« فهرست دروس
درس کفایة الاصول استاد براتعلی چگینی‌اراکی
کفایه

99/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 خبر و انشاء و اسما اشاره/ بررسی حروف و اسماء /الامر الثانی: فی الوضع

 

موضوع: الامر الثانی: فی الوضع / بررسی حروف و اسماء / خبر و انشاء و اسما اشاره

«ثم لا يبعد أن يكون الاختلاف في الخبر و الانشاء أيضاً كذلك، فيكون الخبر موضوعاً ليستعمل في حكاية ثبوت معناه في موطنه ...».[1]

خلاصه درس گذشته
با حول وقوه ی الهی رسیدیم به «ثم لا يبعد أن يكون الاختلاف في الخبر و الانشاء»، قبل از اینکه درس امروز را شروع کنیم با حول و قوه ی الهی مختصری از بحث جلسه ی گذشته را خدمتتان عرض می کنم.

یک نظریه اینکه وضع حروف و ملحقات عام و موضوع له خاص.
قول دوم که تفتازانی و اتباعش بود می گفتند وضع حروف عام موضوع له عام اما مستعمل فیه خاص میشود.
قول سوم مصنف (علی الله مقامه الشریف) بود که ایشان فرمودند: وضع عام و موضوع له عام، تا این جا با تفتازانی هماهنگ بود ولی از این جا از تفتازانی جدا می شوند. تفتازانی گفت: موضوع له عام، اما مستعمل فیه خاص.

جناب مصنف می فرماید: نه! مستعمل فیه هم به عموم خودش باقی است! خب پس این خصوصیات چی؟ این ها هیچ تأثیری ندارند؟جناب مصنف می فرمایند: این خاص و جزئی شدن و خصوصیات این ها از ناحیه استعمال اند اما مستعمل فیه هنوز آن عمومیتی که داشته، عمومیتش پا بر جا است.

«مع انّه یلزم» جواب دوم است اگر شما بگویید که «من» معنایش یک ابتداء ذهنی است مستعمل فیه هم خاص است اینجا آن موقع اشکالش این است؛ اگر مولایی به عبدش گفت: سر من اراک الی قم، اگر ما گفتیم که سیر باید از یک منطقه ی مشخصی باشد. بعبارت اخری؛ اگر ما گفتیم «من» یعنی یک ابتدایی که مشخص است، معلوم است باید امتثال از آن ناحیه و منطقه ی معلوم شروع شود و اگر غیر آن منطقه عبد سیر را شروع کند امتثال صورت نخواهد گرفت، در حالی که درواقع اینطور نیست. اگر یک مولایی به عبدش گفت: سِر من اراک الی قم، ایشان از هر کجای اراک شروع کند امتثال محقق شده است.
مع انه لیس لحاظ المعنی»: این جواب سوم بود که جواب نقضی است،جواب چی است؟ اگر شما گفتید که لحاظ «من» ابتدائیت باعث جزئیت شده، باید همین حرف را هم در لحاظ ابتداء که معنای اسمی است همین حرف را هم بزنید، یعنی اگر می گویید لحاظ موجب جزئیت شده، باید این حرف را در دو صورت که «من» ابتداء لحاظ که می شود با خود ابتداء که معنای اسمی است بزنید یعنی بگویید لحاظ «من» ابتداء موجب جزئیت شده و در ابتداء هم که معنای اسمی است لحاظ که میشود این هم باز جزئی می شود به خاطر اینکه لفظ «من» موضوعا لافاقه ابتداء).

هکذا لفظ ابتداء هم موضوعا لافاقه الابتداء، وضع هر دو تا شد یکیف اگر او جزئی شد حتما آن یکی هم باید جزئی شود و در حالی که هیچ کسی نیامده بگوید وقتی ما معنای اسمی را لحاظ می کنیم، این لحاظ در معنای اسمی باعث جزئیت شده است.

بعد از این اشکالی مطرح شده و آن اشکال این است که اگر معنای «من» و ابتداء یکی باشد نتیجه این ها مترادفین خواهند بود.

خلاصه پاسخ این است که این ها از یک جهت مثل هم هستند و از جهت دیگر مختلف، از جهت وضع مثل هم اند.

 

درس امروز

«ثم لا يبعد أن يكون الاختلاف في الخبر و الانشاء أيضاً كذلك، فيكون الخبر موضوعاً ليستعمل في حكاية ثبوت معناه في موطنه، و الانشاء ليستعمل في قصد تحققه و ثبوته، و ان اتفقا فيما استعملا فيه، فتأمّل. ثم إنّه قد انقدح مما حققناه، إنّه يمكن أن يقال: إن المستعمل فيه في مثل أسماء الإِشارة و الضمائر أيضاً عام، و أنّ تشخّصه إنّما نشأ من قبل طور استعمالها، حيث انَّ أسماء الإِشارة وضعت ليشار بها إلى معانيها، و كذا بعض الضمائر، وبعضها ليخاطب به المعنى ، و الإِشارة والتخاطب يستدعيان التشخص كما لا يخفى. فدعوى: أن المستعمل فيه في مثل ( هذا ) أو (هو ) أو ( إيّاك ) إنّما هو المفرد المذكر، و تشخصه إنّما جاء من قبل الإِشارة، أو التخاطب بهذه الألفاظ إليه، فإن الإِشارة أو التخاطب لا يكاد يكون إلّا إلى الشخص أو معه، غير مجازفة».
اختلاف خبر و انشاء: جناب مصنف در این جا، به اختلاف در خبر و انشاء می پردازند ، می فرمایند: بعید نیست که ما بگوییم خبر و انشاء از مستعمل فیه خارج است و این ها جزء شئونات استعمال هستند، یعنی اختلافی که در خبر و انشاء است برمی گردد به کیفیت وضعشانT نه به اصل وضع! بلکه این ها در اصل وضع با یکدیگر یک جور هستند ، اختلافی باهم دیگر ندارند.
گویید: هدفت این است که خبر از تحقق و وقوع یک چیزی می دهید، یعنی من ازدواج کرده ام.

بنا براین واضع بین این دو تا فرقی نگذاشته است، حاکم متکلم و مستعمل است که یک بار می آید خبر می دهد از شروع سیر از اراک و گاهی وقت ها از ایجاد و انشاء آن سیر خبر می دهد.
فتأمل» محشین در اینجا فرمایش های زیادی دارند.
ثم انه قد انقدح»: در اینجا جناب مصنف دارد مطالبی را که از گذشته تا اینجا بیان کرده خلاصه اشان را بیان می کند، یعنی در واقع می شود گفت اینجا خلاصه ی چند جلسه ی قبل محسوب می شود.
گفته شد حروف و اسماء ملحقه ی به آن یعنی موصولات، ضمائر، اسماء اشاره این ها هم مثل اسم جنس هستند چطور در اسم جنس گفتیم وضع عام موضوع له عام مستعمل فیه عام! بنابراین وقتی که گفته می شود جائنی رجل، رجل در این جا معنایش می شود طبیعت رجل، کلی رجل، معنایش این نیست که ما بگوییم یک رجلی که مشخص و معین است. اشکال: حالا ممکن است شما بگویید که الان شما گفتی جائنی رجل، رجل معینی است. پاسخ: در پاسخ همان فرمایش قبلی که در باره ی انشاء و اخبار و حروف گفته شد همان حرف هم در اینجا زده می شود.
اما نکته ی قابل توجه این جا هست اگر جزئیتی است خاص شده، تشخص است این بخاطر چی است؟ استعمال و اشاره است نه اینکه این جزء موضوع له بوده باشد
نتیجه ی بحث این شد که ضمائر ، اسماء اشاره، ضمائر چه غائب و چه مخاطب، در مراحل سه گانه ی وضع، موضوع له و مستعمل فیه عام هستند. پس در این سه مرحله عام هستند و اما جزئی شدنشان در هنگام استعمال است با این تفاوت که در اسم اشاره و ضمیر غائب اشاره موجب جزئیت می شد، اما در ضمیر مخاطب تخاطب سبب جزئیت شده است.

تطبیق متن
ثم لا یبعد ان یکون الاختلاف فی الخبر والانشاء ایضا کذلک» سپس بعید نیست که اختلاف در خبر و انشاء «ایضا کذلک» هم چنین اینطور باشد.«کذلک» را بنویسید کیفیت وضع !نه در اصل وضع!
پس می باشد خبر در مثال ما «سرت من اراک» که می آمدیم خبر میدادیم که سیر از شهر اراک شروع شده ،یک مثال هم بنویسید انکحتُ اگر خبر باشد پس می باشد خبر موضوعا وضع شده برای چی؟ «لیستعمل» تا اینکه استعمال شود «فی حکایته» در حکایت کردن، «معناه» معنای آن خبر. در مثال حالا اگر نکاح را گفتید می خواهد خبر از نکاح بدهد بگوید: انکحتُ؛ یعنی ازدواج کردم. سرت من اراک؛ یعنی می خواهد بگوید از اراک سیر من شروع شده. «فی موطنه» در موطن خودش است که منظور زمان گذشته است حکایت چی می خواهد بگوید؟ می خواهد بگوید که مستعمل فیه جملات خبری حکایت است.

خلاصه سخن اینکه خبر، گزارش از یک چیزی در زمان گذشته می دهد. البته جناب مرحوم مشکینی اینجا یک حاشیه زده فی حکایته گفته نه! باید فی المقام حکایت شود ، یعنی در مقامِ حکایت، خبر استعمال می شود.

«و الانشاء لیستعمل فی قصد تحققه و ثبوته» اما جملات انشائی چه؟ مثل سِر من اراک الی قم یا انکحتُ، اگر اراده ی انشاء شده باشد، انشاء برای چه وضع شده؟ «لیستعمل» تا استعمال شود «فی قصد تحققه و ثبوته» تا در تحقق و ثبوت آن انشاء، چه؟ استعمال شود، استعمال بشود در قصد تحقق و ثبوتش! یعنی چه؟یعنی در کیفیت وضع خبر و انشاء با هم دیگر متفاوت اند.

«و ان اتّفقا فيما استعملا فيه» و اگر چه اتفاق می افتد این دوتا، یعنی خبر وانشاء «فیما» در آن چیزی که استعمال شده اند این دو « فیه» در آن ،اگر مثال انکحت رو زدیم اینجور معنا می کنیم و اگر چه اتفاق می افتد که خبر و انشاء فیما بنویسید در علقه ی زوجیت اتفاق می افتد که این دو تا در علقه ی زوجیت استعملا استعمال شده اند.
فتأمل» هم از خارج خدمتتان توضیح دادم.

«ثم إنّه قد انقدح مما حققناه، إنّه يمكن أن يقال»: آن تحقیق ما چه بود؟ گفتیم که حروف واسماء ملحقه به آن، ضمایر، موصولات، اسماء اشاره این ها مثل اسم جنس هستند، و اسم جنس وضع، موضوع له و مستعمل فیه درآن ها عام است. به تحقیق که روشن شد ازآن چیزی که تحقیق کردیم، که گفته بشود، چی؟

«إن المستعمل فيه في مثل أسماء الإِشارة و الضمائر أيضاً عام و كذا بعض الضمائر»: مستعمل فیه در مثل اسماء اشاره، ضمائر و البته باید موصولات را هم اضافه کنیم، چون ایشان گفتند حروف و ملحقات اش، ملحقات هم که بیان کرد اسم اشاره ضمایر و موصولات این ها چی هستند؟عام هستند، البته موضوع له دیگر اینجا به آن اشاره نکرد چرا؟ چون قبول دارند که موضوع له عام است با آقایان تفتازانی، لذا مستعمل فیه است که آن ها می گفتند جزئی میشود و در آن اختلاف بود.

«و أنّ تشخّصه إنّما نشأ مِن قِبَل طور استعمالها، حيث انَّ أسماء الإِشارة وضعت ليشار بها إلى معانيها»: و به درستی که تشخصشان منشأ اش چیست؟ «مِن قبل» از ناحیه ی «طور» به معنای کیفیت، و جمعش می شود اطوار، از ناحیه ی آن وضعیتی که استعمالشان دارند یعنی می خواهد بگوید این ها در اصل وضع اختلاف ندارند، اختلافشان در چیست؟کیفیت استعمال است این «نشأ من قبل طور استعمالها» منظور استعمالی است که در ناحیه ی کیفیت استعمال است.

