درس تفسیر استاد الهي زاده
90/02/04
بسم الله الرحمن الرحیم
«حُرّمَت عليكم الميته والدّم و لحمُ الخنزيرِ و ما اُحلّ لغَيراللهِ به والمنخنقة و الموقوذة و المتردية والنطحية و ما اكل السبع الا ما ذكّيتُم و ما ذُبح علي النُّصُب و أن تستقسموا بالأزلام ذلكم فسقٌ اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم واخشونِ اليوم اكملتُ لكم دينكم و اتممتُ عليكم نعمتي و رضيتُ لكم الإسلام ديناً فمن اضطرَّ فقي مخمصه غير متجانفٍ لإثمٍ فأنّ الله غفورٌ رحيم»
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدالله الذي هدانا لهذا و ما كنا لنهتدي لولا ان هداناالله و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و آله الطيبين الطاهرين المعصومين.
اگر يك نگاه كلي به آيه 3 سوره مباركه مائده بيندازيم ميبينيم كه اين آيه در جغرافياي آيات 1 تا آيه 5 قرار گرفته كه همهشان بحث حليت و حرمت را مطرح ميكنند. داخل آيه 3 كه وارد ميشويم، ميبينيم كه دو بحث در اين آيه وجود دارد: يك بحث فقهي و يك بحث كلامي. معيار بحث فقهي فعل مكلف است و معيار بحث كلامي فعل الله است. باز مجدداً دوربين فهم آيه را كه يك لايه ديگر باز ميكنيم ميبينيم كه در هريك از اين دو بخش مسير اجمال و تفصيل يا كلي و مصداق يا مدعا و دليل طي شده است. در بحث فقهي دو تا بحث كلي مطرح شده و همان دو تا هم به تفصيل گفته شده است. اولين آن حرمت عليكم الميته است كه ميته مفهوم كلي است. بعد مصاديق آن در بخش بعد به تفصيل ذكر شده است. والمنخنقه، موقوذه، والمترديه، والنطيحه و ما اكل السبع الا ما ذكيتم، اينها پنج مصداق براي مفهوم كلي ميته هستند. مورد دوم و ما احل لغيرالله به هست كه براي آن دوتا فرع بيان شده است 1. و ما ذبح علي النصب 2. و ان تستقسموا بالازلام. اين دو فرع همه از نمونههاي ما اهل لغيرالله به هست.
ما ذبح علي النصب، قداست آن سنگين بوده و براي امر عبادي اين كار انجام گرفته است البته به نظر خود مشركان اما ان تستقسموا بالازلام، ذبح و كشتن گوسفند هست ولي به نيت تقرب الي الله بلكه به نيت تصاحب اقسام يعني قمار است با كشتن گوسفند. پس دو مصداق براي ما احل لغيرالله به هست يك مصداق عبادي (ما ذُبح علي النصب) و يك مصداق هم قمار (ان تستقسموا بالازلام) است.
محور سومي كه در اين سوره به اجمال و تفصيل آمده: اليوم يئس الذين كفروا من دينكم است كه به صورت مدعا مطرح شده است اما دلايلش در بخش بعد آمده است. سه دليل براي آن ذكر شده است: اليوم اكملت لم دينكم و اتممت عليكم تعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً. اين سه تا باعث شده است كه يئس الذين كفروا باشد. پس از بالا كه به آيه شريفه نگاه ميكنيم ميبينيم كه در اين آيه شريفه از اسلوب اجمال به تفصيل، كلي به مصداق، مدعا به دليل، استفاده شده است.
از لحاظ محتوايي هم كه نگاه ميكنيم ميبينيم كه اكمال و اتمام هم يك نوع اجمال به تفصيل است. لايه بعدي نگاهمان به آيه را داخل به بخش كلامي ميبريم كه اليوم يئس الذين كفروا دينكم فلاتخشوهم واخشون اليوم اكلمت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً. [1]
يكي از شيوههاي بيان قرآن اجمال و تفصيل است. اصول، مربوط به فقه است هم قرآن و هم روايت را شامل ميشود الان دفاع ما از قرآن است. آيات قرآن گنگ نيستند بلكه گويا هستند و نسبت به همديگر اين آيه ميتواند تفصيل آن آيه باشد. مثلاً كلمه ميته مفهومش روشن است ولي منخنقه، موقوذه، مترديه، نطيحه و... مفهومشان روشن است و رابطهشان با آن رابطة تفصيل آن مفهوم كلي است. مثلاً بل يداه مبسوطتان از لحاظ معنا روشن است.
