درس خارج فقه استاد محمدعلی بهبهانی
1401/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الخمس/ارباح المكاسب /مساله56؛ دلیل دوم بر نظریه دوم
خلاصه جلسه قبل
بحث ما به نظریّه دوّم رسید. نظریّهای که از شهید ثانی است. در نظریّه دوّم گفتیم: برای هر سال ربحی که «تخصّه» قرار میدهیم. عبارت شهید ثانی را در الرّوضه و المسالک خواندیم. دلیل اوّل بر نظریّه ثانی را هم در ضمن کلام محقّق همدانی بررسی کردیم. محقّق همدانی ایرادی بر این استدلال گرفت که جواب آن را هم گفتیم. گفتیم این ایراد وارد نیست.
دلیل دوّم بر نظریّه دوّم
امّا دلیل دوّم بر نظریّه ثانیه -یعنی همان نظریّهای که ما انتخابش میکنیم- البتّه فیالجمله. یعنی میگوییم هم میتوان این کار را کرد، هم سال واحد قرار داد.
کلام محقّق حکیم در استدلال بر نظریّه دوّم
قال المحقق الحكيم في الاستدلال على النظرية الثانية: إنّ الأرباح المتدرجة في الزمان متعدّدةٌ حقيقةً، فملاحظتها أمراً واحداً محتاج إلى عناية.[1]
استدلالی که مرحوم آقای حکیم بر نظریّه ثانیه آوردهاند، این است که میفرمایند: اصلاً برعکس چیزی که آنها فکر میکردند امر اوّل، یعنی یک سال قراردادن، متعارف است و خلافش غیرمتعارف، ما میگوییم: ارباح، بهصورت تدریجی، در زمانهای مختلف بهوجود میآید. پس حقیقتاً متعدّد است. شما میخواهید این ارباحی که حقیقتاً وجودات متعدّد دارند را چهکار کنید؟ همه این ارباح متعدّده را میخواهید امر واحد حساب کنید. و این یحتاج الی عنایة. یعنی شما وجود متعدّد را که حقیقتاً متعدّد است، میخواهید وجود واحد فرض کنید. وجود متعدّد را وجود واحد فرض کردن، به چه نیاز دارد؟ یحتاج الی عنایة. شما باید بر این مطلب دلیل بیاورید. دلیل بر این مطلب نداریم. یعنی «محتاج الی عنایة». چیزی که شما میگویید یک خلاف ظاهری توش هست. ارباح متعدّد است و شما میخواهید کأنّه این ارباح متعدّد را یک ربح حساب بکنید. وقتی میخواهید همه این ارباح متعدّد را یک مجموعه بگیرید، این یحتاج الی عنایة. این تعبیر آقای حکیم بود.
کلام آقای هاشمی شاهرودی
قال السيد الهاشمي الشاهرودي: إن شئتم قلتم: إنّ التصور الأوّل [النظرية الأولى] يتوقف على ملاحظة مجموع الأرباح و الفوائد المستحصلة خلال السنة كربح واحد و موضوع واحد، و هو خلاف إطلاق الفائدة، لأنّه تقييد لكلّ فائدة داخل السنة بالأخرى و ملاحظة لمجموعها كفائدة واحدة، فأخذ هذا القيد في موضوع الحكم بحاجة إلى دليل، و لا دليل عليه.[2]
آقای هاشمی شاهرودی هم همین تعبیر را نقل کردند در استدلال بر آن. و بعد ایرادی برای آن آوردهاند که آن ایراد را باید بخوانیم. ایشان هم میگویند: بله! این تصوّر اوّل، یعنی نظریّه اولی که همین قول قائلین به مسأله سنه واحده بود، این متوقّف بر ملاحظه مجموع ارباح و فوائد است که مستحصله است خلال السّنة «كربح واحد و موضوع واحد». ایشان میگوید: تمام فائدههایی که حاصل شده در طول سال که واقعاً فائدههای متعدّده را شما مثل ربح واحد و موضوع واحد بگیرید.
«و هو خلاف إطلاق الفائدة». این خلاف اطلاق فائده است. «لأنّه تقييد». یعنی این کاری که قائل به نظریّه اولی کرده، «تقیید لكلّ فائدة داخل السنة بالأخرى». یعنی همه اینها را به همدیگر مقیّد کرده تا بشود مجموعه. این یک نوع تقیید است. اینها همه وجودات متعدّده هستند. شما دارید اینها را به همدیگر مقیّدش میکنید. این «تقیید لكلّ فائدة داخل السنة بالأخرى و ملاحظة لمجموعها كفائدة واحدة، فأخذ هذا القيد في موضوع الحكم بحاجة إلى دليل، و لا دليل عليه».
