1403/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
خطابات شفاهیّه «2»/فصل هفتم /مقصد چهارم: عامّ و خاصّ
موضوع: مقصد چهارم: عامّ و خاصّ/فصل هفتم /خطابات شفاهیّه «2»
فاعلم: أنّه يمكن أن يكون النزاع في أنّ التكليف المتكفِّل له الخطابُ هل يصحّ[1] تعلّقه بالمعدومين كما صحّ تعلّقه بالموجودين، أم لا؟
أو في صحّة[2] المخاطبة معهم -بل مع الغائبين عن مجلس الخطاب- بالألفاظ الموضوعة للخطاب أو بنفس توجيه الكلام إليهم[3] ، و عدمِ صحّتها.
أو في عموم[4] الألفاظ الواقعة عقيبَ أداة الخطاب للغائبين، بل المعدومين، و عدمِ عمومها لهما بقرينة تلك الأداة.
و لا يخفى: أنّ النزاع على الوجهين الأوّلين يكون عقليّاً و على الوجه الأخير لغويّاً.
وجه دوم: شاید محلّ نزاع در این بحث، راجع به جواز و عدم جوازِ مورد خطاب قرار دادن غائبین و معدومین، به واسطه الفاظی است که برای مقام تخاطب وضع شدهاند؛ به عبارتی آیا امکان مخاطب قرار دادن و متوجّه ساختن کلام مشتمل بر ادات خطاب یا هیئات دالّ بر خطاب نسبت به غائبین و معدومین وجود دارد یا خیر؟ عبارت مرحوم شیخ انصاری که میفرمایند: «الحقّ إمکان شمول الخطاب للمعدومین علی وجه الحقیقیة»[5] ،ظهور در این محلّ نزاع دارد.
وجه سوم: شاید محلّ نزاع در این بحث این باشد که آیا الفاظ عمومیکه بعد از ادوات خطاب واقع میشوند مانند: «الذین آمنوا» و «النّاس» در «یا أیّها الذین آمنوا و یا ایّها النّاس»، شامل غائبین و معدومین میشوند کما این که شامل حاضرین هستند، یا آن که ادات خطاب یا هیئت دالّ بر خطاب قرینه بر اختصاص این الفاظ به حاضرین در مجلس تخاطب بوده و مانع از شمول غائبین و معدومین میشوند؟
به عبارتی مدخول ادوات خطاب مانند حروف ندا، اگر وضعاً از عمومیّت و شمولیّت برخوردار باشند و به حسب دلالت لفظی و وضعی، شامل تمام افراد، اعمّ از حاضر، غائب و معدوم میشوند، این ظهور به حال خود باقی میماند یا به واسطه ادوات خطاب که وضع برای مقام تخاطب شدهاند، از بین خواهد رفت و این ادوات، مانع از انعقاد ظهور آنها در عمومیّت و شمولیّت مذکور خواهد شد؟ بیان صاحب معالم که میفرمایند: «ما وضع لخطاب المشافهة نحو <یا أیّها الناس>، <یا أیّها الذین آمنوا> لا یعمّ بصیغته من تأخّر عن زمن الخطاب»[6] ظهور در این محلّ نزاع دارد؛
قوله: «و لا يخفى...».
مصنّف در پایانِ طرح محلّ نزاع به صورت تفصیلی میفرمایند باید توجّه داشت که نزاع بر اساس احتمال اول و دوم، عقلی میباشد، چون بحث از امکان و عدم امکان عقلی مطرح شده است. نزاع در احتمال اول در مورد این بود که آیا عقلاً امکان تعلّق تکلیف به غائبین و معدومین وجود دارد یا خیر؟ و نزاع در احتمال دوم این بود که آیا عقلاً امکان مخاطب قرار دادن افراد غائب و معدوم وجود دارد یا خیر؟ و اما نزاع بر اساس احتمال سوم، لفظی و لغوی خواهد بود چون بحث از انعقاد عمومیّت و عدم انعقاد عمومیّت برای مدخول ادوات خطاب بوده است.
فائدة:
طرح بحث به این کیفیّت و تحریر محلّ نزاع به این تفصیل در کتب اصولی گذشته عامّه و امامیّه وجود نداشته و غالباً علمای علم اصول حتّی مانند مرحوم شیخ که در مطارح الأنظار بنای بر تفصیل مباحث اصولی را دارد، در ما نحن فیه از همان ابتدا به ذکر نظریّه مختار خود پرداختهاند و به عبارتی در صدد بیان محلّ نزاع به تفصیل مذکور برنیامدهاند.