درس خارج فقه استاد محمدعلی بهبهانی
1401/12/06
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /فروعات فقیه مساله59؛ فرع هفتم؛ سوال 18ام
فروعات فقهی
ادامۀ فرع هفتم: بضایع محل
خلاصۀ جلسۀ گذشته
بحث ما در فرع هفتم -اجناس داخل مغازه- بود، دربارۀ اختلاف قیمت اجناس صحبت کردیم و عرض کردیم که ما اجناس را به قیمت روز باید محاسبه کنیم، امّا قیمت روز خردهفروشی و عمدهفروشی فرق دارد، که اینها را مفصل بحث کردیم که قیمت عمده ملاک است یا قیمت خرده، عرض کردیم اگر بر خلاف فتوای مثل آقای خوئی که میفرمودند قیمت عمده ، ما عرض کردیم که اگر میداند خرده فروشی میخواهد کند، خردهفروشی قیمت سوقیه است، اگر میخواهد عمده فروشی کند یا حتی شک داشته باشد، ملاک قیمت عمدهفروشی است که پایینتر است.
حال اگر قیمت سوقیۀ یکی از اینها در بازار مردد بود، مثلاً شخصی خردهفروشی را در بازار صد میداد و شخص دیگر صد و بیست میداد، باید همان صد را حساب کند همان کمتر را خمس بدهد، و نیاز نیست بیشتر را خمس بدهد کف قیمت بازار را بگیرد، چون قیمت سوقیه گاهی متفاوت است، و فراز و نشیب دارد آن چیزی که میتواند از بازار بخرد عاقل که وقتی میبیند جنسی صد تومان است نمیرود که صد و بیست تومانی را بخرد، همان صد را خریداری میکند، پس قیمت سوقیه را وقتی میخواهد خمسش را حساب کند به همان کمتر حساب کند.
یک مسئلۀ هفدهم داشتیم که شخصی چیزهایی را برای تجارت خرید و قبل از اینکه ثمن را بدهد و موعد دفع برسد، سال خمسی رسید در اینجا ما عرض کردیم اگر به این رأسالمال احتیاج داشته باشد که خمس ندارد، اگر هم احتیاج نداشته باشد باز هم آن کالایی که در مغازه آورده و ثمن آن را پرداخت نکرده ما عرض کردیم به نظر ما خمس ندارد، مثل وامی که گرفته است و با آن کار میکند، یک میلیارد وام گرفته و با آن کار میکند هنوز اقساط را که پرداخت نکرده تازه گرفته و با آن کار میکند، نمیشود که بگوید برو خمس این را بده، این وام است درست است که الان ملک شخص است هر وقت قسطها را داد مثلاً دویست میلیون را مالک شد میگوییم خمس دویست میلیون را بده، همانطور که در پول این حرف را میزنند در کالا هم ما این حرف را میزنیم، کالا را از شخصی گرفته و با این خرید و فروش میکنی (خیلیها الان به این صورت کار میکنند و خودشان جنس ندارند از کسی کالا میخرند مدتی خرید و فروش میکنند بعد پول را میدهند)، مادامی که پول این کالا را نداده کالا را گرفته تا درب مغازه بفروشد ما نمیگوییم خمس این کالا را بده، اگر احتیاج به رأسالمال داشته باشد که اصلاً خمس ندارد، اگر هم احتیاج نداشته باشد وقتی ما میگوییم خمس دارد که این کالا را بگیرد و پولش را بدهد نه اینکه از انبار و از شخص دیگری بگیرد آن هم به صورت نسیه به شخص بدهد، این هنوز ملک شخص نشده است، ملک شخص شده به عنوان اینکه خریده امّا هنوز بدهی را پرداخت نکرده، اینجا که نمیگویند این کالاها فائده است پس خمس ندارد.