شما وقتی میگویید: این فائدههایی که در طول سال بهوجود آمده را میخواهم یک فائده بگیرم و بگویم مؤونه از کلّ این استثناء میشود و خمس روی بقیهاش میآید، اینها را میخواهی با هم یکی بگیری. وقتی میخواهی یکی بگیری، یعنی این به شرط این. مقیّد به این. مقیّد به این، مقیّد به آن... همه را داری به هم تقیید میکنی تا بشود یک مجموعه واحده. یعنی داری همه را با هم جمع میکنی. درحالیکه اینها ربح های مستقلّ بودند. هرکدام تکلیف مستقلّ داشتند. شما میخواهید همه را تقیید بزنی. بگویی که وجوب آمد روی ربح اوّل، علاوه ربح دوّم، علاوه ربح سوّم. اینها را بهترتیب داری اضافه میکنی. علاوه ربح چهارم، برید تا چندصدتا ربح، چندهزار تا ربح. همه اینها را شما داری بههم ضمیمه میکنی. چندینهزارتا ربح را شما داری بههم ضمیمه میکنی منتهی به علاوه. فقط میگویی یک وجوب آمد روی ربح اوّل، به علاوه فلان، به علاوه بهمان. دیگر همینجوری چندهزارتا علاوه باید بزنی که اینها همه ضمیمه بشود به آن اوّلی. ضمیمه میکنی. ضمیمه یعنی تقیید. اینها را به هم ضمیمه میکنی، تا بشود یک فائده.
مرحوم محقّق همدانی هم همان اوّل کار همین را گفتند که حکم آمده روی اوّلی و همینجور دارد بزرگتر میشود. این متعلّق که دارد بزرگ میشود همان تقیید است. همان علاوه است. میگویند: این علاوه خلاف ظاهر است. این تقیید خلاف ظاهر دلیل است.
شاگرد: اصل مسأله چهارپنج تا شغل داشته باشه. مثلاً خانهای دارد که اجاره میدهد و زمینی دارد که زراعت میکند. از همه اینها یک نوع ربحی میگیرد. الان که انواع ارباح را میگوید، در شغل هم همین متصوّر است؟ آنهایی که املاک دارند، هرروز یک ملکی که میفروشند و میخرند، همان ربح را دارند؛ با اینکه یکشغله هستند. حالا ما مجموعه ارباح را میگوییم یا مسأله ما روی آنجایی است که سهچهار تا شغل دارد و از آن طریق ربح میآید.
استاد: فرقی ندارد.
شاگرد: آنوقت اگر بخواهیم سال خمسی بگیریم، من ۳۶۶ روز، هر روز یک ربح خاصّی دارم.
استاد: بله دیگر! ما ۳۶۶ تا سال خمسی میخواهیم. ما هم همین را داریم میگوییم. ما میگوییم بیشتر از ۳۶۶ تا. در هر روزی شما صبحش یکی دارید، ظهرش یکی دارید و شبش یکی. همه اینها هرکدامش سال خمسی دارد. چون هرکدامش یک ربح است.
شاگرد: مشکل عسر و حرج چی؟
استاد: حالا میرسیم به اشکال عسر و حرج. ببینیم عسر و حرج را چهکار کنیم. آخر کار که دلیلها را تمام کردیم، میرویم سراغ اشکال عسر و حرج. ببینیم واقعاً اینجا عسر و حرج جلوی ما را میگیرد یا نمیگیرد. ما میگوییم اتّفاقاً میخواهد اینجوری بشود. یعنی سال خمسیتان برای هر ربحی خدا یک سال خمسیای قرار داده. بعد اینها میگویند خب عسر و حرج لازم میآید. همان فرمایشی که شما میفرمایید. ما عسر و حرج را جواب میدهیم. ما نمیگوییم که حتماً اینها را بگیر برای این سال قرار بده و بنویس توی دفترت. کی ما این حرف را زدیم؟ ما گفتیم که مؤونه برای هرکدام از این سالها تا یک سال است. مثل بازاری.
الان خیلی وقتها حتّی بازاری بهش آمدید شما گفتید: هروقت پول بهدستت آمد یک درآمدی، آنموقع خمس را بده. مثلاً چک دارد. میگوید من این چکها را دارم، نمیدانم وصول میشود یا نه. شما چه جواب میدهید؟ الان فرض کنید در بازار بعضیهایشان میگویند: من روزی ۴۰-۵۰ تا چک میدهم در بازار. گاهیوقتها ۲۰ تایش برگشتی دارد. خب روزی ۴۰-۵۰ تا، شما درنظر بگیرید، در طول سال چند تا میشود؟ در ۳۵۰ روز سال، شما بگویید در ۲۵۰ روزش آدم میفرستد به بانک. در این ۲۵۰ تا، شما در نظر بگیرید، اگر روزی ۱۰ تا باشد، میشود ۲۵۰۰ تا. درست است؟ اگر ۴۰ تا بوده باشد، میشود ۱۰ هزار تا. ۱۰ هزار تا!
خب حالا من ۱۰ هزار تا سال خمسی باید داشته باشم؟ یا اینکه ۲۵۰ تا سال خمسی باید داشته باشم؟ خیلی زیاد میشود. خب حالا اینها میگویند: هرکدام از اینها تا وصول شد، شما میگویی هر چکی که وصول شد، خمسش را بده. میگوید: نمیتوانم. من که نمیتوانم بنشینم هی دوباره اینها را حساب کنم. شما چه جواب میدهید؟ میگویید: من گفتم به تو اجازه دادهاند این کار را بکنی. اگر برایت سخت شد، همین الان بده. ما که نگفتیم حتماً برایش سال تعیین کن. حرف ما این نیست که حتماً سال تعیین کن که در حرج بیفتی.
