1404/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
مساله4؛ مطلب اول: تعیین نسب به وسیله ادعا یا ظن/مستحقين الخمس /كتاب الخمس
موضوع: كتاب الخمس/مستحقين الخمس /مساله4؛ مطلب اول: تعیین نسب به وسیله ادعا یا ظن
راههای اثبات نسب
مطلب اول: تعیین نسب به وسیله ادعا، ظن، اطمینان، بیّنه و شیاع
راه پنجم: خبر شخص ثقه در موضوعات (بیّنه در معنای لغوی)
تبیین مبنای حجیت خبر واحد در موضوعات
محقق خوئی(قدسسره) میفرمایند:
التحقيق أن خبر العدل الواحد كالبينة يعتبر في الموضوعات الخارجية كما يعتبر في الأحكام، و الوجه فيه أن عمدة الدليل على حجية خبر العدل في الأحكام إنما هي السيرة العقلائية القائمة على الأخذ بأقوال الموثقين فيما يرجع إلى معاشهم و معادهم، و قد أمضاها الشارع بعدم الرّدع عنها، و من الظاهر عدم اختصاص سيرتهم هذه بباب دون باب، لأنّ حال الموضوعات الخارجية و الأحكام عندهم على حد سواء، و قد جرت سيرتهم على الركون و الاعتماد على أخبار الثقات في جميع ما يرجع إلى معاشهم و معادهم، و بها يثبت اعتبار خبره في الموضوعات التي منها بولية مائع أو تنجسه و نحوهما.
محقق خویی(قدسسره) در تبیین این مبنا، استدلالی متقن و دقیق ارائه میدهند. ایشان میفرمایند تحقیق و نظر صحیح آن است که خبر یک فرد عادل، همانگونه که در احکام شرعی حجت است، در موضوعات خارجی نیز حجت و معتبر میباشد. دلیل اصلی این امر، «سیره عقلا» است. عمدهترین دلیل بر حجیت خبر واحد در احکام، سیره و روش مستمر عقلا در تمام جوامع است که در امور مربوط به معاش و معاد خود، به سخن افراد مورد وثوق و اطمینان عمل میکنند. شارع مقدس نیز با عدم ردع و منع از این سیره، آن را امضا و تأیید کرده است. نکته کلیدی این است که این سیره عقلایی، اختصاص به باب خاصی از احکام ندارد. عقلا در روش زندگی خود، هیچ تفاوتی میان احکام کلی و موضوعات خارجی قائل نیستند؛ آنها همانگونه که برای فهم یک قانون به کارشناس مورد اعتماد رجوع میکنند، برای تشخیص یک مصداق خارجی نیز به خبر فرد ثقه اعتماد مینمایند. بنابراین، سیره عقلا بر اعتماد به اخبار افراد موثق در تمام شئون زندگی جاری است و همین سیره، حجیت خبر ثقه در موضوعاتی مانند تشخیص نجس بودن یک مایع را نیز اثبات میکند.
و يؤيده ما ورد من النهي عن إعلام المصلي بنجاسة ثوبه بقوله(عليهالسلام): «لا يؤذنه حتى ينصرف» نظراً إلى أنّ إخبار العدل الواحد لو لم يكن معتبراً في مثلها لم يكن لمنعه عن أخبار المصلِّي بنجاسة ثوبه وجه صحيح، و نظيرها ما ورد في توبيخ من أخبر المغتسل بعدم إحاطة الماء جميع بدنه حيث قال(عليهالسلام): «ما كان عليك لو سكت» و لا وجه له إلّا ثبوت المخبر به باخبار العدل الواحد.[1]
این مبنای عقلایی، با برخی روایات نیز تأیید میشود. به عنوان مثال، در روایتی آمده است که اگر دیدید لباس نمازگزار نجس است، تا پایان نماز به او خبر ندهید. وجه این دستور آن است که اگر خبر یک فرد عادل در مورد نجاست، حجت و معتبر نبود، هیچ دلیل صحیحی برای منع از خبر دادن وجود نداشت. این نهی نشان میدهد که خبر واحد ثقه اثرگذار و حجت است و موجب اذیت نمازگزار میشود. نمونه دیگر، روایتی است که در آن، امام(عليهالسلام) فردی را که به شخص در حال غسل خبر داده بود که آب به تمام بدنش نرسیده، میفرمایند: “چه میشد اگر سکوت میکردی؟” این عبارت تنها در صورتی معنا دارد که خبر آن فرد، برای شخص غسلکننده حجت باشد و او را ملزم به اعاده غسل کند. اگر خبرش حجت نبود، شخص غسلکننده میتوانست به آن اعتنا نکند و توبیخ امام وجهی نداشت.