مسئلۀ هجدهم
مغازهدارى مقدارى جنس به صورت نسيه خريدارى كرده و هنوز پول آن را نپرداخته و سال خمسى او فرا رسيده است، حساب خمس او چگونه است؟
جواب آقای بهجت
پس از خريد، جزءِ سرمايه او است، كه در حدّ شأن او خمس ندارد. [1]
جواب آقای شبیری
اگر در معامله سود کرده باشد معادل آن از جنسی که خریده متعلق خمس است که اگر تا یکسال در موونه مصرف نشود باید تخمیس شود. [2]
تحقیق در جواب
در حالی که ما جنس را متعلق خمس نمیگرفتیم، لذا میگوییم: در بضایعی که احتیاج به آن دارد برای معاشش به حسب شأن خمس ندارد، و بضایعی که به آن احتیاج ندارد امّا هنوز ثمن آن را پرداخت نکرده است بله به ارتفاع قیمت و ربح آن خمس تعلق میگیرد. شخصی اگر جنس را گرفت از رفیق هم گرفت، صد میلیون آن را هنوز پرداخت نکرده است، امّا جنس صد و پنجاه میلیون شد، این شخص صد میلیون بدهکار است امّا جنسش ارتفاع قیمت پیدا کرد، این ارتفاع قیمت خمس دارد، تازه اگر با این جنسی که گرفته سودی برده باز به آن سود خمس تعلق میگیرد، چون معمولاً در بازار به این شکل است شخص اگر معتبر باشد به او جنس میدهند این جنس حسب ظاهر خریده و مال خودش است، امّا در عرف که نگاه میکنیم میبینیم از شخص دیگر گرفته و از باب اینکه کأنّه جزء سرمایش حساب شود یا نشود گرفته است، از این باب میگویند مال خودش نیست خریده امّا چون پولش را نداده در عرف بازار میگویند مال خودش نیست، و فائده حسابش نمیکنند (مثل وام است وام قرض است و قرض مال خودش است امّا وقتی در عرف نگاه میکنند دیگر جزء سرمایه حساب نمیکنند میگویند این چیزی است که گرفته و با آن خرید و فروش میکند) پس این جزء رأسالمال شخص نیست تا بهآن خمس تعلق بگیرد، به حسب ظاهر رأسالمال هست امّا فائده نیست، جزء دارایی حساب نمیشود، چون پول آن را هنوز نداده است، خیلی موارد به این صورت است، چیزی ندارد امّا با اعتبار خرید و فروش میکند این شخصی که هیچی پول ندارد امّا اعتبار دارد، از بقیه جنس میگیرد و میفروشد هم سود میکند سود را بر میدارد اگر ارتفاع قیمتی هم داشت ارتفاع قیمت مال خودش است، امّا مادامی که بدهی را نداده است این سرمایهای که در مغازۀ او است جزء داراییهای او حساب نمیشود، چون به ازاء آن بدهکار است. ازش بپرسن چقدر دارایی داری میگوید نگاه نکنید در مغازۀ من جنس زیاده همۀ اینها قرضی است و مال دیگران است، این مسئلهای است که عرض کردیم. این از این فرع که خیلی مهم بود و تمام شد، چون ببینید مثل آقای زنجانی این تعبیر را داشتند که خدمت شما عرض کردیم. برویم سراغ فرع هشتم:
فرع هشتم: تصلیحات مغازه و متجر و محل تجاری
تعمیراتی در مغازه یا محل تجاری انجام میدهند آیا حکم این تعمیرات چیست؟
مسئلۀ نوزدهم
زمین این مغازه را سرامیک کردند و دیوارها را هم کاشیکاری کردند، یا چیزهایی که در فروشگاه به درد میخورد و احتیاج دارند خریدند؛ مثل کمد و تلفن و غیر اینها، از آن چیزهایی که در أثناء سال به آن احتیاج دارد، آیا اینها رأسالمال حساب میشود یا خیر؟ (خیلی مسئلۀ رأسالمال مهم است روی آن دقیق کار نشده و اینکه ما مفصل صحبت میکنیم چون بسیار مورد ابتلاء است و اقسام آن هم جدا نشده، این یکی از مواردی است که در کتابالخمس جایش خالیست معمولاً هم این مسائل مورد ابتلاست، یک مسئله در مورد رأسالمال صحبت کردند درحالی که خیلی فروعات دارد).
جواب سید گلپایگانی
گاو صندوق( اگر خزائن میفرمود یعنی کمد امّا خزنه به معنای گاو صندوق است) و تلفن و نظائر اينها كه اعيان آنها باقى (بعد از استعمال از بین نمیرود مثل تلفن که هر چقدر استفاده شود باز باقی است) است جزء سرمايه محسوب میشود و بايد خمس آنها را داد (که این را قبول نداریم در عبارت آقای خوئی هم بود که بعد بیان میکنیم)، امّا تعمير مغازه اگر طورى باشد كه در ازاء آن چيزى نماند و از بين رفته (مثلاً دیوار را سیمان کرده فرق دارد یک وقت سرامیک است سرامیک کرده گچکاری کرده انگار چیزی به مغازه اضافه شده تزئیناتی اضافه شده که انگار به خود مغازه چیزی اضافه شده،امّا اگر چیزی کنده شده باشد و با چسب به جایش برگردانده شود به این چیزی اضافه نشده است، سنگها کنده شده و دوباره چسب زده شود، لای دیوارها سیمان کشیده شد اینها چیزی به مغازه اضافه نمیکند، ایشان میفرماید اگر باقی نبوده باشد اینها از مؤونۀ تحصیل ربح است، یعنی شخص خرج مغازه کرده و مؤونۀ تحصیل ربح است مغازه از بین میرفته شخص خرج میکرده تا مغازه سر پا بماند، این مورد مؤونۀ تحصیل ربح است و خمس ندارد.) حساب شود از مخارج كسب، محسوب است و خمس ندارد. لكن اگر موجب افزايش قيمت مغازه يا زيادى مال الاجارۀ آن گردد كه نفع آن عائد خرج كننده شود خمس مقدارى را كه به قيمت مغازه از جهت تعميرات و غيرها افزوده شده - نه از جهت قيمت سوقيّه - بايد بدهد (ارتفاع قیمت سوقیۀ خود این متجر دیگر خمس ندارد).نسبت به فرمایش ایشان بود.[3]
تحقیق در جواب
ما میگوییم مسئله چهار صورت دارد:
صورت اول
آنچه که کأنّه اضافه به متجر شده ملحق به محل است حکمش هم حکم اقتناء است یعنی اگر قیمت این مغازه در اثر تعمیر بالا رفت، ارتفاع قیمت اعتباری نیست، این برای این است که چیزی به مغازه اضافه شد، حال که اضافه شده این حکم مغازه را دارد چطور مغازه را سال اول باید خمس میداد خمس این را هم باید بدهد، چطور آنچه که اقتنائاً بود باید خمس آن را میداد امّا ارتفاع قیمت آن در سالهای بعد خمس نداشت، این هم ارتفاع قیمت آن خمس ندارد (بعد یک نکته خدمت شما عرض میکنم).
صورت دوم
آنچه از آلات کسب است که بعد از استعمالش باقی است مثل گاو صندوق و تلفن از آن چیزهایی است که در اثناء سال بهآن احتیاج دارد اینها حکم آلات کسب را دارد، حکم آلات کسب این بود که اگر به آن احتیاج نداشته باشد خمس آن را یک بار میدهد و دیگر ارتفاع قیمت آن در سالهای بعد خمس ندارد این هم حکم اقتناء است، اگر به آن نیاز داشت چون نیاز دارد همان اول کار هم خمس ندارد.
صورت سوم
آنچه از آلات کسب است و از چیزهایی است که وسط سال بهآن احتیاج دارد و بعد از استعمالش باقی نیست مثل سفرههای یک بار مصرف، دستمال کاغذی، چیزهایی که در مغازه استفاده شده و یکبار مصرف است اینها حکم مؤونۀ تحصیل ربح را دارد. یعنی خرجی است که کرده و برای تحصیل ربح است اینها همه خرجهایی است که هدر رفته اینها خمس ندارد و حکم مؤونۀ تحصیل ربح است و از سودی که به دست آورده اینها را کسر میکند میگوید اینها را در مغازه آورده تا برای مشتری سفرۀ یک بار مصرف بگذارد چیزهایی که باقی نمیماند، اینها نیاز نیست خمس بدهد از فائده هم کسر میشود.