حرف ما این است که برای هرکدام میتوانی سال قرار بدهی. برایت سخت است؟ همان اوّل سال قرار بده و اینها را بده. یک موقعی را شما وقتیکه میبینید درآمدها زیاد است، بگو کلّاً مال این ۷-۸-۱۰ روزه را من حساب میکنم. مال این ۲۰ روز را حساب میکنم. مال چکهایم را مینشینم حساب میکنم. چکها را مینویسد دیگر چقدرش واصل شده. در این چند روز، چند تا چک واصلشده داشتی؟ اینقدر. خمسش را بده. اینجوری آدم حساب میکند. خلاصه به این کیفیّت مشکل حل میشود. یعنی الزاماً نگفتیم باید سال را بنویسی و سال قرار بدهی. میگوییم برای هر درآمدی میتوانی این کار را بکنی. شارع بهت این ترخیص را کرده. شارع این منّت را سرمان گذاشته که گفته در هر درآمدی میتوانی تا یک سال هم صبر کنی! حالا دیگر کار با خودت. برایت سخت شد؟ اصلاً سال اوّلی را بگیر. سال درآمد اوّل را. یعنی همان یک دانه که گرفتی، آنموقع مال بعدیها را هم بده. امّا هرکدامش را مرخّصی تا یکسال. هروقت دید سخت شد، آنموقع جدا میکند.
کما اینکه اصلاً خود بازاری بضعی وقتها میگوید: من وقتی میخواهم حساب کنم امسال چقدر سود بهدست آوردهام، خیلی برایم سخت است. میگوید: حرجی است برایم. بعضیهایشان میگویند: من اصلاً نمیدانم. باید بنشینم سالهای قبل من چقدر درآمد داشتم. ۲۰ روز من باید بنشینم درآمدهایم را حساب کنم و بنویسم. بعد بنیشنم درآمدهای امسالم را بنویسم و ببینم چقدر اضافه دارم؟ آقا من که بیکار نیستم که از کار بیکار بشوم. شما داری ۲۰ روز مرا بیکار میکنی که ببینی من دقیق ببینم امسال چقدر سود به دستم آمده. من که یک درآمد ندارم که. درآمدهای من مختلف است. چکها را باید همه را بنشینم بنویسم. یک حسابدار من فقط برای این فتوای خمس شما باید بگیرم که تازه یکپنجمش را هم بدهم. یکعالمه باید پول بدهم بهحسابدار، خودم وقت بگذارم تا بفهمم که چی به چیه. اصلاً من بخواهم بفهمم الان چقدر درآمد دارم، محاسبه کردنش خیلی سخت است. چون درآمدها مختلف است. چکها اصلاً معلوم نیست وصول می شود یا نه. میگوید: من بیچاره میشوم بخواهم حساب بکنم. خب شما اینجوری میشود خمس دادن حرجی.
ما میگوییم شما علی الحساب یک چیزی حساب بکن. به مقداری که یقین داری حساب کن. نمیتوانی دقیق حساب بکنی؟ حرجی است برایت؟ سخت است؟ این نوع حرجها را ما نمیتوانیم ایراد بگیریم. و الّا اگر ما اینجوری بخواهیم به حرج ایراد بگیریم، اصل خمس هم حرجی میشود. محاسبه برای خیلیها سخت است. اینجوری نیست که فقط بردارد دقیق [حساب کند]. برای بعضیها بله! راحت است. آسان است. امّا چطور میبینید برای بعضیها سخت است که درآمدهای زیاد دارند، همانجوری که سال خمسی بخواهد دانهدانه قرار بدهد سخت است و باید آسانش کند، خود محاسبه خمس هم برایش سخت و حرجی میشود. خب اینجا هم شما میگویید حالا سادهتر تقریبی حسابش کن. میگوید: نمیتوانم تقریبی حساب کنم. میگویم: علی الحسابش را بده. دیگر آخر یکجوری بهمقدار متیقّن میگویید خمسش را بده تا بعد ببینی چقدر است درآمدت. این چارهای نیست. اینجور بگوییم. علیایّحال این استدلال ایشان.
ایراد آقای هاشمی شاهرودی
آقای هاشمی شاهرودی بر استدلالی که به نظریّه دوّم شده، ایراد کردهاند. ایرادشان هم دقیق است. ایشان میگویند: فرق بین نظریّه اوّل و دوّم از ناحیه دلیل استثناءی مؤونه است. مشکل کار را شما در دلیل خمس نبین. مشکل را در دلیل استثناءی مؤونه ببین. این مؤونه به چه نحو استثناء شده؟ قائل به نظریّه اوّل میگوید که میدانی مؤونه چجوری استثناء شده؟ مؤونه استثناء شده از مجموعه ارباح. آن دلیل استثناء این حرف را دارد میزند. قائل به نظریّه دوّم میگوید: نه! این استثناء رفته خورده به هرکدام از این فائدهها. پس وجه اختلاف ما سر چیست؟سر دلیل استثناءی مؤونه. چهکار داری به دلیل جای دیگر؟ دلیل استثناءی مؤونه دو جور است. این دلیل استثناءی مؤونه به مجموعه ارباح خورده یا به یکیک ارباح خورده؟ این بحث ماست. پس اصل بحث سر این است. حرف ایشان این است.