ممکن است این شبهه مطرح شود که در موضوعی مانند ادعای سیادت که نفعی برای مدعی در آن متصور است (دریافت سهم سادات)، نمیتوان به خبر او اعتماد کرد. در پاسخ باید گفت این یک بحث کلی است. اگر قرار باشد وجود نفع شخصی مانع از پذیرش خبر ثقه شود، این اشکال در باب احکام نیز وارد خواهد بود. برای مثال، اگر یک راوی ثقه، حکمی را نقل کند که نفعی برای او در پی داشته باشد، طبق این مبنا نباید خبر او را پذیرفت. بنابراین، بحث وجود منفعت شخصی، یک قید و شرط جداگانه است که باید در جای خود بررسی شود و اصل کلی حجیت خبر ثقه در موضوعات را زیر سؤال نمیبرد. بحث فعلی ما در مورد حجیت اصل خبر ثقه در موضوعات خارجیه به صورت کلی است.
محقق شاهرودی(قدسسره) میفرمایند:
إنّ المدعي للنسب إن كان ثقة مأموناً بحسب الظاهر و لم يعلم أنّ دعواه مبنية على الحدس و الاجتهاد بل احتمل أن تكون من باب الحس أو القريب منه عرفاً، كالاطلاع على ذلك من خلال آبائه أو شياع في بلده و مسقط رأسه، صُدّق في دعواه، و لو من باب حجية خبر الثقة في مثل هذه الموضوعات و تؤيده هذه المرسلة.[2]
محقق شاهرودی(قدسسره) با تکیه بر همین مبنا، شرایط دقیقی را برای پذیرش قول خود شخص مدعی تبیین میکنند. ایشان میفرمایند اگر خود فردی که ادعای سیادت میکند، شخصیتی ثقه و مورد اطمینان باشد و ادعای او مبتنی بر حس یا امری باشد که در عرف نزدیک به حس محسوب میشود، نه صرفاً حدس و گمان شخصی، قول او پذیرفته میشود. از مصادیق امور نزدیک به حس میتوان به اطلاع یافتن از سیادت خود از طریق پدران و اجداد، یا شهرت این امر در شهر و زادگاهش اشاره کرد. در صورتی که این شرایط فراهم باشند، ادعای چنین فرد ثقهای تصدیق میشود. وجه پذیرش قول او در اینجا، صرفاً ادعای نسب نیست، بلکه از باب «حجیت خبر ثقه در اینگونه موضوعات» است. این دیدگاه با روایت مرسلهای که در ادامه میآید تأیید میشود.
فِي رِوَايَةِ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليهالسلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْبَيِّنَةِ إِذَا أُقِيمَتْ عَلَى الْحَقِّ أَ يَحِلُّ لِلْقَاضِي أَنْ يَقْضِيَ بِقَوْلِ الْبَيِّنَةِ فَقَالَ(عليهالسلام): خَمْسَةُ أَشْيَاءَ يَجِبُ عَلَى النَّاسِ الْأَخْذُ فِيهَا بِظَاهِرِ الْحُكْمِ الْوِلَايَاتُ وَ الْمَنَاكِحُ وَ الذَّبَائِحُ وَ الشَّهَادَاتُ وَ الْأَنْسَابُ فَإِذَا كَانَ ظَاهِرُ الرَّجُلِ ظَاهِراً مَأْمُوناً- جَازَتْ شَهَادَتُهُ وَ لَا يُسْأَلُ عَنْ بَاطِنِهِ.[3]
در این روایت مرسله از امام صادق(عليهالسلام) نقل شده که فرمودند پنج چیز است که مردم باید در آنها به ظاهر حکم عمل کنند: ولایتها، ازدواجها، ذبایح، شهادات و انساب. سپس میفرمایند: هرگاه ظاهر یک فرد، ظاهری مورد اطمینان بود، شهادت او جایز است و از باطن او سؤال نمیشود. این روایت به وضوح نشان میدهد که در باب انساب، ملاک، ظاهر مورد اطمینان فرد است که این همان وثاقت ظاهری است که محقق شاهرودی(قدسسره) به آن اشاره کردند.
و يمكن ان يستدل عليه أيضا بمعتبرة علي بن يقطين (فيمن يلي صدقة العشر، قال: ان كان ثقة فمره ان يضعها في مواضعها، و ان لم يكن ثقة فخذها انت وضعها في مواضعها)، بناء على ان يراد وثاقة الوكيل لا الوثوق و الاطمئنان بصدور الفعل منه.[4]
برای تقویت این مبنا میتوان به روایت معتبر علی بن یقطین نیز استدلال کرد. در این روایت، از امام(عليهالسلام) درباره کسی که مسئول جمعآوری “صدقه العشر” که ظاهراً مراد از آن زکات است، سؤال میشود. حضرت میفرمایند: اگر آن شخص “ثقه” است، به او امر کن که صدقات را در مواضع صحیح خود قرار دهد و اگر ثقه نیست، خودت آن را بگیر و در مواضعش قرار ده. نکته بسیار دقیق در این استدلال آن است که امام علیه السلام، ملاک را «وثاقت ذاتی شخص وکیل» قرار دادهاند، نه «حصول وثوق و اطمینان برای موکل از اینکه وکیل عمل را به درستی انجام میدهد». به عبارت دیگر، صرف ثقه بودن آن شخص کافی است تا مسئولیت توزیع زکات به او سپرده شود و او خود، مصادیق و مواضع صحیح را تشخیص داده و مال را به آنها برساند. این امر نشان میدهد که قول و تشخیص فرد ثقه در موضوعات، به خودی خود حجت است و میتوان به آن اعتماد کرد.
لازم به ذکر است که روایت موثقه مسعدة بن صدقه نیز که پیشتر به آن اشاره شد، دلالت روشنی بر حجیت خبر واحد ثقه دارد و این طریق را به عنوان بیّنه به معنای لغوی آن، یعنی کاشف روشن از واقعیت، تأیید میکند و تمام این استدلالها را تقویت مینماید.
راه ششم: شیاع مفید علم
این راه نیز یکی از طرق معتبر برای اثبات نسب است که هیچگونه خلافی در حجیت آن میان فقها وجود ندارد. مراد از شیاع، شهرت و معروفیت یک امر در میان مردم است به گونهای که از این شهرت، برای شخص علم یا اطمینان حاصل شود. این طریق مورد تأیید بزرگانی چون محقق خویی(قدسسره)، سید سیستانی(دامظله)، محقق تبریزی(قدسسره) و سید محمود هاشمی شاهرودی(قدسسره) قرار گرفته است.
محقق خوئی(قدسسره) میفرمایند:
و يكفي في الثبوت الشياع و الاشتهار في بلده.[5]
محقق خویی(قدسسره) به صراحت بیان میکنند که برای اثبات نسب یک فرد، شیاع و شهرت او به سیادت در شهر و دیارش کافی است.
دلیل اول: سیره عقلائیه
محقق خوئی(قدسسره) میفرمایند:
يحتاج الانتساب إلى ثبوت شرعي كما عرفت. و هذا و إن لم يرد فيه نصّ يعيّن الوظيفة إلّا أنّ السيرة العقلائيّة قائمة على الأخذ بما هو المشهور بين أهل البلد، و إذ لم يردع عنها الشارع فلا بأس بالتعويل عليها. [6]
محقق خویی(قدسسره) در تبیین دلیل حجیت شیاع میفرمایند: انتساب یک فرد به یک خاندان نیازمند اثبات شرعی است. هرچند نص و روایت خاصی که دقیقاً این راه را معین کرده باشد وجود ندارد، اما سیره و روش مستمر عقلا بر این استوار است که به امری که میان اهل یک منطقه مشهور است، ترتیب اثر میدهند. از آنجایی که شارع مقدس از این روش عقلایی منع نکرده، این سکوت به منزله امضا و تأیید آن است و بنابراین میتوان بر شیاع اعتماد کرد.
البته باید به این نکته دقیق توجه داشت که اعتبار این شیاع مشروط به آن است که مخالفتی جدی و قابل اعتنا با آن در میان اهل آن منطقه وجود نداشته باشد. این مسئله اختصاص به باب انساب ندارد و در موضوعات دیگر فقهی نیز کاربرد دارد؛ به عنوان مثال، یکی از راههای تشخیص اعلمیت یک مجتهد، شیاع مفید علم در میان اهل خبره است، به شرطی که این شهرت با مخالفت جدی از سوی دیگر صاحبنظران مواجه نباشد.
... و يؤيِّده ما رواه الصدوق(قدسسره) من أنّه يؤخذ بظاهر الحال في خمسة أُمور: الولايات، و المناكح، و الذبائح، و الشهادات، و الأنساب[7] . [8]
این مبنای عقلایی با روایتی که شیخ صدوق(قدسسره) نقل کردهاند نیز تقویت میشود. در این روایت آمده است که در پنج امر باید به ظاهر حال عمل کرد: ولایتها، ازدواجها، ذبایح، شهادتها و انساب. بر اساس این روایت، شهرت و ظاهر حال یک فرد در مورد نسبش، ملاک عمل قرار میگیرد.
شایان ذکر است که با توجه به قوت سند و دلالت اینگونه روایات که از روایات اصحاب اجماع سرچشمه میگیرند، نباید آنها را صرفاً به عنوان یک مؤید و شاهد فرعی در نظر گرفت، بلکه این روایات خود به عنوان یک دلیل اصلی و مستقل بر حجیت عمل به ظاهر حال در باب انساب، قابل استناد هستند.