صورت چهارم
جزء مغازه نیست که قیمت مغازه بالا رود یا سرقفلی بیشتر شده و خمس از این جهت بهآن تعلق بگیرد، از آلات کسب هم نیست که بگوید اگر بهآن احتیاج نداشته باشد خمسش را پرداخت میکند، جزء مؤونۀ تحصیل ربح هم نیست، چیزی است در مغازه که مثل تابلو روی دیوار میگذارند، یا وسائل بزرگی که محتوی مواد ضد عفونی است، برخی برای اینکه فروشگاهشان مدرنتر باشد از این کارها میکنند، یا آکواریوم برای ماهیهای زینتی، اینها را به قصد ادّخار نخریده است بلکه برای این گذاشته که استعمال برای زینت باشد همراه اینکه از ارتفاع قیمت آن هم استفاده کند این ملحق به رأسالمال میشود. جزء مغازه نبوده و حکم مغازه را ندارد جزء آلات کسب نیست و حکمش را هم ندارد جزء مؤونۀ تحصیل ربح هم نیست، نیتش این بوده که این را بخرد جزء مالالتجاره نیست که بخواهد آن را بفروشد امّا روی ارتفاع قیمت آن هم حساب کرده، خرجی برای زینت مغازه کرده برای جلب مشتری خرج کرده بعد هم این ارتفاع قیمت پیدا میکند، به نیت ادّخار نخریده که بگیرد و کنار بگذارد این ملحق به رأسالمال است، چون روی ارتفاع قیمت آن هم حساب کرده است. برای آینده هم کنار نگذاشته است این هر مقدار که قیمت آن اضافه شود میگوید هم زینت است برای جلب مشتری است هم ارتفاع قیمت پیدا کرده است، این موارد ملحق به رأسالمال میشود (این را قبلاً هم توضیح دادیم که الان مفصل بیان کردیم).
یک قیوداتی ما داریم که بعد خدمت شما عرض میکنیم در فرضهای بعدی در مسئله بیست است، در آلات کسب مفصل صحبت میشود، ببینید یک مقدار خلط شده در این بحث، چون بحث باز نشده بود و از رأسالمال سریع گذشتند و بحث سرقفلی هم زیاد در کلمات اعلام نبوده خیلی در این بحث خلط شده، چند مورد خلط شده یکی خود سرمایه است معمولاً در زبان مردم تسامحاً به مغازه یا به آلات کسب سرمایه میگویند در حالی که حکم اینها فرق میکند، حکم سرمایه با حکم آلات کسب و مغازه فرق میکند. آنچه هم که در مغازه خرج میکند اگر باقی نماند آن هم فرق میکند، آنکه باقی نمیماند مؤونۀ تحصیل ربح است، حتی در سرقفلی عرض کردیم آن موردی که برای چهار پنج سال است و برای این قرار داده که مغازه را از دست ندهد، این هم حکم سرقفلیهای قبلی را ندارد که بیست ساله است، این سرقفلی هم مثل مؤونۀ کسب است، عرض کردیم سرقفلی که برای چهار پنج سال است برای اینکه این شخص جا به جا نشود، حق سرقفلی پیدا میکند امّا این پنج سال حق سرقفلی را که نمیخواهد بفروشد، وقتی خمس این شخص را حساب میکنید نگویید حق سرقفلی را حساب کن، این شخص حق سرقفلی دارد امّا نمیخواهد که خرید و فروش کند یا به کسی بدهد بلکه این حق مثل اجارۀ مغازه است هنوز این مورد را باید از سود کسر بکند، این جزء دارایی نیست که بخواهد خمسش را بدهد، که بگویند این حق صد میلیون ارزش دارد پس بیست میلیون باید خمس بدهد، خیر به این صورت نیست این حق سر قفلی است که در طول این پنج سال برای مغازه مصرف میکند این مثل اجارهای است که میدهد تازه سود از جای دیگر به دست آورد، این پولی که بابت سرقفلی داده که این حق سرقفلی را گرفته و لو حق سرقفلی صد میلیون باشد میگوییم چقدر برای این سرقفلی دادی، میگوید بیست میلیون دادم، تازه خمس صد میلیون را نباید حساب کند این بیست میلیونی هم که بابت سرقفلی داده این هم مؤونۀ کسب او حساب میشود، این ها را خرج کرده و مثل اجارۀ مغازه است، هر مقدار سود به دست آورده این مورد را هم کسر کند. آن سرقفلی های بلند مدت از سرمایه جداست، سرقفلی جدا، آلات کسب جداست، خود مغازه جداست، اینها هر کدام حکمی برای خودش دارد، یک مقدار در کلمات اعلام اشتباه شده قبلاً در مطلب دوم در بحث اصلی خواندیم امّا الان فقط اجمالاً عرض کردیم که در کلمات آقای خوئی هم اشاره کردیم. به همین صورت این موارد را میگویند: حکم سرمایه دارد در عبارت آقای گلپایگانی هم دیدید که فرمودند حکم سرمایه را دارد فرمودند: «الخَزنة و الهاتف و ما شاكلهما ممّا تبقى عينها بعد استعمالها تعدّ من رأس المال و يجب تخميسها » این رأسالمال نیست رأسالمال مالالتجاره است، این مالالتجارۀ شخص این نیست اینها کأنّه جزء آلات کسب است، وقتی رأسالمال شد فرقش در چیست؟ یا آلات کسب شد فرقش در چیست؟ رأسالمال با آلات کسب چه فرقی دارد با مغازه چه فرقی دارد؟ این رأسالمال که شد در استمرار کار بقائا همینطور که قیمت رفت بالا مال التجارۀ شخص است میگویند سود کرده است ارتفاع قیمت آن خمس دارد، امّا مغازه را و آلات کسب را مثلاً تراکتور خریده است وقتی قیمت آن بالا رفت خمس نیاز نیست بدهد، گاو صندوق خریده نیاز نیست خمسش را بدهد، اینها که مالالتجاره نیست بلکه گاو صندوق خریده که دزد مال را نبرد، این مالالتجاره نیست این آلات کسب شخص است، اگر مالالتجاره باشد اینکه آقای گلپایگانی فرمودند: این از رأسالمال حساب میشود، آقای گلپایگانی میگویند: این رأسالمال باشد یعنی مالالتجاره باشد هر سال وقتی قیمت آن زیاد شد، این گاو صندوق را چهمقدار خریده؟ مثلاً سیصد هزار تومان الان تبدیل به یک میلیون شده هفتصد تومان باید خمسش را بدهد، امّا این کار را نمیکنیم، خود آقای خوئی هم قبول دارند و لو ایشان اشتباهاً در چند مورد گفتند از رأسالمال محسوب میشود، این اشتباه است.
برای اینکه این اشتباه حل شود چون در ذهن اشتباه آمده میگوییم اولاً این تعبیر «یعد من رأسالمال» در قسمتهای قبلی خواندیم چندین استفتاء آقای خوئی دارند که فرمودند: این از رأسالمال نیست، یعنی فرمودند: حکم اقتناء دارد نیاز به دقت دارد که بعداً مجدد عرض میکنیم. اینها در کلمات خیلی از فقهاء اشتباه شده، در استفتائات آقای خوئی و سیستانی و گلپایگانی است که فرمودند: از رأسالمال است، در فتاوای خود آقای خوئی هست که ارتفاع قیمت اینها خمس ندارد، ما بین حدوثاً و بقائاً فرق میگذاریم این را هم میگوییم برای اینکه حکمش اشتباه نشود ، عرف گاهی میگوید اینها سرمایۀ شخص است این کلمه را تسامحاً بکار بردند، این آقایان هم به همین صورت غافل از اینکه حکم اشتباه میشود. لذا ما میگوییم حدوثاً یعنی ابتداءاً حکم رأسالمال را دارد، منظور این است که خمس را باید بدهد نمیگوییم رأسالمال است حدوثاً، خیر ببینید دو چیز است، بنده مثالی را بزنم یک وقت شخصی در باب مسافرت میگوید شمایی که در شهر قم ساکن شدی برای دو سال اینجا حکم وطن را دارد، برخی از مراجع به این صورت میگویند مثل آقای خوئی و بعضالأساطین ،امّا آقای بهجت قبول نداشتند. یعنی اینجا وطن شخص است خیر اینجا حکم وطن را دارد نگفتند وطن است بلکه حکم وطن را دارد، موضوع وطن برای شخص نیست امّا حکمش را دارد، این خلط خیلی مهم است و نباید اشتباه شود. آقای خوئی هم این را قائل هستند نمیگویند وطن است بلکه حکم وطن را دارد، در این محل بحث ما هم آقای خوئی فرمودند: «محسوبة من رأس المال» این غلط است بلکه حکم رأسالمال را دارد آن هم نه مطلقاً بلکه فقط در حدوث یعنی در ابتداءِ امر، ابتداءِ امر مثل سرمایه باید خمس را بدهد، این هم مثل سرمایه است امّا مالالتجاره نیست، خمسش را بده و حدوثاً حکم سرمایه را دارد امّا بقائاً، این بقائاً مهم است، بقائاً چطوری ارتفاع قیمت آن خمس ندارد، مثل مسئلۀ پنجاه و سوم مطلب اول، عرض کردیم چیزی که اقتنائاً خریده و برای ذخیره است که بماند تا آخر عمر، نمیخواهد با این تجارت کند بلکه میخواهد داشته باشد و لازم دارد مثلاً در مغازه لازم دارد، مثلاً زمین خریده و کنار گذاشته، این دیگر ارتفاع قیمت آن خمس ندارد این فرق مطلب است. اشتباهی که در فتوای آقای گلپایگانی و آقای خوئی دیدیم این بود.
