< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

91/03/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیر آیۀ 82
 «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُون‌» مائده/82
 جایگاه آیه نسبت به آیات قبل
 این آیه گر چه به لحاظ ادبی پیوستگی ندارد اما از لحاظ موضوعی ادامۀ موضوع قبل است. این گونه موارد را شروع دستۀ جدیدی از آیات می گریم که مجموعه ای از این دسته ها یک کلام را تشکیل می دهد. این دسته با آیات قبل از لحاظ موضوعی همبستگی دارد زیرا هنوز بحث دربارۀ یهود است. نکته های اتصال آن در آیات 80 و81 هست که یهود عده ای را اولیاء خود قرار دادند و مسألۀ یهود و مشرکان دوباره بیان می شود. در آیۀ 81 فرمود یهودیها مشرکان را اولیاء خود قرار دادند اما وقتی وارد آیۀ 82 می شویم با دو تا لَتَجِدَنَّ روبرو می شویم؛ اول لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً دوم لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً . «لَتَجِدَنَّ» هم وزن «تری» در آیۀ 80 است و روی سخن هر دو با پیامبر است با این تفاوت که «تری» ظهور در حال دارد ولی «لَتَجِدَنَّ» استقبال را می رساند. و نیز لَتَجِدَنَّ از لحاظ محتوا به معنای یافتن است ولی تری یعنی مشاهده.
  لام لَتَجِدَنَّ حکایت گر از قسم و نون برای تأکید است. در این جا مسألۀ مهم تری را می خواهد بیان کند که تنها یک مطلب نیست، یک قانون و ضابطۀ کلی و عام را بیان می نماید که خواهی یافت در میان اقوام از همه دشمن تر با مسلمانها یهودند. کلی بودن این ضابطه را از استقبال بودن زمان لَتَجِدَنَّ که استمرار دارد می فهمیم. البته دلایل دیگری هم در همین آیه ذکر شده چرا که قرآن هرگزادعای بی دلیلی را بیان نمی کند.
 علت شدید تر بودن عداوت یهود
 مفهوم این که مسیحیها این گونه نیستند این است که یهود این ویژگیهای سه گانه را-که در آیه ذکر شده- دارند. این که به جای اعدّ الناس فرمود: «أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً» چون زیادت الفاظ بر زیادت معنا دلالت دارد. کیفیت عداوت آنها شدید تر است. ناس یعنی مردم و همۀ اصناف جامعه را شامل می شود. اینها در همۀ بخشها اشدُّعداوتاً للناس هستند و از گروه های فاسد بیشترین حمایت را می کنند. لِلَّذينَ آمَنُوا: وصف مشعر به علیت است یعنی علت عداوت آنها ایمان مسلمان هاست.
  الْيَهُودَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا: یهود در قرآن همواره مذمت شده اند، اما «بنی اسرائیل» و «اهل کتاب» واژه های وسیع تری هستند -به لحاظ معنا- اما یهود اخص است. پس مصداق یهود و بنی اسرائیل یکی نیست. یهود آن فرقۀ شیطانی و استکباری است. همانند گروه وهابیت و بهائیت در میان مسلمانها که حسابشان با بقیه متفاوت است. در آیات قبل می فرمود کثیری از اهل کتاب اما در اینجا از یهود کسی را استثنی نمی کند زیرا دربست مشکل دارند. وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا: یهود بر مشرکین مقدم شده آیا این بدان معناست که یهودیان از مشرکان دشمن تر اند و تقدم ذکری بر تقدم رتبی دلالت دارد؟ پاسخ این است که تقدم ذکری اقتضای تقدم رتبی را دارد و زمینۀ تقدم رتبی را فراهم می کند. مگر قرینه ای بر خلاف باشد. اما اگر قرینه ای بر خلاف نباشد خود تقدم ذکری اقتضای تقدم رتبی را دارد. فائدۀ این اقتضا این است که با یک مؤید و شاهد از آیات یا روایات یا شاهد عقلی اعتبار پیدا کرده و حجت می شود. اما اقتضا به تنهایی معتبر نیست. در اینجا اگر قرائنی داشتیم که عداوت یهود از مشرکان هم شدیدتر است این قرائن اقتضای تقدم ذکری را برای ما معتبر می کند. و ما قرینه ای بر خلاف این اقتضا نداریم. از طرفی می دانیم که یهود عداوت ریشه ای و بنیادی دارند. این که در این آیه یهود و مشرکان را در یک ردیف آورده چون همین یهود آنها را اولیاء خود قرار دادند یهودیها مشرکان را جلو می اندازند و به آنها هم خیانت می کنند. تولی آنها صادقانه نیست بلکه از این جهت که مشرکین وسیلۀ خوبی برای مطامع آنها هستند. خودِ واژۀ اتخاذ ولی جعلی بودن را می رساند مثل اتخاذ ولد که خودش می داند خدا فرزند ندارد، ولی با این وجود اتخاذ ولد می کند. خودش می داند که آنها نمی توانند ولی با شند با این وجود آنان را ولی خود قرار می دهد. مشرکین هم بازی خوردۀ دست یهودند. یهود بر اثر سوء اختیار خود، بهانه جویی ها و پیغمبر کشی ها، طبیعت ثانویۀ عمومی پیدا کردند اما اختیار دارند و می توانند علیه این طبیعت ثانویه قیام کنند. این طبیعت، شاکلۀ اجتماعی آنهاست. این آیه بحث عداوت را مطرح کرده که بحثی اجتماعی است. یهود و نصاری هر دو منحرف اند، یکی انحرافات اعتقادی (اعتقاد به الوهیت عیسی) و دیگری انحراف سیاسی اجتماعی. گر چه یهود مشکل اعتقادی هم دارند. جریان یهود و نصاری دو افراط و تفریط است یکی افراط و تفریط اجتماعی بودن که سر از نفاق در می آورد و یکی هم در انزوا که سر از انحرافات فکری در می آورد.
  وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذينَ آمَنُوا: مودت در برابر عداوت است و هر دو بروز و ظهور اجتماعی دارد.
 فرق مودّت با محبّت
 مودّت با محبت تفاوتهایی دارد که با توجه به موارد کاربرد این دو واژه در قرآن بدست می آید از جمله:
  1. محبت امری غریزی است ولی مودت اعتباری و عقلی است.
  2. محبت امری فردی است بر خلاف مودت که اجتماعی است.
  3. محبت اعم از مودت است و هر محبتی مودت نیست.
  4. در مودت تشکیلاتی نهفته است.
  5. محبت بالا و پایین دارد مثلاً محبت و احساسهای غریزی بین زن و شوهر گاهی به اوج خود می رسد اما لحظاتی بعد می خواهند همدیگر را بکشند در صورتی که مودّت حساب شده است.
  6. محبت ممکن است بی ثمر باشد اما مودت ثمرۀ عملی دارد.
 از ما خواسته شده نسبت به اهل بیت مودت داشته باشیم «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى‌» شوری/23 .
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo