است، در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، مقبول واقع می‌شود، بحث علمی است؛ ولی این اگر اجرا بشود ما را به نقطه انفجار می‌رساند. این اخلال چه نوع اخلالی است؟ مادی نیست (در خارج هیچ اتفاقی نمی‌افتد)، روانی هم نیست (بگوید روی جو رسانه سوار شده)، خیر، یک فرمول اقتصادی است دارد اجرا می‌شود. این فرمول اقتصادی بهترین ابزار برای ایجاد اخلال اقتصادی است.

- اخلال سیاسی: اخلال ممکن است جنبه سیاسی داشته باشد. یعنی حکومت را در معرض تزلزل قرار بدهد. یعنی باورها و اعتقاد به حاکم را ضعیف بکند. که در زمان دولت‌های سابق اتفاق افتاد که گفتند سرمایه اجتماعی‌مان ضربه خورد. این سرمایه اجتماعی وقتی ضربه می‌خورد (یعنی اگر اعتماد مردم به حاکمان و مسئولان سلب بشود و تصمیمات آن‌ها را باور نداشته باشیم، اگر از ما دعوت بکنند لبیک نگوییم، همراهی نکنیم) یک اخلال سیاسی رخ می‌دهد. اخلال سیاسی یعنی پشتوانه مردمی برای حکومت از دست می‌رود، زمینه برای کودتا فراهم می‌شود، زمینه برای انقلاب داخلی [فراهم می‌شود]. اصلاً انقلاب رنگی مدل اخلال سیاسی است. یعنی نشستند فرمول برایش درست کردند: این طیف این کار را بکند، این رسانه این کار را بکند، دانشجو این کار را بکند، در بخش اشتغال این کار را بکنند؛ چند تا اقدام را در کنار هم ترکیب کردند. این فرمول را می‌دهند، پولش را هم می‌دهند، سرمایه‌اش را می‌دهند، برنامه‌اش را می‌دهند. اجرا که می‌شود، نتیجه انقلاب رنگی، یک‌دفعه سلب اعتماد عمومی می‌شود. این یک نوع اخلال است، باید با آن مقابله کنیم.

اقسام اخلال‌ها؛ به اعتبار کل، جزء، رکن؛ به اعتبار نوع اخلال از نظر دلیل اثباتی؛ به لحاظ ساحت‌های اخلال (اخلال در ساحت فرهنگ، در ساحت اقتصاد، در ساحت سیاست و ...). این را باید ببینیم.

مبحث مصلحت

یک بحث مقدماتی هم به عنوان مبادی تصوری، راجع به «مصلحت» می‌توانیم داشته باشیم، چون عنصر مصلحت در حفظ نظام خیلی دخالت دارد. این را ارجاع می‌دهم در منابع دیگر ببینید که وقتی ما مصلحت نظام را می‌خواهیم حفظ کنیم؛ حفظ نظام، به حفظ مصالح است. اخلال به نظام، به اخلال به مصالح نظام است. این مصالح نظام یک‌ نوع نیست، یک شکل نیست، یک اندازه هم نیست. هم در عرض عریض است، هم در مراتب طولی. هم در عرض هم در طول این مصالح گسترش دارد.

در عرضش زیاد نمی‌خواهیم توضیح بدهیم. در طولش خیلی مهم است چون رعایت مراتب مصلحت، برای حاکم لازم است. مثلاً حاکم که می‌خواهد حفظ نظام بکند گاهی موقع‌ها برای حفظ نظام به «اخف الضررین» (قاعده اخف الضررین را اجرا می‌کند) تن می‌دهد. با اینکه هر دو ضرر باید جلویش گرفته بشود، ولی چون در تزاحم است به اخف تن می‌دهد. به خاطر اینکه مصالح و مفاسد مراتب دارد؛ یعنی ذومراتب بودن مصالح نظام اقتضا می‌کند در موارد تزاحم، برخی را فدای برخی دیگر بکنیم.

در عرضش هم بخواهی در نظر بگیری مثلاً می‌گویی مصالح؛ مصالح عام، مصالح خاص، مصالح دائمی، مصالح غالبی، مصالح ضروری، مصالح غیرضروری. غیرضروری هم باز دو دسته است:

- مصالح حاجی: حاجی یعنی به آن حاجت داری که اگر مصلحت را رعایت نکنی، حرج ایجاد می‌شود. حاجی که می‌گویند یعنی ایجاد حرج می‌کند. حاجت به آن داریم ولی بدون آن هم می‌شود.

