« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد لطف‌الله دژکام

1404/09/23

بسم الله الرحمن الرحیم

المختصر النافع/کتاب الطهاره /تنجز علم اجمالی

 

موضوع: تنجز علم اجمالی /کتاب الطهاره /المختصر النافع

خلاصه مباحث گذشته:

بحث ما در رابطه با این بود که اگر ما علم اجمالی داشته باشیم یعنی هم علم داریم به اینکه یک تکلیفی وجود دارد و هم تردید داریم که مکلفٌّ به چیست؟ آیا این علم اجمالی باعث می شود که تکلیف گردن گیر ما شود. اگر علم اجمالی منجز شود قاعدتا ما باید برای اینکه مطمئن شویم تکلیف را انجام داده ایم احتیاط کنیم. فرض کردیم که بله علم اجمالی با علم تفصیلی از این جهت که تکلیف را به عهده می آورد تفاوتی نمی کند به خاطر اینکه وقتی ما مطمئنیم که خدای متعال تکلیفی از ما خواسته قاعدتا باید یا آن تکلیف را انجام بدهیم یا یک دلیلی پیدا کنیم که انجام ندادن آن تکلیف ما را گرفتار عذاب و عقاب نمی کند.

1- شبهات محصوره و غیر محصوره

سوالی مطرح شد که آیا فرق می کند که اطراف اطراف علم اجمالی ما محصور باشه یا غیر محصور. .در این مسئله گفتیم که اختلاف نظر هست بین علما. بعضی گفته اند اگر شبهه غیر محصوره بود باعث تنجز تکلیف نمی شود در حالیه که بعضی از علمای دیگر فرموده اند که تفاوتی بین شبهه محصوره و غیر محصوره نیست اگر علم اجمالی پیدا کردیم تکلیف منجز است. شاید این سوال را بتوان مقداری دقیق تر بیان کرد و پاسخ هایی هم که داده شده به نحوی با هم هماهنگ شوند یعنی به ذهن نیاید که چقدر اختلاف بین علما زیاد است. آن پرسش این است که آیا محصوره بودن یا غیر محصوره بودن علت تنجز هست یعنی تنجز علم اجمالی علتش محصوره بودن اطراف است و عدم تنجز علم اجمالی علتش غیر محصوره بودن اطراف. اگر اینگونه سوال کنیم با فحصی که صورت گرفته به نظر یک جواب بیشتر نیست و آن اینکه هیچ کس غیر محصوره بودن را علت عدم تنجز نمیداند. علت عدم تنجز چیز دیگری است گرچه آن علت ملازم با غیر محصوره بودن داشته باشد. اینکه می گویند صاحب کفایه فرموده بین محصوره و غیر محصوره فرقی نیست ایشان نمی خواهد بگوید که در مواردی که غیر محصوره هست حتما تکلیف منجز است بلکه می گوید ممکن است وقتی که شبهه غیر محصوره باشد ملازم با عنوانی باشد که باعث شود تکلیف منجز نشود مثلا عسر، حرج ، اضطراب، عدم قدرت و امثال اینها. پس در فرض غیر محصوره اینگونه نیست که همیشه بگویید تکلیف منجز می شود. صاحب کفایه میخواهد بگوید که غیر محصوره بودن علت عدم تکلیف نیست در مواردی که غیرمحصوره است گاهی تکلیف نمی آید همان طور که در مواردی که محصوره هم هست ممکن است تکلیف نیاید. علتش نه محصوره بودن نه غیر محصوره بودن است بلکه علتش مثلا اضطرار، عسر و حرج است. اینها باعث می شود که تکلیف نیاید. الان هم می دانیم که تکلیف حرجی خدای متعال قرار نداده، تکلیفی که عسر دنبالش باشد خدای متعال قرار نداده است ؛حالا مثلا اگر گفتید وقتی که غیر محصوره شد من قادر نیستم آن را امتثال کنم این بحث دیگری است. بنابراین شاید با این سوالی که مقداری قیودش را اضافه کردم بتوانیم بگوییم علما اختلاف ندارند. سوال این بوده که محصوره بودن و غیر محصوره بودن آیا علت تنجز تکلیف و عدم تنجز تکلیف می شود؟ در اینصورت پاسخ فقها منفی است. اما اگر گفتید الان در مواردی که شبه غیر محصوره است تکلیف گردن گیر است یا نیست چون ملازمه دارد با عنوان عسر و حرج و امثال این موارد،می گویند تکلیف منجز نیست ولی این بخاطر غیر محصوره بودن نیست بلکه بخاطر آن عنوان است.

