1403/07/17
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی بعضی از ادوات عموم «2»/فصل سوم /مقصد چهارم: عام و خاص
موضوع: مقصد چهارم: عام و خاص/فصل سوم /بررسی بعضی از ادوات عموم «2»
و هذا لا ينافي كون دلالتها عليه عقليّةً، فإنّها بالإضافة إلى أفراد ما يراد منها ، لا الأفراد الّتي تصلح لانطباقها عليها .
كما لا تنافي دلالة مثل لفظ «كلّ» على العموم وضعاً كون عمومه بحسب ما يراد من مدخوله ، و لذا لا ينافيه تقييد المدخول بقيود كثيرة. نعم، لا يبعد أن يكون ظاهراً -عند إطلاقها - في استيعاب جميع أفرادها.
در مورد جهت دوم بحث یعنی منشاء دلالت و این که دلالت نکره در سیاق نفی یا نهی بر عمومیّت و شمولیّت، بالوضع میباشد یا به حکم عقل؟ گفته میشود نکره در سیاق نفی یا نهی، از صیغ عموم نبوده و بالوضع و یا به حسب متفاهم عرفی، دلالتی بر عمومیّت و شمولیّت ندارد، بلکه این عمومیّت، مستفاد از حکم عقل میباشد به این صورت که عقل میگوید مفاد نکره در سیاق نفی یا نهی، درخواست انعدام طبیعت است و انعدام طبیعت در مقام امتثال، تنها از طریق انتفاء تمامی افراد آن طبیعت محقّق میگردد.
و اما در مورد جهت سوم بحث یعنی حدود دلالت و این که آیا دلالت بر عمومیّت، نسبت به تمام افراد و مصادیق مدخول دارد و یا این که چنین دلالتی نداشته و این دلالت نیازمند مقدّمات حکمت میباشد؟ گفته میشود عقل صرفاً حکم میکند به عدم انتفاء طبیعت مگر به واسطه انتفاء تمامی افراد و مصادیق آن ولی نسبت به این که آیا مراد از طبیعت که در سیاق نفی یا نهی واقع شده است، طبیعت مطلقه اراده شده است تا شامل تمام افراد و مصادیق شود یا طبیعت مقیّده تا شامل افراد و مصادیقی که از مدخول اراده شده است، گردد، ساکت بوده و نیازمند تمامیّت مقدّمات حکمت میباشد. یعنی این که ثابت شود متکلّم در مقام بیان بوده و قرینهای بر اراده خلاف استیعاب و شمول ذکر ننموده است و این منافاتی با دلالت نکره در سیاق نفی یا نهی بر عمومیّت و شمولیّت به حکم عقل ندارد چون دلالت بر عمومیّت و شمولیّت تمام افراد و مصادیق مدخول ندارد، بلکه دلالت بر عمومیّت و شمولیّت تمام افراد و مصادیقی دارد که از مدخول اراده شده است (أي: ما یراد من المدخول) کما این که در الفاظی مانند «کلّ» و «جمیع» که برای عمومیّت و شمولیّت وضع شدهاند نیز به همین صورت میباشد.
نعم لا یبعد...
بله، یک تفاوت بین الفاظی که بالوضع، دلالت بر عمومیّت و شمولیّت دارند مانند لفظ «کلّ» و «جمیع» با مواردی مانند نکره در سیاق نفی یا نهی که به حکم عقل دلالت بر عمومیّت و شمولیّت دارند وجود دارد و آن این که در مواردی مثل لفظ «کلّ» و «جمیع» که وضع برای عموم شدهاند ما میتوانیم به ظهور کلام تمسّک کنیم و در صورتی که مدخول آن را لفظی مثل «رجل»، بدون قید آورده باشند، حمل بر طبیعت مطلقه نماییم و حکم را شامل همه افراد و مصادیق آن بدانیم، به خلاف موارد دیگر که باید مقدّمات حکمت جاری گردد و در صورت عدم جریان مقدّمات حکمت، اخذ به قدر متیقّن میشود.
فائدة
نسبت به عبارت مصنّف، احتمالات مختلفی مطرح شده است. ولکن به نظر میرسد بیان صحیح همین توضیحی است که بیان شده و عبارت ایشان ناظر به الفاظی است که برای عموم وضع شده و نظر به نکره واقع در سیاق نفی یا نهی ندارد.