دربارة داخل بحث كه وارد بشويم، بحث كلمه اليوم است. اليوم را اگر در قرآن جستجو بكنيد و ببينيد اليومهاي قرآن خصوصاً با الف و لام، آيه به يك مقطع زماني گفته ميشود يا يك روز خاص؟ در جاهاي ديگر كه نگاه كرديم اليوم به يك مقطع زماني گفته ميشود ولي 24 ساعت را نميتوانيم از آن استخراج كنيم. اليوم چه ويژگيهايي دارد خودش دارد بيان ميكند: اليوم اكلمت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً. روز اكمال دين، روز اتمام دين و روز پسنديده شدن اسلام به عنوان دين. پس اليوم يك مقطع و دوره زماني است كه ميتواند دورة زمانياش از 10 صبح يا 4 بعدازظهر يا 24 ساعت يا 20 روز يا يك سال باشد.
اگر مرادمان از اليوم يعني 24 ساعت باشد آن كه بنده در جلسه قبل عرض كردم، نميخواهيم از اليوم 24 ساعت از آن استخراج شود كه يوم طبيعي باشد مقصود بنده همين بود كه ذهن ما به طرف 24 ساعت نرود بلكه يك دوره است و دوره بايد تعريف شود.
بعضي از مفسرين هم از همين استفاده كرده و يوم را مشخص كردهاند. يعني روزي كه در اكمال صورت گرفته، روزي كه اتمام نعمت صورت گرفته، روزي كه در آن اسلام به عنوان يك دين پذيرفته شده است،آن روز چه روزي ميتواند باشد؟ آيا اين روز است يا روز ديگر است؟ اينها را از باب تعيين مصداق آن روز بيان كردم كه بعد به اين نتيجه ميرسيم كه بايد روزي باشد كه مسئله ولايت در آن انجام گرفته باشد، البته اين يك قرينه است و قراين ديگري داريم كه مراد از يئس الذين كفروا، روز ولايت است.
اليوم در اينجا دوبار تكرار شده است: اليوم اكلمت لكم دينكم.... اليوم يئس الذين كفروا.... اين دو اليوم يكي است؛ يعني اينطور نيست كه اولي يك روز و دومي روز ديگري باشد چرا؟ به خاطر اين كه اينها بدون عطف بر همديگر آمدهاند. هر وقت دو كلمه بدون عطف بيايند كمال الاتصال را ميرساند. هرگاه كمالالاتصال باشد عطف نميشود پس نميتوانيم تفكيك بكنيم بين دو اليوم. عدم عطف دلالت كمال اتصال ميكند.
نكته بعدي كلمه يئسَ است، يئس فعل ماضي است. از كجا ماضي بودن آن را ميفهميم؟ معمولاً افعال ماضي مثل ضرب، كتب و... آخرش مبني بر فتح است. پس در ترجمه دقت بكنيد كه فعل را ماضي ترجمه بكنيد. پس امروز مأيوس شدند. الذين كفروا با الكافرون تفاوتي دارد. الكافرون عموميت دارد اما الذين كفروا، سران كفر را شامل ميشود يعني توطئهگران و طراحان را شامل ميشود. از كجا شما بين الذين كفروا و الكافرون تفكيك قائل ميشويد؟ ميگوييم تركيب موصولي از اسمي اقوي است از دو جهت: از لحاظ لفظ بيشتر بحث را مطرح كرديم، الذين كفروا و الكافرين، تازه اين فعلي ماضي در آن به كار رفته است كه ثبات را ميرساند (كفروا) اما (الكافرين) از فعل مضارع ساخته ميشود فعل مضارع ثبات را نميرساند و حال را ميفهميم نه گذشته را. پس معلوم ميشود كساني الذين كفروا هستند كه ثبات در كفر دارند و اگر يك عده كافر داشته باشيم و بخواهيم به آنها بگوييم الذين كفروا، هرچه طرف ثابت قدمتر در كفرش باشد و بر ديگران سبقت داشته باشد در كفرش، الذين كفروا بيشتر بر او صدق ميكند. پس الذين كفروا سران كفر هستند.
اگر كسي بخواهد اين بحث را پيگيري كند آيه 6 سوره مباركه بقره را از تفسير الميزان ملاحظه بكند. علامه طباطبايي همين استدلال را در آيه 6 سوره بقره به كار بردهاند.
اگر بخواهيم كلمه يأس را بفهميم از كلمه مقابلش ميفهميم، كلمه مقابلش طمع است. قبلاً طمع به چه بوده است؟ طمع به اين بوده كه افراد را از دين برگردانند. طبق آيه اليوم اكملت لكم دينكم... حالا سران استكبار ديگر مأيوس شدند از ديانت شما.
مدتهاست كه دشمنان شبيخون فرهنگي دارند تا ما را از اسلام، انقلاب، قرآن، امام و رهبري جدا كنند ولي هركار ميكنند ديگر فايدهاي ندارد. مراد از دينكم، تدين من است چون ديگر نميتوانند مرا از دين برگردانند اين را از جايي ميگوييم كه يهوديان ميخواهند شما را از دين برگردانند (يرتدّ دينكم) آن روز، روزي بوده است كه كفار مأيوس شدند ما را از مسلماني برگرداند پس اسلام تثبيت شد. اضافه دين به كُم، اضافه مصدر به فاعل ميشود. يعني دين شما، اصل در اضافه به مصدر به فاعل است.
فلاتخشوهم واخشون. فا در فلاتخشوهم، تفريع است. الان كه مأيوس شدند كفار از دين شما، پس دو حكم انشايي هست يكي نفي و ديگري اثبات است. لاتخشوهم ديگر از دشمنان نترسيد. هُم به الذين كفروا بر ميگردد. واخشون يعني از من بترسيد و تقوا را رعايت بكنيد.
اليوم دوم دليل اليوم يئس الذين كفروا را بيان ميكند كه اين هم همان روز است. روزي كه در آن چند ويژگي است: 1. يأس 2. اكمال 3. اتمام 4. رضيت لكم الاسلام.
اكملت لكم دينكم، در اينجا مراد از اكمال چيست؟ ابتدا توضيحي در باب افعال عرض كنم: فرق بين باب افعال و باب تفعيل اينست كه هر گاه ما بخواهيم فعل را به فاعل نسبت بدهيم و روي اسناد فاعلي تأكيد كنيم از افعال استفاده ميكنيم، هرگاه روي خودفعل ميخواهيم تأكيد كنيم از تفعيل استفاده ميكنيم؛ مثلاً كلمه مسلم از باب افعال است. مسلم ميخواهيم اين را به فاعل اسناد بدهيم اسلموا كه از باب افعال است اما گاهي ميخواهيم فعل اسلام و تسليم از باب وسلموا تسليما بيان كنيم كه از باب تفعيل استفاده ميكنيم.
اكملت تأكيد بر فاعل است يعني خداوند ميگويد من كارم را درست انجام دادم. در اتممت هم تأكيد بر فاعل است. پس معلوم ميشود كه اين در مقابل كمال نقص است اما در مقابل اكمال ادامه كمال است. كلي و مصداق، اكمال است. خود كلي كامل بود و بيان مصاديق اكمال ميكند.
بايد عرض كنم كه هريك از بابها يك معناي خاص خودش را دارد. گاهي ما معاني متعدد را در نظر ميگيريم براي بابها و اينها را يكسان ميگيريم ولي گاهي براي هر باب يك معناي اصلي و معناهاي ديگر از باب خصوصي دائم، مستقيم و كاربردي است وگرنه بايد معناي اصلي بايد لحاظ بشود. مثل حقيقت و مجاز كه يك معناي اصلي دارد و بقيهاش مجاز ميشود.
ميتوانست در اين آيه بگويد اليوم اكلمت دينكم، پس اين لكم چه كار ميكند؟ ما در تفسير قرآن بايد مواظب باشيم يك حرف از قلم نيافتد. لكم يعني براي شما دين را كامل كرديم. پس معلوم ميشود كه دين براي خودش كامل بود و براي ما دين را كامل كرد و توضيح بيشتر براي اينست كه براي من توجيه بيشتري بشود. اين كمك ميكند كه ما اكمال را ادامه كمال بگيريم.
