1403/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادله انفعال آب قلیل /کتاب المیاه /المختصر النافع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث ما در روایات دال بر عدم انفعال آب قلیل بود که مرحوم فیض کاشانی به آنها استدلال کرده بود.
روایات دال بر عدم انفعال آب قلیل با ملاقات با نجس
روایت دیگر در مقام روایت زراره است که در آن آمده «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَاوِيَةٌ مِنْ مَاءٍ سَقَطَتْ فِيهَا فَأْرَةٌ أَوْ جُرَذٌ أَوْ صَعْوَةٌ مَيْتَةً قَالَ إِذَا تَفَسَّخَ فِيهَا فَلَا تَشْرَبْ مِنْ مَائِهَا وَ لَا تَتَوَضَّأْ وَ صُبَّهَا وَ إِنْ كَانَ غَيْرَ مُتَفَسِّخٍ فَاشْرَبْ مِنْهُ وَ تَوَضَّأْ وَ اطْرَحِ الْمَيْتَةَ إِذَا أَخْرَجْتَهَا طَرِيَّةً وَ كَذَلِكَ الْجَرَّةُ وَ حُبُّ الْمَاءِ وَ الْقِرْبَةُ وَ أَشْبَاهُ ذَلِكَ مِنْ أَوْعِيَةِ الْمَاءِ قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا كَانَ الْمَاءُ أَكْثَرَ مِنْ رَاوِيَةٍ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْءٌ تَفَسَّخَ فِيهِ أَوْ لَمْ يَتَفَسَّخْ إِلَّا أَنْ يَجِيءَ لَهُ رِيحٌ يَغْلِبُ عَلَى رِيحِ الْمَاءِ»[1]
زراره می گوید از حضرت سوال کردم که مشک بزرگ آب وجود دارد که در آن موش مرده یا گنجشک مرده ای افتاده است. حضرت میفرماید اگر این حیوان در آب متلاشی شده است، از آن آب نمی شود استفاده کرد و باید دور بریزید ولی اگر مرده است ولی متلاشی نشده است از آن آب می توان نوشید و وضو گرفت و میته را بیرون بیندازید. راویه ظرف بزرگی بوده است. بعد می فرماید مشک و کوزه هم همین حکم را دارد.
راویه احتمال دارد کر باشد ولی کوزه و مشک کر نیست. قاعدتا باید نجس شده باشد ولی حضرت می فرماید اگر متلاشی نشده است، نجس نشده است. مشکلی که در فقه الروایه وجود دارد این است که آیا با متلاشی شدن، رنگ و بو و مزه تغییر می کند. هیچ فقیهی اینطور فتوا نداده که با متلاشی شدن نجس می شود بلکه با تغییر رنگ و مزه و بو، نجس می شود. این روایت، معرض عنه اصحاب است.
در مورد این روایت دو نکته وجود دارد. اینکه روایت ملاک نجاست را متلاشی شدن قرار داده کسی به آن عمل نکرده است ولی روایت مشکل سندی دارد چرا که علی بن حدید توثیق ندارد.
نکته دیگر اینکه مرحوم خوئی فرموده «فلاشتمالها على الفرق بين مقدار الراوية و الزائد عليه مع أنّه لا فرق بينهما، فإن الفرق إنّما هو بين الكر و القليل و الراوية أقلّ من الكر فطرح الرواية متعيّن هذا على ان هاتين الروايتين، و أشباههما على تقدير صحتها في نفسها لا يمكن أن تقابل بها الأخبار المتواترة الدالة على انفعال الماء القليل بالملاقاة، لأن الشهرة تستدعي إلغاء ما يقابلها عن الاعتبار رأسا، و عليه فالمقتضي لانفعال القليل موجود و هو تام و المانع عنه مفقود.»[2] ایشان در اینجا می فرماید راویه ها اقل از کر هستند ولی بعدا می فرماید راویه به اندازه کر می رسد. محقق خوئی می فرماید بالفرض این دو روایت صحیح باشد نمی تواند با ادله انفعال آب قلیل معارض کند چرا که اخبار دال بر انفعال آب قلیل متواتر است. شهرت باعث می شود این روایت از اعتبار ساقط شود. پس مقتضی انفعال آب قلیل موجود است و تام است و مانع نیز وجود ندارد.
مرجح بودن شهرت
مشهور فقها شهرت روایی را به عنوان یکی از مرجحات پذیرفته اند. یعنی اگر روایتی مشهور بود، روایت غیر مشهور اگر در مقابلش قرار بگیرد، شهرت روایت مشهور را ترجیح می دهد. مرحوم خویی شهرت روایی را از باب مرجحات باب تعارض نمی داند.
یک مبنا این است که وقتی روایتی در مقابل مشهور بود، روایت مقابل آن لاحجت می شود. مبنای دیگری که در مقام وجود دارد این است که در اینصورت دو حجت داریم ولی یکی را بر دیگری ترجیح می دهیم. محقق خوئی می فرماید روایت مشهور روایت دیگر را از حجیت ساقط می کند و دیگر حجت نیست.
شیخ انصاری می فرماید شهرت حجت نیست و به عنوان ظن خاص نیست ولی مرجح است[3] و مرحوم آخوند می فرماید شهرت از ظنون خاصه است و برای تمییز حجت از لاحجت است و مرجح نیست.[4]