سيد محمد سعيد حكيم(قدسسره) میفرمایند:
الظاهر أنه مقتضى سيرة العقلاء بل المتشرعة أيضاً، لأن ذلك هو الطريق الشايع تيسره مع كثرة موارد تعذر العلم، فلو لم يكتف به لزم الهرج والمرج في أمر الأنساب. والظاهر أن المعيار فيه على الوثوق دون الاطمئنان، إلا أن يريد منه ما يساوق الوثوق.
سید محمد سعید حکیم(قدسسره)نیز حجیت شیاع را مقتضای سیره عقلا و حتی سیره متشرعین میدانند. ایشان استدلال میکنند که شیاع، راهی آسان و رایج برای اثبات نسب است، در حالی که تحصیل علم قطعی در بسیاری از موارد متعذر و دشوار است. اگر بنا باشد به شیاع اکتفا نشود، در امر انساب که امری بسیار مهم و دارای آثار فراوان است، هرج و مرج و اختلال نظام پیش میآید. ایشان در ادامه به نکته دقیقی اشاره کرده و میفرمایند که علی الظاهر معیار در حجیت شیاع، حصول «وثوق» و اعتماد قوی است، نه لزوماً اطمینان و سکون نفس به معنای دقیق کلمه؛ مگر آنکه مراد از اطمینان، همان معنای مساوق با وثوق باشد.
نعم الظاهر أنه يختص بالشياع الذي لا يعلم استناده لدعوى شخص واحد أو أشخاص قليلين. كما لو دخل رجل البلد وادعى النسب فتلقفه الناس منه من دون فحص ولا تثبت، واشتهر. وقد يدعى خروجه عن مورد فرض سيدنا المصنف(قدسسره) لعدم حصول الوثوق منه فضلاً عن الاطمئنان.
محقق حکیم(قدسسره) شرط مهمی را برای اعتبار شیاع بیان میکنند. شیاع معتبر، شیاعی است که منشأ آن به یک شخص یا تعداد اندکی از افراد بازنگردد. به عبارت دیگر، شیاع مفید علم با شایعه تفاوت اساسی دارد. اگر فردی وارد شهری شود و ادعایی را مطرح کند و مردم بدون تحقیق و بررسی، سخن او را دهان به دهان نقل کنند تا مشهور شود، این یک شایعه است و اعتبار ندارد. شیاع معتبر، شهرتی است ریشهدار است و از کثرت ناقلین، برای انسان وثوق و اطمینان حاصل میشود. شهرتی که منشأ آن یک فرد یا گروهی کوچک و مشخص باشد، نمیتواند وثوقآور باشد و از دایره شیاع معتبر خارج است.
هذا كله إذا كان الشك في نسب الشخص للشك في نسب أبيه. أما إذا كان ناشئاً من الشك في بنوته لمن هو معلوم النسب، فيكفي فيه الفراش، كما يكفي تصديقه ممن يدعي هو الانتساب له، على تفصيل يذكر في أحكام الأولاد من كتاب النكاح. [9]
محقق حکیم(قدسسره)در پایان به یک تفکیک اشاره میکنند. تمام بحثهای گذشته در مورد راههای اثبات نسب، مربوط به جایی بود که شک ما در اصلِ نسبِ پدر یک شخص است؛ برای مثال، شک داریم که آیا پدر او هاشمی بوده است یا خیر. اما گاهی شک از نوع دیگری است؛ یعنی نسب پدر کاملاً مشخص و معلوم است (مثلاً همه میدانند که او سید است)، اما شک در این است که آیا این فرزند، واقعاً فرزند آن پدر است یا خیر. در این فرض، راههای اثبات متفاوت است و نیازی به شیاع یا بیّنه نیست. دو راه اصلی در اینجا کفایت میکند: ۱. فراش: به این معنا که فرزند در خانه و تحت تکفل آن مرد به دنیا آمده باشد.
۲. تصدیق پدر: اقرار و تصدیق خود پدر مبنی بر اینکه این شخص فرزند اوست، برای اثبات نسب کافی است. البته جزئیات و تفصیل احکام این موارد در کتاب نکاح و بخش احکام اولاد به تفصیل بیان میشود.
راه هفتم: اعتبار ظن به سیادت
محقق بهجت(قدسسره) میفرمایند:
الأظهر كفاية الظنّ بالانتساب في غير المعلوم نسبته، و في غير مورد شهادة البيّنة، أو ثبوت الشياع أو الشهرة البلديّة الموجبة للاطمئنان. [10]
محقق بهجت(قدسسره) میفرمایند نظر اظهر و قویتر آن است که در اثبات نسب، گمان و ظن معتبر به انتساب، کفایت میکند. تفصیل این بحث در جلسه بعد می باشد.