2- ملاک غیر محصوره

سوال دیگر اینکه بر فرض که محصوره و غیر محصوره از نظر حکم تفاوت داشته باشد، تعریف غیر محصوره چیست؟ صاحب عروه مثال زد برای غیر محصوره به یکی در هزار تا. حال آیا واقعا اگر یک نجس در هزار تا چیزی که جلوی ما هست وجود داشته باشد این شبهه غیر محصوره است؟ این تعداد هزار تا را از کجا فرموده؟ ملاک چیست؟ مرحوم خوئی در کتاب مصباح الاصول 5تا ملاک برای محصوره و غیر محصوره ذکر کرده اند. ایشان فرموده اند اولین ملاک این است که شبهه ی غیر محصوره عبارت است از شبهه ای که شمردن اطراف آن سخت باشد یعنی مستلزم عسر باشه. ایشان ابتدائا می فرماید که بحث ما بر سر عسر نیست. کسی شک ندارد که عسر، تکلیف را برمی دارد. بحث ما بر سر این است که آیا غیر محصوره بودن خود به خود علت مستقل است؟ خیر مستقلا علت نیست اما اگر مستلزم عسر شد بحث دیگری است. مثالهایی که ایشان برای شبهه غیر محصوره می زند با این ملاک-یعنی شمردن آن سخت باشد- سازگار نیست؛ مثلا فرموده اند اگر یک گوسفندی دزدی باشد بین هزار تا گوسفند، این جزء شبهه غیر محصوره است.

دومین ملاک را از شیخ انصاری نقل می کنند که فرموده شبهه غیر محصوره این است که احتمال تکلیف در هر کدام از اطراف احتمال موهوم هست. اشکالی که به این ملاک است این است که مگر موهوم بودن باعث عدم تنجز می شود؟ ممکن است بگویید احتمالش ضعیف است ولی در همین اطراف است که اگر انجام دهم قیامت نمی توانم جواب دهم. بنابراین مظنون بودن و موهوم بودن اثری در تنجر و عدم تنجر ندارد.

ملاک سوم این است که شبهه غیرمحصور شبهه ایست که موافقت قطعی با آن معسور است. اشکالی که به ملاک اول کردیم اینجا هم می‌آید و آن اینکه پس ملاک عسر و حرج شد نه محصور و غیر محصوره بودن.

چهارمین ملاک این است که فرمودند شبهه محصوره و غیر محصوره مفهوم عرفی است ببینیم عرف کدام را محصوره می داند و کدام را غیر محصوره. به این ملاک هم دو تا اشکال وارد کردند یکی اینکه محصوره و غیر محصوره در لسان روایت وارد نشده و ما آن را اصطلاح کردیم. اگر در لسان روایت بود می گفتیم ببینیم مخاطبین عرف معصوم از آن چه می فهمیدند ولی وقتی اصطلاح معصوم نیست برای تعیین آن نمی توان سراغ عرف رفت.

اشکال دوم این است که بالفرض باید به عرف رجوع کنیم، اما بین خود عرف هم ضابطه ندارد.

بعد مرحوم خویی کلام محقق نائینی را مطرح کرده و به آن اشکال می کند. محقق خوئی فرموده «الوجه الخامس: ما اختاره المحقق النائيني (قدس سره) من أنّ الميزان‌ في كون الشبهة غير محصورة عدم تمكن المكلف عادةً من المخالفة القطعية بارتكاب جميع الأطراف، و لو فرض قدرته على ارتكاب كل واحد منها. و من هنا تختص الشبهة غير المحصورة بالشبهات التحريمية، إذ في الشبهات الوجوبية يتمكن المكلف من المخالفة القطعية بترك جميع الأطراف و إن بلغت من الكثرة ما بلغت، فالعلم بالنسبة إلى حرمة المخالفة القطعية يكون منجّزاً، إلّا أنّه لا يتمكن من الموافقة القطعية بالاتيان بجميع الأطراف، فيجري حكم الاضطرار إلى ترك بعض الأطراف‌ على ما سيجي‌ء الكلام فيه قريباً إن شاء اللَّه تعالى. و الاضطرار مانع آخر عن التنجيز غير كون الشبهة غير محصورة»[1]

این تعریف مرحوم نائینی را دو گونه می توان معنا کرد یکی اینکه بگوییم اینکه ایشان فرموده مکلف نمی تواند مخالفت قطعیه کند، این از باب تمثیل است. در شبهات تحریمیه می گوید مخالفت قطعیه نمی شود اما در شبهه وجوبیه چکار کنیم؟ آنجا باید بگوید موافقت قطعیه. اما اینکه نگفته به خاطر وضوح آن بوده است و به فهم مخاطب واگذار کرده است.

آنچه از این عبارت فهمیده می شود این است که مخالفت قطعیه موضوعیت ندارد. برای یک شبهه ای مخالفت قطعیه و برای یک شبهه موافقت قطعیه هست. مهم این است که عادتا نمی توان امتثال کرد.

محقق نائینی تعریفی کرده که شبهه غیر محصوره با تعریف ایشان دائما ملازمه دارد با یکی از آن عناوینی که گفت تکلیف را از بین برده از قبیل اضطرار، عسر یا حرج. در تعاریف قبلی ما عسر نمی تواند ملاک باشد چون دلیل اخص از مدعا می شود. اینجا ایشان شبهه را کوچک کرده به اندازه ای که با عسر ملازمه پیدا کند و یا با اضطرار ملازمه پیدا کند فرموده آنجایی که شبهه مستلزم عسر و حرج و اضطرار نیست از نظر من محصوره نیست هر جا مستلزم این عناوین است، غیر محصوره است. ولی با توسعه ای که ما در کلام محقق نائینی دادیم و گفتیم این از باب تمثیل است، و نمی خواسته بگوید که مخالفت قطعیه، یا بگوییم مخصوص شبهه تحریمیه می شود. چه شبهه تحریمیه و چه شبهه وجوبیه. مسأله این است که تعداد اطراف آن قدر زیاد است که مستلزم عسر و حرج است. بنابراین ما می گوییم در عبارت « أنّ الميزان‌ في كون الشبهة غير محصورة عدم تمكن المكلف عادةً من المخالفة القطعية»کلمه عادتا خیلی مهم است چرا که ممکن است بگوییم وقتی عادتا مشکل دارد شارع چنین قانونی جعل نمی کند. این یک مسأله. دوم اینکه در شبهه تحریمیه منظورمان مخالفت قطعی است در شبهه وجوبیه منظورمان موافقت قطعیه است. سوم اینکه اشکالی است که محقق خویی گرفته به این تعریف که به نظر می آید صحیح نیست چرا که قیدی اینجا هست که محقق خوئی آن را نادیده گرفته است. ایشان اشکال کرده به اینکه وقتی می‌گوییم جمیع الاطراف را عادتا نمی تواند مرتکب بشود یا ترک بکند ممکن است کسی بگوید من به خاطر اینکه عذری دارم از قبیل نابینا بودن یا مشکلات دیگر نمی توانم مرتکب شوم ولی گاهی به خاطر این مشکلات جسمی نیست بلکه به خاطر کثرت اطراف اطراف نمی توانند مرتکب شوند. وقتی شما می گویید شبهه غیرمحصوره، علت عدم تمکن، کثرت اطراف است. بعضی گفتند علت عدم تمکن ممکن است چیز دیگری باشد که در شبهه محصوره هم باشد. می گوییم در شبهه محصوره پیش می آید ولی علت عدم تمکن در آنجا کثرت اطراف نیست شما وقتی می گویی شبهه غیر محصوره معلوم است که می گویید به خاطر کثرت اطرافش من نمی توانم امتثال کنم. بنابراین تعریف محقق نائینی تعریفی است که می توانیم بگوییم شبهه غیر محصوره رو تعریف کرده است اما ما کار دیگری هم کردیم گفتیم این تعریف به گونه ای ارائه شده که بین شبهه غیر محصوره وعنوان ثانویه عسر و حرج ملازمه باشد چون فرموده عادتا نمی توان امتثال کرد. مرحوم آخوند نیز همین را می گوید که غیر محصوره بودن عنوانی نیست که علیت در خودش باشد. غیر محصوره بودن اگر ملازمه داشت با عناوین عسر و حرج و اضطرار می گوییم تکلیف منجز نیست و اگر ملازمه ندارد تکلیف منجز است . ما می گوییم محقق نائینی ظرافت کارش این است که به گونه ای تعریف کرده که این ملازمه دائما برقرار است.

 


logo