درس تفسیر استاد سیدهاشم حسینی بوشهری
99/07/09
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:تفسیر/سوره«بقره»/آیه 83
تذکر اخلاقی: شکر نعمات الهی در سایه پرهیز از محرمات
قال امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع): «شُكْرُ كُلِ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَسْخَطَ بَدَنَهُ أَرْضَى رَبَّهُ وَ مَنْ لَمْ يُسْخِطْ بَدَنَهُ عَصَى رَبَّه»[1] .
حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که شکر هر نعمتی عبارت است از اجتناب از محرمات الهی، یعنی اگر خداوند متعال به انسان چشم، گوش و امثال آن را داده است، شکر این نعمات به این است که انسان از آنچه که خداوند متعال از آن نهی کرده است، پرهیز کند، کسی که بدن خود را به سختی وادارد خداوند متعال را راضی ساخته است و هر کسی که به بدن خود سختی ندهد، خداوند را عصیان کرده است.
اطاعت خداوند متعال مشکلاتی دارد، مثلاً اگر انسان بخواهد برای نماز صبح برخیزد، جسم به سختی میافتد و اذیت میشود، روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان، به سختی انداختن بدن است، انجام دادن حج، به سختی انداختن بدن را در پی دارد و هر کسی که در راه اطاعت خداوند متعال این سختیها را به جان بخرد، رضایت الهی را جلب کرده است، اما کسی که در راه اطاعت خداوند، سختیها را به جان نخرد و راحتطلب باشد، نافرمانی خداوند متعال را مرتکب شده است. عبد باید وظیفه عبودیت و بندگی که خداوند بر عهدهاش گذاشته است را انجام بدهد، ولی اگر عبد سرکشی کند و از فرمان الهی سر باز زند، عنوان عبد بر او اطلاق نمیشود. در اهمیت عبودیت و بندگی، همین بس که در تشهد قبل از شهادت به رسالت پیامبر اکرم (ص)، به عبودیت ایشان شهادت داده میشود؛ به این معنی که پیامبر (ص) قبل از رسیدن به مقام رسالت، عبد بوده است و وظیفه عبودیت و بندگی را به نحو احسن انجام داده است و در نتیجه خداوند متعال مقام رسالت را به ایشان عنایت کرده است.
گاهی شکر نعمت در بعضی مسائل خاص، خلاصه میشود، مثلاً انسان وقتی غذایی را میل میکند، خداوند را شکر میکند و الحمدلله میگوید، لکن امیرالمؤنین امام علی (ع) در روایت مذکور، دایره شکر را توسعه داده است و فرموده است که شکر هر نعمتی عبارت از این است که انسان از آن نعمت در جهت فرامین الهی استفاده کند و از این طریق رضایت الهی را جلب کند، مثلاً با چشمی که خداوند متعال به انسان داده است به
آنچه خداوند از نگاه به آن نهی کرده است، ننگرد، بلکه با این چشم به آنچه که او را به یاد خداوند میاندازد، نگاه کند، همچنین، سایر اعضاء و جوارح خود را در مسیر حرام الهی صرف نکند و حتی فکر و استعداد خود را در مسیر غیر الهی هدر ندهد.
بنابراین، انسان باید قدر نعماتی را که خداوند متعال به او عنایت کرده است، بداند و شکر خدا را به جا آورد و شکر این نعمات به این است که از آنها در مسیر رضایت الهی استفاده کند. یکی از نعماتی که خداوند به ملت ایران عنایت کرده است، نعمت انقلاب است که در پرتو آن، آزادیِ از یوق طاغوت و استکبار نصیب ملت شده است بنابراین، انسان باید شاکر این نعمات باشد.
شاعر گفته است:شکر نعمت، نعمتت افزون کند کفر نعمت، از کَفَت بیرون کند
هر کسی که در برابر نعمات الهی شاکر باشد، خداوند بر نعماتش میافزاید و کسی که ناسپاسی کند باید در انتظار عذاب الهی باشد. خداوند متعال فرموده است: ﴿...لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ﴾[2] .
بعضی از انسانها که خداوند به آنها مال و ثروتی داده است از این ثروت در راه خدا استفاده میکنند، دست فقیران و بینوایان را میگیرند و اینگونه نیست که این ثروت مایه گردنکشی آنها شود و خود این، بهترین شکر در برابر نعمتی است که خداوند به آنها داده است، حتی گاهی انسان از آبرویی که خداوند به او داده است برای دیگران هزینه میکند. در زمان مرحوم میرزای شیرازی بزرگ (ره) به ایشان خبر دادند که ملا زین العابدین مازندرانی کسالتی پیدا کرده است، مرحوم میرزای شیرازی (ره) به عیادت او میرود و او را دلداری میدهد که نگران نباشد، انشاءالله، حالش خوب میشود، عرض کرد که جناب میرزا، من از مرگ نمیترسم و از این کسالت نگرانی ندارم و فقط یک نگرانی دارم و آن، این است که چون حضرت حجت (عج) ناظر بر اعمال و کردار ما میباشد، شاید بفرماید که جناب زین العابدین ما به شما آبرو دادیم، چرا شکر این آبرو را انجام ندادی و از آبرویت در جهت کمک به دیگران استفاده نکردی.
امام علی (ع) در ذیل روایت مذکور، فرموده است که انسان تا سختی نکشد، رضایت الهی را جلب نخواهد کرد و این بسی خیال باطل است که انسان راحتطلبی پیشه کند و فردای قیامت نیز بهشت برین الهی نصیبشان گردد. پس اگر انسان میخواهد که خداوند از او راضی باشد باید سختی طاعت و بندگی را به تن خود بچشاند.
ادامه تفسیر آیه83: ﴿وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ﴾؛ و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و به مردم نيك بگوييد که نماز را برپا داريد و زكات بدهيد، سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما جز عده كمى سرپيچى كرديد و (از وفاى به پيمان خود) روىگردان شديد.
عرض شد که در آیه مورد بحث (آیه 83)، خداوند متعال با عبارت «لاتعبدون الا الله» که جمله خبریه است، فرموده است که بنیاسرائیل غیر خدا را نمیپرستند و استفاده از جمله خبریه تأثیر بیشتری دارد تا اینکه با حالت آمرانه گفته شود که غیر خدا را نپرستید. خداوند متعال در آیه 63 و 64 وقتی میخواهد عبادالرحمن را توصیف و تمجید کند از جمله خبریه استفاده میکند ﴿وَ عِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً﴾[3] ﴿وَ الَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِيَاماً﴾[4] ؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبّر بر زمين راه مىروند و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)* كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند.
اولین میثاقی که خداوند متعال در آیه مورد بحث (آیه83 بقره) مطرح میکند، این است که بنیاسرائیل فقط باید خداوند را عبادت کنند و جز او، چیز دیگری را نپرستند و این مختص بنیاسرائیل نیست، بلکه تمام انسانها باید فقط و فقط خداوند متعال را بپرستند، اما حیف که انسان در بعضی از مقاطع تاریخ ناسپاسی کرده است و تعریف نادرستی از رابطه خودش با خداوند متعال داشته است، یعنی آنگونه که باید ایجاد ارتباط بکند و به کمالات عالی انسانی دست یابد، رفتار نکرده است و لذا از رسیدن به مقامات و کمالات محروم مانده است، خیلی به دنیا آمدهاند و از دنیا رفتهاند و لکن طعم شیرینی بندگی و عبودیت را نچشیدهاند که نمونه بارز آن، بنیاسرائیل میباشند که مورد لطف خداوند قرار گرفتند، ولی جز غرور، خودخواهی و منیّت و خیالات خام چیزی دیگری نداشتند و نوع ارتباطی که با خدا برقرار کردند، ارتباط جاهطلبانه بود و خود را قوم برتر میدانستند و دیگران را به حساب نیاوردند و به تعبیر روشنتر، یکجانبهگرایی را در زندگی خود انتخاب کردند و خود را تافته جدابافته دانستند.
خداوند متعال فرموده است: ﴿وَ قَالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ...﴾[5] ؛ يهود و نصارى گفتند که ما فرزندان خدا و دوستان (خاصّ) او هستيم... .
یهود و نصاری خود را برتر از دیگران میدانستند، در حالی که خداوند متعال نسبت به همه بندگانش رئوف و مهربان است و ملاک و معیار برتری، عمل صالح است که هر کسی که عملش صالح باشد به سعادت و کمال خواهد رسید و بهشت برین الهی نصیبش خواهد شد. بنابراین آنچه مهم است این است که انسان به جایگاه خودش نسبت به خداوند متعال پی ببرد و بفهمد که او مخلوق است و خداوند خالق اوست و او عبد است و خداوند معبود است و باید بداند که هدف خداوند از آفرینش انسان، چیزی جز رسیدن به کمال عبودیت نیست و لذا فرموده است: ﴿وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾[6] .
در تفاسیر آمده است که منظور از «لیعبدون»، «لیعرفون» است، به این معنی که انسان باید در سایه عبادت و بندگی خدا نسبت به خداوند متعال معرفت پیدا کند.
اگر انسان در گام نخست موفق شود و خود را در وادی عبودیت قرار دهد، گامهای بعدی خود به خود به سراغ او خواهند آمد و پلهپله رشد خواهد کرد تا به مقامات بالاتری برسد، گامها بعدی عبارتند از؛ مقام خُلّت که حضرت ابراهیم (ع) به آن مقام رسید و خلیل خداوند شد، مقام حبیب اللهی که حضرت رسول اکرم (ص) به آن مقام رسید و این مقامها بعد از مرحله عبودیت میباشند، مقام ولی اللهی، مقام دیگری است که در سایه عبودیت حاصل میشود که در وقتی انسان به این مقامها برسد، در سایه اطاعت از پروردگار خویش به جایی میرسد که همانطور که وقتی خداوند اراده میکند، انجام میشود، انسان نیز وقتی اراده کند، انجام خواهد شد «عبدي أطعني تكن مثلي، تقول للشيء: كن، فيكون».[7]
داستان آن کارگر تبریزی معروف است که باربری میکرد، روزی از خیابان عبور میکرد، بچهای را دید که از پشت بام در حال سقوط بود، با اشاره به او گفت که بایست و بچه ایستاد و با آرامش به زمین رسید و هیچ آسیبی به او وارد نشد، مردم دورش جمع شدند و گفتند که حتماً تو از اولیاء الله هستی که چنین کاری انجام دادی، گفت که من کار خاصی نکردم، بلکه تا کنون هرچه خداوند فرموده است، عمل کردهام، یک بار نیز من از خدای خود چیزی خواستم و لذا به اذن خداوند آن بچه در وسط آسمان ماند و آسیبی به او نرسید.
«ولاء» آن حالتی است که انسان احساس میکند موانع و حجابها برداشته شده و کنار رفته است، لذا انسانی که به مقام ولایت میرسد حجابها را کنار میزند و ترس و خوفی ندارد و اضطراب ندارد «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ»[8] و این عدم خوف و اضطراب به خاطر توکل و تکیه بر خداوند است که انسان در سایه تکیه بر معبود خود به آرامش میرسد ﴿...أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[9] .
اضطراب و استرسِ بیشتر انسانها به خاطر این است که بر خدای خود توکل ندارند و به جای تکیه بر خدا به مال، ثروت، دنیا و امثال آن تکیه میکنند لذا همیشه خوف و ترس همراه آنها است.
«الحمد لله رب العالمین»