الأستاذ الشیخ عبدالله الدقاق
بحث الأخلاق
99/11/08
بسم الله الرحمن الرحيم
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /ادله برائت
خلاصه ای از مباحث گذشته:
بحثی که داشتیم در مبحث کفایه، مرحوم آخوند ادله برائت را داشتند بیان می کردند، ایشان بعد از اینکه آیه ﴿ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا﴾[1] را بیان کردند .احادیث و روایاتی را استدلال می کنند به آن که بعضی از آنها را قبول دارد که می تواند دلیلی بر برائت باشد من جمله حدیث رفع [2] که آن را بیان کردیم و گفتیم فقره "رفع مالايعلمون "می تواند دلیلی بر برائت باشد و مفصلاً تقریب استدلال را بیان کردیم و مطالبی هم مرحوم آخوند پیرامون آن بحث کردند همچنین روایات دیگری مانند "الناس وفي سعه مالايعلمون"[3] راه هم بحث کردیم روایت دیگری هم مرحوم آخوند به آن تمسک کرده"كل شيء لك حلال حتى تعلم انه حرام بعينه" [4] و همچنین حدیث حجب [5] اینها احادیث و روایاتی بود که مرحوم آخوند به آنها استدلال کرد اما تنها دلیلی که مرحوم آخوند پذیرفتند یکی همین "كل شيء لك حلال" را رد کردند و حديث رفع را پذیرفتند که می تواند دلیلی بر برائت باشد.
حدیث کل شیء مطلق...:[6]
دلیل دیگری که مرحوم آخوند به آن استدلال می کند برای اثبات برائت این روایت است "كل شيء مطلق حتى يرد فیه النهى "[7] كل شيء مطلق، یعنی هر چیزی آزاد است قیدی در آن چیز نیست حتى يرد فيه النهي یعنی انسان میتواند هر چیزی را مرتکب شود و آزاد است و محدودیتی ندارد تا چه وقت؟ تا وقتی که يرد فيه النهي [8] که این هم مثل كل شيء لك حلال میماند تقریب استدلال معلوم است یعنی شرب توتون که من نمیدانم حرام است یا نه این مطلق است يعني حلال است و محدودیتی ندارد و می تواند مرتکب شود مگر این که نهی در او وارد شود که این همان برائت است. اما صحبت اینجاست این کلمه "حتى يرد فيه النهي" مراد از ورود چیست ؟آیا اینکه می گوییم "حتى يرد فيه النهي "یعنی "وصل فيه النهی "یعنی برسد به مکلف یا "صدر فيه النهی"؟ اگر ورود به معنای صدور باشد ما نمیتوانیم از این روایت برائت را استفاده کنیم مثلاً در مورد شرب توتون بگوییم مطلق است تا وقتی که نهی صادر شود. خب ممکن است صادر شده باشد ولی به دست ما نرسیده باشد یعنی اینکه نهی از نبی اکرم (ص)صادر شده باشد و به دست ما نرسیده باشد پس وقتی که صادر شده نمی توان در اینجا برائت جاری کرد.پس این حدیث نمی تواند دلیلی بر برائت باشد چون ممکن است نهی صادر شده باشد. مگر اینکه مراد از "یرد" وصول باشد یعنی معنا این باشد "حتى يصل فيه النهي" یعنی این نهی به مکلف برسد، خوب مکلف می گوید به من نرسیده و حالا که مکلف میگوید به من نرسیده برائت جاری میکند اگر ورود به معنای وصول باشد میتوان به برائت تمسک کرد.[9]
تطبیق متن:
عبارت را توجه بفرمایید:
و منها یکی از آن روایاتی که دلالت میکند بر برائت قوله عليه السلام كل شيء مطلق حلال است و می توانی مرتکب شوی حتى يرد فيه النهي تا اینکه نهی ای وارد شود. مرحوم آخوند می فرماید ودلالته اگر می خواهد این حدیث دلالت بر برائت بکند وقتی که تتوقف که این "يرد"را چه معنا کند، متوقف است على عدم الصدق الورود اینکه صدق نکند ورود الا بعد العلم به أو ما بحكمه یعنی علم به ورود یا آنچه به حکم ورود است (یعنی همان وصول یا امارات ظنیه) یعنی مرحوم آخوند باید میگفت "على عدم الصدق الورود بمعنى الوصول" يعني ورود صدق بکند بر وصول به این معنا که ورود به معنای وصول است. بعد العلم به یعنی بعد از این که علم به وصول پیدا کردیم مثلاً وجوب به نماز جمعه چطور به من ثابت میشود یا به واسطه علم است یا به واسطه اماره که بحکم علم است.
وان صدر عن الشارع وصل على غير واحد می خواهد بگوید ورود به معنای صدور نیست و اگرچه از شارع صادر شده و رسیده به غیر واحد ولی این را ورود نمی گویند لوضوح صدقه چون صدق می کند صدورش از شارع .یعنی مرحوم آخوند قائل است که ورود به معنای صدور هم هست که اگر به این معنا باشد دلالت بر برائت نمیکند چون ممکن است از آنها صادر شده باشد ولی به دست ما نرسیده باشند سيما علي بعد بلوغ النهي در صدر اسلام به غیر واحد هم رسیده( صادر شده )ولی به ما نرسیده ،پس نهی آمده و وقتی نهی آمده من نمی توانم برائت جاری کنم اما اگر مراد وصول باشد میتوانم برائت جاری کنم وقد خفي علي من لم يعلم بصدوره ، بر چه کسی مخفی بوده ؟برما که علم به صدور آن نداریم.
پس معنای مورد نظر ما برای برائت در این حدیث این است که همه چیز حلال است مگر اینکه به ما نهی واصل شود مثلاً در شرب توتون نهی واصل نشده پس من برائت جاری می کنم، اما اگر ورود به معنای صدور باشد نمیتوانیم برائت جاری کنیم.[10]
مستشکل در اینجا اشکال میکند به مرحوم آخوند که اگر ما ورود را به معنای صدور بگیریم و بگوییم که ممکن است نهی صادر شده باشد استصحاب اصالت عدم میکنیم و میگوییم صادر نشده و به برائت تمسک کنیم.[11]
لا يقال نعم لكن بضميمه اصاله العدم صح الاستدلال وتم مرحوم آخوند می فرماید ما روایت را بدون کمک استصحاب می خواهیم به جای آن که ضمیمه کنیم .نمیخواهیم به ضمیمه اصالت العدم باشد ما میخواهیم از خود روایت استفاده کنیم که آیا روایت دلالت بر برائت می کند یا نمی کند. موضوع ما این است که می خواهیم شرب توتون را به عنوان مجهول الحرمت نه به عنوان اینکه "لم يرد فيه النهي" و با استصحاب بگوییم "لم يستر فيه النهي" و عنوان ما این نیست ،عنوان ما مجهول الحرمة است. اینکه مجهول الحرمة را برائت جاری کنیم یا نه یک بحث است و وقتی استصحاب جاری شود عنوان عوض میشود به اینکه "لم يستر فيه النهي" و موضوع عوض میشود.
فانه يقال وان تم الاستدلال بحديث بضمیمة الاصاله العدم، اگرچه استدلال به این حدیث بضمیمة اصالةالعدم تمام میشود، اصالت العدم یعنی "اصالت عدم صدور" ويحكم باباحه المجهول الحرمه و حکم میکنیم که شرب توتون حلال است و اطلاق مجهول الحرمه ،اطلاق منظور مباح است. الا انه لا بعنوان انه مجهول الحرمه نه به عنوان اینکه مجهول الحرمة هست شرعاً بلکه به این عنوان ثابت میشود که مجهول الحرمت بل بعنوان لم يرد عنه النهی واقعا یک وقت هست که میگوییم شرب توتون مجهول الحرمة است لذا مباح است و یک وقت هست که می گوییم چون نهی ندارد مباح است اینها دو عنوان است مجهول الحرمه مباح است این را روایت ثابت نمیکند، روایت نمی گوید مجهول الحرمت مباح است ،میگوید آن چیزی که نهی ندارد مباح است، که این عنوان ما نیست بلکه عنوان ما مشتبه و مجهول الحرمه است.
مستشکل میگوید خوب چه فرقی میکند عنوان این باشد یا آن به هر حال شرب تون حلال است چه به عنوان "مجهول الحرمت "یا به عنوان "لم يرد فيه النهي" به کمک استصحاب ،مرحوم آخوند می گوید این دو فرق دارند.[12]
فانه يقال وان تم الاستدلال بحديث بضمیمة اصالة العدم، چون مستشکل گفت در خود حدیث ورود به معنای صدور است یعنی ممکن است ،نهی صادر شده باشد نمیتوان برائت جاری کرد و باید از استصحاب کمک گرفت، گفت به واسطه استصحاب عدم صدور از ناحیه شارع مقدس بگوییم صادر نشده است نهی، میتوانیم برائت جاری کنیم .مرحوم آخوند می فرماید وان تم الاستدلال بحديث بضمیمة الاصاله العدم، (عدم الصدور). نتیجه این میشود ويحكم باباحته مجهول الحرمة (که همان شربت تتن باشد) واطلاقه الا انه شما که می آیید حکم می کنید به باباحة مجهول الحرمه الا انه لا بعنوانه مجهول الحرمه شرعا شما آمدید حکم کردید به شرب توتون که این مباح است انه لم يرد عنه النهی به عنوان اینکه نهی ای وارد نشده، حال مستشکل میگوید فرق این دو چیست ؟و ما پاسخ آن را در جلسه بعد خواهیم گفت،إن شاءالله.