1404/01/30
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدّمات حکمت «1»/فصل دوم /مقصد پنجم: مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن
موضوع: مقصد پنجم: مطلق و مقیّد، مجمل و مبیّن/فصل دوم /مقدّمات حکمت «1»
فصل
قد ظهر لك أنّه لا دلالة لمثل «رجل» إلّا على الماهيّة المبهمة وضعاً، و أنّ الشياع و السريان -كسائر الطوارئ- يكون خارجاً عمّا وضع له.
فلابدّ في الدلالة عليه من قرينة حالٍ أو مقالٍ أو حكمةٍ.
و هي تتوقّف على مقدّمات:
بیان شد که الفاظ مطلق مانند اسم جنس، برای ماهیّت مهمله و لابشرط مقسمی وضع شدهاند و به لحاظ وضعی و اراده استعمالی، دلالتی بر طبیعت مطلقه ندارند، لذا دلالت تصدیقی آنها بر اراده طبیعت مطلقه نیازمند قرینه خاصّه (قرینه لفظیّه یا حالیّه)؛ یا قرینه عامّه یعنی مقدّمات حکمت میباشد؛ به همین جهت مصنّف در ادامه مباحث مربوط به مطلق و مقیّد، در قالب فصل دوم به بیان مقدّمات حکمت، توضیح آن مقدّمات و بیان نکات لازم در این زمینه میپردازند.
بیان مقدّمات حکمت
قوله: «و هي تتوقّف على مقدّمات...».
با مراجعه به کتب اصولی متأخّر روشن میگردد که در مورد اصل احتیاج به مقدّمات حکمت دو نظریّه وجودا دارد، بعضی مانند محقّق ایروانی بعد از بیان مقدّمات حکمت و نقد و بررسی آنها در پایان میفرمایند:
«هذا کلّه کاشف عن بطلان أساس الکلمات و إنّ الدلالة علی الأطلاق ثابتة لنفس اللفظ من غیر حاجة إلی مقدّمات»[1] ؛
در مقابل، بسیاری از علما قائل به این هستند که برای دلالت لفظ مطلق بر اطلاق و ارسال، جریان مقدّمات حکمت لازم است ولی در مورد تعداد آنها اختلاف دارند و در مجموع هفت نظریّه وجود دارد که عبارتند از: