< فهرست دروس

درس تفسیر استاد الهي زاده

89/11/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 به حول وقوه الهی مباحث باقیمانده از این آیه شریفه را در این جلسه عرض می کنم در یک نگاه کلی به این آیه، این آیه 3 جمله مستقل دارد. جمله مستقل جمله ای است که برای افاضه معنا تام باشد از لحاظ ادبی هم وابسته به قبل یا بعد نباشد می توانیم یا اَیّها الّذینَ آمنوا اَوفوا بِالعُقود را به عنوان یک جمله مستقل تابلو کنیم « اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام الّا ما یُتلی علیکُم غَیرَ مُحِلّیِ الصَّیدِ وَ أَنتُم حُرُمٌ» را می توان به تنهایی تابلو کرد اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید را به تنهایی تابلو کرد چون بین این 3 جمله از لحاظ لفظی پیوستگی وجود ندارد نه ضمیر،نه حرف عطف، نه اسم اشاره نه اشتراک لفظی نه وحدت اسلوبی نه صنعت تناسب وتقابل هیچ کدام از این قرائنی که بحثها را به هم گره می زند بین این 3 جمله وجود ندارد در عین حال 3 جمله مستقل در یک آیه قرار می گیرد در قرآن شناسی تفسیر قرآن باید به توانایی دست یابیم که ارتباط بین جملات مستقل را کشف کنیم بی ارتباط بودن خلاف است اثبات ارتباطی که ریشه در لفظ داشته باشد متناسب با حکمت. قرآن کلام حکیم است و منسجم کلام پراکنده پذیرفته نیست نظم خودش از ارکان کلام است منتها چون قرآن ایجاز دارد ایجازش هم حکمت دارد حکمتش هم رشد عقلانی است گاهی اوقات بنده یک بحث ساده را در اختیار شما قرار میدهم شما وقتی این بحث را می بینید اصلاً نیاز به تأمل ندارید تصور وتصدیق آن راحت است اگر همین ادامه پیدا کند خلاقیت مخاطب از بین می رود مشارکت مخاطب در تفهیم از بین می رود که این به ضرر مخاطب است قرآن مسیر ایجاز را انتخاب کرده که در عین حال که به انسان آب معرفت میدهد مجدداً او را تشنه معرفت دیگر کند برای مسائل معنوی آنچه مهم است احساس نیاز است که مردم باید احساس نیاز کنند حرکت کنند قرائنی هم برای پاسخ به سوال قرآن در کلام نگه می دارد در این 3 جمله مستقل ببینیم چه قرائنی برای پیوستگی 3 جمله وجود دارد اگر خاطرتان باشد عقود را باز کردیم که انواع عقدها وعهدها را شامل می شود تکوینی وتشریعی به تشریعی که رسیدیم گفتیم از جمله عهدهای تشریعی احکام الهی است اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام این اُحلّت با عقود تطابق دارد منتها تطبیق کلی بر مصداق عقود کلی یک مفهوم است عام است یکی از مصادیق آن حکم تطبیقی است از طرف دیگر جمله سوم را نگاه کنید اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید باز از واژه حکم است حکم با اُحلّت، عقود ویَحکُمُ نقطه های اتصال این 3 جمله به هم هستند. سوال چرا در میان آن همه عقد وعهد در میان آن همه احکام و حکم چنین حکم ریزی که اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام الّا ما یُتلی علیکُم غَیرَ مُحِلّیِ الصَّیدِ وَ أَنتُم حُرُمٌ چرا این؟ می خواهد بفرماید که قلمرو حکم پروردگار از عهد تکوینی تا عهد تشریعی از امور کلی تا امور جزیی است. یک وقت فکر نکنید رابطه ما با خدا قلمرو دین است نه رایطه ما با خودمان هم قلمرو دین است خوردن رابطه انسان با خودش است ولی قلمرو هدایت الهی اینجا را انجام می دهد که برای یک امر ریز دنیوی آن گستره را در غالب یک نمونه ریز اشاره می کند اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام الّا ما یُتلی علیکُم غَیرَ مُحِلّیِ الصَّیدِ وَ أَنتُم حُرُمٌ در جمله سوم که با اِنّ آغاز آ ست اَِّ ی انید هبرای اسیاف ت ینی ست بهداخل که نگاه می کنید شروع کلام اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید اگر بود اِنّهُ اتصال بین این جمله و جملات قبل در اسم الله می بود مثلاً برقرار می بود در اینجا می بینیم نحوه ی حکم مستقل است در بعضی آیات در آخرش هم اِنَّ اللهَ دارد که در عین حال بصورت مستقل با اِنَّ اللهَ اول آیه است. اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید به خودش که نگاه می کنیم حالت استقلالی دارد مقایسه که می کنیم حالت تعلیقی من میخواهم این نکته را عرض کنم که ما دو تا فهم داریم یک فهم نفسی، یک فهم سیاقی جمله را که به تنهایی نگاه کنیم اِنَّ استیناف است 3 تا را با هم در یک آیه ببینیم این میشود تعلیم پس اگر از این آیه تعلیم استفاده می کنیم از باب فهم سیاقی است نه از باب فهم نفسی که خودش را به تنهایی می گیرد اگر در تفاسیر دیدیم که اِنَّ را هم استیناف گرفته هم سیاقی هر دو درسته منتها یکی نگرش اسقلالی دارد یکی ندارد هر دو هم لازم است اول نفسی بعد سیاقی اگر بخواهد تعلیمی برای وحی قبل باشد چنانکه خدا حکم میکند آنچه که مثلاً اینجا اراده کرده یک حکم جزیی دنیوی انسانی مربوط به عقل را مطرح کند پس چرا آنجا حکم کرد؟ چرا یک جای دیگر حکم نمی کند؟ می گوییم اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید قلمرو و زمام حکم دست خداست هر جا حکمتش اراده کند حکم میکند پس ما یُریدُ حکمتُهُ ما توقع داریم که خدا همه جا حکم کند هر جا حکمتش اقتضا کند حکم می کند هم کلیات هم جزئیات طبق اراده حکیمانه اش صورت میگیرد یکی از مسائل مسئله ساز این است که روشن فکرنماها می آیند احکام را در قالب یک شبهه مطرح میکنند و از یکی می پرسند که فلسفه حکم را نمی داند و شبهه ناک هم هستند بعد میگوید چون جواب ندادی من هم ماندم پس تسلیم شدم باید یک مطلب را بیان کنم فرق است بین احکام کلی اسلام وبین جزئیات احکام وَاللهُ یعلَمُ وَانتم لا تعلمون خدا می داند شما نمی دانید خدا اشراف بر کار دارد وحی آمده مطالبی را به ما بگوید که عقلمان درک نمی کند یعنی مطالب جدید عقل کلیات را می تواند بفهمد سِر ریزه کاریها را به وسیله عقل نمی توان فهمید و برای دیگران تفهیم کرد فلسفه کلیات احکام قابل تفهیم است پس این آیه شریفه 3 جمله است این 3 جمله از لحاظ لفظی به هم ارتباط ندارد از لحاظ محتوایی نقطه اتصال کلمه عقود، اُحلّت، یحکُمُ اینها را به هم وصل می کند بعد عرض کردم گاهی اوقات فهم نفسی نسبت به یک جمله داریم گاهی فهم سیاقی اول فهم نفسی بعد فهم سیاقی اِنَّ علت است برای اُحِلَّت لکُم چرا؟ چون می بینیم در این اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام الّا ما یُتلی علیکُم هم حلال است هم حرام هم حکم حرمت دارد هم حکم حلیّت او استثناعش حرمت را فهماند اُحلّت حلال بودن، خداوند حکم می کند آنچه را که اراده می کند در یک جا حکم میکند به حرمت در یکجا به حلیّت در یک جا وارد میشود در یکجا وارد نمیشود لذا در سوره انعام داریم لا تَسعَلوا نپرسید هرچه بپرسید ریزتر برای شما باز میکنیم ولی آیا به صلاح شماست اگر در امور جاری خودمان بخواهیم سر از ریز امور در بیاوریم کار برای همه سخت میشود این مطلب اول، مطلب دوم در رابطه با« اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام الّا ما یُتلی علیکُم غَیرَ مُحِلّیِ الصَّیدِ وَ أَنتُم حُرُمٌ» است یک آیه دیگری هست در سوره مبارکه حد آیه 30 عین همین آیه است با یک فرق اُحِلَّت لکُم الانعام الّا ما یُتلی علیکُم دو آیه را که با هم مقایسه می کنیم می بینیم بَهیمه اینجا اضافه است اضافه بر دو قسم است اضافه بیانیّه، اضافه لامیّه، اضافه بیانیّه یعنی چه؟ یعنی این بهیمه همان انعام است اضافه لامیّه، یعنی بهیمه ای که متعلق به انعام است اول تکلیف اضافه بیانیّه را روشن کنیم محصول اضافه بیانیّه میشود تأکید اما اگر اضافه لامیّه باشد تأسیس اگر امر دائر باشد بین تأکید و تأسیس قاعده اولی من التأسیس است چون قرآن بنایش بر ایجاز است توضیحات اضافه ندارد هر دو وجه که درست است یکی اولی به قواعد است که اضافه لامیّه است. اضافه بیانیّه در اینجا ثمره ای ندارد در لامیه دو تا بیان است بیان اول این بهیمه یعنی جنین انعام، انعام که 8 تاست بز، گوسفند، گاو، شتر هر کدام مرد و زن دارند میشود 8 تا ما میخواهیم ملحقات آنها که بهیمه باشد را بیان کنیم جنین اینها هم به شرط اینکه چند ماه گذشته باشد و شکل پیدا کرده باشد آن هم حلال است جالب است بدانید این روایتی از امام باقر وامام صادق(ع) است که مراد از بهیمه جنین است می دانیم روایات اهل بیت مبتنی بر قرآن شناسی خاصی است که یک کلمه در قرآن اضافه نیست بیان دوم اینکه ملحقات به بز،گوسفند، گاو وشتر ملحق به بز میگویند بز کوهی بز شهری و کوهی با هم متفاوت است بز کوهی شاید با آهو که شباهتهای دارند گاو هم همینطور است گاوهایی غیر از گاو اهلی داریم مانند گاو میش منتها چون اینها مأنوس نیستند ملحقات به هر یک از اینها وحشیهای اینها. چرا خدا اسم اینها را نبرده؟ بهیم وزنش فعیل است یعنی ثبوت در ابهام حالا این هم حرفش رل نمی تواند به دیگران بفهماند یا حرف را خودش هم نمی تواند بفهمد باید فرق بگذاریم بین این دو گاو هدف روشنی برای زندگی ندارد بهیمه بودن نسبت به خودش است بعد هم هر چقدر بخواند ما نمی فهمیم مقصودش را به ما نمی تواند بفهماند نه خودش می فهمد از هر دو جهت ابهام دارد انسان هم گاهی اوقات از حیوان پست تر میشود گمراه تر میشود یعنی آن حیوان طبق غریضه خودش می داند باید برود علف بخورد ولی انسان می رود در فضایی که باید نان بخورد نوشابه می خورد و زخم معده می گیرد این وقتی قاطی میکند هم از لحاظ هدفش هم از لحاظ مقصود بیانش ابهام دارد از میان این دو وجه بهیمةُ الانعام شد اضافه لامیّه هر دو می تواند مصداق باشد هم جنین هم ملحقات از لحاظ فقهی هم طریقه این قول ها را قبول دارد که جنین ملحق، گاو ملحق، گاو میش ملحق، آهو ملحق حلال، اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام الّا ما یُتلی علیکُم استثناء مبهم است، استثناء مبهم نمیتواند تکلیف ما را روشن کند چون در زمانی استثناء میتواند مفید باشد که بیّن باشد فقط امر را مبهم می کند برای مستثنا شدن منتها چون در آیه 3 ما یُتلی علیکُم گفته در آنجا 10 مورد خارج شده این حکایت از پیوسته بودن آیات قرآن میکند اینها قرائن پیوستگی درونی خداست برای حلال دو استثناء را گفته اند یک استثناء محرمات دافعی ویکبار محرمات عارضی خوک، سگ، مردار اینها ذاتاً حرام است ولی گوسفند خفه شده عارضی است اول که حلال بود باز خود این عارضی یکبار عارضی ساده، یکبار در شرایط خاص در اینجا محل بحث ما دارد غَیرَ مُحلّیِ الصّید در شرایط خاص است دو تا حالت غَیرَ مُحلّیِ الصّید دوم وَ أَنتُم حُرُمٌ غَیرَ منصوب به حالّت است به نظرحقیر میرسد غیرَ در غیرَالمغضوب علیهم والضّا لین هم حالیه است از لحاظ ادبی با متعلق جمله میشود، جمله بعد از معرفه میشود حال. اما در اینجا وَ أَنتُم حُرُمٌ این هم حال است دوم حُرُم جمع مُحرِم است وَ أَنتُم حُرُمٌ را اگر جمع حریم بگیریم شامل حرم ها میشود اگر در حال احرام باشد مُحرم جمع حُرُم است با تنزیلی که بکار برده شده برای حُرُم یعنی شخص خودش دلبستگی داشته باشد لذا با مُحرم بودن می خورد دلیل ما برای مُحرم بودن وَ إذا حَلَلتُم فَاصطادوا یعنی وقتی از حالت احرام خارج شدی دو تا کُم در اینجا داریم کُم اول اُحِلَّت لکُم کُم دوم الّا ما یُتلی علیکُم دو تا حال اگر این دو تا حال، حال باشد برای کُم اول میشود حالتی برای علیّت اما اگر این دو تا حال باشند برای کُم دوم حالتی است برای تلاوت با هم فرق میکند تلاوت میشود آیات قرآن در حالی که در احرام هستید هر دو هم در تفاسیر آمده آخرین نکته در رابطه با اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید 3 تا نظریه دارد شبهه ای است که چرا باید ذبح کرد حیوان را؟ ذبح حیوان قبیح است درد دارد. کرامیّه یک نظریه ارائه دادند برای رفع مشکل بالاخره نظریه ذبح در اسلام هست آنها گفتند که اصلاً حیوان درک نمی کند درد را زمانی قبیح بود که درد را درک کند اینکه بعید است. مُعتضله در اینجا چه گفتند، گفتند که زمانی درد قبیح است که بی حکمت باشد مثلاً حجامت سوزش ودرد دارد ولی نفع دارد پس چون دردش نفع دارد قبح ندارد اما ظاهراً آیه شریفه حکمت دیگری را برای مسئله مطرح کرده وآن اِنَّ اللهَ یَحکُمُ ما یُرید است که نظام احسن، ربوبیت، مدیریت نظام احسن اقتضا می کند که آن مالک که پروردگار است امر کند. سومی را میگوییم حکمت ربوبی سومی میخواهد بگوید حکمت بر میگردد به حکمت ربوبی و این کار مجاز است خواهید گفت این سوال به کجای این آیه شریفه بر میگردد به این کلمه اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام چه چیز حیوانها اُحلّت لکم یعنی ذات حیوانهاست، ذبح آنها، حیوانها مایه گرمای زندگی ها هستند یعنی هم گرمای مادی می آورند هم گرمای معنوی منافعی در آنها وجود دارد پشم، تأکلون، جمال همه هست تا اینجا اُحِلَّت لکُم بَهیمَةُ الانعام یعنی همه برای شما حلال است. آیه دیگر هم این را تایید میکند. در جلسه بعدی از آیه دوم بهره خواهیم برد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo