« فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محمدعلی ‌بهبهانی

1403/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

مساله72؛ مطلب دوم؛ امر دوم: حکم اسراف در مئونة/ارباح المكاسب /كتاب الخمس

 

موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /مساله72؛ مطلب دوم؛ امر دوم: حکم اسراف در مئونة

 

المسألة 72: تعلق الخمس بالربح من حين حصوله و تأخير الوجوب إلی الحول

مطلب دوم: اسراف

امر دوم: حکم اسراف در مئونه

نظریه دوم: اگر داعی عقلایی باشد خمس واجب نیست

خلاصه مباحث گذشته

بحث ما به تتمه مسئله هفتاد و دوم رسید که مسئله اسراف بود، صاحب عروه فرمودند: اگر اسرافی صورت بگیرد باید خمسش را بدهد، در این‌جا گفتیم: یک خلافی هست که برخی فرمودند: مواردی که مصرف زائد بر حد اعتدال است اما به غرض عقلائی است اسراف نیست و تعریف اسراف در آن صدق نمی‌کند. در مرحله دوم فرمودند: اسراف هست اما اسراف مطلقاً حرام نیست. در مرحله سوم فرمودند: اسراف هست حرام هم است اما منافاتی ندارد که چیزی که اسراف باشد و حرام باشد جزء مؤونه حساب شود.

صاحب جواهر با یک سری از اعلام این حرف را قبول ندارند و می‌فرمایند: اگر کسی اسراف انجام داد، چیزی که اسراف باشد مؤونه نیست، هرچیزی که اسراف باشد حرام است و حرام هم باشد این مؤونه‌ای که شرعیه باشد و مورد تأیید شارع باشد و از خمس استثناء شود به حساب نمی‌آید، این مبنای اصلی بود و ادله را هم بیان کردند.

قائل به نظریه دوم می‌فرمود: خمس واجب نیست در این مورد ولو شما بگویید اسراف هست و اسراف هم حرام است. حال حرف اولشان این بود که اسراف نیست و حرف دوم این بود که اگر اسراف باشد حرام نیست و حرف سوم حرام هم باشد باز مؤونه است.

دلیل اول را خواندیم و یک مناقشه هم بیان کردیم و وارد دلیل دوم می‌شویم:

دلیل دوم: شمول سیره متشرعه برای بعض مواردی که اسراف است

و قال في شرح المنهاج: إنه [أي تقييد المؤونة بما يعتاد صرفه] لا يناسب سيرة المتشرعة، لعدم البناء على استثناء المصارف الواقعة في طول السنة على خلاف المعتاد - الذي قد يعد سرفاً عرفاً - والواقعة على الوجه المحرم والمكروه والمرجوح دنيوياً، للغفلة عن ذلك، فلو كان البناء على التقييد في ذلك لظهر وبان، لاحتياجه إلى مزيد عناية ...[1]

می‌فرمایند: سیره متشرعه شامل برخی مواردی که سرف به حساب می‌آید می‌شود، این حرف یعنی تقیید مؤونه به آن‌چه صرفش معروف است نیست، به خاطر عدم بنا بر استثناء مصارف واقعه در طول سنه بر خلاف معروف، یعنی گاهی‌اوقات مصارف معتاده، این‌ها جزءش سرف هم می‌شود یعنی سرف از مصادیق مصارف معتاده و معروف است، بنابراین آن‌چه بر وجه محرم و مکروه و مرجوح دونیوی واقع شده به خاطر غفلت؛ این‌ها را هم شامل می‌شود، پس اگر بنا بر تقیید در این مسئله بگذاریم، اگر بنا بگذاریم بر این‌که مؤونه را تقیید زدند به آن‌چه که مثلاً اسراف حرام نبوده باشد، این باید گفته می‌شد، چون احتیاج به مزید عنایت داشت. یک مصارفی در زندگی شخص هست که این مصارف گاهی اوقات زیاده از حد هست، در زندگی مردم هم پیش می‌آید، اگر شارع می‌خواست بگوید: مؤونه باید مقید باشد به این‌که از این نوع مصارف محرم نبوده باشد باید شارع تقیید می‌زد، و سیره متشرعه در این باب کانه اعم است و شامل این مصارف هم می‌شود. یعنی به هر حال ولو یک مقدار زیاده از حد کسی انجام بدهد این جزء مواردی است که کانه از مؤونه استثناء شده. این حرفی است که ایشان می‌خواهند بزند که سیره متشرعه شامل بعض من هو سرف هم می‌شود.

ملاحظه‌ای بر دلیل دوم

إنّ السیرة المتشرعة تختلف عن السیرة العرفیة التسامحیة، و السیرة المتشرّعة بعیدةٌ عن فعل الحرام، بل هنا العرف التسامحي قد یغفل و یعدّ موارد السرف من المؤونة.

