« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفی شاهرودی

1404/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

/آیا با وجود رطوبت در دست‌ها و کفایت آن در مسح سر و رجلین، می‌توان برای مزید رطوبت دست از اعضای دیگر وضو دست را مرطوب کرد یا خیر؟ /طهارت

موضوع: طهارت/ آیا با وجود رطوبت در دست‌ها و کفایت آن در مسح سر و رجلین، می‌توان برای مزید رطوبت دست از اعضای دیگر وضو دست را مرطوب کرد یا خیر؟ /

قال السید ره فی العروه: مسألة 25: لا إشكال في أنّه يعتبر أن يكون المسح بنداوة الوضوء، فلا يجوز المسح بماء جديد، و الأحوط[1] أن يكون بالنداوة الباقية في الكفّ،[2] فلا يضع يده بعد تماميّة الغسل على سائر أعضاء الوضوء، لئلّا يمتزج ما في الكفّ بما فيها، لكنّ الأقوى جواز ذلك[3] و كفاية كونه برطوبة الوضوء و إن كانت من سائر الأعضاء فلا يضرّ الامتزاج المزبور؛ هذا إذا كانت البلّة باقية في اليد، و أمّا لو جفّت فيجوز الأخذ من سائر الأعضاء[4] بلا إشكال.

بحث در این بود که آیا با وجود رطوبت در دست‌ها و کفایت آن در مسح سر و رجلین، می‌توان برای مزید رطوبت دست از اعضای دیگر وضو دست را مرطوب کرد یا این که جواز گرفتن رطوبت از اعضای وضو تنها در فرضی است که در دست رطوبتی برای مسح سر و رجلین باقی نمانده باشد. بعد از این که در بین فقها اتفاق است که اگر رطوبت كف دست خشک شده باشد، بلا اشکال مرطوبت کردن دست از اعضاء دیگر وضو مثل محاسن یا پلک چشم و یا ابروها مانعی ندارد مرحوم سید ماتن مطلقا حکم به جواز مرطوب کردن دست از اعضای دیگر وضو نموده است ولو در فرض کفایت رطوبت دست برای مسح.

مستند قول به جواز

دلیل اول: اطلاق آیه شریفه و اطلاق روایاتی است که در آنها امر به مسح سر و رجلین شده و مقید نشده به این که حتما باید با خصوص رطوبت دست باشد که به اطلاق شامل رطوبت سایر اعضای وضو هم می‌شود. در این روایات تنها از مسح با ‌آب خارج وضو نهی شده است. اما روایاتی که امر به مسح با رطوبت دست نموده این روایات نهایتا حمل بر استحباب می‌شوند به قرینه روایات مطلقی که حکم به مسح رجلین و مسح راس نموده و در آنها چنین قیدی ذکر نشده است از جمله روایات مطلقه:

1. صحيحة زرارة: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ بُكَيْرٍ ابْنَيْ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ أَنَّهُ قَالَ فِي الْمَسْحِ تَمْسَحُ عَلَى النَّعْلَيْنِ وَ لَا تُدْخِلُ يَدَكَ تَحْتَ الشِّرَاكِ وَ إِذَا مَسَحْتَ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ رَأْسِكَ أَوْ بِشَيْ‌ءٍ مِنْ قَدَمَيْكَ مَا بَيْنَ كَعْبَيْكَ إِلَى أَطْرَافِ الْأَصَابِعِ فَقَدْ أَجْزَأَكَ.[5]

2 .صحيحة محمد بن مسلم: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ وَ ذَكَرَ الْمَسْحَ فَقَالَ امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِكَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَيْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَيْمَنِ.[6]

آیه شریفه هم مطلق است زیرا در آن قید نشده که مسح سر و رجلین حتما باید با رطوبت باقیمانده در دست باشد لکن تمسک به اطلاق در جایی صحیح است که مولی در مقام بیان باشد. آیه شریفه تنها در مقام بیان ارکان وضو است که غسلتان و مسحتان باشد نه در مقام بیان خصوصیات و شرائط وضو بنابراین تمسک به آیه شریفه برای قول مزبور صحیح نیست.

دلیل دوم: روایاتی است که در مورد ناسی مسح وارد شده است. این روایات هم مطلق است و به اطلاق شامل می‌شود موردی را که رطوبت دست باقی باشد در این روایات امام مطلقا حکم به جواز مرطوب کردن دست از اعضای وضو نموده است از جمله این روایات صحيحة منصور است:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَمَّنْ نَسِيَ أَنْ يَمْسَحَ رَأْسَهُ حَتَّى قَامَ فِي الصَّلَاةِ قَالَ يَنْصَرِفُ وَ يَمْسَحُ رَأْسَهُ وَ رِجْلَيْهِ.[7]

سوال این است که آیا روایاتی که در آنها قید مسح با خصوص رطوبت دست آمده می‌تواند مقید اطلاقات ادله باشد یا خیر جواز مسح با رطوبت سایر اعضای وضو مختص به جایی است که رطوبت دست خشک شده باشد و الا مسح با رطوبت دیگر اعضاء جائز نیست.

مناقشه استاد اشرفی در تمسک به روایات ناسی مسح

روایات ناسی مسح در مورد کسی وارد شده که مسح را فراموش کرده و در اثناء نماز متذکر شده است. در این فرض امام حکم به اخذ رطوبت از اعضای دیگر وضو و امر به مسح رجلین و سر نموده است. کسی که وضو گرفته و در اثناء نماز متوجه شده که مسح سر یا رجلین را انجام نداده قاعدتاً به جهت فاصله‌ای که در این بین واقع شده، رطوبت دستش خشک شده است با این بیان این روایات حمل می‌شود بر موردی که رطوبت دست کاملا خشک شده است بنابراین از این روایات نمی‌توان استفاده کرد که در فرض بقاء رطوبت در دست اخذ رطوبت از اعضای دیگر وضو جائز است.

بررسی روایات مقیده

روایات مقیده خود به دو دسته تقسیم می شوند:

دسته اول روایاتی است که در مقام حکایت وضوی رسول الله در اخبار بیانیه وارد شده و امام در هنگام وضو با رطوبت باقیمانده در دست مسح سر و رجلین را انجام دادند. این روایات چون در مقام بیان تعلیم بوده‌اند فعل امام بما هو فعل، نمی‌تواند دلالت بر وجوب رعایت این امر داشته باشد. امکان دارد که آن حضرت از باب استحباب چنین عمل نموده باشند ضمن این که ممکن است فعل امام در مسح با رطوبت دست در هنگام وضو ناظر به این جهت باشد که مسح سر و پاها باید با رطوبت وضو باشد نه رطوبت خارج وضو چنان که سنی ها این امر را جائز می‌دانند.

بنابراین از این روایات نمی‌توان به طور حتم برداشت نمود که مسح سر و پا فقط با رطوبت دست واجب است و بوسیله آن روایات مطلقات را تقیید زد. به عباره اخری در این دسته از روایات تنها فعل امام ذکر شده که با دست مرطوب سر و پاها را مسح نمودند نقل فعل دلیل بر تعین وجوب نیست.

دسته دوم روایاتی است که در آنها صراحتا امر به مسح با رطوبت باقیمانده در دست شده است که عمدتا دو روایت است:

1. عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِقَالَ: لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيَّ يَا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَكَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّكَ فَدَنَا رَسُولُ اللَّهِ مِنْ صَادٍ وَ هُوَ مَاءٌ يَسِيلُ مِنْ سَاقِ الْعَرْشِ الْأَيْمَنِ فَتَلَقَّى رَسُولُ اللَّهِالْمَاءَ بِيَدِهِ الْيُمْنَى فَمِنْ أَجْلِ ذَلِكَ صَارَ الْوُضُوءُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِ اغْسِلْ وَجْهَكَ فَإِنَّكَ تَنْظُرُ إِلَى عَظَمَتِي ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ الْيُمْنَى وَ الْيُسْرَى فَإِنَّكَ تَلَقَّى بِيَدَيْكَ كَلَامِي ثُمَّ امْسَحْ رَأْسَكَ بِفَضْلِ مَا بَقِيَ فِي يَدِكَ مِنَ الْمَاءِ وَ رِجْلَيْكَ إِلَى كَعْبَيْكَ فَإِنِّي أُبَارِكُ عَلَيْكَ وَ أُوطِئُكَ مَوْطِئاً لَمْ يَطَأْهُ أَحَدٌ غَيْرُكَ.[8]