بنابراین میگویند: اگر نظریّه اولی را قائل بشویم، دلیل استثناءی مؤونه میگوید: من مؤونهای هستم که باید از مجموع این ارباح که بگیری استثناء بشوم. دلیل استثناء این را میآید میگوید. اگر نظریّه دوّم را بگیریم، میگوییم هرکدام از این فائدهها، یک استثناءی مؤونه بهش خورده. پس استثناءی مؤونه را چجوری باید بگیریم؟این نکته است که باعث شده ما این حرف را بزنیم.
حالا به عبارت نگاه کنید. یک مقدّمهچینی برایش دارند. مقدّمه را بخوانم، بعد نتیجهگیریاش هم میخواهیم بکنیم.
المنع عن توقف التصور الاول [النظرية الأولى] على ملاحظة مجموع الارباح و الفوائد موضوعاً واحدا لتعلق الخمس، بل موضوع الخمس مطلق الفائدة الصادق على الفائدة الحاصلة في اوّل السنة أو آخر السنة على حد سواء، و انما فرق التصور الاول [النظرية الأولى] عن الثاني [النظرية الثانية] من ناحية دليل استثناء المؤونة:
فإنّه بناء على التصور الأول [النظرية الأولى] يكون المستثنى جميع المُؤَن المصروفة في السنة الجعلية، أي التي يجعلها الانسان و يختارها لارباحه منذ الشروع في الاكتساب أو ظهور الارباح.
و على التصور الثاني يكون المستثنى جميع المؤن المصروفة في سنة الربح، أي التي تلي ظهور الربح. [یعني: إنّ المؤونة التي صرفت في سنة الربح الأول، قبل الربح الثاني، تستثنی من الربح الأول، و لا تستثنی من هذا الربح الثاني]
و على كلا التقديرين يكون الخمس متعلقاً بكل فائدة، و يكون مطلق الفائدة موضوعاً له. ففي المثال المتقدم قد تعلق الخمس بالعشرة - الفائدة الاولى - و بالثلاثين - الفائدة الثانية - غاية الامر دليل الاستثناء بناء على التصور الاول أجاز الصرف من الفائدتين معاً على المؤونة الحاصلة اثناء تلك السنة بين الربحين، لكونها مئونة سنته الجعلية، بخلافه على التصور الثاني فانه لا يثبت من دليل الاستثناء الاّ جواز الصرف على تلك المئونة من الربح الاول لا الثاني، لعدم كونها مئونة سنة ذلك الربح...[3] .
منع از توقّف تصوّر اوّل بر ملاحظه مجموع ارباح و فوائد «موضوعاً واحدا». میگوید ما این را که موضوع واحد نگرفتیم. ما اصلاً بگوییم تمام اینها را شما باید موضوع واحد بگیرید که شما بگویی که شما ارباح و فوائد را یکجور گرفتی در دلیل خمس. مستشکل ما دارد این را میگوید. میگوید دلیل خمس آمده روی فائده. شما میگویی من تمام فائدههای سنه را یک فائده میخواهم بگیرم. خب این هم خلاف ظاهر برایت درمیآید. چون آیه خمس میگوید هر غنیمتی که گرفتید، خمس دارد.
قائلین به قول اوّل، میگویند: تمام این غنیمتها را با هم جمع کن؛ در تمام اینها یک خمس هست. خلاف ظاهر میگویند. همه این فائدهها را میخواهند یک فائده بگیرند. این را مستشکل ما بر اساس چه گفته این خلاف ظاهر است؟ بر اساس دلیل وجوب خمس که آمده روی فائده. یعنی محور بحث را قائل به نظریّه دوّم که دارد به دلیل دوّم تمسّک میکند، دلیل وجوب الخمس گرفت که آمده روی فائده. گفت ما چرا قائل به نظریّه اوّل نمیشویم و قائل به نظریّه دوّم میشویم؟
چون ظاهر دلیل وجوب خمس این نیست که بیاید روی یک مجموعهای از فوائد. آمده روی هر فائدهای. هر فائدهای که پیش آمد، یک وجوب خمسی رویش آورده. نظر این شخص این است که پس فرق بین قول اوّل و دوّم این است که دلیل وجوب خمس که آیه غنیمت است، آمده روی مجموع فائدههای یک سال یا روی هر فائدهای؟ میگوییم ظاهرش این است که آمده روی هر فائدهای. چطور شما میخواهید اینها را همه را با هم یک مجموعه واحد بگیرید؟ این خلاف عرف است. خلاف ظاهر است. عنایت احتیاج دارد. مجاز نیاز دارد.
آقای هاشمی شاهرودی میگوید: اصلاً اشتباه رفتید. حواست شما رفته به آیه غنیمت. در دلیل وجوب خمس که آمده روی این فائدهها. اصل مسیر را اشتباه رفتی. بهجای اینکه دلیل آیه غنیمت را نگاه کنی، دلیل استثناءی مؤونه را نگاه کن. مؤونه از چه چیزی استثناء شده؟ ما آنجا در آیه غنیمت حرف نمیزنیم. ما در آیه غنیمت حرفمان همان حرف اوّلی است. بله! هر فائدهای خمس دارد. ما که نمیگوییم هر فائدهای خمس ندارد. هر فائدهای خمس دارد. ما نگفتیم روی همه اینها یک وجوب خمس بیاور. آن، حرف محقّق همدانی بود. غلط هم بود. میگوییم آن حرف غلط بود. ما اصلاً کاری به انجا نداریم. نه! خمس آمده روی هر فائده. ما داریم حرف دیگری میزنیم. میگوییم استثناءی مؤونه به چه خورده؟ از چه استثناء شده؟ شما میگویی از چه استثناء شده؟شما میگویی از هرکدام از این مؤونهها یک استثناءیی گرفتیم.
قائلین به قول اوّل میگویند: استثناء خورده به کلّ این فائدههای سال. دلیل استثناء ناظر به کلّ فائدههای سال است. یعنی وقتی میگوییم مؤونه استثناء شده یعنی چه؟ یعنی مؤونه سنه استثناء شده. یعنی تمام فائدههای سال را حساب کن. مؤونه سال را حساب بکن. این مؤونه خورده به این فائدههای سال. ما میگوییم اینجوری است. پس شما مسیر را اشتباه رفتهای. رفتهای در آیه غنیمت. ما رفتیم در استثناء از آیه غنیمت که استثنای مؤونه باشد. شما رفتی در دلیل وجوب خمس. ما رفتیم رو دلیل استثنای وجوب خمس که استثنای مؤونه است. مسیر را شما غلط رفتید.
شما حرفشان را ببینید. منع از توقّف تصوّر اوّل بر ملاحظه مجموع ارباح و فوائد «موضوعاً واحدا لتعلق الخمس». بلکه موضوع خمس مطلق فائده است که صادق بر فائده حاصله در اوّل سال است یا در آخر سال است «على حد سواء». و فرق تصوّر اوّل از دوّمی، از ناحیه دلیل استثناءی مؤونه است.
«فإنّه بناء على التصور الأول»، که نظریّه اولی است «يكون المستثنى جميع المُؤَن». همه مؤونهها. جمع مؤونه. جمیع المؤن. همه مؤونهها استثناء شده. «المصروفة في السنة الجعلية». میگوییم: مستثنی، تمام این مؤونهها است که در سال خمسی جعلی شما قرارداده شده یا صرف شده. «التي يجعلها الانسان و يختارها لارباحه منذ الشروع في الاكتساب أو ظهور الارباح». میگوییم تمام این مؤونهها استثناء شده. استثناءی مؤونه یعنی استثناءی جمیع مؤونهها. «و على التصور الثاني»، یعنی مثلاً نظریّه آقای خوئی یا شهید ثانی.
«يكون المستثنى جميع المؤن المصروفة في سنة الربح، أي التي تلي ظهور الربح». یعنی در فرض دوّم، میگوییم: آن مؤونههایی که صرف شده در سنه واقعی ربح؛ نه در سنه جعلیّه. ما در سنه واقعیّه میگوییم؛ نه در سنه جعلیّه. در سنه جعلیّه یعنی تمام این مؤونههایی که در امسال که من جعل کردم، واقع شده. میگوییم: نه! در سنه واقعیّه. یعنی هرکدام برای خودش یک سنه واقعیّهای داشت. هرکدام از این ربحها سنهای داشت دیگر! این استثناءی مؤونه از این سنههای واقعیّه است. سنههای واقعیّه هم که یکی دو تا نبود که! صد تا، دویست تا، هزار تا بود. پس استثناء شده، امّا استثناء از چیست؟ استثناء از سال خمسی جعلی شما که یک دانه سال بود، نشده. استثناء از هر سال خمسی. یعنی نسبت به هرکدام از این فائدهها استثناء خورده. نسبت به این فائده باید سال واقعیش را درنظر بگیری و مؤونهاش را درنظر بگیری، کسر کنی.
حالا در توضیحش این را گفتیم. «إنّ المؤونة التي صرفت في سنة الربح الأول، قبل الربح الثاني». این مؤونه استثناء میشود از ربح اوّل. قبل اینکه شما به ربح ثانی برسی، یک مؤونهای صرف کردی. این فقط میخورد به همان فائده اوّلیّه. به همان ربح اوّلیّه. شما اوّل محرّم یک درآمدی داشتی تا آخر صفر درآمدی دیگر نداشتی. هرچی مؤونه اینجا بود، فقط میخورد به ربح اوّل. چرا؟ چون به سنه واقعیّه میخورد. این مؤونه به سنه واقعیّه میخورد. میگوییم: سنه واقعیّه ربح اوّل چقدر است؟ اینقدر است. حالا فرض بکنید که سالش تمام شد. محرّم سال آینده تمام شد. حالا ما یک درآمدی هم اوّل ربیع داشتیم. آن درآمد اوّل ربیع ما هنوز سالش تمام نشده. سال درآمد اوّل شما تمام شد. امّا سال آن درآمد اوّل ربیع ما هنوز تمام نشده. تازه ماه محرّم سال قبلی تمام شد و الان ما در محرّم و صفر سال بعدی هستیم. هنوز به ربیع الاوّل نرسیدیم. هنوز داخل در سال ربح دوّم هستیم. امّا سال ربح اوّل ما تمام شده. این منظور ایشان است. یعنی کاری به آن سنه جعلیّه نداریم. کار به سنه واقعیّه داریم. و هر فائدهای برای خودش یک سنه واقعیّهای دارد.