این سیره متشرعه را از کجا شما گفتید؟ که می‌گویید: سیره متشرعه بر این قائم است از کجا می‌گویید: این سیره، سیره متشرعه است؟ چرا این را به متشرعه اسناد می‌دهید؟ آن‌چه شما به آن استدلال کردید؛ آن‌چه است که عادتاً مردم صرف می‌کنند، مردم بما این که متشرعه هستند؟ خیر به حسب عمومی که عرف هست، مردم بما انهم متشرعه دارند اسراف را انجام می‌دهند و جزء مخارج حساب می‌کنند؟ یا این‌که این سیره یک نوع سیره عرفه‌ای در دین بوده است که واقع می‌شود، یعنی واقعاً در عمل مردم این را انجام می‌دهند، نه بما هم متشرعه، از کجا می‌گویید: این سیره متشرعه است؟ می‌گوییم: این یک نوع سیره عرفیه تسامحیه است، وقتی خرج می‌کنند در خرج‌ها تسامح می‌کنند، نه بما هو متشرعه اسراف حرام انجام می‌دهند، این حرف می‌دانید چه معنا می‌دهد که سیره متشرعه باشد؟ یعنی مردم بما هو متشرعه فعل حرام هم انجام می‌دهند. از این جهت که دین دارد و متشرعه هستند کار حرام انجام می‌دهند؟! لازمه حرف شما این است.

سیره متشرعه را شامل موارد اسراف گرفتید با فرض این‌که اسراف حرام است، نه با فرض این‌که مصداق اسراف نیست نه با فرض این‌که اسراف هست اما اسراف بعضی موارد حرام نیست، خیر بنابر مطلب سوم که گفتید: اسراف حرام است می‌گویید: این‌ها جزء مؤونه حساب می‌شود، می‌گوییم: دلیل شما چیست؟ می‌گویید: سیره متشرعه، یعنی سیره متشرعه چنین است که بما هم متشرعه حرام هم انجام می‌دهند. استدلال به سیره متشرعه نمی‌شود، لااقل بگویید: سیره عرفیه هست، حال ما می‌گوییم: تسامحیه است، اما بگویید: سیره عرفیه چرا اسمش را سیره متشرعه گذاشتید، متشرعه یعنی تشرع باشد، یعنی مطابق شرع رفتار کند، فرض رفتار مطابق با شرع را می‌کنید بعد فرض رفتار عمل حرام را هم می‌کنید؟ بما هو متشرعه عمل حرام انجام می‌دهند؟ این نمی‌شود، بله مردم یک سری حرام‌ها را انجام می‌دهند و از باب این نیست که متشرعه هستند، متاسفانه در برخی موارد این‌قدر عام شده که می‌گوییم: سیره عرفیه شده در برخی مجالس حرام هم انجام می‌دهند نه بما هم متشرعه، بلکه به خاطر چیزی که در عرفشان جا افتاده است.

گاهی‌اوقات در عرف چیزی جا افتاده است که گاهی تسامح می‌کنند، وقتی دقت می‌کنید می‌بینید اسراف است، وقتی موارد این غذایی که دور می‌ریزید اسراف است و گناه دارد، این شما باید بگویید: متاسفانه در عرف گاهی اوقات یک حرکت‌هایی جا افتاده است و عرف هم انجام می‌دهند و همه به تبع عرف انجام می‌دهند و همه را در سفره می‌ریزند، اگر بپرسید این‌که می‌ریزید در سطل آشغال در آن غذا هست و لااقل می‌توان به حیوان داد و اسراف است، می‌گویند: این دیگر عرف شده و چون عرف شده باقی را تسامح می‌کنند و انجام می‌دهند، یا موارد را کم می‌بینند و چون کم می‌بینند انجام می‌دهند، این از مصادق اسراف است اما آیا به اعتبار متشرعه بودن نگاه می‌کنند؟ این سیره متشرعه بما هو متشرعه نیست، این یک نوع سیره عرفیه تسامحیه است و الا سیره متشرعه از فعل حرام بعید است، معنا ندارد که شما بگویید: متشرعه بما هو متشرعه این فعل حرام را انجام می‌دهند. این سیره عرفیه تسامحیه است و به سیره عرفیه تسامحیه هم نمی‌توانیم تمسک کنیم چون حجت نیست.

تازه اتصال به عصر معصوم علیه السلام هم حرف جدایی است. در عرف جامعه الان چنین شد که این اسراف‌ها را انجام می‌دهند، غذا را استفاده می‌کند و باقی را در سفره می‌ریزند و جمع می‌کنند. در روایت هست که هسته خرما را دور نندازید الان می‌گویند: چه مقدار خاصیت در هسته خرما است که این اسراف است، آیا این کار را انجام می‌دهند و در روایات آمده بما هم سیره متشرعه است؟ خیر حضرت دارند نهی می‌کنند، یعنی اگر این‌کار را انجام داد از باب متشرعه بودن که نیست یک چیز‌هایی را دور می‌ریزد که این‌ها جزء موارد حرام و اسراف است. اگر مقدارش قابل توجه باشد مصداق برای حکم حرمت پیدا می‌کند، حال یک وقت مصداق جزئی است و اگر جمع شود مصداق حرام می‌شود، مقدار قابل توجه موضوع اسراف را محقق می‌کند، شاید بگویید: یک چیز در سفره بود را انداخت دیگر مصداق اسراف نیست، به یک مصداق جزئی وقتی مصداق مبتنی به نبود کانه موضوع صدق نمی‌کند، اما اگر موضوع صدق کرد مصداق حرام می‌شود.