«حيث انَّ أسماء الإِشارة وضعت ليشار بها إلى معانيها و كذا بعض الضمائر، و بعضها ليخاطب به المعنى، و الإِشارة و التخاطب يستدعيان التّشخص كما لا يخفى»: می فرماید: به درستی که -اسماء اشاره را توضیح میدهد که- این ها اختلافشان چطوری است؟ اسماء اشاره وضع شدند تا اشاره بشود «بها» به آن اسماء اشاره «الی معانی» اسماء اشاره و «کذا» یعنی «کذا» عطف میشود بر اینجا (وضعت) و همینطور وضع شده اند، چه وضع شده ؟ «بعض الضمائر» زیرش بنویسید غائب مثل هو «و بعضها» یعنی «و کذا» وضعت یعنی «و وضعت بعضها» زیرش بنویسید انت و ایاک، مخاطب
«لیخاطب به» تا خطاب شود به ی علی الظاهر این باید این «بها» شود، و این برمی گردد به «بعضها» تا خطاب شود «بها» به این ها «المعنی و الاشاره» زیرش بنویسید هذا الرجل و تخاطب.

«کما لایخفی» منظورش چی بود آقا این تشخص از شئونات استعمال است تشخص مربوط به مقام استعمال است این ها جزء موضوع له و مستعمل فیه نیستند.

نکته ی قابل توجه این است. «فدعوى: أن المستعمل فيه في مثل ( هذا ) به درستی که مستعمل فیه در مثل چی؟ هذا مفرد مذکر «او هو» مفرد مذکر غائب «او ایاک» مفرد مذکر مخاطب «انما هو المفرد المذکر» این ادعا شده است که مستعمل فیه در این ها مفرد مذکر است، پس وضع می شود عام، موضوع له عام، مستعمل فیه هم عام.

«و تشخصه إنّما جاء من قبل الإِشارة» اگر این ها جزئی شدند خاص شدند این بخاطر چی است؟ «من قبل الاشاره» به خاطر آن هذا است. هذا رجل العالم هو رجل «او التخاطب» انت الرجل مثلا عالم یا ایاک و هذه الفاظ. خلاصه این است که می گوید آقا مستعمل فیه شان مفرد مذکر است این می شود کلی برای خودتان زیرش یادداشت بفرمایید مفرد مذکر کلی ،کلی مفرد مذکر . این میشود مستعمل فیه آن موقع از اینجا گفتیم که وضع، موضوع له، مستعمل فیه عام. حالااین جزئیت می گوید چی است؟ می فرماید که این جزئیت می شود مربوط به مقام استعمال.

«و تشخصه إنّما جاء من قبل الإِشارة أو التخاطب بهذه الألفاظ إليه» آن مستعمل فیه اش است «فإن الإِشارة أو التخاطب لا يكاد يكون إلّا إلى الشخص أو معه، غير مجازفة»! پس به درستی که اشاره هذا، هو «اوتخاطب» یا تخاطب «لا یکاد یکون» نشاید که بوده باشد مگر «الی الشخص» اشاره به شخص بنویسید «او معه» و یعنی مع الشخص. خب حالا من یکبار دیگر عبارت را درست کنم این «لا و الا» را بگذارید کنار، مثبت معنا کنیم؛ به درستی که اشاره یا تخاطب می باشد «الی الشخص» یعنی او اشاره ی به شخص دارد. هذا ، هو او معه و ضمیر معه برمی گردد به شخص« این برمی گردد به آن تخاطب.

«فإن الإِشارة أو التخاطب لا يكاد يكون إلّا إلى الشخص أو معه» که می شود تخاطب این نکته را فقط دقت کرده باشید پس اشاره به شخص است تخاطب مع الشخص است این مع الشخص شاید برای دوستانمان روشن نشد «معه» و گفتیم بگذاریم این ضمیر را به شخص بعد لحن و نشر را مرتب گرفتیم اشاره گفتیم به شخص، تخاطب مع الشخص یعنی چه؟یعنی یک کسی الان مقابل من است مخاطب برای این است و وقتی می گوییم: انت عالم، ایاک الاسد، الان اشاره مال کی است؟ مال این آقا، که مخاطب است و الان جلوی من است و من دارم خطابش می کنم. می گویم: ایاک الاسد، بنابراین پس این «معه و مع الشخص» آن آقایی که مقابل شما است، مال مخاطب است روشن هم است. «فتلخص ممّا» تا این جا بماند.

 

 


logo