«و على كلا التقديرين يكون الخمس متعلقاً بكل فائدة». خمس متعلّق به هر فائده است. «و يكون مطلق الفائدة موضوعاً له». هر فائدهای برای خودش خمس دارد و مطلق الفائده هم موضوعش است. پس در مثال متقدّم «قد تعلق الخمس بالعشرة». یعنی فائده اوّلی. «و بالثلاثين» یعنی فائده دوّمی.
«غاية الامر». آقای خوئی مثال ۱۰ و ۲۰ و ۳۰ را زد. ایشان هم میگوید: همان مثال ۱۰ و ۳۰ را که زدی، گفتی حالا من ۲۰ تا مؤونه صرف کردهام از ۴۰ تا کمش کنم یا نه، این مؤونهای که من صرف کردهام، ۲۰ تایش بعد آن ۱۰ دیناری بود که من بهدست آوردم؟ من که نمیتوانم از درآمدهای بعدی کسر کنم. آن ۱۰ تای اوّلی که درآمد محرّم من بود، ۱۰ دینار بهدست آوردم و مؤونهام ۲۰ دینار شده بود. ۱۰ تا مقروض شدم. حالا ۲۰ تا دیگر هم برای من در ماه ربیع الاوّل بهدست آمد سود. ۲۰ دینار دیگر. ۲۰ تا سکّه طلا به من دادند. آنجا هم ۱۰ تا سکّه طلا را خرج کردم. الان از آنجا ۱۰ تاش استثناء میشود. امّا از اوّلی نه! از آن اوّلی من نمیتوانم بگویم ۲۰ تا درآوردم، ۲۰ تا خرج شد. این کسر از دوّمی نمیشود.
برای «قد تعلق» مثال این را زدیم. گفتیم دو جور میشود حساب کرد. اگر ما کلّ سال را یکی حساب کنیم، به این نحو که میگوییم ۱۰ تا درآمد داشتم در ماه محرّم و ۳۰ تا درآمد داشتم در ربیع الاوّل. درآمد امسال من ۴۰ تا بوده. و مثلاً ۳۰ تا هم مؤونه داشتم. وقتی ۳۰ تا مؤونه داشتم، چقدرش برای من باقی مانده؟ ۱۰ تا مثلاً برای من باقی مانده. میرویم خمس این ۱۰ تا را میدهیم. امّا آقای خوئی گفتند که نگاه کن ببین مؤونهها مال کدام ربح است؟ آن اوّل کار که ۱۰ تا درآوردی، ۲۰ تا از مؤونههایت مال همان اوّل کار بود. آن اوّلیها که کلّش صرف در مؤونه شد. یه ۱۰ تا اضافی هم در مؤونه خرج کردی. حالا میرویم سراغ بعدیها. بعداً ۳۰ تا دیگر درآوردی؟ از آن ۳۰ تا هم چقدر خرج کردی؟ ۱۰ تا خرج کردی. پس ۲۰ تا دیگر باقی مانده برایت. این ۲۰ تا را برو خمسش را بده. امّا بنابر آن نظر اوّلی که قائلین به قول اوّل میگفتند، نمیگویند ۲۰ تا رو برو خمس بده. میگویند: ۱۰ تا رو خمس بده.
شاگرد: ۱۰ تایی که در مؤونه اوّلی کم کرده، از این دیگر کم نمیشود؟ این اضافه که خرج کرده؟
استاد: نه دیگر! کسر نمیشود. چون این درآمد برای بعد بوده. قائل به قول دوّم میگوید: کسر نمیشود. یادتان باشد خواندیم. آقای خوئی این مثال را گفتند. در آن ۱۰ تایی که شما درآمد داشتید و ۲۰ تا خرج کردید، تمام شد و رفت. آن کلّاً خمس دیگر ندارد. چون همش در مؤونه صرف شد. علاوه بر آن ۱۰ تا هم اضافی صرف شد. میرویم سراغ ۳۰ تای بعدی. ۳۰ تای بعدی هم ۱۰ تا رو در مؤونه صرف کردی. پس ۲۰ تا برایت باقی مانده و خمس ۲۰ تا را باید بدهی. امّا قائل به نظریّه اوّل میگفت: نه! آن ۱۰ و ۳۰ را با هم جمع کن. میشود ۴۰. چقدر خرج کردی؟ میگویم ۳۰ تا مؤونهام بوده امسال. میگوید ۳۰ تا را از این ۴۰ تا کم کن. ۱۰ تا سود بردی. ۱۰ تا را خمسش را بده. فرق اینها این است. آن دلیل استثنای مؤونه را به کلّ درآمدهای سال زده. اینیکی نه! میگوید من به سالهای حقیقی میزنم. مؤونه را میزنم به هر فائده ای.
