1403/09/27
بسم الله الرحمن الرحیم
/عدم لزوم قصد موجبات رفع طهارت در نیت وضو/طهارت
موضوع: طهارت/ عدم لزوم قصد موجبات رفع طهارت در نیت وضو/
المسألة السادسه: إذا كان للوضوء الواجب[1] غايات متعدّدة فقصد الجميع حصل امتثال الجميع، و أُثيب عليها كلّها، و إن قصد البعض حصل الامتثال بالنسبة إليه، و يثاب عليه، لكن يصحّ بالنسبة إلى الجميع و يكون أداء بالنسبة إلى ما لم يقصد و كذا إذا كان للوضوء المستحب.
در مساله ششم مرحوم سید میفرماید: اگر در ضمن وضوی واجب، غایات دیگر را اعم از مستحب و واجب مثل مس كتابت قرآن یا طواف واجب؛ قصد کند همه آن غایات امتثال شده و ماجور خواهد بود طبق قانون «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ» «فَإِذَا اجْتَمَعَتْ لِلَّهِ عَلَيْكَ حُقُوقٌ أَجْزَأَهَا عَنْكَ غُسْلٌ وَاحِدٌ»[2] . ولی اگر قصد بعض غایات را بكند تنها غایات مقصوده مأجور خواهد بود. لكن با همین وضو میتواند همه غایاتی را که برای وضو ذکر شده؛ انجام دهد ولو این که در هنگام وضو برای نماز مثلا قصد غایات دیگر را نکرده باشد.
برخی از شرّاح عروه در تحریر محل نزاع گفتهاند: اگر غایات متعدد همه واجب باشند مثل نماز یومیه یا طواف واجب و یا مس خط قرآن... و به قصد همه آن غایات یک وضو بگیرد؛ امتثال نسبت به همه غایات حاصل شده و نسبت به همه غایات مقصوده مأجور خواهد بود و هکذا اگر غایات متعدد همگی مستحب باشند و یک وضو به قصد همه غایات مستحب بگیرد؛ همه آن غایات امتثال شده و نسبت به غایات مقصوده مأجور خواهد بود و در آن بحث و اشکالی نیست.
انما الاشکال در جایی است که غایات وضو مختلف باشند یعنی برخی واجب و برخی مستحب باشد مثل این که فرد یک وضو بگیرد برای نماز واجب و طواف مستجبی و قرائت قرآن... این صورت محل نزاع است. اشکالی که هست این که وضو به عنوان این که مقدمه برای نماز واجب واقع شده متصف به وجوب شده و به عنوان این که مقدمه بر امر مستحب واقع شده متصف به استجباب شده است. لازمه اجتماع آن دو در فعل واحد این است که وضوی واحد هم متصف به وجوب شود و هم متصف به استحباب. این در حالی است که وجوب و استحباب ضد یکدیگرند زیرا در وضوی واجب حکم به عدم ترخیص شده و به عکس آن در وضوی مستحبی حکم به ترخیص شده است. چون اجتماع آن دو محال است پس هیچ یک از آن دو محقق نشده و حکم به بطلان وضو میشود.
این امر موجب شده که فقها قلم فرسایی کنند. هر یک از فقها برای حل مشکل راهکاری را ارائه نموده است. اگر چه اصل مساله واضح است و در نزد متشرعه این امر پذیرفته است که با یک وضو میتوان غایات متعدد واجب و مستحب را قصد نمود. ولی از نظر قواعد عقلی چنین چیزی محال است از این جهت که مستلزم اجتماع نقیضین ضدین است در صورتی که قصد غایات مستحب و واجب را در وضوی واحد کند یا مستلزم اجتماع مثلین است در صورتی که در وضوی واحد قصد غایات متعدد مستحب یا قصد غایات متعدد واجب را کند. اگر چه مرحوم استاد خویی مرکز اشکال را در فرض اجتماع غایات مستجب با غایات واجب ذکر نموده است.
بیان مرحوم استاد خویی در مساله
مرحوم استاد خویی برای جواز اجتماع غایات واجب و مستجب در وضوی واحد راهکاری را ارائه نموده و میفرماید: منشأ اشکال این است که فقها مقدمه واجب را واجب شرعی و مقدمه فعل مستحب را مستحب شرعی دانستهاند. اگر بگوییم مقدمه واجب تنها وجوب عقلی دارد نه وجوب شرعی و هکذا مقدمه مستحب استحباب شرعی ناشی از سرایت امر ندبی مقدمه دارد نه استحباب شرعی؛ مشکل حل شده و قصد هر دو عنوان مانعی ندارد و مستلزم اجتماع نقیضین هم نمیشود.
مساله از جهتی مبنایی است با این حال طبق نظر کسانی که مقدمه واجب را واجب میدانند این اشکال همچنان به حال خود باقی است زیرا وجوب و استحباب شرعی دو حکم متضاد یا متناقض هستند در یکی از آنها که وضوی واجب باشد حکم به عدم ترخیص شده و در وضوی مستحبی حکم به ترخیص شده است.
مرحوم صاحب عروه در مقام جواب میفرماید: یکی از این دو غایت یعنی وجوب را به عنوان وصف و دیگری «استحباب» را به عنوان غایت قرار داده و بدین وسیله مشکل را حل نموده است.
اشکال: اگر وجوب و استحباب حیثیت تقییدیه باشند مانعی از صحت اجتماع آن دو نیست مثل نماز در دار غصبی که میگوییم صلوه بما انه صلوة مامور به است و بعنوان انه غصب حرام است. در این صورت مانعی نیست که فعل واحد از یک جهت مامور به و از جهت عنوان دیگر منهی عنه باشد. ولی اگر دو عنوان مرکب وجوب و استحباب حیثیت تعلیلیه باشند اجتماع آن دو محال است. در ما نحن فیه چون دو عنوان محل وجوب و استحباب حیثیت تعلیلیه دارند وضو صحیح نیست. اما این که حیثیت تعلیلیه دارند از این جهت که مرکب حکم اصل وضو است و وضو به عنوان مقدمه واجب متصف به وجوب شده و به عنوان مقدمه مستحب متصف به استحباب شده است پس هر دو علت هستند نه مرکب و در حیثیت تعلیلیه اشکال به حال خود باقی است.
جواب مرحوم نائینی
مرحوم استاد شیخ حسین حلی در حل مشکل به نقل از مرحوم میرزای نائینی راهکار دیگری را ارائه نموده و میفرماید: مانعی از اجتماع فعل واحد به عنوان مقدمه وجوب و مقدمه استجباب نیست اجتماع آن دو مثل اجتماع دو نور است.که نور اول ضعیف و نور دوم پر نورتر است. بعد از اجتماع و اندکاک آن دو با یکدیگر حد «ما به الامتیاز» هر یک از آن دو نور برداشته میشود و طبیعت سوم جامع از هر دو ایجاد میشود. در ما نحن فیه وضویی که مقدمه برای امر مستحب واقع شده درست است که مطلوبیت دارد و جواز ترک هم دارد و وضویی که مقدمه برای واجب واقع شده جواز ترک ندارد ولی بعد از اندکاک حد ندب یعنی جواز ترک برداشته میشود و مندک در واجب میشوند و امر قویتری ایجاد میشود. این امر مستلزم در فعل تناقض نیست. در صورتی مستلزم تناقض است که هر یک از وجوب و استحباب وجه امتیاز خود را بعد از اجتماع داشته باشند.
به نظر بنده فرمایش مرحوم نائینی متین و از همه بهتر است. اما این که فقها در حل مساله این قدر به تکاپو افتاده و در حاشیه عروه راهکارهای متعددی را ارائه نمودهاند این مقدار بحث لازم نیست بعد از این که شارع مقدس وضو را رافع حدث قرار داده و در نزد متشرعه این امر مسلّم است که فرد میتواند قصد غایات متعدد را در وضوی واحد بکند.