فرض کنید که آب، نان، امنیت و ... مصالح ضروری است که حتماً باید حفظ بشود. بعضی مصالح هست که حاجی است. حاجی مثلاً خانه داشتن (یک حداقلی شما برای خانه رعایت می‌کنی می‌گویی این حداقل خانه است)، یا مثلاً نظام بهداشت و درمان (یک حداقلی تعریف می‌کنید). می‌شود شبکه بهداشت و درمانی هم وجود نداشته باشد، خدمات دولتی نسبت به بهداشت و درمان نباشد ولی مردم به دردسر می‌افتند. مصالحی که اگر دولت پشتش نباشد ما پشتش نباشیم به زحمت می‌افتیم، این مصالح را مصالح حاجی می‌گویند.

- مصالح تحسینی (تزیینی): یک مصالحی هست که اگر نادیده گرفته بشود حتی زحمت هم ایجاد نمی‌شود. مثلاً پارک؛ لزومی دارد ما بودجه مصرف کنیم برای مردم پارک و فضای سبز درست کنیم؟ خیر. به اینها مصالح تزیینی و مصالح تحسینی می‌گوییم.

این تقسیم‌بندی خود اهل سنت است، ما این تقسیم‌بندی را نداریم، آن‌ها درست کردند. ولی ما این تقسیم‌بندی را درست می‌دانیم؛ یعنی ترتیب المصالح واقعیت انکارناپذیری است. ما از آن تعبیر به «اولویت‌های ملاکات» می‌کنیم. ملاکات احکام، اولویت اول دارد، اولویت دوم دارد، اولویت سوم دارد. اگر می‌توانی همه را رعایت کن. پول داری هم بیمارستان درست کن هم فضای سبز درست کن هم شهر بازی درست کن. شهر بازی تحسینی است، مهد کودک، شهر بازی، امکانات تفریحی، سرویس مجانی دم حرم؛ تحسینی است. پول داری برایش بودجه بگذار، نداری بودجه ضروری را برای تزیینی نگذار؟!

آقای دولت شما پول داری برای واردات خوراک سگ می‌دهی! شما وقتی کمبود بودجه داری، وظیفه حفظ نظام داری، نظام اقتصادی در خطر است، اخلال به نظام دارد ایجاد می‌شود؛ تو چه‌طور ترتیب مصالح را نمی‌فهمی؟ چه‌طور اولویت‌بندی مصالح را نمی‌فهمی؟ آن یک مقدار پولی که داری باید برای خرج‌های درجه اول بیاوری. شما در قطع یارانه‌ها می‌گویید که چون پول کم هست دهک فلان را قطع می‌کنم تا به دهک فلان نان بدهم؛ اگه این کار را می‌کنی در تدابیر اقتصادی دیگرت هم باید این را رعایت بکنی (ترتیب المصالح). مگر اینکه بگوییم نظام ارزشی شما که سیاست‌گذار هستی با نظام ارزشی ما فرق می‌کند. شما می‌گویی آزادی و بی‌بندوباری و سگ‌بازی و اختلاط مرد و زن اولویت اول من است؛ یعنی مردم احساس خوشی و خرمی می‌کنند. بعد نان ندارد بخورد می‌گوید عیب ندارد در عوض آزاد هستم، بهداشت ندارد امنیت ندارد می‌گوید در عوض آن می‌توانم سگ بگیرم. ولی اگر نظام ارزشی‌ات با ما یکی باشد، تو که مسئول حفظ نظام هستی، نمی‌توانی در سنجش مصلحت و رعایت مصلحت و ترتیب مصلحت، اولویت‌گذاری را نادیده بگیری. حاکم اسلامی که ولی فقیه است یک سند راهبردی برای ترتیب اولویت‌ها به شما داده. مثلاً یک رشد اقتصادی برای شما تعریف کرده، اولویت‌گذاری کرده.

این‌ها همه در قاعده وجوب حفظ نظام و حرمت اخلال به نظام دیده می‌شود. چون در حفظ نظام و حرمت اخلال به نظام، مصالح باید دیده بشود و مصالح تقسیماتی دارد. مهم‌ترین تقسیمش، تقسیم طولی مصالح است. یعنی مصلحت درجه ۱، مصلحت درجه ۲، مصلحت درجه ۳. که ما در فقه خودمان تحت عنوان قاعده «اهم و مهم» به آن می‌پردازیم. می‌گوییم اگه شما یک ظرف آبی داری، خوف تلف حیوان، به خاطر تشنگی هست، خوف تلف انسان به خاطر تشنگی هست؛ اگر هر دو را می‌توانی حفظ بکنی حفظ بکن، اگر هر دو را نمی‌توانی حفظ بکنی حیوان را فدای انسان بکن. قاعده اهم و مهم به شما این را می‌گوید. یعنی سنجش مصلحت و رعایت مصالح.

بعد در حوزه سیاست که می‌رسی باید اولویت‌ها را بشناسی. به اقتصاد که می‌رسی باید اولویت‌ها را بشناسی. به فرهنگ که می‌رسی باید اولویت‌ها را بشناسی. چون تو مأمور حفظ نظام هستی. چه‌طور می‌خواهی نظام را حفظ بکنی وقتی اولویت را نمی‌شناسی؟ اگر دستگاه پردازش مصالح نظام را نداشته باشی و اولویت‌شناس نباشی، نتیجه اقدامات تو تخریب نظام است.

در یکی از کشورها (نمی‌دانم در آمریکای جنوبی یا در جای دیگر) دیدند کشور دارد به هم می‌ریزد. کلی گشتند، یک فرد جاسوس را پیدا کردند که این فرد جاسوس هیچ اقدامی انجام نمی‌داد جز اینکه به دستگاه‌ها مشاوره می‌داد. مشاوره‌اش این بود که اولویت دو را اولویت یک می‌کرد، اولویت یک را اولویت دو می‌کرد. می‌گفت من فقط این کار را به عنوان کارشناس و به عنوان مشاور می‌کردم. وقتی شما نظام طولی مصالح را به هم بریزی این برای اخلال به نظام کافی است، هیچ کار دیگر نمی‌خواهید انجام بدهید. فقط می‌آیند می‌گویند این بودجه را کجا مصرف کنیم؟ به جای اینکه مثلاً آقای زید را برای فلان کار بزنند آقای عمرو که اصلاً حوزه تخصصی‌اش نیست، به آن کار اشراف ندارد، آدمی است که افکار عجیب غریب دارد [می‌گذارند]. کافی است این فرد را بالای سر این وزارت‌خانه بگذارید، کل آن وزارت‌خانه را به هم می‌ریزد. همین یک انتصاب برای اخلال به نظام کافی است. یک انتصاب نابجا، یک بودجه‌نویسی نابجا، یک سیاست از سیاست‌های بانک مرکزی برای اخلال به نظام کافی است.

به خاطر این است که می‌گوییم در هر دو قاعده باید به عنوان مبادی تصوری از «مصلحت» بحث بکنیم. مصلحتی که آدرسش در کتب مقاصدی است مثل کتب شاطبی، ریسونی، و بعد از آن علمای اهل سنت راجع به ترتیب‌المصالح، مصالح الضروری، حاجی و تحسینی صحبت کردند.

مثلاً می‌گوید خانه تو پرده داشته باشد یا پرده نداشته باشد تحسینی است. ولی شما اگر الان پول کمی برای تعمیرات خانه‌ات داری، اول در زیربنای خانه ببر که خانه فرو نریزد. بعد از این، باز دیدی پول باقی ماند، مرتبه دوم برای خانه‌ات یک حمام درست کن، یک سرویس بهداشتی درست کن (مثل قدیم نباشد که حتی همین چند سال پیش هم در بعضی از شهرستان‌ها داخل خانه نه حمام بوده نه سرویس بهداشتی برای تخلیه بوده؛ در خانه را باز می‌کردند صحرا می‌رفتند. هیچ مشکلی ندارد ولی مشقت دارد. الان جزو مصالح حاجی است، بلکه در آپارتمان‌نشینی شهرها ضروری است، چون صحرا وجود ندارد، غائط وجود ندارد (غائط یعنی زمین گود که انسان بتواند آنجا تخلی انجام بدهد)، اصلاً جایی نیست که تو بتوانی خودت را مستور کنی، شده جزو مصالح ضروری.) بعد اگر از حقوق ماهیانه‌ات چیزی ماند، حالا برو روکش صندلی ماشینت را عوض کن، پرده توری برای خانه‌ات بزن.

در کشور هم نسبت به بودجه کشور همین‌طور است؛ الان ما بودجه‌ای داریم، این بودجه را برای نیروی انتظامی‌مان خرج بکنیم، برای قدرت بازدارندگی کشور خرج بکنیم، یا دست واردکننده بدهیم از کشور خارجی برای ما موز بیاورد، از کشور خارجی برای ما از میوه‌های آمریکای جنوبی (آووکادو) بیاورد؟! این نظام ترتیب مصالح برای حفظ نظام بسیار امر مهمی است.

پس اول به عنوان مبادی تصوری و تصدیقی در بخش مصالح می‌رویم: تعریف مصلحت، اقسام مصلحت، عرض عریض مصلحت، مصلحت‌های مرتب و طولی، بعد نظام طولی مصالح. نظام طولی مصالح اقتضا می‌کنند (اینجا به مبنای تصدیقی‌اش می‌رسیم) که عند التزاحم، مصالح اخف قربانی مصالح اهم بشوند. این را به عنوان مبنای تصدیقی اخذ می‌کنیم، همه هم قبول دارند.

در تشخیص مصلحت، قائم به تشخیص مصلحت کیست؟ این را من در قاعده حفظ نظام و حرمت اخلال به نظام می‌گویم که اگر می‌خواهیم نظام را حفظ بکنیم، اگر در شناخت نظام، در شناخت مصلحت نظام، اختلاف شد چه بکنیم؟ چون همه می‌گویند ما این پول را خرج می‌کنیم مملکت را نگه داریم، ما داریم پول را خرج می‌کنیم مردم را حفظ بکنیم، ما داریم پول را خرج می‌کنیم مردم را پای انقلاب نگه داریم. اگر به این نقطه رسید تشخیص مصلحت با کیست؟ (تشخیص مصلحت را می‌توانید از کتاب‌هایی که راجع به مصلحت نوشته شده دنبال بکنید).

حاکم، مأمور تشخیص مصلحت است. مشاورین در تشخیص مصلحت می‌توانند نظر بدهند. عرف عام در تشخیص مصلحت می‌تواند کمک کند. عرف خاص در تشخیص مصلحت می‌تواند نظر بدهد (عرف خاص که می‌گوییم مثلاً می‌گوییم اساتید دانشگاه‌ها بیایید نظر بدهید راجع به اینکه چه‌کار بکنیم، به صورت عرف خاص که یک گستره‌ای داشته باشد). اهل خبره (غیر از عرف خاص است؛ اهل خبره مثلاً در شورای نگهبان یا نمایندگان انتصابی در مجمع تشخیص مصلحت. اینجا اهل خبره می‌نشینند تشخیص مصلحت می‌دهند).

قاعده حفظ نظام و حرمت وجوب حفظ نظام (حرمت اخلال و نظام) متوقف بر بحث مصلحت است. بحث مبادی تصوری و مبادی تصدیقی مصلحت. دو تا از مبنای تصدیقی‌اش را گفتیم: یکی در ترتیب بین مصالح و در تزاحم بین آن‌ها اهم و مهم رعایت می‌شود. یکی هم این نکته که تشخیص مصلحت ابزارهای خاصی دارد. در درجه اول با حاکم است ولی حاکم از بازوهای مشورتی‌اش چقدر می‌تواند استفاده بکند؟ و اگر اهل خبره نظرشان با حاکم متغایر شد کدام مقدم است؟ یا اگر در درون اهل خبره اختلاف شد، یا اگر عرف عام با عرف خاص در تشخیص مصلحت اختلاف شد کدام را بگیریم؟ در هر صورت باز اصل اولی این است که به عهده حاکم است؛ یعنی حتی در تعارضات، تزاحمات، حاکم باید جمع‌بندی بکند. اگرچه بعضی‌ها گفتند که اگر اهل خبره و عرف خاص به نتیجه قطعی برسد حاکم در تبعیت الزام دارد، ولی این را من قبول ندارم، درست نیست؛ به عهده حاکم است.