شاگرد: کسی که یک سال کلّی داشته باشد و استثنائاً برای بعضی از سودهایش سال قرار بدهد، میتواند؟
استاد: بله! مشکلی ندارد. برای هرکدامش جدا یک سال قرار بدهد، بنابر نظر آقای خوئی اشکال ندارد.
شاگرد: پس اضافهای که خرج کرده مثلاً ۱۰ تا که اضافه کرده، نمیتواند آخر سال جزء مؤونه همان سالش قرار بدهد؟
استاد: طبق نظریه دوم، نمیتواند. ما هم میگوییم: نمیشود. امّا طبق نظریه اول جایز است!
شاگرد۲: فرض این است که یک سال خمسی قرار دادهاند که اوّل محرّم است.
استاد: خب روی مبنای چه کسی؟
شاگرد۲: کلّاً یک سال قرار دادهاند اوّل محرّم. الان ۱۰ روز مانده به محرّم یک سودی میآید. همان سود را یک جدا سالی برایش فرض کنیم.
استاد: اشکالی ندارد. میگوییم میتوانید. ولیکن صحبت سر آن ۱۰ است. آن ۱۰ را که میپرسیدند مثلاً فرض کنید درآمد اوّل من ۱۰ تا بود و ۲۰ تا صرف کردم. آن ۱۰ اضافی را میخواهند بگویند که این ۱۰ اضافی را از آن بعدی کسر بکنم؟ اگر قائل به نظریّه اوّل باشید، میتوانید. امّا قائل به نظریّه دوّم، نمیتوانید.
شاگرد: در هر صورت، طبق نظر آقای خوئی نمیشود این کار را کرد.
استاد: بله! کسر نمیشود کرد. یعنی این مؤونه مال قبل از ربح است. مؤونه قبل ربح از ربح بعدی استثناء نمیشود الّا بنابر نظر قائلین به قول اوّل.
«غایة الامر دليل الاستثناء بناء على التصور الاول أجاز الصرف من الفائدتين معاً على المؤونة الحاصلة اثناء تلك السنة بين الربحين، لكونها مئونة سنته الجعلية، بخلافه على التصور الثاني فانه لا يثبت من دليل الاستثناء الاّ جواز الصرف على تلك المئونة من الربح الاول لا الثاني». این میگوید که در نظریّه دوّم دلیل استثناء ثابت نیست «الاّ جواز الصرف على تلك المئونة من الربح الاول». ربح اوّل را میتوانی در آن مؤونه اوّلی صرف کنی. امّا از ربح دوّم که نمیتوانی صرف کنی در مؤونهای که مال قبلش بود. برای قبلت که نیامده. برای بعدت آمده. این مؤونه استثناء شده از آن ربح اوّل. این حرف ایشان بود.
ملاحظه بر کلام آقای هاشمی شاهرودی
دلیل استثناءء المؤونة هو ما ورد عنهم( بقولهم: «الخمس بعد المؤونة» فهو ساکت عن الوجهین المذکورین، بل الدلیل الذي یقتضي الفرق بین النظریتین هو دلیل کیفیة تعلّق الخمس بالفائدة و لذلک ما أفاده السید الهاشمي الشاهرودي لا یمکن تأییده و المساعدة علیه، فإنّه لم یتوجّه إلی سرّ الاختلاف بین النظریتین، فإنّ الخلاف هنا یرجع إلی الخلاف في کیفیة تعلّق الخمس بالفائدة، فإنّ بعضهم یری أنّه یتعلّق بالطبیعة و بعضهم یری أنّه یتعلّق بکلّ فائدة فائدة، أي بکلّ فرد من أفراد الفوائد.
مناط کار را زد به دلیل استثناء. این فرمایش آقای هاشمی شاهرودی بود. درحالیکه ما میگوییم اصلاً دلیل استثناء فقط گفت که «الخمس بعد المؤونة». لسان دیگری نداشت. نگفته بود من به چی میخورم. گفت من استثناء از خمسم. پس آقای هاشمی شاهرودی، یک دلیل استثناء بیاورید که بگوید: من به کدام سؤال میخواهم بخورم. اصلاً حرف این را نزد که من میخواهم به چی بخورم. گفت من به خمس میخورم. شما باید بروی دلیل وجووب خمس را بررسی بکنی. اصلاً دلیل استثناءی مؤونه فقط این بود. «الخمس بعد المؤونة». این از کجاش شما میخواهی دربیاری که به سنه خورده؟ اصلاً به سنه نخورده. شما سنه را از جای دیگر آمدی وارد کردی. در لسان دلیل اصلاً هیچ چیز. گفته «الخمس بعد المؤونة».
