« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد احمد بهشتی

1402/08/23

بسم الله الرحمن الرحیم

مساله هفدهم : تخییر برای یکسان یا تفاوت دو رکعت آخر در قرائت

موضوع: مساله هفدهم : تخییر برای یکسان یا تفاوت دو رکعت آخر در قرائت

در مساله هفدهم از مسائل مربوط به قرائت و ذکر در رکعات آخر نماز، فروعی مطرح بود که آخرین فرعی که مطرح است این است ... .

0.1- نظر تخییر

واجب نیست که دو رکعت آخر که مصلی مخیر است بین اینکه حمد بخواند یا ذکر بگوید و لازم نیست که هر دو رکعت موافق باشند؛ هر دو را قرائت بگوید یا هر دو را ذکر بگوید.

می تواند یکی را با ذکر و یکی را با قرائت یا هر دو را مثل هم انجام دهد.

علت اینکه این مساله را مطرح کردند این است که بهرحال برخی این تخییر را قبول ندارند؛ اما می شود گفت که مورد قبول اکثریت این تخییر است.

در عروه هم این مساله است و ایشان می گوید ... جایز است و لازم نیست که دو تا مثل هم باشند.

مساله سوم در عروه از مسائل مربوط به رکعت سوم و چهارم.

محشین عروه هم هیچکس با این فتوا مخالفت نکرده و اینطور به نظر می رسد که باید مساله اتفاقی باشد.

به علاوه از نصوص و روایات تخییر هم این اطلاق استفاده می شود که مقید نیست که به اینکه حتما هر دو رکعت مثل هم برگزار کند و می تواند با توافق یا اختلاف برگزار کند.

پس نصوص تخییر هم اطلاق دارد و با توجه به اطلاق می توانیم این قید را برداریم که حتما باید دو رکعت مثل هم باشد.

0.2- نظر عدم تخییر

اما البته در مقابل هم این احتمال را برخی دادند مخصوصا نرافی در مستند که زیاد روی این مطلب پافشاری کرده که تخییر به این صورت نیست.

به این صورت که اگر در رکعت اول حمد خواند دیگر در رکعت دوم مخیر نیست و باید ذکر بخواند و یا اگر در رکعت اول ذکر خواند در رکعت دوم هم مخیر نیست و باید ذکر بگوید.

ایشان اصرار دارد بر اینکه تخییری وجود ندارد و ایشان می گوید موضوع تخییر مجموع رکعتین اخیرتین است نه تک تک.

اگر موضوع تخییر، تک تک رکعتین اخیرتین بود، بله و لازم نبود هماهنگ باشند اما چون موضوع تخییر، مجموع رکعتین است و در این دو رکعت مخیر هستیم یا این یا آن و مجموع رکعتین موضوع تخییر است.

فلذا نمی توانیم در رکعت دوم موضوع دیگری را اختیار و انتخاب کنیم.

این فرمایش ایشان است و روی آن پافشاری می کند.

0.3- رد توسط استاد

جواب این فرمایش واضح است ... ؛ آنچه که از ظاهر ادله بر می آید این است که تخییر در هر رکعتی جدا جدا وجود دارد؛ یعنی اطلاق ادله تخییر این را به ما می گوید نه اینکه از این اطلاق ادله، صرف نظر کنیم و بگوییم تخییر در مجموع رکعتین است و این جوابی است که می شود به نراقی داد.

0.4- شارح قواعد

شارح قواعد می گوید ... میشود در یکی از دو رکعت اخیر، ما قرائت حمد بکنیم و در یکی دیگر، تسبیح بخوانیم، دلیل آورده یعنی مقتضی برای این تخییر موجود است و مانعی هم ندارد.

ولی نراقی به ایشان اشکال می کند که درست است که انتفاء مانع را قبول داریم ولی به شرطی که مقتضی موجود باشد که مقتضی برای این تخییر موجود نیست نمی توان استدلال کرد برای انتفاء مانع.

انتفاء مانع همه جا به درد نمی خورد، اول مقتضی را ثابت کنید سپس بگویید مانع نیست.

اما اینجا مقتضی نداریم و این تخییر بین دو رکعتین را نداریم و تخییر در مجموع رکعتین داریم و این است که نراقی به مرحوم شارح قواعد جواب می دهد.

در جلد 5 مستند ص 153

استاد هم بیان کرد که مقتضی است و همان ادله تخییر، مقتضی هم دارند و ظاهر دلیل تخییر این است که در هر رکعتی تخییر است نه اینکه در مجموع رکعتین تخییر باشد.

صاحب مدارک هم این نکته را بیان کرده است و می فرماید ... .

جناب نراقی این جمله را از صاحب مدارک نقل می کند و یک ایرادی از آن می گیرد، می فرماید که ... این فرمایش درست است به شرطی که چنین عبارتی در روایات آمده باشد و در روایات این عبارت شما نیامده است که ... .

ما چنین عبارتی در دلیل و روایت نداریم و بنابراین این جمله ساخته خود شماست و از این جمله اطلاق استفاده می شود ولی گفته شما برای ما حجت نیست و روایت حجت است و در کلام معصوم چنین چیزی نیامده و بنابراین چنین اطلاقی را نمی شود استفاده کرد.

... این فرمایش درست است ولی اگر چنین عبارتی در کلام معصوم آمده باشد و در عبارت معصوم چنین چیزی نیست.

... این ادعایی که مدارک کرده که برخی روایات مشعر به این مطلب است، ایشان می گوید ما که ندیدیم و ما که پیدا نکردیم.

جوابش این است که عدم الوجدان لایدل علی عدم الوجود.

پس جوابی که باز می شود به مرحوم نرافی داد این است که می گوییم ... ما یک تخییری داریم و نمی دانیم موضوع تخییر، کل مجموعی است یعنی دو رکعت مجموعش موضوع تخییر است یا کل استغراقی است، یعنی هر رکعتی جداگانه موضوع تخییر است.

ما نمی دانیم کدام است.

اینجا چرا نسبت به تخییر نسبت در کل مجموعی، اصل برائت جاری نکنیم و می گوییم ظهور دلیل این است که در کل استغراقی است و زائد بر کل استغراقی که کل مجموعی است دلیل می خواهد و آن قرینه می خواهد؛ بنابراین دلیل را حمل بر کل استغرافی می کنیم نه بر کل مجموعی.

نسبت به کل مجموعی، اصل برائت جاری می کنیم.

باز صاحب مستند یک راه دیگری پیموده است و گفته استصحاب جاری می کنیم که نمی دانیم در رکعت اول حمد خواندیم و آن آمدیم رکعت دوم، نمی دانیم ذمه ما مشغول به همان حمد است یا خیر و ذمه ما به آن حمد مشغول نیست و بنابراین می توانیم تسبیح اربعه بگوییم.

آنوقت اشتغال ذمه یقینی، برائت ذمه یقینی می خواهد و اشتغال ذمه پیدا کردیم که حمد بخوانیم و باید برائت ذمه پیدا کنیم و حمد بخوانیم.

این هم یک دلیل و راه دیگر از راه استصحاب اشتغال ذمه.

این هم مورد اشکال است که از کجا اشتغال ذمه پیدا شده به اینکه چون ما آنجا قرائت داشتیم حالا الان هم باید قرائت داشته باشیم.

ما یک اشتغال ذمه داریم به اینکه یک رکعت دیگری بخوانیم و شرع هم به ما اجازه داده است یا قرائت یا ذکر.

به چه دلیل چون در رکعت اول حمد خواندیم، اشتغال ذمه پیدا کردیم به حمد و استصحاب جاری کنیم که حمد بخوانیم.

این استصحابی هم که مطرح می کند مورد اشکال است.

همچنین این استصحاب اگر هم قبول کنیم معارض دارد چون از اول تخییر داشتیم و شک می کنیم آیا تخییر داریم یا نداریم که استصحاب تخییر می کنیم.

شما می گویید استصحاب اشتغال ذمه می کنید و ما می گوییم استصحاب تخییر می کنیم.

اگر باز پافشاری کنید می گوییم این دو استصحاب باهم تعارض می کنند و تساقط می کنیم و ما هستیم و دلیل تخییر، دلیل تخییر هم اطلاق دارد و تمام شد و تمسک به اطلاق می کنیم.

0.5- صاحب جواهر

صاحب جواهر می فرماید که ... مخیر است یا قرائت یا تسبیح؛ ... اجماع محصل و منقول داریم.

بنابراین مخالفت مرحوم نراقی نمی تواند این اجماع را که اجماع محصل است خدشه دار کند.

جلد 9 ص 319

بنابراین صاحب جواهر هم نظرش به عام استغراقی و کل استغراقی است نه کل مجموعی.

در ادامه می فرماید بهرحال ... ظاهر عدم اعتبار اتفاق رکعتین است در آنچه که این مصلی از آن دو فرد، اختیار کرده است و ظاهر این است که لازم نیست اتحاد رکعتین باشد.

ادله اطلاق دارد.

از اطلاق ادله که بگذریم ممکن است بگوییم در برخی از اخبار، هم این چنین است که این اخبار، مشعر هستند به این مطلب و اشعار می کنند به این مطلب، یعنی اظهار می کنند این مطلب را.

... علامه هم در ذکری به این اشعار اعتراف کرده است.

نتیجه می گیرد که ... می تواند در یک رکعت قرائت داشته باشد و رکعت دیگر تسبیح داشته باشد.

جلد 10 جواهر ص 49 و 50

این روایتی که ایشان می فرماید از معاویه بن عمار ... پشت سر امام در دو رکعت آخر، قرائت کنیم یا نکنیم.

مستحب است امام حمد بخواند و وی هم مستحب است تسبیح بگوید و اگر خودت فرادا می خوانی در دو رکعت قرائت بخوان و اگر خواستی تسبیح بگو.

این عبارت اطلاق دارد که در رکعت اول و دوم اطلاق دارد و لازم نیست تابع رکعت اول باشد و می توان تسبیح یا حمد بخوانی.

وسائل باب 42 از ابواب قرائت حدیث دوم.

صاحب وسائل می فرماید با یک سند دیگری هم حدیث نقل شده که به علی بن مهزیار منتهی می شود و این روایت را هم می فرمایند اشعار دارد بر این مطلب.

مساله هجدم بماند.

 

logo