نکته:
حال یک نکتۀ جدید: در مطلب اول (خیلی دقت کنید و کسی هم ذکر نکرده و در استفتائات هم ذکر نشده) اگر شخص این را اقتناء حساب کرد آلات کسب حکم اقتناء را دارد این زمینی که خریده حکم اقتناء دارد، ما در آلات کسب هم میگوییم بقائاً حکم اقتناء را دارد، آقای خوئی هم فرموده بقائاً حکم اقتناء را دارد، یک فرقی با زمینی که خریده و کنار گذاشته دارد، فرقش در کجا ظاهر میشود؟ این در کلمات فقهاء نیست امّا اگر از فقهاء بپرسید این حرف را میگویند، امّا در کلماتشان نیست خیلی هم دقت میخواهد، چون جزء مواردی است که هیچ کجا ذکر نشده و اشتباه در فتواء هم هست، گفتند اگر بفروشد اقتنائی را آن موقع که فروخت ارتفاع قیمتش دیگر خمس پیدا میکند تا سر سال، شخص این زمین را یک تومان خریده است خمس داده و کنار گذاشته، اگر نداده بود الان که دو میلیارد شده باید خمس دو میلیارد را بدهد، امّا یک تومان خریده خمس را داده قیمت دو میلیارد شده اگر فروخت باید بگویید این ارتفاع قیمت را تا سر سال اگر در مؤونه مصرف نکرد خمس دارد، این افرادی که این زمین میماند اگر نفروشند و به ارث برسد هیچ خمسی ندارد، امّا اگر قبلش بفروشد و پولش را بخواهد به اولاد بدهد اگر قبل از سال در مؤونه مصرف کرد و به اولاد داد و خرجهایی که لازم دارند که درست است، امّا اگر به این صورت نبود به این خمس تعلق میگیرد. امّا در آلات کسب با اینکه میگوییم حکم اقتناء را دارد یک فرق مهم دارد، اگر در طول این سالها این گاو صندوق را گرفته و از آن استفاده میکند عرض کردیم ارتفاع قیمتش خمس ندارد، الان بیست سال این را کنار گذاشته و در این بیست سال هر مقدار قیمت بالا رفت خمس ندارد، و سپس فروخت الان ارتفاع قیمت خمس دارد؟ حکم سرمایه را دارد حدوثاً و خمس را اولِ کار داده است سال به سال قیمت که افزایش پیدا میکرد خمس نداشت چون عرض کردیم بقائاً حکم رأسالمال را ندارد لذا عرض کردیم عبارت آقای گلپایگانی اشتباه است، آقای خوئی هم در برخی موارد اشتباه نوشته شده، آن مواردی درست است که ایشان فرمودند این جزء مال التجاره حساب نمیشود، ارتفاع قیمت آن خمس ندارد، پس جزء رأسالمال نیست حکم اقتناء را داشت. امّا در گاو صندوق الان صد هزار خریده و تبدیل به یک میلیارد شده مرتب ارتفاع قیمت پیدا کرده و خمس نداده الان که فروخت و پولش دستش آمده است، آیا به این اگر تا سر سال مصرف نکرد خمس تعلق میگیرد یا خیر؟
اگر ظاهر حرف این اعلام را بگیریم باید بگوییم ارتفاع قیمت خمس دارد، یه چیز هست که باید دقت کرد و آن این است که اگر فتوای شخصی که در این باب میآید این باشد که رأسالمال از مؤونه است، آلات کسب از مؤونه است، محل تجاری از مؤونه است، سرمایه را که برخی میگفتند اگر بهآن احتیاج دارد از مؤونه میشود چون احتیاج دارد، مثل آقای بهجت یا برخی از اعلام میگفتند خود صاحب عروه هم بعد این مسئله را مطرح میکنند، این را و لو شخص گرفته و تا آخر عمر کنار گذاشته و مال التجارۀ شخص است، امّا وقتی جزء مؤونۀ شخص باشد فرقش با زمین این است که آن زمینی که شخص صد هزار تومان خریده و خمس داده و کنار گذاشته و الان دو میلیارد قیمت دارد مؤونه نبود