< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

91/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: تفسیر آیۀ67 (3)
 خطاب تشریفی خاص
 در جملۀ «یا أیها الرسول» ندا برای تشریف و تکریم خاص است بنا براین به خاطر لزوم تناسب صدر و ذیل آیه، «فما بلغت رسالته» تهدید به معنای عذاب و وعید نمی تواند باشد.
 مفعول بلّغ
  مفعول بلّغ چه کسی است؟ و پیامبر دستور نازل شده از سوی پروردگارش را به چه کسانی باید تبلیغ کند؟ ممکن است گفته شود به قرینه آیۀ بعد که می فرماید: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتاب...» مائده/68 مراد اهل کتاب هستند. اما این تفسیر نادرست است چرا که اگر مراد اهل کتاب می بود اولاً باید به جای بلغ می فرمود بلغهم و ثانیاً جملۀ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس در همین آیه قرینه است بر این که مراد مردم هستند (به مردم تبلیغ کن و برسان) و این قرینۀ داخلی که از خود آیۀ 67 گرفته شده بر قرینۀ خارجی مقدم است.
 نکتۀ 1 - مطلبی که باید تبلیغ شود از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. به این دلیل که اولاً تنها در همین آیه از قرآن به بلّغ تصریح شده با این که پیامبر تمام قرآن را باید به مردم برساند. و ثانیاً در «ما أنزل» ما موصول است و ابهام دارد و با توجه به سیاق، عظمت را می رساند. عدم توجه برخی مفسران به این دو نکته باعث شده آن را مطلبی عادی جلوه دهند.
 نکتۀ 2- در این آیه یک وعده داریم و یک وعید. مراد از وعده اعلام حمایت از رسول خداست: «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس». اما وعیدی که دراین آیه آمده عبارت است از بیان تلازم ترک تبلیغ و عدم انجام رسالت که تلازم بین شرط(إِنْ لَمْ تَفْعَلْ) و جزا (فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه) می باشد بنابراین تهدید نیست.
 نکتۀ 3- در بعضی از روایات آمده: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فی علیٍ». با این روایات به دو صورت برخورد شده:
 الف. عبارت «فی علیٍ» جزء آیه بوده و تحریف و حذف گردیده است.
 ب. این عبارت فی علیٍ داخل پرانتز و معنای تفسیری است و از باب تطبیق بر مورد خاص می باشد. (نظر استاد)
 نقد وجه اول
 اولاً: این که فی علیٍ از قرآن حذف شده تحلیل بی جایی است و باعث قائل شدن به تحریف قرآن می شود.
 ثانیاً: در ذیل این روایت جمله ی دیگری هم آمده که: «وإن لم تفعل عذّبتُک عذاباً ألیماً» در حالی که هیچ کس نگفته این جمله هم جزء قرآن بوده و حذف شده پس معلوم می شود فی علیٍ هم مانند عذّبتُک عذاباً ألیماً معنای تفسیری و داخل پرانتز می باشد.
 ثالثاً: امیرالمؤمنین علی علیه السلام در استشهاد به این روایت در یکی از بیانات خود این آیه را بدون آن زیادی ذکر کرده اند.
 رابعاً: وقتی که از امام صادق علیه السلام از علت نیامدن نام امام علی علیه اسلام در قرآن سؤال شد امام نفرمودند نام ایشان در قرآن بوده ولی حذف کرده اند بلکه فرمودند: «نماز بر پیامبر فرود آمد اما خداوند در قرآن نامی از سه یا چهار رکعت آن نبرد تا آن که پیامبر این امر را برای مردم تفسیر کرد...». [1] باید دانست که اصل ولایت در قرآن آمده و بیان مصداقش به رسول خدا واگذار شده است.
 نظر صاحب المنار پیرامون آیه ی تبلیغ
 در تفسیر «المنار» آمده که این آیه مربوط به روز غدیر و ولایت علی علیه السلام است اما ولایت را به معنای »محبت و نصرت« گرفته است. [2] در حالیکه ولایت به معنای سرپرستی می باشد و معنای دوستی و نصرت در آیۀ «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر» توبه/71 درست است نه در آیه مورد بحث.
 ولایت به معنای سرپرستی
 برخی از قرائنی که دال بر این مطلب است که ولایت به معنای سرپرستی است:
  1. پیامبر در غدیر پس از خواندن آیۀ «النَّبِيُّ أَوْلى‌ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم» احزاب/6 از مردم اقرار گرفت که وی نسبت به مسلمانان از جان و مال آنها سزاوارتر است؛ آنگاه فرمود: «من کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه».
  2. شاهد دیگر این که در آیۀ «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون» مائده/55 ولایت به صورت طولی مطرح شده در حالی که ولایت مؤمنان بر یکدیگر عرضی است.
 راز نزول آیۀ تبلیغ
  اگر حدیث ثقلین را که قرآن وعترت را همتا و به وزان هم گرفته را ببینیم از سه ویژگی قرآن استفاده می شود که باید مسألۀ امامت هم همین سه ویژگی را داشته باشد، چون مصدر قرآن الهی بوده و از ناحیۀ الله صادر شده و جبرئیل فقط واسطه بوده پس عترت هم که همتای قرآن است مصدرش نصب الهی است و پیامبر فقط ولایت علی علیه السلام را ابلاغ کرد و این ولایت را خدا برای امام علی علیه السلام جعل کرده است (إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماما بقره/124). بنابراین امر امامت چون هم وزن قرآن است، باید آسمانی باشد نه زمینی، انتصابی باشد نه انتخابی، و الهی باشد نه مردمی. محل اختلاف شیعه و اهل سنت درهمین نکته نهفته است.
 نکتۀ 4- تطبیق قرآن غیر از تفسیر است. تفسیر، مفهومی است، ولی تطبیق مصداقی است. در آیۀ تبلیغ تعیین مصداق کلمات «النَّاسِ» در وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ و «القوم الکافرین» در إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرين ازباب تطبیق است. بعضی از تفاسیر مصداق این دو را یکی گرفته و گفته اند در این آیه مراد از ناس همان قوم کافرین هستند. اما در فن تطبیق دقت نکرده اند، کافرین اخص از ناس است و در مصداق یکی نیستند مراد از ناس عامۀ مردم و مراد از قوم کافرین فتنه گران هستند که شبهه افکنی می کنند. قوم کافر در این آیه جریان یهود و نفاق و اشراف اند که این مثلث شوم در آیۀ «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا» مائده/41 ذکر شده است.
 علّت هراس پیامبر از ابلاغ ولایت
 پیامبر از ابلاغ ولایت هراس داشت اما بر جان خویش نمی ترسید چون برای اجرای دستورات الهی همواره آمده بود بلکه از تحریک، عوام فریبی توطئه دینی و فتنه انگیزی منافقان درباره اصل دین می هراسید چرا که بیان مسألۀ ولایت و رهبری می توانست افراد ساده لوح را به شک اندازد و منافقان شایعه کنند کسی که مدعی نبوت بود مدتی خود حکومت کرد و اینک هم حکومت را به دامادش سپرد. این خوف پیامبر چون برای حفظ دین بود ممدوح و بجا بود خداوند نیز برخی از کارها را برای آسیب ندیدن دین انجام نمی دهد مانندآیۀ «وَ لَوْ لا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً لَجَعَلْنا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّةٍ وَ مَعارِجَ عَلَيْها يَظْهَرُون...»زخرف/33تا35 اگر خوف این نبود که همۀ مردم کافر شوند به کافران این قدر امکانات می دادیم که ستون و سقف خانه هایشان را از نقره می کردند... پیامبر هم اگر تعلّل یا تأخیری در تبلیغ ولایت داشت کاری حکیمانه بود تا این که با ضمانت پروردگار اولویت بر این شد که شما ابلاغ کن ما حفظت می کنیم.
 


[1] . الکافی، ج1، ص 286-287
[2] . تفسیر المنار، ج 6، ص 384

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo