درس خارج فقه استاد مصطفی اشرفیشاهرودی
1402/09/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/ مطهّر هجدهم غیبت مسلمان/ بررسی شروط مطهّریت غیبت.
قال السیده ره فی العروه: الثامن عشر غيبة المسلم فإنها مطهرة لبدنه أو لباسه أو فرشه أو ظرفه أو غيرذلك مما في يده بشروط خمسة:[1]
• الأول: أن يكون عالما بملاقاة المذكورات للنجس الفلاني.
• الثاني: علمه بكون ذلك الشيء نجسا أو متنجسا اجتهادا أو تقليدا.
• الثالث: استعماله لذلك الشيء فيمايشترط فيه الطهارة على وجه يكون أمارة نوعية علىطهارته من باب حمل فعلالمسلم علىالصحة.
• الرابع: علمه باشتراط الطهارة في الاستعمال المفروض.[2]
• الخامس: أن يكون تطهيره لذلك الشيء محتملا و إلا فمع العلم بعدمه لا وجه للحكم بطهارته بل لو علم من حاله أنه لا يبالي بالنجاسة و أن الطاهر و النجس عنده سواء يشكل الحكم بطهارته و إن كان تطهيره إياه محتملا و في اشتراط كونه بالغا أو يكفي و لو كان صبيا مميزا وجهان[3] و الأحوط ذلك نعم لو رأينا أن وليه مع علمه بنجاسة بدنه أو ثوبه يجري عليه بعد غيبته آثار الطهارة لا يبعد البناء عليها و الظاهر إلحاق الظلمة و العمى بالغيبة مع تحقق الشروط المذكورة ثمَّ لا يخفى أن مطهرية الغيبة إنما هي في الظاهر و إلا فالواقع على حاله و كذا المطهر السابق و هو الاستبراء بخلاف سائر الأمور المذكورة فعد الغيبة من المطهرات من باب المسامحة و إلا فهي في الحقيقة من طرق إثبات التطهير.
ترجمه: هجدهم از مطهّرات غيبت مسلمان است كه موجب طهارت بدن و لباس و فرش و ظرف و ساير توابع او میشود كه قبل از غیبت او متنجس بوده است به پنج شرط: اول آن كه مسلمانی که غائب شده عالم به ملاقات اشياء مذكوره با نجاست باشد. دوم آن كه آن شیئ را از روى اجتهاد يا تقليد نجس بداند. سوم اين كه آن شیئ را در آنچه مشروط به طهارت است استعمال كند به طوری كه نوعاً اماره بر طهارت باشد از باب حمل فعل مسلم بر صحت، مثل آن كه با لباسی که قبل از غیبت نجس بوده نماز بخواند يا با آن وضوء بگيرد يا از ظرفی که سابق نجس بوده غذ بخورد یا آب بیاشامد و هكذا. چهارم آن كه بداند استعمال آن مشروط به طهارت است. پنجم آن كه احتمال بدهیم كه مسلمان غائب در زمان غيبت آن را تطهير کرده باشد و الّا اگر بدانیم كه آن را تطهير نکرده، غیبت نمیتواند مطهر باشد بلكه اگر از حال او معلوم باشد كه نسبت به طهارت و نجاست بیمبالات است در این صورت حکم به طهارت به صِرف غیبت مشکل است اگر چه احتمال تطهير هم برود. اما این که آيا شرط است مسلمان غائب بالغ باشد يا اگر صبى مميز هم باشد كفايت است، دو وجه است. احوط اشتراط بلوغ است. آری! اگر ببینیم كه ولى صبى در عمل، آثار طهارت را بر بدن یا لباس صبی جارى میكند بعد از غيبت صبی بعيد نيست که حکم به طهارت کنیم. ظاهر آن است كه ظلمت و كورى نيز ملحق به غيبت است با تحقق شروط مذكوره. مخفى نماند كه غيبت و استبراء، مطهّر ظاهرى است به خلاف مطهرات ديگر كه واقعاً مطهّر هستند. بنابراین در ذکر غیبت به عنوان مطهر مسامحه است و در حقیقت غیبت یکی از راههای اثبات طهارت است.
مطهّریت غیبت از مسائلی است که شدیداً محل ابتلاست. غیبت به معنای عدم حضور در مقابل حضور فرد است «نه به معنای بدگویی پشت سر دیگران» به این معنی که اگر بدن یا لباس یا فرش یا ظرف و سایر توابع فرد مسلمان نجس شود و آن فرد مدتی غائب شود و بعد حاضر شود و از آنها در عمل مشروط به طهارت استفاده کند حکم به طهارت بدن و لباس و توابع او میشود از این جهت که ممکن است در زمان غیبت بدن و لباس و سایر توابعش را تطهیر کرده باشد این در حالی است که مقتضای استصحاب بقاء نجاست بدن و لباس و توابع او حکم به نجاست آنها است مگر این که اماره بر طهارت قائم شود یا یقین به طهارت حاصل شود.
مرحوم سید ماتن شروطی را برای غیبت به عنوان مطهّر ذکر نموده که مرحوم شیخ انصاری نیز در کتاب الطهارة متعرض این شروط شده است قبل از بررسی کلام سید این شروط را مرور میکنیم:
شرط اول: آن که بدانیم فرد مسلمان آگاه به نجاست بدن یا لباس و توابع دیگر خود بوده تا احتمال داده شود که در زمان غیبت آن را تطهیر کرده باشد و الا اگر از اصل جاهل به نجاست بدن و لباس خود بوده نمیتوان به صرِف غیبت حکم به طهارت بدن و لباس... او نمود.
شرط دوم: آن که در نظر او آنچه ملاقات با بدن یا لباسش کرده موجب تنجس آنها شده باشد ولی اگر مساله اختلافی باشد و در اعتقاد او ملاقات موجب نجاست نشده باشد مثل ملاقات بدن یا لباس فرد با بول و عذره پرندگان حرام گوشت که در نجاست آن اختلاف است در این صورت به مجرد غیبت نمیتوان حکم به طهارت لباس و ملحقات او نمود.
شرط سوم: آن که ببینیم فرد مسلمان لباس یا ملحقات دیگر خود را در عمل مشروط به طهارت استفاده میکند مثل این که با لباسی که قبلا نجس بوده نماز بخواند و یا در ظرفی که قبلا نجس بوده آب بخورد.
شرط چهارم: آن که آن فرد بداند که صحت نماز مشروط به طهارت لباس و بدن است و الا اگر جاهل به اشتراط طهارت باشد و یا فرد لاابالی باشد به مجرد غیبت نمیتوان حکم به طهارت لباس و ملحقات او نمود.
شرط پنجم: آن که احتمال بدهیم که او چیزی را که قبلا نجس بوده تطهیر کرده است ولی اگر یقین داریم که در زمان غیبت لباس یا ملحقات خود را تطهیر نکرده در این صورت هم به مجرد غیبت نمیتوان حکم به طهارت لباس و ملحقات او نمود.
بعد ذلک نقول: شکی نیست در این که غیبت مسلمان موجب حکم به طهارت بدن و ملحقات او میشود و در مساله ادعای اجماع شده[4] و سیره متشرعه قائم شده بر این که معامله طهارت میکردند نسبت به بدن و لباس و دیگر ملحقات فرد مسلمان متعهد.
منتها سوال این است که آیا ذکر غیبت به عنوان مطهّر از باب حمل فعل مسلمان بر صحت است که اگر اینطور باشد غیبت به عنوان اماره مطرح است و تحقق شروط مذکوره برای حکم به طهارت لازم است لا محاله اگر اماره باشد بر اصل استصحاب مقدم است زیرا با وجود اماره نوبت به اصل عملی نمیرسد. یا این که غیبت به عنوان اصل عملی و قاعده طهارت مطرح است با این تفاوت که قاعده طهارت در این مورد خاص مخصص دلیل استصحاب است.
و اما ادلهای که برای مطهریت غیبت ذکر شده است: دلیل اول: اجماع است. دلیل دوم: اصاله الصحه در فعل مسلمان. دلیل سوم: عسر و حرج است به این معنی که اگر حکم به نجاست بدن و لباس و ملحقات مسلمان کنیم تعامل با دیگر مسلمانان بسیار مشکل خواهد شد.
مرحوم استاد خویی به مرحوم صاحب عروه و مرحوم شیخ انصاری که غیبت را به عنوان اماره ذکر نمودهاند اشکال نموده و میفرماید: اگر مستند مطهریت غیبت، حمل فعل مسلمان بر صحت باشد به این معنی که ظاهر حال فرد مسلمان متعهد آن است که کارهای منوط به طهارت را صحیح انجام دهد و لازمه آن حکم به طهارت بدن و ملحقات او است اشکالی که وجود دارد این است که سیره متشرعه اعم از این است شروط مذکوره رعایت بشود یا نشود مثل شرط اول که مرحوم سید فرمود: باید بدانیم که فرد مسلمان آگاه به نجاست بدن یا لباس و توابع دیگر خود بوده است و یا شرط دوم که فرمود: باید در نظر فرد مسلمان آنچه ملاقات با بدن یا لباسش کرده نجس یا متنجس بوده باشد و یا شرط سوم که فرمود: باید لباس یا ملحقات دیگر او در عمل مشروط به طهارت استفاده شود... زیرا سیره متشرعه از صدر اسلام بلک سیره ائمه قائم شده بر این که با سنیها و متعلقات آنان از لباس و ظرف ... معامله شیء طاهر را مینمودند با این که اهل سنت و حتی برخی از شیعیان از بسیاری از نجاسات احتراز نمیکردند و یا معتقد به نجاست برخی از نجاسات نبودند مثل پوست میته و حتی پوست سگ که برخی از سنیها با دباغی آن را طاهر میدانند و یا معتقد به طهارت مخرج بول بواسطه مسح بر دیوار هستند.
خاطره: به دستور مرحوم امام به برخی از کشورهای خارجی میرفتیم از جمله به کشور بلژیک مسافرت کردیم. در آنجا ساختمان مستقل بزرگی را در اختیار ما قرار دادند لکن چون کسی در آنجا زندگی نمیکرد تنها بودیم تا این که قرار شد برای این که تنها نباشیم شبها به منزل آخوندی برویم که اهل ترکیه بود و از قبل ایشان را در نجف اشرف میشناختیم. چون شبهای زمستان بسیار طولانی بود گاهی شبها برای خوردن غذا به رستوران مسلمانان ترک میرفتیم. متاسفانه بعدا معلوم شد که در این رستورانها همراه با غذا گاه شراب هم به مشتریها میدهند طبعا ظروف و لیوانها ملاقات با شراب میکرده و برای همه از همان ظرفها آب و مایعات دیگر را میآوردند بعد از آن تصمیم گرفتیم فقط از آبهایی که در ظروف در بسته و یکبار مصرف فروخته میشود استفاده کنیم.
در عصر ائمه اطهار برخی در مقابل ائمه دکّان باز کرده و بر خلاف فتوای آن بزرگواران فتوی میدادند در وسائل خواندهایم که ابوحنیفه در فتاوای خود با امام صادق بنای بر مخالفت داشت تا جایی که میگفت: نمیدانم امام صادق در هنگام سجده آیا چشمانش را بر هم میگذاشت یا با چشم باز سجده میکرد که بر خلاف او حکم کنم تا علی کل حال با امام صادق مخالفت کرده باشم حتی ابوحنیفه تصریح کرده به این که: «قال علی کذا و انا اقول خلاف ذلک» با این که او امیرمومنان علی را لااقل به عنوان خلیفه چهارم پذیرفته است در عین حال اهل سنت در برخی از احکام خلاف آن حضرت حکم میکردند. الآن هم بسیاری از سنیها پوست سگ را با دباغی طاهر میدانند برخی از مردم هم لاابلی هستند و اصلا رعایت طهارت و نجاست را نمیکنند در نجف اشرف که بودیم برخی برای این که دیگران فکر نکنند در شیر آب میریزند گاو خود را میآوردند و در حضور مردم شیر آنها را میدوشیدند. بنده خود شاهد بودم که زنی شیر گاوش را دوشید و نگاهی به اطراف کرد و چون گمان کرد کسی او را نمیبیند در ظرف شیر ادرار کرد.
متشرعه و بلکه ائمه با عموم مسلمانان در تعامل بودند و با آنان معامله طهارت میکردند و احتمال تطهیر بدن و لباس و دیگر ملحقات مسلمان را کافی میدانستند و هرگز از آنان اجتناب نمیکردند با این که میدانستند بدن و لباسشان نوعاً ملاقات با نجس کرده است. مگر زمانی که علم به نجاست بدن و لباس آنها پیدا میکردند شاهد بر این امر آن است که در طواف خانه خدا بدن حاجیها عرق کرده و معمولاً با بدن دیگر مسلمانان برخورد میکند ولی دیده نشده که کسی بدین جهت بدن خود را تطهیر کرده باشد.
از این امور مرحوم استاد خویی استفاده نموده که نیازی به تحقق شروط مذکور در کلام صاحب عروه نیست «به استثناء شرط پنجم که شرح آن خواهد آمد» و غیبت مسلمان به جهت اصل طهارت دلیل بر طهارت است و مقدم بر استصحاب بقاء حالت سابقه نجاست نه به جهت حمل فعل مسلمان بر صحت تا این که حکم به طهارت منوط به تحقق شروط مذکوره باشد.
بیان استاد اشرفی
دلیل بر ترتب آثار طهارت بر بدن و توابع فرد مسلمان بعد از غیبت عمدتاً سیره مسلمین و قاعده حرج است که این دلیل اعم از اماره بودن غیبت برای حکم به طهارت است و شروطی که مرحوم سید ماتن به تبع مرحوم شیخ ذکر فرموده بازگشت به اماره بودن غیبت برای حکم به طهارت است در صورتی که طبق مدعای ما بر حمل بر طهارت این شروط لازم نیست به استثناء شرط
پنجم» و مدعای ما مطابق با سیره عملی مسلمین است.