مراد از دينكم چيست؟ من نظر احتمالي را عرض ميكنم تا جا براي نقد و بررسي باشد. مراد از دين، يعني همين دين اسلام، وحي و برنامه اسلام. در اينجا يكي از بحثهاي اختلافي اشاعره را با شيعه عرض ميكنم. فخر رازي گفته اكملت لكم دينكم به معناي جبر است. اگر من متدينم خداوند مرا متدين قرار داده است چون خدا به خودش اسناد ميدهد. دين را در اينجا به معناي تدين و ايمان شخص گرفته كه ايمان فعل اختياري انسان است. آنان گويا اينجوري برداشت كردهاند كه اليوم اكملت لكم ايمانكم، يعني ما ايمان شما را كامل كرديم. در اينجا مقصود تدين آنها نيست، از آنجايي كه آنها به اين دين عمل ميكنند گفته دينكم. حالا اليوم اكلمت لكم دينكم، اين برنامهاي كه شما به آن عمل ميكنيد، خداوند كامل كرد كه برنامه قرآن است. پس ما از اليوم اكملت لكم دينكم نميخواهيم ولايت را اثبات كنيم بلكه ميخواهيم قرآن و وحي و برنامه دين را اثبات بكنيم؛ اما در قسمت بعد و اتممت عليكم نعمتي، چون واو عطف آمده، عطف دو مسئله جدا از هم را به هم عطف ميكند كه از يك جهت با هم تناسب و از جهتي با هم تفارق دارند. اين چه نعمتي است كه بعد از اكملا دين بيان شده است؟ اين نعمت را ولايت ميدانيم. اتمام نعمت ولايت است از كجا ميفهميد كه ولايت است؟ از كلمه علي ميفهميم چون رابطه ولايي از بالا به پايين است؛ يعني خدا بر مردم، پيامبر بر مردم، امام بر مردم. ولايت نعمتي است كه از بالا بر سر ماست و در اختيار ماست.
پس اين نعمتي است كه اتمام بر شماست يعني ولايت خدا بر ما. خداوند اين نعمت را بر خودش اسناد داده است. شاهد ديگري را بيان ميكنم:( يا بني اسرائيل اذكروا نعمتي التي انعمت عليكم و اني فضلتكم علي العالمين.) باز هم برتري بر گروه ديگر يا (صراط الذين انعمت عليهم) نعمت داديم بر ايشان كه باز هم ولايت است. قرآن وقتي كه منعمُ عليه را بيان ميكند ميبينيم كه نبيين، شهدا، صادقين و... هستند يعني گروهي هستند كه اهل ولايت هستند. با هم كه نگاه ميكنيم اينها را ميفهميم.
اتمام نعمت يعني چه؟ يعني تمام بود و اين تمام بودن استمرار پيدا كرد، پيامبر خدا خودشان ولي الله و حجت الله بودند كه اين ولي الله بودن و حجت الله بودن ايشان در قالب اميرمؤمنان استمرار پيدا كرد، اين ميشود اتممت عليكم نعمتي، نه اين كه قبل از ولايت اميرمؤمنان ديگر ولايت و امامتي در كاري نبوده، بلكه ولايت و امامت به عهده خود رسول خدا بوده است. اين اتمام هم ادامه تمام است. اين بخش ميشود عترت. پس قسمت اول شد قرآن، قسمت دوم شد عترت.
و رضيت لكم الاسلام ديناً. رضيت يعني پسنديدن است كه در قرآن فقط همين يك مورد به صورت (رضيت) به كار رفته است. مراد الاسلام چيست؟ به نظر ميرسد آنچه كه در ذهن عموم هست يعني برنامه اسلام ولي بررسي كه من كردم اينست كه مراد از الاسلام يعني تسليم است؛ يعني آنچه كه ما براي شما ميپسنديم تسليم بودن است و تسليم بودن را به عنوان يك روش براي شما ميپسنديم. روش شما و منش شما تسليم بودن باشد. تسليم چه؟ تسليم قرآن و عترت. اين تكليف را روشن ميكند كه خداوند ميخواهد بگويد اگر شما ميخواهيد پايدار بمانيد بايد تبعيت از قرآن و عترت روش شما باشد. پس قرآن از اكملت لكم دينكم، عترت از و اتممت عليكم نعمتي و تسليم قرآن و عترت بودن از رضيت لكم الاسلام ديناً، استخراج ميشود.
