93/10/28
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث دوم؛ فصل دوم: درباره صحیح و اعم/الوضع /المقدمة
موضوع: المقدمة/الوضع /بحث دوم؛ فصل دوم: درباره صحیح و اعم
نکته مهم:
بحثی که محقق اصفهانی(قدسسره) در اینجا مطرح فرمودهاند، اختصاص به علم اصول ندارد، بلکه در سایر علوم و مباحث نیز دارای فواید مهمی است. دانستن اینکه چگونه میتوان برای یک امر، عنوانی جامع جعل کرد، و اینکه این «صلاة» که شارع از ما خواسته، ماهیت آن چیست، موضوع آن چه میباشد و حقیقت آن چگونه است، در همه عرصهها راهگشا است.
نکته دیگری که قبل از ورود به بحث باید خاطرنشان شود این است که ظاهر «صلاة» نمیتواند با باطن آن بیارتباط باشد؛ زیرا غالباً ظاهر، تنزیل حقیقت باطنی است. آنچه در عالم خارج ظهور پیدا میکند، در عالم تأویل و باطن، دارای حقیقتی است. گاه در تأویل «صلاة» به یک امر واحد تفسیر شده است. این پرسش مطرح میشود که آیا واحد بودن باطن، دلالت دارد بر اینکه ظاهر نیز امر واحدی است؟
اگر باطن را به امر واحد تفسیر کنیم، ظاهر «صلاة» هم باید حیثیت وحدتی داشته باشد؛ زیرا این صلاة، ظهور همان وحدت باطنی است. صاحب کفایه(قدسسره) نیز به وحدت اشاره کردهاند، اما این را از باب علیت و معلولیت و بر اساس «قاعده الواحد» بیان نمودهاند؛ در حالیکه بیان ما متفاوت است، و اگر ایشان این بیان را داشتند، ما اشکالی نمیکردیم.
ما میگوییم: «صلاة» در عالم تأویل و در باطن، حیثیت وحدتی دارد، پس در ظهور و کثرت تفصیلی خود نیز باید دارای حیثیت وحدتی باشد؛ نه به این معنا که این ظاهر، معلول آن باطن است، بلکه به این معنا که این ظاهر، ظهور همان بطون است.
در احادیث متعدد آمده است که باطن صلاة، وجود مقدس اهلبیت(، و بالخصوص وجود امیرالمؤمنین است که امر واحدی هستند. پس ظهور آن، که همین «صلاة» ظاهری است، نیز باید دارای حیثیت وحدت باشد. سخن در این است که چگونه میتوان به این حیثیت وحدت اشاره نمود.
این حرکات و افعال صلاتی، از مقولات متعدده هستند و جامع ذاتی ندارند. در اینجا ناگزیر باید از مباحث معرفتی بهره گرفت تا شاید بتوان به ماهیت آن دست یافت. هنگامی که باطن «صلاة» ولایت اهلبیت( است، این حیثیت وحدت در «صلاة» چه چیزی میتواند باشد؟ این نکته بسیار مهم است که ما بدانیم باطن نماز چیست.
مثلاً در برخی روایات آمده است که «نماز» اسم اعظم است. وجه این بیان نیز آن است که باطن آن، امیرالمؤمنین است، و حضرت، اسم اعظم خداوند هستند. پس نماز، باطنی بس مهم و عظیم و دارای قدرت فوقالعاده دارد.
در این بحث، برخی از اعلام، حقیقت نماز را در اجزاء و ارکان آن جستجو میکنند؛ مانند رکوع و سجود و … اما شاید با بیانی که ما مطرح کردیم، یعنی اینکه باطن آن ولایت اهلبیت( است، مسیر بحث کمی تغییر کند.
مسأله مهم این است که حقیقت «صلاة» را شما چگونه تفسیر میکنید: آیا آن را به همین اجزاء و شرایط و حرکات ظاهری تفسیر میکنید، یا به چیز دیگری که باید «صلاة» به آن بازگردد؟
اگر بخواهید «صلاة» را به همین حرکات تفسیر کنید، همان سخن محقق اصفهانی(قدسسره) درست است که فرمودند جامع ذاتی برای آن متصور نیست، یعنی فاقد ماهیت نوعیه و ماهیت مرکبه از جنس و فصل است؛ زیرا اعراضی هستند که به نفس انسان قائماند.
صحت «صلاة غریق» نیز از همین باب قابل تبیین است؛ زیرا نشان میدهد که «صلاة» حقیقتی فراتر از این حرکات دارد. بر همین اساس است که گفته شده اگر غریق تنها یک «اللهاکبر» بگوید، و نتواند باقی نماز را بجا آورد، نمازش صحیح است و نیاز به اعاده ندارد. پس یقینا در باطن نماز، حقیقتی وجود دارد که حتی با فقدان اجزاء ظاهری، شارع حکم به صحت «صلاة» میکند.
