< قائمة الدروس

بحث الفقه الأستاذ محمدعلي پسران البهبهاني

44/08/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الموضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /رآس المال؛ الفرع التاسع عشر؛ نظریة السید السیستاني

 

أما نظریة السید السیستاني:

قد جاء في «توضیح المسائل الجامع» لسماحته أنّ هنا صورتین:

الصورة الأولى: بائع الذهب و الصرّاف

من اتخذ الذهب أو عملة غير عملة بلده رأس مال له كبائع الذهب و الصرّاف لحساب ربحه و ضرره له طريقان:

الطريق الأوّل: أن يحسب ربح رأس ماله و ضرره بالعملة الرائجة و ارتفاع قيمة الذهب و العملة التي يتعامل بها و نقصانها بالعملة الرائجة فعلى هذا إن خمّس الذهب و العملة و ارتفعت قيمتها في السنة اللاحقة و لم يزدادا في المقدار فيعدّ من ارتفاع القيمة فيجب عليه تخميس الزائد و إذا نقصت قيمتهما فيعدّ ضرراً.

الطريق الثاني: أن يحسب الربح و الضرر بوزن الذهب أو عدده كما في السكّات و العملة بعددها معناه أن لا يلاحظ الربح و الضرر بالنظر إلى العملة الرائجة فعلى هذا إن خمّس الذهب و العملة و ارتفعت قيمتهما بحسب العملة الرائجة بعد سنة و يزدد وزن الذهب و عدد العملات فلا يجب الخمس في الزائد و إذا نقصت القيمة لا يعدّ ضرراً.

نكات أربع في الصورة الأولی:

النکتة الأولى: حساب السكة الذهبیة على أساس العدد يجوز فيما إذا عدّت عرفاً من المثليات.

النکتة الثانية: النقد الحاصل في يد بائع الذهب و الصرّاف الذي صار من رأس ماله في طول سنين يلحق بحكم الذهب و العملات فيجوز حساب الربح و الضرر فيها بالوزن و العدد، و أمّا النقد الذي اقتناه ادّخاراً فلا.

النکتة الثالثة: إن لم يلتفت المكلف إلى إمكان اتخاذ الوزن و العدد في الذهب و العملة و أراد ذلك يجب أن يحاسب خمسه بحسب العملة الرائجة ثم التخميس بحسب الوزن و العدد بالتوضيحات السابقة.

النکتة الرابعة: المحاسبة بالطريق الثاني تخصّ الذهب و العملات الأجنبية و لا يشمل سائر السلع، كوزن الأرز و أمتار القماش، و لك يمكنهم أن يجعلوا الملاك قيمتها بحسب الذهب و العملاتكما سيجيء.[1]

ملاحظتنا علی النكتة الثانیة و الثالثة:

أما الذهب: فهو الملاك الشرعي و العقلائي و الوضعي لتقویم السلع و محاسبة الربح و الضرر، فلا فرق بین رأس المال لبایع الذهب و الصراف و النقد الذي اقتناه ادّخاراً.

أما العملة: التي تعتبر عند العقلاء خصوصاً العملة الصعبة منها، فهي علی قسمین:

القسم الأول: العملة الأجنبیة الرائجة و هي یمکن أن تکون ملاکاً عقلائياً للصراف و لمن کان الحساب بها رائجاً في بلده، مثلاً الدولار الأمیرکي رائج في جمیع أنحاء العالم، لاتفاق الدول علی ذلك، فهنا أیضاً یمکن محاسبة الخمس بالعملة الأجنبیة الرائجة في البلد، مثل الدولار بلا فرق بین رأس المال لبائع الذهب و الصراف و النقد الذي اقتناه ادّخاراً.

القسم الثاني: سائر العملات غیر الرائجة فیمکن محاسبة الخمس بها بالمقدار الذي یقتنيه الصرّاف منها عادةً و أما محاسبة خمس جمیع رأس ماله علی أساس هذه العملة الأجنبیة غیر الرائجة في ما هو الزائد علی المقدار الذي یقتنيه من هذه العملة، فیبتني علی أن یکون ملاکیته للربح و الخسران مقبولةً عند عرف بلادهم أو أن یکون معاملاته تناسب مع البلاد التي تکون هذه العملة رایجةً فیها، کما في ما إذا کانت عنده علاقات في تجارته مع هذه البلاد.

و أما تبدیل رأس ماله إلی هذه العملة الأجنبیة بالصلح و غیره ثمّ تبدیله مجدّداً إلی عملة البلد فلا یکفي في ذلك.

الصورة الثانیة: غير بائع الذهب و الصرّاف

من کان یمتلك رأس مال من غير الذهب و العملات الأجنبية فإن كان يمكن له أن يحاسب رأس ماله بالذهب و العملات الصعبة فيبدل ابتداءً جميع رأس ماله إلى الذهب أو تلك العملات ثم حساب الربح و الضرر بالطريق الثاني الذي مرّ.[2]

نکات ثلاث في الصورة الثانیة:

النکتة الأولى: لتبديل رأس المال إلى الذهب أو عملة أجنبية معينة في بدو الأمر يكفي تقدير قيمة رأس ماله بالذهب أو تلك العملة ثمّ المصالحة مع شخص ليعطيه بإزائها ذهباً أو من تلک العملة المعينة بما في ذمته و إذا قبل المتصالح يكون مديوناً لصاحب رأس المال ثمّ برضى الطرفين بعقد مصالحة يرجع تلك الأموال إليه.[3]