سؤال: بعضی‌ها می‌گویند همه چی با رهبری هماهنگ است.

پاسخ: با حاکم هست ولی حاکم باید اعمال بکند. در مقام اعمال دست حاکم را می‌بندند. اقتدار حاکم یک بحث دیگری است. حاکم می‌گوید من سنجش کردم، مصلحتش هم دارم می‌گویم برجام با شروط، مذاکره با شروط؛ اگه از من می‌خواهی، مصلحتی که من دارم ولی شما رعایت نمی‌کنید، من اگه بخواهم با شما مقابله کنم کشور دچار فتنه می‌شود. و این را در قاعده حفظ نظام می‌گویم که اگر تزاحمات نظام‌ها باشد، باز حاکم وظیفه دارد که نظام اهم را حفظ بکند، از نظام اخف را رفع ید بکند؛ آن هم «الضرورات تتقدر بقدرها» به اندازه‌ای که ممکن است رفع ید می‌کند.

معرفی منابع:

یک منابعی هم برای مطالعه به شما معرفی کنم. کلیدواژه «حفظ النظام»، در معجم فقه اهل بیت جستجو بزنید منابع بحث و دامنه بحث را می‌بینید؛ این بهترین راه است اگه خواستید پیدا کنید. یکی هم به عنوان «قاعده حفظ نظام» در موتورهای جستجو، جستجو کنید. تعداد مقالات خیلی زیاد است ولی بعضی از مقالاتش بد نیست.

مثلاً:

- مقاله «حرمت اختلال به نظام؛ تأکید بر قاعده نقض غرض».

- مقاله «امکان یا امتناع تسری قاعده فقهی وجوب حفظ نظام» (آقای سعدی که توی دانشگاه امام صادق است).

- مقاله «نقد نظریه جواز تقاص مالی بدون اذن حاکم؛ درنگی در قاعده حفظ نظام».

- «قاعده حفظ نظام؛ مدرک، دامنه و موارد استناد فقها» آقای سعادت‌نژاد.

- مقاله «نقش توسعه اقتصادی در حفظ نظام» ترکمانی.

- «ساحت‌های تأثیر قاعده حفظ نظام بر حریم خصوصی» کشتگر.

- مقاله «حفظ نظام» به همین عنوان آقای محوری در حکومت اسلامی.

- مصاحبه با شبکه اجتهاد از آقای سید ضیاء مرتضوی «ملاحظاتی پیرامون حفظ نظام».

- یک عنوان جالبی هم یکی از مقالات دارد این هم خوب است: «حق تمرد و وجوب حفظ نظام» (حق تمرد را یک طرف می‌گذارید، وجوب حفظ نظام را یک طرف می‌گذارید؛ این بحث مقارن است از منظر اهل بیت و اهل سنت، آقای جعفرپیشه که از اساتید جامعةالمصطفی است، یک کتابی هم در زمینه فقه مقارن دارد).

- یک بحث مفصلی هم راجع به حفظ نظام در دانشنامه امام خمینی است که خود آقای مرتضوی کار کرده که از آن مقاله را هم درآورده: «بحث حفظ نظام در کلام امام خمینی» (آن مقاله هم مقاله خوبی در دانشنامه امام خمینی است).

- و از منابع فقها «دراسات ولایت الفقیه» آقای منتظری جلد اول (صفحه ۱۸۲ به بعدش بیشتر مورد توجه است، از باب الفصل الثالث من الباب الثالث فیما یستدل به لضرورة الحکومة فی جمیع الاعصار، ص ۱۶۱ به بعد). ایشان در اینجا نصوص را جمع کرده. همان نصوصی که از کتاب‌های مختلف ما می‌خواستیم جمع بکنیم ایشان جمع‌آوری کرده است. ادله وجوب حفظ نظام، اینجا موجود است (یعنی ما باید نظام سیاسی داشته باشیم و این نظام سیاسی را حفظ بکنیم). ادله اصل تشکیل نظام، حفظ نظام، و ادله‌ای که می‌گوید نظام سیاسی اصلاً نداشته باش، اصلاً برای تشکیل نظام سیاسی تلاش نکن؛ آن‌ها هم تأیید قاعده حفظ نظام است. آن ادله هم با اینکه ظاهرش این است که قدم برندار، ولی تأیید قاعده حفظ نظام است.

 

logo