2. صحيحة زرارة: وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ فَقَدْ يُجْزِيكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرُفَاتٍ وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ وَ مَا بَقِيَ مِنْ بِلَّةِ يُمْنَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَى وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُسْرَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَى.[9]

کیفیت استدلال: در روایت اول صراحتا امر به مسح سر و رجلین با رطوبت باقیمانده در دست شده است امر ظهور در وجوب دارد و از آن استفاده می شود که مسح با رطوبت دست واجب است. در روایت دوم نیز به صورت جمله فعلیه در مقام انشاء که اوکد از امر است حکم به مسح با رطوبت دست شده است از این دو روایت می‌تواند مقید اطلاقات ادله‌ای باشد که در آنها قید مزبور ذکر نشده است.

ان قلت: این دو روایت در مقام بیان این است که مسح پای راست باید با دست راست و مسح پای چپ باید با پای چپ باشد و از این جهت در مقام بیان نیست که حتما مسح باید با رطوبت باقیمانده در دست باشد کأنّ روایت ناظر بر جهت اول است که مسح پای راست باید با دست راست باشد نه به صورت معکوس که با دست چپ پای راست را مسح کند

قلت: هیچ مانعی نیست که دو رایت مزبور ناظر بر هر دو جهت مساله باشد که اولا باید مسح با رطوبت باقیمانده در دست باشد و ثانیا مسح پای راست باید با دست راست و مسح پای چپ باید با دست چپ باشد با توجه به این که امر ظهور در وجوب دارد می‌توان این دو روایت را مقید اطلاقات ادله قرار داد.

مرسله صدوق هم با قطع نظر از ضعف سندی می‌تواند موید قول مزبور باشد به مقتضای مفهوم شرط در عبارت: «فَإِنْ لَمْ يَكُبَقِيَ فِي يَدِكَ مِنْ نَدَاوَةِ وُضُوئِكَ شَيْ‌ءٌ فَخُذْ مَا بَقِيَ مِنْهُ فِي لِحْيَتِكَ» زیرا در فرض نبود رطوبت دست حکم به مرطوب کردن دست از اعضای وضو شده است و از آن استفاده می‌شود که اگر در دست رطوبت باشد مرطوب کردن دست از اعضای دیگر وضو جائز نیست. در نهایت از مجموع ادله استفاده می‌شود که با وجود رطوبت در دست مرطوب کردن دست از اعضای وضو جائز نیست. لکن برخی از عبارت: «مِنْ بِلَّةِ وُضُوئِكَ» استفاده جواز مسح با رطوبت اعضای وضو را مطلقا کرده‌اند.

مرسله صدوق: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ إِنْ نَسِيتَ مَسْحَ رَأْسِكَ فَامْسَحْ عَلَيْهِ وَ عَلَى رِجْلَيْكَ مِنْ بِلَّةِ وُضُوئِكَ فَإِنْ لَمْ يَكُن بَقِيَ فِي يَدِكَ مِنْ نَدَاوَةِ وُضُوئِكَ شَيْ‌ءٌ فَخُذْ مَا بَقِيَ مِنْهُ فِي لِحْيَتِكَ وَ امْسَحْ بِهِ رَأْسَكَ وَ رِجْلَيْكَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكَ لِحْيَةٌ فَخُذْ مِنْ حَاجِبَيْكَ وَ أَشْفَارِ عَيْنَيْكَ وَ امْسَحْ بِهِ رَأْسَكَ وَ رِجْلَيْكَ وَ إِنْ لَمْ يَبْقَ مِنْ بِلَّةِ وُضُوئِكَ شَيْ‌ءٌ أَعَدْتَ الْوُضُوءَ.[10]

 


[1] الخوئي: بل هو الأظهر، و به يظهر الحال في بقيّة المسألة‌.
[2] النائيني: هذا هو الأقوى. البروجردي: لا ينبغي تركه.
[3] لأصفهاني: فيه إشكال فلا يُترك الاحتياط. الفيروزآبادي : بل الأحوط عدمه. الحكيم: فيه إشكال.
[4] الخوئي: الأظهر الاقتصار على الأخذ من بلّة اللحية الداخلة في حدّ الوجه، و بذلك يظهر الحال في بقيّة المسألة‌.
logo