شما دلیل استثنای مؤونه را داری میگیری به اینکه دو نحو است؟ ما در مورد دلیل استثنای مؤونه بحث داریم؟ اصلاً دلیل استثنای مؤونه به هیچ چیز [نخورده]. فقط خورده به خمس. شما باید خمس را معیّن کنی به چی خورده تا بعد استثناءی مؤونه معنی پیدا کند. نه اینکه دلیل استثناءی مؤونه دو جور است. شما برعکس دارید تصور میکنید. شما ایراد کردی به اینها، میگویی: آقا شما چهکار داری به دلیل آیه غنیمت؟ برو سراغ استثناء ببین چجور استثناء شده؟ آقا استثناء به یک شکل است. یک لسان دارد. دو لسان ندارد که! فقط گفته «الخمس بعد المؤونة». ملاک استثناء چی قرار گرفته؟ خود خمس. «الخمس بعد المؤونة». شما خواستی بفهمی این چجوری است، باید بروی سراغ دلیل الخمس. ببینی الخمس چجوری است، بعد ببینی این استثناء خورده به خمس، خمس چیست؟
دو تا لسان که نداریم که! یا دو تا احتمال در لسان دلیل نداریم. مؤونه فقط استثناء شده از خمس. حالا باید ببینی این خمسی که مستثنیمنه است، این کلّ فائدهها است یا تکتک فائدهها است؟ پس باید بروم سراغ آیه غنیمت. خمس مستثنیمنه من، خمسی که اینجا داریم میگوییم «الخمس بعد المؤونة» دلیل وجوب خمس را بیاییم درنظر بگیریم. این آیا خورده به کلّ فوائد یک سال؟ کما اینکه حاجآقا رضا همدانی در ذهنشان این بود؟ و بعد آمدند درستش کردند. یا خورده به تکتک اینها. اگر به تکتک اینها خورده، خمس این، خمس این، اینها خمسها با هم جمع میشود. من که آخر سال میخواهم خمس بدهم، در حقیقت دارم، ۲۰۰-۳۰۰ تا خمس سودهایم را میدهم. باهم جمع کردهام و دارم میآیم میدهم. قشنگ هی حسابکتاب میکنم، جمع میکنم، جمع میکنم، خمس همه اینها را میدهم. هرکدام برای خودش خمس دارد.
میگوید: خانهام چقدر خمس گرفته؟ اینقدر. ماشینم چقدر گرفته؟ اینقدر. اینقدر پول در بانک دارم. اینقدر پول دست فلانی دارم. اینقدر چکهایم هست. اینها را هم جمع میکنم، میگویم این هم خمس من. شما خیال کردید که دلیل استثناءی مؤونه را باید نگاه کنی. نه! دلیل خمس را باید نگاه کنی. خمس به مجموع اینها با هم خورده بود؟ نخیر. دانهدانه من خودم داشتم حساب میکرد. به دانهدانه اینها خمس میگرفته. «الخمس بعد المؤونة» مؤونه به این خمس خورده. شما ۲۰۰-۳۰۰ تا، چندصدتا، چندهزار تا خمس داری. خمسها را با هم جمع کردی. جمع زدی و دادی به مرجع و گفتی اینقدر شد خمس من. جمع زدی. پس باید بروی دلیل خمس را ببینی. در دلیل استثناء فقط من گفتم «الخمس بعد المؤونة». هیچچیز دیگر من نگفتم که شما بروی سراغ دلیل استثناء ببینی این به آن خورده یا به این خورده. باید بروی سراغ دلیل خمس. دلیل استثناء که لسانی ندارد. این استثناء شده از چی؟از مستثنیمنه ما. دلیل وجوب خمس چه بوده؟ دلیل وجوب خمس این است که کلّ این خمسها یکی است؟ یک تکلیف به خمس است؟ یا نه؟، هر ربحی برای خودش یک خمسی دارد. ما به این نتیجه رسیدیم که هر غنیمتی برای خودش یک خمسی دارد. المؤونة هم خورده به این. این مسألهای است که داریم میگوییم.
پس میگوییم «دلیل استثناءء المؤونة هو ما ورد عنهم بقولهم علیهم السّلام: «الخمس بعد المؤونة» فهو ساکت عن الوجهین المذکورین، بل الدلیل الذي یقتضي الفرق بین النظریتین هو دلیل کیفیة تعلّق الخمس بالفائدة و لذلک ما أفاده السید الهاشمي الشاهرودي لا یمکن تأییده و المساعدة علیه، فإنّه لم یتوجّه إلی سرّ الاختلاف بین النظریتین، فإنّ الخلاف هنا یرجع إلی الخلاف في کیفیة تعلّق الخمس بالفائدة، فإنّ بعضهم یری أنّه یتعلّق بالطبیعة و بعضهم یری أنّه یتعلّق بکلّ فائدة فائدة، أي بکلّ فرد من أفراد الفوائد». پس ما باید دلیل خمس را نگاه کنیم، نه دلیل استثناء. دلیل استثناء فقط این «الخمس بعد المؤونة» است. چیزی ازش درنمیآید که ببینی به چی خورده. به خمس خورده. خمس را باید ببینی چیست. این هم از دلیل دوّم.
دلیل سوّم بر نظریّه دوّم
دلیل سوّم هم ولو طولانی است، امّا اشارهای به آن بکنیم. این دلیل سوّم، دلیل خوبی هم هست. عبارت آقای حکیم را اوّل بخوانم.