پس ظاهراً دلیل سیره متشرعه را نمی‌توانیم بپذیریم.

امر سوم: حرمت اسراف

حرمت اسراف را ما گفتیم به قول مطلق است و ادله‌ای هم در این مسئله هست. حال نظریه اول را می‌خوانیم:

نظریه اول: حرمت اسراف مطلقاً (مشهور)

قال ابن ادریس الحلّي: ... الإسراف فعله محرّم بغير خلاف.[2]

ابن ادریس حلی می‌فرمایند: اسراف فعلش حرام است بدون خلاف.

قال المحقق النراقي: و هو [أي تحريم الإسراف] مما لا كلام فيه و يدل عليه الإجماع القطعي، بل الضرورة الدينية و الآيات الكثيرة و الأخبار المتعددة.[3]

محقق نراقی می‌فرمایند: ضرورت دینیه است، آیات کثیره و اخبار متعدده در حرمت اسراف است.

ادله نظریه اول

دلیل اول: ضرورت دینیه

قال المحقق النراقي: البحث الأول: في تحريمه . و هو مما لا كلام فيه، و يدل عليه الإجماع القطعي، بل الضرورة الدينية ... .[4]

این دلیل را محقق نراقی بیان کردند دلیل اول ضرورت دینیه است در تحریم اسراف و اجماع قطعی است.

دلیل دوم : اجماع

قال ابن ادریس الحلّي : ... الإسراف فعله محرّم بغير خلاف.[5]

قال المحقق النراقي : «و الظاهر أنّ الإجماع على حرمته بعد الآيات المذكورة كفانا مؤنة الاشتغال ببيان ذلك».[6]

اجماعی که ابن ادریس در این عبارت نقل کردند و محقق نراقی هم ذکر کردند و فرمودند: ظاهر اجماع بر حرمتش است بعد از آیات مذکوره، یعنی اجماعی است و اصلاً نیاز نیست بحث از حرمت کنیم. این اجماع قطعی است.

دلیل سوم: آیات

قد ذکر المحقق النراقي عدة من الآیات و استدلّ بها علی حرمة الإسراف مثل قوله تعالی: ﴿كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[7] و ﴿آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصٰادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾[8] .[9]

آیاتی داریم که بر حرمت اسراف دلالت می‌کند.

دلیل چهارم: روایات

إن المحقق النراقي استدل بروایات کثیرة[10] نذکر بعضها:

روایاتی است که محقق نراقی به آن استدلال کرده است:

روایت اول

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ يُحِبُّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ السَّرَفَ أَمْرٌ يُبْغِضُهُ اللَّهُ حَتَّى طَرْحَكَ النَّوَاةَ فَإِنَّهَا تَصْلُحُ لِلشَّيْ‌ءِ وَ حَتَّى صَبَّكَ فَضْلَ شَرَابِكَ.[11] [12]

روایت علی بن ابراهیم از صالح بن سندی از جعفر بن بشیر از داود رقی از ابی عبدالله علیه السلام قال: قصد امری است که خداوند متعال دوست دارد و سرف امری است که خداوند بغض دارد به آن، حتی این هسته خرما که دور میاندازد یبغضه الله است، حضرت علیه السلام مصداق مشخص می‌کنند، حتی هسته خرما که دور میاندازد یبغضه الله، این صلاحیت دارد برای یک چیزی، یعنی همین هسته خرما چقد خاصیت خداوند متعال در آن قرار داده است اما مردم همه دور میاندازند، حضرت علیه السلام نهی می‌فرمایند و مصداق بیان می‌کنند، حتی خرما نمی‌فرمایند: اگر زیاد شد، خیر به یک مصداق حتی یک دانه خرما که دور میاندازد مصداقش می‌شود، وقتی هسته خرما دور میاندازد این هم مصداق اسراف است.

چیزی که در روایت است امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: سرف امری است که یبغضه الله حتی هسته‌ای که شخص دور میاندازد، این به درد جایی می‌خورد، یعنی ما باید سیره عرفیه‌ای که هست و عادت شده و متصل به زمان معصوم هم باشد فائده ندارد چون سیره متشرعه نیست، بما هم متشرعه که این‌کار‌ها را نمی‌کنند بلکه عادت شده، به حسب عادت است، به حسب عادت است که چنین عملی انجام می‌دهند، وقتی به حسب عادت باشد سیره متشرعه نیست وصل به زمان معصوم هم بوده باشد اسرافی است که مردم در عهد مختلف داشتند، حضرت این را هم نهی می‌کنند و می‌فرمایند: این هم امری است که یبغضه الله. مثل دروغ که این‌قدر فراوان شده که شخص روزش را بدون دروغ نمی‌تواند به پایان برساند. بنده‌خدایی تعبیر می‌کرد که اگر ده روز دروغ نگوید ابواب ملکوت برای او باز می‌شود، یعنی این مقدار انسان عادت کرده است و خودش هم متوجه نیست. در مسئله اسراف هم چنین است.

علی ای حال ما موارد را که وقتی به عنوان سیره عرف بیان کنیم و بگوییم این‌ها سیره متشرعه نیست، حرمت، حرمت علی الاطلاق است.

در ادامه روایت می‌فرمایند: اضافه آب را دور می‌ریزد، این هم حضرت جزء موارد اسرافی شمردند که یبغضه الله.

روایت دوم

عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَا مِنْ نَفَقَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ نَفَقَةِ قَصْدٍ وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي حَجٍّ وَ عُمْرَة.[13] [14]

از ابن محبوب از ابن رئاب از ابن أبی یعفور از أبی عبد الله علیه السلام قال قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلم: خدا اسراف دوست ندارد مگر در حج و عمره، که این بحث حج و عمره مواردی که استثناء شده بعد بحث می‌کنیم. یک سری موارد را شارع استثناء کرده و منظور از این استثناء چیست؟ که بعد بیان می‌کنیم.

دلیل پنجم: ظهور برخی نصوص در این‌که اسراف از کبائر است

قال الشیخ الحرّ العاملي: ... و الإسراف حرام بل كبيرة لقوله تعالى: ﴿وَ أَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحٰابُ النّٰارِ﴾[15] .[16]

يمكن أن يستدل عليه بالمرويّ عن الإمام الرضا:

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّيْسَابُورِيُّ الْعَطَّارُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ بِنَيْسَابُورَ فِي شَعْبَانَ سَنَةَ اثْنَتَيْنِ وَ خَمْسِينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ النَّيْسَابُورِيُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ: سَأَلَ الْمَأْمُونُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا أَنْ يَكْتُبَ لَهُ مَحْضَ الْإِسْلَامِ عَلَى سَبِيلِ الْإِيجَازِ وَ الِاخْتِصَارِ فَكَتَبَ لَه‌: ... وَ اجْتِنَابُ الْكَبَائِرِ وَ هِيَ‌ قَتْلُ النَّفْسِ ... وَ الْإِسْرَافُ وَ التَّبْذِيرُ ... .[17] [18]

شیخ حر عاملی می‌فرمایند: اسراف حرام است بلکه از کبائر حساب می‌شود به خاطر قول خداوند متعال: «و أن المسرفین هم أصحاب النار».

ببینید در این روایتی که از امام رضا علیه السلام در عیون و الاخبار و وسائل الشیعه نقل شده از فضل ابن شاذان قال: محض اسلام را بر سبیل ایجاز حضرت علیه السلام بیآیند و بشمارند، حضرت در ضمن محض اسلام فرمودند: و اجتبات از کبائر و یکی قتل نفس است و موارد را شمردند تا این‌که رسیدند به اسراف و تبذیر. این‌ها جزء کبائر است، اجتناب کبائر یکی اسراف و یکی تبذیر است. از این‌ها بر می‌آید که این اسرافی که دارد صورت می‌گیرد از کبائر هم است.

این نظریه اول بود که تمام شد.

نظریه دوم: حرمت اسراف اگر به غرض عقلائی نباشد

قاله المحقق السید محمد سعید الحکیم و قد تقدّم الکلام حوله.

این کلام از محمد سعید حکیم بود که مفصل در مورد این نظر صحبت کردیم، که حرمت اسراف را مقید می‌دانند می‌گویند: اگر غرض عقلائی بود این اسراف حرام نیست، گاهی‌اوقات بر اساس غرض عقلائی.

ملاحظه‌ای بر نظریه دوم

إنّ الإسراف حرام مطلقاً، کما هو مقتضی الأدلّة التي نذکرها و لکن قد یکون هناک عنوان ثانوي و هو الحرج، فإنّ المکلّف قد یبتلي بمقدار من الإسراف لحفظ وجاهته مثلاً في مجلس العرس، بحیث لو لم یصرف ماله یصیر هواناً علی عائلته و یقع هو بنفسه أو عائلته في تشاجر حرجي علیه.

ما گفتیم اگر به حد حرج برسد جلوی حرمت را می‌گیرد، اما صرف غرض عقلائی نمی‌تواند جلوی حرج را بگیرد و نمی‌تواند موضوع را تقیید بزند، به حد حرج برسد بله، شخص می‌گوید: من این‌کار را می‌خواهم بکنم حرجی است، یک وقت است که شخص می‌گوید: من نمی‌توانم بر من حرج است که این کار را انجام دهم، اگر حرج بوده باشد بله، حرج می‌تواند جلوی حکم حرمت را بگیرد، اما اگر حرج نبوده باشد و توانش را دارد می‌گوید: این را نگاه دارد کاری کن به دست مورد مصرف برساند، اگر بتواند برساند و حرج نبوده باشد صرف غرض عقلائی چنین نیست که شخص را از حرمت نجات بدهد، غرض عقلائی جزء عناوین ثانویه نیست اما مثل آقای سید محمد سعید حکیم این را بیان کردند.

نظر دوم از آقای سید محمد سعید حکیم این بود که ما به این نظر ایراد گرفتیم و گفتیم: در تعریف مقید به غرض عقلائی نیست پس مصداق اسراف هست، در حرمت تفصیل دادید می‌گوییم: اصلاً چنین چیزی ممکن نیست، از ادله و رویات برمی‌آید که حرمت مطلق است، نمی‌توانید بگویید اسرافی است که حرام نیست. بعد نهایتش این است که اسراف حرمت دارد الا به این‌که ما بگوییم: حرمتش به حرج برداشته می‌شود، به عنوان ثانوی برداشته می‌شود.

امر رابع: حکم بعض موارد خاصه در اسراف

امر چهارم: حکم بعضی از موارد خاصه

مواردی خاصه‌ای هست که در مورد اسراف مطرح شده است:

مورد اول: شدت حرمت در بعض موارد

در برخی موارد برای ما شدت و حرمت بیان کردند.

قال الشیخ الطوسي: و من كان عليه دين، وجب عليه السّعي في قضائه، و ترك الإسراف في النفقة. و ينبغي أن يتقنّع بالقصد. و لا يجب عليه أن يضيّق على نفسه، بل يكون بين ذلك قواماً.[19]

شیخ طوسی می‌فرمایند: یک شخصی دینی دارد، باید در جبران آن بکوشد و از اسراف در نفقه پرهیز کند و و به نیت خود راضی باشد و آن را برای خود سخت نگیرد، بلکه در این بین آرام باشد.

و قال الشهید الأول: و يجب على المديون الاقتصاد في النفقة و يحرم الإسراف.[20]

شهید اول این‌که مورد را می‌فرمایند فقط مربوط به شخص مدیون فقط نیست، برای همه است، اما دارند در این‌جا می‌آوردند به عنوان تأکید، یعنی شخصی که مدیون است تو بخواهی اسراف کنی دیگر خیلی حرام است. شخصی که مدیون است بخواهد اسراف کند پولی که باید به عنوان دین می‌داد، در این مورد ذکر کردند می‌خواهند بفرمایند: این حرمت اسراف یک تأکیدی دارد، این عبارت‌هایی که از شیخ طوسی و دیگر بزرگواران هست.

و قال السید البجنوردي: و من جملة ما يستحبّ على المدين الاقتصاد في المعيشة و هو الحدّ الوسط بين الإسراف و التقتير، فالإسراف لا يجوز، لأنّه مضافا إلى أنّه في حدّ نفسه منهيّ عنه و مذموم في الآيات و الأخبار، صدوره عن المدين يوجب ضياع حقّ الدائن ... .[21]

سید بروجردی می‌فرمایند: از جمله آن‌چه مستحب است بر مدین اقتصاد در معیشت و حد وسط بین اسراف و تقتیر است، اسراف جائز نیست به خاطر این‌که مضاف بر این‌که فی حد نفسه در آیات و اخبار منهی عنه شده نسبت به شخص مدین که اسراف کرده این حرمت مؤکده است، یعنی دو جهت دارد، یک جهت ذاتی و یک جهتی که شخص مدیون است چرا اسراف می‌کند؟ این نکته در این مطلب است.

مورد دوم: کراهت اسراف در برخی موارد

و قد یوجد في کلام الأعلام الحکم بالکراهة في بعض موارد الإسراف مثل الإسراف في ماء الوضوء و في الأکل ما لم یصل حد الضرر ... .[22] [23] [24] [25] [26] [27] [28] [29] [30] [31]

قال السید عبدالأعلی السبزواري في تعلیقته علی العروة عند بحث کراهة الإسراف في ماء الوضوء: هذا إذا لم يكن للماء قيمة و إلّا فالظاهر أنّ الإسراف فيه حرام كما في غيره، لعموم ما دل على حرمة الإسراف و أنّه من الكبائر.[32]

مثل اسراف در آب وضو و در خوردن در جایی که به حد ضرر نرسد، یعنی در برخی موارد کانه اسراف را مطرح کردند گویا می‌خواهند بگویند: حرمت مطلقه این‌جا نمی‌آید.

در برخی موارد چنین آمده مثل اسراف در آب وضو، اسراف در أکل، چون این را باز آقای نراقی مطرح می‌کنند در نفی اسراف در اخبار، که لعل یا به خاطر علت است که به حد مورد توجه نرسیده است ولو این هم مکروه است اما به حد مورد توجه نرسیده است آن‌چه شخص دور می‌ریزد شاید اشاره به این است، شاید هم اشاره به همان مسئله است مثلاً در آب وضو شخص می‌گوید: وضوی من محقق شد اما می‌خواهم وضوی شاداب بگیرم و دوباره آب روی صورت می‌ریزد، این اسراف نیست این نفی اسراف نه این‌که اسراف هست در برخی موارد ولیکن حرام نیست، برخی موارد می‌خواهند نفی اسراف کنند و بگویند: این‌جا اسراف نیست نه از باب این‌که اسراف هست و بعد بگویند: حکمش کراهت است، یعنی در عبارت گفتند: اسراف هست ولیکن این مورد مکروه است، خیر اتفاقاً در برخی موارد صورتش را با آب یک بار دیگر می‌شوید، به مرحله اول موضوع محقق شد، به بار دوم که می‌شوید این را نمی‌گویند: این اسراف حرام است، بلکه این اصلاً مصداق حرام نیست، شخص برای بار دوم صورت را بشوید یک خاصیت برای خودش شخص دارد، مثلاً یک شادابی ایجاد می‌کند خصوصیتش این است که یک سرور و شادابی می‌آورد، لذا این را اسراف حساب نمی‌کنند، نه این‌که این جزء اسراف مکروه بوده باشد.

لذا در بحث کراهت اسراف در آب وضو سید عبد الاعلی سبزواری می‌فرمایند: وقتی برا آب قیمتی نبوده باشد و الا اگر قیمت داشته باشد اسراف حرام است، این را حمل کردند بر جایی که آب قیمتی نداشته باشد، حالا قیمت نداشته باشد یا به خاطر قلت است یا به خاطر این‌که آب زیاده بوده و ارزش نداشته باشد، بتواند با آن وضو بگیرد، اما اگر ارزش داشته باشداسراف در آن حرام است مثل غیرش، به خاطر آن‌چه دلالت می‌کند بر حرمت اسراف و این‌که از کبائر است.

می‌گوییم: تعبیر کراهت به عنوان حکم علی الظاهر تعبیر مورد قبولی نیست، یعنی این‌ها قائلند به مطلق حرمت، یا این است که کراهت از این‌جهت ذکر می‌شود که مورد قلیل است مصداق اسراف حساب نمی‌شود، یعنی وقتی می‌گوییم اسراف حرام است اگر کسی بگوید: نصف برنج را در سفره دیدم شخص اسراف حرام انجام داده پس فاسق شده، دیگر چنین نمی‌توان گفت این جزء مصادیق حرام نیست، یعنی به غیر مورد توجه به حدی که مصداق اسراف حساب نمی‌شود که یک مقداری را شخص اسراف کرد، این دیگر چیزی نبوده عرفاً یا به این موارد می‌خورد. یا به مواردی که اصلاً نباید اسم آن را کراهت گذاشت، حکم استثناء نشده بلکه مصداق اسراف نیست، مثل تعبیری که در وضو فرمودند و گفتند: در وضو اسراف نیست، در اکل اسراف نیست، اسراف در وضو را می‌خواهند بگویند: این اسراف نیست نفی موضوع می‌خواهند بگویند، به مقدار قلیل آب به صورت می‌زند و خاصیت دارد پس مصداق اسراف نیست. این هم یک نکته است که باید مورد نظر باشد.

مورد سوم: در برخی موارد اسراف عفو شده است

و هذا المورد علی أقسام ثلاثة: الأول: ما ورد فیه روایات دالة علی عدم الإسراف؛ الثاني: ما ادّعي عدم صدق الإسراف فیه للغرض العقلائي. الثالث: نفي حرمة الإسراف بعنوان ثانوي، مثل الحرج.

همان موردی است که بعضاً در روایات و بعضاً به غرض عقلائی و بعضاً به حرج می‌گوییم، این‌ها از موارد اسراف استثناء شده است، سید محمد سعید حکیم غرض عقلائی را بیان کردند ما حرج را گفتیم، یک سری موارد در روایات آمده است:

قسم اول:نفی اسراف در اخبار

قد ورد في بعض الأخبار عدم الإسراف في أمور: منها: الطيب؛ منها: الضوء؛ منها: الحج و العمرة؛ منها: المأكول و المشروب.

مثل طیب که فرمودند: در آن اسراف نیست، بینید گفتند: اسراف نیست کانه موضوع را نفی می‌کنند، یا مثلاً می‌گویند: در روشنایی اسراف نیست، برای چشم نیاز است گاهی انسان می‌خواهد اسراف نکند و چراغ‌هارا کم می‌کند و بعد مدتی چشم ضعیف می‌شود، در روشنایی اسراف نیست، به خاطر این‌که چشم از بین نرود برای محافظت از چشم است، برخی موارد را ما به اشتباه اسراف حساب می‌کنیم، می‌فرمایند: این‌جا اسراف نیست، لسان روایت هم این است در حج عمره هم چنین است، یعنی نفی اسراف می‌کند یعنی فکر نکنید این مورد اسراف است، به این معنا است نه این‌که اسراف هست اما مامی‌گوییم: حکمش حرمت نیست، معنا چنین نیست بلکه می‌خواهند بفرمایند: در این مورد اسراف نیست، بعد مأکول و مشروب را ذکر کردند، گاهی انسان می‌خواهد اسراف نکند در أکل و شرب کم می‌گذارد، می‌فرمایند: در أکل و شرب اسراف نیست و استفاده کند، نه این‌که مسلم بگویند: هر نوع أکل و شربی اسراف نیست، و الا آیه صریح در این است که ممکن است در أکل و شرب اسراف باشد، می‌خواهند بفرمایند: در برخی موارد اسراف نیست، یعنی به اندازه قوت بدن بخورد و اسراف نیست، این را باید به آیه شریفه تحدید کرد، چون آیه شریفه مسلم صریح در این است که مسلم در أکل و شرب می‌تواند اسراف پیش بیآید، پس این‌که می‌فرمایند: اسراف نیست أکل و شرب می‌خواهند بگویند که در حد مناسب خودش استفاده کند به عنوان اسراف به خودش سخت نگیرد، نگوید اسراف است و به خودش سخت بگیرد. خلاصه این‌ها را باید با هم تقیید زد.

ایراد محقق نراقی به قسم اول

قال المحقق النراقي: ثم اعلم أنّ حرمة الإسراف عامة في جميع المصارف.

و أما ما ورد في بعض الأخبار من أنه لا إسراف في الطيب أو الضوء، أو في الحج و العمرة، أو في المأكول و المشروب فليس المراد نفي حرمة الإسراف فيها، حتى أنه لو رشّ أحد فضاء بيته و سطوحه و باب داره بماء الورد، أو يطلى أبواب بيته و جدرانه بالمسك و العنبر و لو كان فقيرا، جاز ذلك و لم يكن مُسرفاً، و كذا إذا أسرج المشاعل في النهار أو نحوه، و كذا في البواقي‌ بل المراد: أنّ الإكثار في هذه الأمور مطلوب، و التجاوز عن الحد في الجملة فيها معفو، مع أنه ورد: أنّ عدم الإسراف في المأكل لأنه لا يضيع، بل يأكله الآكلون. و لو سلّم، فإنما يكون من باب الاستثناء، و اللّه سبحانه أعلم بحقائق أحكامه.[33]

محقق نراقی فرمودند: بدان حرمت اسراف عام در جمیع مصارف است، اما آن‌چه وارد شده در اخبار که در طیب و روشنایی و حج و عمره و أکل و شرب اسراف نیست، مراد نفی حرمت در این‌ها نیست حتی اگر شخص گلاب را به همه سطوح و مکان‌ها بریزد، یا به ابواب خانه یا دیوار‌ها مشک می‌زند و فقیر هم هست، فرمودند: این جائز است و اسراف نیست، چراغ‌ها را در روز روشن می‌گذارد و امثال این موارد، می‌خواهند بفرمایند: در این موارد نگویید اسراف است، بلکه مراد این است که یک مصلحتی در آن است، روشنایی در اتاق هم برای چشم خوب است هم برای روحیه هم خوب است، گاهی انسان باید یک هزینه کند که برای روحیه و نشاط خوب است، آب وضو دوباره آب می‌ریزد که برای نشاط خوب است.

بنابراین این‌ها جزء اسراف نیست یعنی موضوعاً جزء اسراف نیست نه این‌که اسراف هست که حرام نیست، خیر حتی تعبیری که ایشان می‌فرمایند: تجاوز از حد، لعل در برخی موارد از روایات بفهمیم که تجاوز از حد نیست، حد اعتدال این نیست که بگویید: یک بار آب می‌ریزد و دومی تجاوز از حد بود و اسراف بود اما ما می‌گوییم حرام نیست، خیر اصلاً تجاوز از حد نیست، حدش را شارع موسع کرده است، شارع در برخی موارد حد را موسع کرده است پس این مصادیق جزء مصادیق اسراف به حساب نمی‌آید، به خاطر یک مصلحتی باعث نشاط شخص می‌شود باعث می‌شود که روحیه شاداب شود و افسردگی نگیرد، این مصادیق، مصادیق اسراف نیست، شارع این را هم می‌خواهند مشخص کنند.

یعنی مصلحتی که ما الان داریم واقعاً یک سری مریضی‌های روحی را دفع می‌کند شادابی برای شخص ایجاد می‌کند آب دوم، این هم جزء مواردی است که در مورد مصرف شده است، یعنی کانه ریختن آب در وضو در مورد مصرف شده است، یا مثال چراغ را عرض کردیم، شخص چراغ را زیاد در اتاق روشن کند افراد متفاوت هستند یک وقت شخصی از جهت روحی آن قدر قوی است که چراغ کم اصلاً روی او تأثیر نمی‌گذارد، موارد متفاوت است اما یک وقت کسی یک مقدار چراغ کم شود دلش می‌گیرد و توان وجودیش کم می‌شود، چطور باید خرج کند که سالم باشد این خرج را باید کند که سالم باشد، افراد متفاوت است، یک وقت شخص قوی است که اصلاً اتاق تاریک باشد برایش فرقی ندارد، نیازی ندارد. اما یک وقت برخی از اشخاص در مسائل روحی و نفسی اینقدر قوی نیست تا یک مقدار چراغ خاموش می‌شود برخی از سن بالا‌ها هستند و می‌گویند: چراغ را روشن کن، حالت نفسانی است این سلامتش به خطر میافتد، نمی‌تواند اصلاً در مجلس بشیند یک حالت ضیقی به او دست می‌دهند و باید چراغ روشن باشد، یک سری افراد که سنشان بالا هست چنین است. لذا می‌فرمایند: اسرافی در مسئله روشنایی نیست برای برخی برای سلامت جسمشان لازم است بنابراین اصلاً مصداق اسراف نیست، چون اسراف یعنی تجاوز از حد، این تجاوز از حد نیست، در برخی حدود باید توسعه بدهیم به خاطر برخی از مصادیق. کانه شارع می‌فرماید: در برخی از موارد توسعه باید بدهیم. بعضی موارد تاریک می‌شد مردم به خاطر پول نفت و این چیزا را نداشتند، بعد این را خاموش می‌کردند بعد می‌گفتند: اسراف می‌شود، شارع می‌خواهد بفرماید در این موارد اسراف نیست، یا آب کم بود الان آب هست اما برای آن‌ها کم بود می‌گفت: زیاد آب برای وضو نریز اسراف می‌شود، شارع می‌خواهد بفرماید: این اسراف نیست، یعنی موارد از مواردی است که شبهه اسراف در آن بوده است، دسترسی به آب کم داشتند، دسترسی به چراغ و روشنایی کم داشتند، برای آن‌ها قیمتی بود، در طیب هم چنین است، در آن زمان قیمت داشت الان زیاد قیمت ندارد، در آن زمان آنقدر قیمت داشت که زیادتر از خوراک بود، حضرت فرمودند: اشکال ندارد برای پیامبر اسلام هم چنین بود، یعنی قیمت‌ها زیاد بود مثل زمان ما در دسترس نبود و باید هزینه می‌کرد، شارع در این موارد که جزء موارد مهم مصرف زندگی بوده تأکید می‌کند، آب یک مورد بوده، چراغ یک مورد بوده، حضرت می‌خواهند بفرمایند: در چنین مواردی اسراف نیست، یعنی حدش بالاتر از حدی است که شما در نظر می‌گیرید، کانه در جواب کسانی است که می‌فرمایند: این‌ها اسراف است، می‌خواهند بفرمایند: برخی موارد شما موسع برخورد کن و اصلاً اسراف نیست، و در سفر حج عمره، معمولاً سفر‌ها چنین سفری بود در حج عمره هم می‌خواهند بفرمایند: هزینه کن و ضیق نکن، انسان وقتی در سفر است گاهی دوری از بلد یا خود این‌که آب به آب می‌شود اقتضاء این است که یک مقدار بیشتر خرج کند، این اسراف نیست بلکه اقتضاء این سفر این است که بیشتر خرج کند، گاهی این اقتضائات را دارد. مثلا در سفر بیشتر خرج کند این اسراف نیست منظورشان این است نه این‌که بگوییم: اسراف است ولی حکم حرمت را برداشته، خیلی این‌جا اسراف نیست یعنی شارع توسعه داده است، دوست دارد شما هم توسعه بدهید، در مسافرت توسعه بدهد، در موارد مهم زندگی توسعه بدهد، این مواردی که ذکر کردند موارد مهم زندگی است که برای روحیه انسان و یک سری از جهات لازم هم هست. وقتی چنین شد تجاوز از حد نیست یعنی حد توسعه پیدا می‌کند، حدش را مثل حد جاهای دیگر نبین، در حج رفت توسعه پیدا می‌کند.

خلاصه ایراد محقق نراقی هم خواندیم ولیکن به نظر باید چنین مطرح کرد اما نظری که آقای محمد سعید حکیم گفتند قبول نداریم. الا این‌که غرض عقلائی به حد حرج برسد، به حد حرج برسد اسراف هست حرام هم بوده حرمتش هست، حرج به عنوان ثانوی جلوی آن را می‌گیرد.

به اول مسئله فروعات تطبیقیه رسیدیم که یک مسئله مهمی دارد و آن این است که اگر شخص بداند درآمدی که دارد زیادتر از حد مؤونه است، آیا خمسش را همین الان باید بدهد یا می‌تواند تأخیر بیاندازد، همانی که مثال می‌زدیم که ده میلیارد به دست آورده و خرجش یک میلیارد است خمس ده میلیارد را الان بدهد یا می‌تواند به تأخیر بیاندازد.

 


[9] عوائد الأيام في بيان قواعد الأحكام، النراقي، المولى احمد، ج1، ص615.و في کلامه الاستدلال بآیات أخر:«وَ لٰا تَأْكُلُوهٰا إِسْرٰافاً وَ بِدٰاراً» سورة النساء (4): آیة6؛ «وَ الَّذِينَ إِذٰا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كٰانَ بَيْنَ ذٰلِكَ قَوٰاماً» سورة الفرقان (25): آیة67؛ «وَ لٰا تُبَذِّرْ تَبْذِيراً إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كٰانُوا إِخْوٰانَ الشَّيٰاطِينِ» سورة الإسراء (17): آیة26، 27»؛ «وَ لٰا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ» سورة الشعراء (26): آیة151 و ...
[12] و في الخصال، الشيخ الصدوق، ج1، ص10.. «حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ الْبَجَلِيِّ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّي‌»
[29] التنقيح في شرح العروة الوثقى؛ الطهارة، ج4، ص: 337-338؛.
[30] منهاج الصالحين (للسيد محمد سعيد الحکیم.)، ج‌3، ص232، م174؛
logo