ما از این بیان عبور کرده، و اکنون فرض را بر همان حرکات میگذاریم و وارد بیانات محقق اصفهانی(قدسسره) میشویم که ایشان جامع ذاتی را نپذیرفتند و باید به دیگر اقسام جامع بپردازیم.
۲. جامع عنوانی مرکب
مراد از جامع عنوانی، عنوانی است که بتواند تمام افراد «صلاة» را تحت خود قرار دهد. این عنوان یا مرکب است و یا بسیط.
عنوان مرکب، مانند عنوان «ناهی از فحشا» است که خود از دو بخش «نهی» و «فحشا» تشکیل شده و هر دو باید تصور شوند. این عنوان، چون از آثار نماز است، مصادیق «صلاة» را شامل میشود، اما دلالت بر این ندارد که این عنوان، ذات مصادیق باشد.
اشکال محقق اصفهانی(قدسسره) بر جامع عنوانی مرکب:
اشکال اول: اگر بگوییم جامع عنوانی «صلاة» همان «ناهی عن الفحشا و المنکر» است، لازمهاش آن است که لفظ «صلاة» برای این عنوان وضع شده باشد؛ یعنی مترادف با مفهوم «ناهی از فحشا» شود، در حالی که چنین نیست.
اشکال دوم: اگر امر به مسمّی تعلق گرفته باشد، برائت جاری نمیشود؛ زیرا این عنوان مبیّن است و قابل انحلال به معلوم و مشکوک نیست. برائت در جایی جاری است که شک وجود داشته باشد، در حالی که صحیحی نیز مانند اعمی قائل به جریان برائت است.
پاسخ:
پاسخ از اشکال اول: جامع عنوانی موضوعله نیست تا ترادف لازم آید. بحث ما در صحیح و اعم این بود که حقیقت شرعیه و موضوعله «صلاة» چیست: آیا معنای صحیح است یا اعم؟ بحث حاضر به اینجا رسیده که بتوان این معنای صحیح یا اعم را در یک عنوان جامع تصور کرد. مراد ما این نیست که بگوییم این عنوان جامع، موضوعله برای «صلاة» است. به نظر میآید برای محقق اصفهانی(قدسسره) در اینجا نوعی خلط پیش آمده باشد.
جامع، برای تصور معنای موضوعله است. مثلاً در نماز، ممکن است درباره باطن آن سخن بگوییم و بفهمیم که باطنش چیست، اما درباره موضوعله آن تصور روشنی نداشته باشیم، پس نیازمند یک جامع هستیم تا آن معنا را به ما نشان دهد و علامتی برای آن باشد. اما نمیگوییم این جامع، موضوعله «صلاة» نزد صحیحی است. برای تقریب به ذهن، میتوان گفت: در جمله «کلّ من کان في هذه المدرسة»، عنوانی ذکر شده که همه طلاب این مدرسه را شامل میشود، اما این عنوان، معنای موضوعله طلاب نیست. البته ممکن است در برخی موادر بگوییم که جامع، موضوع له باشد اما حرف ما این است که این الزامی نیست.
پاسخ از اشکال دوم: برائت در اینجا نیز جاری است؛ زیرا هرچند عنوان مبین است، اما تطبیق آن بر افراد میتواند مشکوک باشد و از این جهت برائت جریان مییابد.
۳. جامع عنوانی بسیط
مانند عنوان «مطلوب» یا «مقرب» و امثال آن، که این عنوانها مرکب از چند کلمه نیستند.
اشکال محقق اصفهانی(قدسسره) بر عنوان جامع بسیط:
اشکال اول: لازمهاش آن است که معنای «نماز» و معنای «مطلوب» یکی باشند.
پاسخ از اشکال اول: همان پاسخی که در اشکال پیشین داده شد، اینجا نیز جاری است؛ یعنی جامع عنوانی موضوعله نیست تا اتحاد معنا لازم آید.
اشکال دوم: اگر امر به «نماز» در این صورت امر به «مطلوب» باشد، مطلوب به حمل اولی معنایی ندارد، و گفتیم که میان آن دو اتحادی نیست. اگر مطلوب را به حمل شایع در نظر بگیریم، باید طلب را مشخص کنیم: آیا همین طلبی است که بالفعل به آن تعلق گرفته یا طلب دیگری است؟ اگر مطلوب را همان متعلق طلب فعلی بگیریم، دور یا خلف لازم میآید؛ زیرا قبل از آنکه امر و طلب بیاید، میگویید «صلاة» به معنای مطلوب است، یعنی قبل از امر و در رتبه متعلق، طلب وجود دارد، که این تقدم شیء بر نفس یا دور است. و اگر مطلوب را متعلق طلب دیگری بدانیم، این تحصیل حاصل خواهد بود.
این اشکال، برخلاف اشکال اول، در اینجا وارد است.