که، گرفته بود و کنار گذاشته بود، اگر مؤونه بود که از اول میگفتیم خمس ندارد مؤونه نبود، اینجا اگر گفتیم مؤونه است اگر اینها را مؤونه حساب کردیم یا در طول این ده سالی که از این استفاده میکرد مؤونۀ شخص حساب میشد نه تنها ارتفاع قیمت خمس ندارد، وقتی هم که فروخت مؤونه را فروخته و خمس ندارد، مؤونه را که بفروشد بین اعلام اختلاف است یک سری از اعلام میگویند: مؤونه را که فروختی تا سر سال هم که بگذرد باز هم خمس ندارد، چون مؤونه بوده و به آن نیاز داشته و فروخت خمس ندارد، یک فتوای دیگری این وسط وارد میشود یعنی بنابر قول کسانی که این را مؤونه بدانند وقتی این را فروخت باز هم خمس ندارد، (مثل اینکه گفتید شخصی ساختمان میسازد خمس خیلی ظرایف و دقایق دارد و خیلی هم اشتباه میشود، یعنی خیلی چیزها را در این بحث «محسوبة من رأس المال» یا «یعد من رأسالمال» گذاشتند امّا جزء رأسالمال نیست حکم اقتناء هست امّا با اقتناء در مواردی فرق دارد، آن زمینی که کنار گذاشته تا فروخت به آن خمس تعلق میگیرد تا سر سال باید مصرف کند و الّا باید خمس بدهد، امّا این چیزی که اینجا گفتیم مثلاً از آن استفاده میکند اگر مؤونه حساب نکرد باز همان حکم را دارد، اقتنائی است وقتی فروخت خمس دارد امّا اگر مرجع تقلید جزء کسانی است که این را مؤونه حساب کرده، برای موقع فروش نمیشود بگویی خمس به آن تعلق گرفته، آنها برخی میگویند مؤونه را وقتی فروخت خمس به آن تعلق نمیگیرد، طلای زن را فروخته و با آن ساختمان ساخته چون مؤونۀ زندگی بوده وقتی فروخت خمس بهآن تعلق نمیگیرد، و لو ساختمان را تا سر سال نتوانسته استفاده کند ولی آن قسمت که مال طلای زن بوده خمس به آن تعلق نمیگیرد، چون مؤونه بوده و فروخته، یک اختلاف فتواهای ریزی در آن است، ) پس حکم اقتناء را مطلق بار نکنید باید ببینید این فتاوا اینجا به چه صورت است این نکتۀ مهم این مسئله بود.
مسئلۀ بیستم
آيا تعمير مغازه كه جزء سرمايه است از مؤونه حساب مىشود؟
جواب محقق بهجت
بله، از مؤونه حساب مىشود. [4]
تحقیق در جواب
ما عرض کردیم تصلیحات دو قسم است به صورت کلی نباید بگویید از مؤونه است:
قسم اول
آنچه جزء مغازه حساب میشود و عرفاً باقی است مثل اینکه مغازه را با گرانیت تزئین میکند( آقای گلپایگانی هم این حرف را زدند) تمام دیوار را آیینه کاری میکند، اینها چیزی زائد بر مغازه شد امّا حکم مغازه را دارد یعنی انگار مغازه را پنجاه درصد روی آن گذاشته متراژ را اضافه نکرده امّا سرامیک کاری کرده گچبری کرده، همۀ این کارها را کرده یک چیزی به مغازه اضافه شده، این موارد این خرجهایی که کرده زائد بر مغازه شده این قسمت خمس دارد، این جزء مؤونه به حساب نمیآید این مؤونۀ تحصیل ربح نیست.
قسم دوم
امّا آنچه که بعد استعمالش باقی نیست نزد عرف، اینکه آقای بهجت میفرمایند: برای این قسم درست است، مثل تعمیر دیوارها تا سیمانها را درست کند سیمان وسطش ریخته یا سرامیک میافتد چسب میزند این خرجها جزء مؤونۀ تحصیل ربح است، این موارد خمس ندارد، فتوای آقای بهجت مربوط به این قسم دوم است، امّا آن قسم اول همانطور که آقای گلپایگانی هم فرمودند یک چیزی به مغازه اضافه شده.
شاگرد: برخی از چیزهایی که به مغازه اضافه میشود را نمیتوان برداشت مثلاً سنگ ها را نمیتوان برداشت، خب این سنگ مثل سیمان میشود دیگر فرقی ندارد.
استاد:خیر مثل سیمان نیست آن باقی است امّا سیمان تلف شد و رفت خیر باقی نیست، آنچه که میتوان برد مثل تابلو است که حکم جداست امّا آن چیزی که مغازه خراب بوده و سرقفلی را پانصد میلیون خریده و کلی در این مغازه خرج کرده و مغازه تبدیل به دو میلیارد شده اینکه جزء مؤونۀ تحصیل ربح نیست به قیمت مغازه اضافه شده، این قید تملیک را به این صورت میچسبانیم، این خرج رفته و اصلاحات و تعمیر مغازه است این را که حساب نمیکنند پانصد تومان همان پانصد تومان است فقط خرابی را اصلاح کرده، چون هرچیزی یک افتی دارد آلات کسب را هم وقتی بخواهد استفاده کند از قیمت آن میافتد، این مغازه هم داشت از قیمت میافتاد، پانصد میلیون اگر به همین صورت بود چهارصد میلیون میشد چون مغازه خراب بود و سقف پایین میریخت، این خرجی که کرده مثلا پشت بام رفته ایزوگام را میکنند و دوباره ایزوگام میکنند این تعمیر مغازه است، چیزی به مغازه اضافه نکرده قبلا هم سقف ایزوگام بوده و کهنه شده میکند و دوباره ایزوگام میکنند این مؤونۀ تحصیل ربح است چیزی به مغازه اضافه شد؟ خیر اضافه نشد، امّا وقتی مغازه را شیک کرده و قیمت دو برابر شد اینها جزء مغازه است همان چیزی که آقای گلپایگانی فرمودند، تمام مغازه را آیینه کاری کرده انگار مغازه جدیدی شد و قیمت دو بابر شد، اگر مغازه خمس داشته باشد این همه خرجی که در مغازه کرده و قیمت دو برابر شده خمس ندارد؟ بله خمس دارد، اینها متفاوت است با ایزوگامی که میکند و دوباره ایزوگام میکند، سنگی میافتد کسی را می آورد دوباره چسب میزند یا سیمان میآورد و دوباره سنگها را میچسباند، یعنی خرج افت مغازه است، همانجوری که در آلات کسب افت وجود دارد، خیلی اینها با هم فرق دارد، آنچه که خرج تعمیر مغازه است چیزی به مغازه اضافه نمیکند فقط مغازه در طول زمان از بین میرود شخص درستش میکند تا خراب نشود، اینها چیز جدیدی به سرمایه اضافه نشده، این هزینهها هزینۀ مؤونۀ تحصیل ربح است و چیزی به شخص اضافه نکرده است، اینها جزء فائده حساب نمیشود خمس هم نمیخواهد بدهد، آورده تا مغازه را مثل قبل درست کرده مرتب مغازه خراب میشود و درستش میکند، اینکه خراب میشود و درست میکند تازه مثل اولش میشود این خمس ندارد، تازه از سود کسر هم باید شود مغازه خراب میشود مثل سابق درستش میکند. امّا وقتی مغازه پانصد میلیون بود آیینه کاری کرد و گچبری و سرامیکهای شیک مغازه تبدیل به یک میلیارد و پانصد شد، این مثل همان مغازه هست اگر مغازه خمس دارد این هم خمس دارد، اگر بگویید مغازه خمس ندارد بله این هم خمس ندارد امّا میخواهیم بگوییم حکم مغازه را دارد، بستگی به حکم مغازه دارد اگر مغازه مورد احتیاج شخص نباشد خمس دارد، اگر مورد احتیاج شماست خمس ندارد. امّا حکمش حکم مغازه است، امّا آن دیگری حکمش حکم مؤونۀ تحصیل ربح است یعنی افت مغازه را دارد تعمیر میکند تعمیر یعنی خرابی، اضافه بر مغازه نیست اضافه بر مغازه حکم مغازه را دارد تعمیر حکم مؤونۀ تحصیل ربح را دارد.
این موارد خیلی در بین مردم مورد ابتلاء است و در کتاب الخمس هم باید ذکر شود منتهی ذکر نشده فقط در استفتائات آمده است.
به فرع نهم رسیدیم که آلات کسب است که در جلسۀ آینده بیان میکنیم.