1403/09/10
بسم الله الرحمن الرحیم
سقوط نافله عشاء در سفر// کتاب الصلاه
موضوع: کتاب الصلاه // سقوط نافله عشاء در سفر
خلاصه جلسه گذشته
بحث در سقوط یا جواز خواندن نافله عشاء در سفر بود. عرض شد که آقا رضا همدانی (ره) یکی از وجوه عدم سقوط نافله عشاء در سفر را روایاتی میداند که این مضمون را دارند که هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان داشته باشد، نمیخوابد مگر اینکه وتر را به جا آورده باشد. ایشان فرموده است که ممکن است که گفته شود که روایاتی که مستفاد از اطلاق آنها، سقوط نافله عشاء در سفر است (روایات دسته اول) با اخبار وارده در خصوص نافله عشاء معارض است و نسبت بین این اخبار [که در خصوص نافله عشاء وارد شدهاند] و اخبار متقدمه [که بر سقوط نافله عشاء در سفر دلالت دارند]، عموم و خصوص منوجه است [، یعنی روایات دسته اول که بر سقوط نافله در سفر دلالت دارند از این جهت که بر سقوط نوافل نمازهای چهار رکعتی در سفر دلالت میکنند، اطلاق دارند، چه آن نافله مربوط به نماز ظهر و عصر باشد و چه به نماز عشاء مربوط باشد و روایات دسته دوم نیز مطلقاند و میگویند کسی که به خداوند و روز قیامت ایمان دارد بدون خواندن نافله عشاء نخوابد، چه در حضر باشد و چه در سفر باشد بنابراین، روایات دسته اول بر سقوط نافله عشاء دلالت دارند و روایات دسته دوم بر لزوم خواندن نافله عشاء در سفر دلالت میکنند و لذا این دو دسته از روایات در مورد خواندن نافله عشاء در سفر با هم تعارض میکنند] و ظهور روایات دسته اول در اراده اطلاقشان نسبت به نافله عشاء از ظهور روایات دسته دوم- با اینکه این روایات تأکید بیشتری بر خواندن نافله عشاء دارند- در اطلاقشان نسبت به مسافر، قویتر نیست لذا این دو دسته از روایات در ماده اجتماع که نافله عشاء در سفر باشد، با هم تعارض میکنند و تساقط میکنند و بعد از تساقط، به روایاتی مراجعه میشود که اطلاقشان بر مشروع بودن نافله عشاء، هم در حضر و هم در سفر دلالت دارد.
آقا رضا همدانی (ره) در ادامه نوشته است: بلکه میشود گفت که روایاتِ دسته دوم بر روایات دسته اول، حاکماند زیرا از این اخبار فهمیده میشود که نماز وتیره به نماز شب مربوط است و اتیان آن بعد از نماز عشاء به خاطر وقوع آن قبل از خوابیدن است و به خاطر ارتباطش با نماز عشاء نیست.
در ادامه عرض شد که آیت الله خویی (ره) بر کلام آقا رضا همدانی (ره) اشکالاتی را وارد کرده است که در جلسه گذشته به اشکال اول اشاره شد و آن، این بود که تمسک به اطلاق روایاتِ دال بر اینکه هر کس به خدا و روز قیامت دارد، نمیخوابد مگر اینکه نماز وتر را بخواند، صحیح نیست زیرا در این روایات، تعبیر «فَلاَ يَبِيتَنَّ إِلاَّ بِوَتْرٍ» آمده است و معنای بیتوته، شب را به صبح رساندن است لذا روایت میخواهد بگوید که بدون خواندن نماز وتر [که بعد از نماز شفع خوانده میشود] نباید شب را به صبح برسانید بنابراین، روایت مذکور، به خواندن نماز وتر تأکید میکند و ربطی به نافله عشاء ندارد.
آیت الله خویی (ره) در ادامه فرموده است که اینکه در لسان فقها شایع شده است که به نافله عشاء، وُتیره میگویند شاهدی در روایات و اخبار ندارد و اصلاً در روایات به نافله عشاء، وَتر و وُتیره اطلاق نشده است بنابراین، نمیتوان به روایات مذکور، بر اصل استحباب نافله عشاء استناد کرد چه رسد به اینکه عدم سقوط نافله عشاء در سفر، از این روایات استفاده شود.
آیت الله خویی (ره) فرموده است که ما قبول داریم که در روایت ابو بصیر بعد از تعبیر «مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْيَوْمِ الْآخِرِ فَلاَ يَبِيتَنَّ إِلاَّ بِوَتْرٍ»، راوی گفته است: «قُلْتُ: تَعْنِي الرَّكْعَتَيْنِ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ؟ قَالَ: «نَعَمْ إِنَّهُمَا بِرَكْعَةٍ» و مستفاد از این تعبیر، نافله عشاء است، اما چون موسیبن عمران نخعی که در سند این روایت آمده است، از مجاهیل است، نمیتوان به روایات منقول از او عمل کرد لذا استناد به این روایت بر مدعا (جواز خواندن نافله عشاء در سفر) تمام نیست.
پاسخ از اشکال آیت الله خویی (ره)
آنچه آیت الله خویی (ره) از معنای بیتوته برداشت کرده است، به این معنا که بیتوته، یعنی شب را به صبح آوردن و لذا منظور از وَتر، یک رکعت نمازی است که بعد از نماز شفع خوانده میشود و نافله عشاء، مراد نیست، صحیح نیست زیرا به نظر میرسد که بیتوته معنای دیگری دارد زیرا شواهدی از کلمات لغویین و تعابیر به کار رفته در روایات وجود دارد که بیتوته در معنای شب را به صبح رساندن استفاده نشده است، بلکه بیتوته به معنای داخل شدن در شب یا به معنای ورود به بستر، برای خوابیدن، معنا شده است، به عنوان مثال در کتاب العین این گونه آمده است: «البَيْتُوْتَةُ دُخُوْلُكَ في اللَّيْلِ»[1] ؛ بیتوته به معنای دخول در شب است و این معنا با نافله عشاء سازگار است و با نماز وَتر که بعد از نماز شفع خوانده میشود، سازگاری ندارد.
در روایات نیز بیتوته به معنای داخل شدن در شب آمده است که روایات ذیل از آن جملهاند؛
روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ؛ قَالَ: «إِذَا بَلَغَ الرَّجُلُ خَمْسِينَ سَنَةً فَلاَ يَبِيتَنَّ وَ فِي جَوْفِهِ شَيْءٌ مِنَ السَّمْنِ»[2] .
امام صادق (ع) در این روایت فرموده است که زمانی که انسان به سن پنجاه سالگی رسید، در حالی که غذای چرب در شکم است، نخوابد.
این روایت، در این ظهور دارد که معنای «لا یبیتنَّ» این است که انسان وارد بستر خواب نشود و لذا این تعبیر، به شروع شب مرتبط است و به پایان شب مربوط نیست.
روایت دوم: عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: «...فَمَنْ بَلَغَ مِنْكُمْ ذَلِكَ الزَّمَانَ فَلاَ يَبِيتَنَّ لَيْلَةً إِلاَّ عَلَى طُهْرٍ وَ إِنْ قَدَرَ أَنْ لاَ يَكُونَ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِ إِلاَّ طَاهِراً فَلْيَفْعَلْ فَإِنَّهُ عَلَى وَجَلٍ لاَ يَدْرِي مَتَى يَأْتِيهِ رَسُولُ اللَّهِ لِقَبْضِ رُوحِهِ»[3] .
در روایت مذکور، آمده است که هر کس از شما آخر الزمان را درک کند، نخوابد مگر با حالت طهارت باشد و اگر انسان بتواند در همه حالاتش با وضو باشد، این کار را انجام بدهد زیرا انسان نگران است و ترس این را دارد که نمیداند، فرستاده خدا چه زمانی برای قبض روحش میآید. پس منظور از «لا یبیتنّ لَيْلَةً إِلاَّ عَلَى طُهْرٍ» این است که انسان شب نخوابد مگر اینکه طهارت داشته باشد.
روایت سوم: عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ؛ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَيْلَةً وَ هُوَ يَتَعَشَّى؛ فَقَالَ: «يَا مُفَضَّلُ ادْنُ فَكُلْ» قُلْتُ: قَدْ تَعَشَّيْتُ فَقَالَ: «ادْنُ فَكُلْ فَإِنَّهُ يُسْتَحَبُّ لِلرَّجُلِ إِذَا اكْتَهَلَ أَنْ لاَ يَبِيتَ إِلاَّ وَ فِي جَوْفِهِ طَعَامٌ حَدِيثٌ فَدَنَوْتُ فَأَكَلْتُ»[4] .
مفضّلبن عمر گفته است که شبی بر امام صادق (ع) داخل شدم، در حالی که آن حضرت (ع) غذا میخورد پس، فرمود: ای مفضّل نزدیک بیا و بخور، گفتم که من غذا خوردهام پس، آن حضرت (ع) [دوباره) فرمود: نزدیک بیا و بخور، همانا زمانی که شخص به کهولت رسید و پا به سن گذاشت، برای او مستحب است نخوابد مگر اینکه در شکمش غذایی جدید [غیر از شامی که سر شب خورده] باشد، پس من نزدیک رفتم و غذا خوردم.
از این روایت نیز استفاده میشود که منظور از «لایبیت» این است که انسان وارد بسترِ خواب نشود و به پایان شب و نزدیک طلوع فجر مربوط نمیشود.
بنابراین، با توجه به سه روایتِ مذکور، آنچه آیت الله خویی (ره) از معنای بیتوته برداشت کرده است، صحیح نیست زیرا ایشان بیتوته را به معنای شب را به صبح آوردن دانست و در نتیجه گفت که منظور از وَتر، یک رکعت نمازی است که بعد از نماز شفع خوانده میشود و نافله عشاء، مراد نیست در حالی که طبق روایات مذکور، بیتوته در معنای شب را به صبح رساندن استفاده نشده است، بلکه بیتوته به معنای داخل شدن در شب یا به معنای ورود به بستر، برای خوابیدن، معنا شده است و این معنا با نافله عشاء سازگار است و با نماز وَتر که بعد از نماز شفع خوانده میشود، سازگاری ندارد.