سؤال حاضرين: شما فرموديد اتممت عليكم نعمتي، ولايت خداوند هست پس چطور به ولايت حضرت علي (ع) ربط ميدهيد؟
جواب استاد: ولايت خداوند، بعد ميشود ولايت پيامبر، و ولايت علي (ع) جبلهاي از ولايت رسول الله و ولايت خداست كه در طول همديگر قرار دارند. انما وليكم الله و رسوله و الذين.... يك ولي كه بيشتر نيست كه اين ولايت در قالب رسول الله و در قالب يك ولي ديگر تجلي پيدا ميكند. پس در ميان نعمتها مراد نعمت ولايت است. حالا كه ولايت شد توحيد در ولايت داريم آن هم ولايت الله، رسول الله هم مظهر ولايت الله هستند و حضرت علي (ع) نيز مظهر ولايت الله و رسول الله هستند كه در طول هم قرار دارند و وحدت دارند اگر در عرض باشند تعدد فهميده ميشود.
سؤال حاضرين: آيا در اينجا اتممت بر اكملت در اينجا اشراف دارد؟
جواب استاد: خير، اين از يك محور ديگر است به جاي اين كه بگوييم اشراف دارد. يك محور اكمال برنامه است (اكملت لكم دينكم) يك محور اتمام نعمت ولايت به اين كه ولايت يعني مجري قرآن كريم باشد كه عترت باشد، رفتاري كه مردم با اين دو داشته باشند تبعيت آنها از قرآن و عترت است.
از لحاظ معنا، سِلم بودن و تسليم بودن اسلام است و تأكيدش بر فاعل است يعني از لحاظ معنا بين باب افعال و تفعيل يكي است فقط جهت تأكيد فرق ميكند و جهت تأكيدش اينست كه شما بايد اسلام داشته باشيد يعني سِلم و مطيع باشيد.
مفاهيم قرآن كريم كلي هستند و در استعمالات و سياقها كه به كار برده ميشوند اين سياقها باعث توسعه و تزريق معناي اينها ميشود لذا بايد آنها را لحاظ كنيم. اكملت لكم دينكم، منظور از دين، ديني كه به شما نسبت دارد است كه مراد اسلام است و بايد با كلمه اكمال با هم ببينيم و در رضيت لكم الاسلام ديناً، دين را بايد با اسلام ببينيم كه دين در اينجا تميزي است براي اسلام. چون اسلام در اينجا به معناي تسليم بودن هست، ديناً در اينجا به معناي روش است. اما در اكلمت لكم دينكم، با قرينه اكمال، حيثيت دين به معناي آيين است.
پس ملاحظه كنيد كه اصلاً واژه اسلام در قرآن آيا به معناي اصطلاحي كه داريم در مقابل يهوديت و در مقابل مسيحيت و... به كار رفته است؟ آن مقداري كه من بررسي كردم واژه اسلام به معناي تسليم بودن به كار رفته است البته در كاربردهاي قرآنياش. كلمه اسلام 6 بار به كار رفته است. آن كه در مقابل يهوديت به كار رفته است (الذين آمنوا) ميباشد.
آيين بيشتر ناظر به روش اجراست. گاهي به كل از مجموع اعتقادات، احكام، اخلاق، اجرا و... ميخواهيم بگوييم دين، ولي گاهي فقط به بعد اجرايي دين ميخواهيم دين بگوييم كه به نظر بنده به بعد عملي و اجرايي دين، دين گفته ميشود.
در آيه (انّ الدّين عندالله الاسلام) منظور از دين يعني عمل به دين است. ميخواهد بگويد اگر ميخواهيد به دين عمل كنيد بايد تسليم شويد. اين در جايي كه يهوديان از يك سو مدعي متدين بودن هستند و از سوي ديگر نميخواهند در مقابل قرآن و رسول خدا تسليم شوند به كار رفته است.
لطف كنيد شما هم پژوهش بكنيد.
صلوات بر محمد و آل محمد.
[1] در اينجا بعضي از حاضرين سؤالاتي به طور پراكنده مطرح ميكنند كه صداي حاضرين مفهوم نيست.