 


[1] توضیح المسائل جامع، مسأله 668: کسی که سرماىه کسبش را «طلا» یا «ارز» قرار داده، مانند طلا فروش یا ارز فروش، برای محاسبه ى سود و زیان - که در مقدار خمس تأثیر دارد - می‌تواند به هر یک از دو روش زیر رفتار نماید:روش اوّل: سود و زیان حاصل در سرمایۀ طلا یا ارز را با نقد رایج بسنجد و ترقّی و کاهش قیمت طلا و ارز را نسبت به نقد رایج لحاظ نماید. بنابراین، اگر خمس طلا یا ارز را بدهد و در سال بعد از نظر وزن یا مقدار به آنها اضافه نشود، ولی قیمت آن ترقّی نماید، افزایش قیمت درآمد محسوب شده و خمس دارد و اگر قیمت کاهش یابد این کاهش، زیان به حساب می‌آید.روش دوّم: سود و زیان سرمایۀ طلا را با خود طلا (وزن آن و در مواردی مثل سکّه، تعداد آن) و ارز را با خود ارز (تعداد آن) حساب کند، یعنی میزان سود و زیان را بر اساس نقد رایج لحاظ نکند؛ بلکه مبنای محاسبات خویش را در زمان‌های حسابرسی معمول در معاملات (روزانه یا ماهانه یا سالانه)، مقدار طلا یا مقدار ارز قرار دهد.بنابراین، اگر خمس طلا یا ارز را بدهد و سال بعد طلا و ارز از نظر وزن و عدد اضافه نشود، ولی قیمت آنها بر اساس نقد رایج ترقّی کند، خمس بر او واجب نیست و در این صورت اگر قیمت طلا یا ارز کم شود، نمی‌تواند آن را ضرر حساب نماید ... چند نکته:نكته اول: محاسبه ى سکّه بر اساس تعداد در صورتی جایز است که سکّه، عرفاً از اشیای مثلی و همانند هم شمرده شود.نكته دوم: وجه نقد طلا فروش و ارز فروش در صورتی که سرمایۀ کسب وی باشد و در طول سال تبدیل به مال ‌التّجاره (طلا یا ارز) می‌شود نیز، حکم طلا و ارز را دارد که می‌تواند سود و زیان آن را با معیار طلا و ارز محاسبه نماید؛ امّا وجه نقدی که سرمایۀ کسب وی نیست و مثلاً به عنوان پس‌انداز نگهداری می‌گردد را نمی‌تواند بر اساس طلا یا ارز محاسبه نماید.نكته سوم: اگر فرد تا کنون توجّه نداشته که می‌تواند معیار را وزن یا عدد طلا یا ارز قرار دهد، ابتدا باید خمس سرمایه را بر اساس قیمت نقد رایج پرداخت کند و از آن پس در سا‌ل‌های بعد می‌تواند معیار را وزن یا عدد - با توضیحاتی که بیان شد - قرار دهد. نكته چهارم: روش محاسبۀ قسمت (ب) مخصوص طلا و ارز است و شامل سایر اجناس نمی‌شود. بنابراین، برنج فروش و پارچه فروش و... نمی‌توانند معیار را وزن برنج یا متراژ پارچه و... قرار دهند؛ البتّه با توضیحی که در مسألۀ بعد ذکر می‌شود، می‌توانند معیار محاسبات خود را طلا یا ارز در نظر بگیرند. رساله‌جامع، ج2، م 668.
[2] توضیح المسائل جامع، مسأله 669: کسی که دارای سرمایۀ کسب (مال التجاره) غیر از طلا و ارز می‌باشد و این امکان برایش فراهم است تا سرمایۀ کسب خویش را بر حسب طلا یا یکی از ارزهای خارجی - مثل دینار، درهم، یورو، یوآن - محاسبه کند، می‌تواند ابتدا مجموع سرمایۀ خویش را به طلا یا آن ارز معیّن، تبدیل نماید. سپس، سود و زیان ناشی از کسب خویش را بر اساس طلا یا آن ارز معیّن حساب کند و مبنای محاسبات خویش را، در زمان‌های حسابرسی معمول در تجارت (روزانه یا ماهانه یا سالانه) بالنسبه به طلا یا همان ارز معیّن قرار دهد و پول رایج در کشور (ریال) را معیار محاسبات سود و زیان قرار ندهد.
[3] در تبدیل مال التّجاره و سرمایۀ کسب به طلا یا ارز خارجی ‌معیّن در ابتدای ‌امر، کافی ‌است که فرد سرمایۀ خویش را بر اساس طلا یا آن ارز معیّن ارزش‌گذاری ‌نماید و مجموع سرمایۀ مذکور را به شخص دیگری ‌در ازای ‌همان مقدار معیّن طلا یا ارز در ذمّه وی مصالحه کند و طرف مقابل مصالحه را قبول نماید تا مصالحه کننده آن مقدار از طلا یا ارز را به عنوان عوض مصالحه، از شخص مورد مصالحه (مُتصالح)، شرعاً طلبکار گردد، هرچند پس از اجرای ‌صیغۀ مصالحه و انتقال شرعی ‌اموال به مُتصالح، با رضایت و توافق طرفین مجدّداً با اجرای ‌صیغۀ مصالحه، همان اموال را از وی ‌به ازای ‌مقدار عوضی ‌که در مصالحه اول معیّن شده مالک گردد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo