1403/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
المختصر النافع/کتاب المیاه /میزان آب کر
موضوع: میزان آب کر /کتاب المیاه /المختصر النافع
خلاصه مباحث گذشته:
بحث ما در روایاتی بود که در مورد مقدار کر بیان شده بود. گفتیم روایات مقدار کر را از نظر حجم تبیین کرده اند و این روایات چهار مقدار حجمی را بیان کرده است که قابل مشخص کردن در زمان ماست البته بعضی از روایات قرائنی داشته که برای راوی معلوم بوده ولی برای ما معلوم نیست. مثلا در روایت آمده «مثل این ظرف» که آن ظرف را راوی می دیده و ما نمی توانیم آن را مشاهده کنیم. شش روایت وجود دارد که باید از آنها مقدار آب کر را از نظر حجم مشخص کنیم.
1- مقدار کر از نظر حجم
دو تا از این روایات به نظر یک مقدار وزنی را می گویند یعنی 1200 رطل و 600 رطل قابل جمع است و مقدارشان یکی است که یکی از آنها مقدار کر را با رطل مکی و دیگری با رطل عراقی بیان کرده است. اگر از نظر وزن مشخص شد که مقدار واحدی را می گوید آیا میتوان از مجموعه روایات فهمید که از نظر حجم نیز مقدار واحدی را بیان می کند. در مورد حجم فقها نگفته اند روایت حجم واحدی را می گوید بلکه اختلاف دارند مثلا بعضی فقها 3×3×3 وجب می گویند و بعضی می گویند 5/3×5/3×5/3 وجب. البته ممکن است گفته شود وجب و ذراع که در روایات آمده همگی یک حجم را می گویند ولی وجب افراد و ذراع متفاوت بوده است. در مورد ذراع گفته اند 4نوع ذراع داریم که با هم اختلاف دارند. وقتی می گوییم وجب، وجب هر شخصی یک هفتم طول بدن افراد است در نتیجه وجبها نیز متفاوت می شود.
به نظر مقدار کر یکی بیشتر نیست و همه این موارد که در روایات آمده باید یک مقدار را بگویند.
1.1- بررسی روایات دال بر مقدار کر
در روایت آمده «مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَاءُ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ قَالَ ذِرَاعَانِ عُمْقُهُ فِي ذِرَاعٍ وَ شِبْرٍ سَعَتُهُ»[1] طریق شیخ طوسی به محمد بن احمد بن یحیی صحیح است. جامع الرواه[2] فرموده طریق شیخ به ایشان صحیح است همینطور طریق شیخ به ایشان در فهرست نیز صحیح است.
ایوب بن نوح نام پدر بزرگش دراج بوده است و جمیل بن دراج عموی او بوده است. غضائری می گوید ایوب بن نوح ثقه است. بعد میفرماید «أيوب بن نوح بن دراج النخعي أبو الحسين ثقة له كتب و روايات و مسائل عن أبي الحسن الثالث عليه السلام و كان وكيلا لأبي الحسن و أبي محمد عليهما السلام عظيم المنزلة عندهما مأمونا شديد الورع كثير العبادة ثقة في رواياته و أبوه نوح بن دراج كان قاضيا بالكوفة و كان صحيح الاعتقاد و أخوه جميل بن دراج»[3] وکیل امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام بوده است و انسان مطمئن و شدید الورع و کثیر العباده بوده است. پدر او که نوح است قاضی کوفه بوده است و صحیح الاعتقاد بوده است و جمیل بن دراج برادر او بوده است.
در مورد صفوان بن یحیی آمده «صفوان بن يحيى البجلى بياع السابرى [ج] مولى ثقة وكيله عليه السلام كوفى [ضا] وكيل الرضا عليه السلام ثقة ظم ابو محمد مولى بجيلة [صه. ست] ثقة ثقة عين روى ابوه عن الصادق عليه السلام ذكره الكشى فى رجال موسى عليه السلام و كانت له عند الرضا عليه السلام منزلة شريفة و قد توكل له و لابى جعفر عليه السلام و سلم مذهبه من الوقف و جماعة من الواقفة بذلوا له مالا كثيرا و كانت له منزلة من الزهد و العبادة و كان من الورع و العبادة على ما لم يكن عليه احد من طبقته رحمه اللّه [جش] اوثق اهل زمانه عند اهل الحديث و اعبدهم روى عن اربعين رجلا من اصحاب ابى عبد اللّه عليه السلام [ست] و له ثلاثون كتابا [جش. ست] كان شريك عبد اللّه بن جندب و على بن نعمان روى انهم تعاقدوا فى بيت اللّه الحرام انه من مات منهم صلّى من بقى صلاته و صام عنه صيامه و زكى عنه زكاته فماتا و بقى صفوان و كان يصلى كل يوم مائة و خمسين ركعة و يصوم فى السنة ثلثه اشهر و يزكى ثلث مرات و كل شىء من البر و و الصلاح يفعله لنفسه كذلك يفعله عن صاحبيه [جش] و بدون روى [صه. ست] و قال له بعض جيرانه من اهل الكوفة و هو بمكة احمل لى الى - المنزل دينارين فقال له ان جمالى بكرا قف لى حتى استامر جمالى [ست] و نحوه [جش] اجمع اصحابنا على تصحيح ما يصح عنه و الاقرار له بالفقه فى آخرين»[4] از اجلاء اصحاب است و نزد امام رضا علیه السلام منزلت شریفی داشته است. وکیل امام رضا علیه السلام و امام جواد علیه السلام بوده است. از واقفه نبوده است. واقفه به او پول زیادی دادند که واقفه شود ولی قبول نکرد. موثق ترین و عابدترین راوی در زمان خودش بوده است. سی کتاب تألیف کرده بوده است. او شریک عبدالله بن جندب و علی بن نعمان بوده است. این سه نفر کنار کعبه عهد بستند که هرکدام از آنها مردند، شخصی که زنده است نماز و روزه قضای او را به جا بیاورد و زکات او را بدهد. آن دو نفر مردند و صفوان زنده بود. هر روز 150 رکعت نماز می خواند و سه ماه سال را روزه می گرفت و سه بار زکات داد. هر کار خوبی برای خودش انجام می داد برای آن دو نفر هم انجام می داد. یکی از همسایه های او که اهل کوفه بود ولی در مکه به سر می بردند به صفوان گفت به تو دو دینار می دهم به خانواده من بده. صفوان گفت شتران من کرایه ای است صبر کن تا از شتربان اجازه بگیرم که آیا می توانم این دو دینار را حمل کنم چرا که شتر را برای بار خودم اجاره گرفتم.