1403/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
تعریف عام و اقسام آن«6»/فصل اول /مقصد چهارم: عام و خاص
موضوع: مقصد چهارم: عام و خاص/فصل اول /تعریف عام و اقسام آن«6»
و قد انقدح: أنّ مثل شمول «عشرة» و غيرها[1] لآحادها[2] المندرجة تحتها ليس[3] من العموم؛ لعدم صلاحيّتها[4] بمفهومها للانطباق على كلّ واحدٍ منها[5] ، فافهم.
«و قد انقدح...»
این عبارت در واقع استیناف بیانی و دفع دخل مقدّر است و آن این که شما گفتید: «العموم في الجمیع بمعنی واحد و هو شمول المفهوم لجمیع ما یصلح أن ینطبق علیه» و با توجّه به بیان مذکور باید اسماء اعداد مانند: «عشرة» نیز از مصادیق عامّ به حساب آیند چون کلمه «عشرة» از مجموعه ده واحد تشکیل شده است و شامل تمام آنها میشود، در حالی که علماء، «عشرة»» و مانند آن را از مصادیق عامّ به حساب نمیآورند و احکام الفاظ عموم را بر آنها جاری نمیکنند.
مصنّف در پاسخ میفرمایند همان طور که در تعریف مذکور بیان شد، لفظی از مصادیق الفاظ عموم به حساب میآید که مفهوم آن قابل انطباق بر تمام افراد و مصادیق آن باشد مانند «کلّ عالم» که بر تمام افراد «عالم» قابل انطباق است و در جمله ای مانند «أکرم کلّ عالم» شامل تمام آن افراد میشود و این ضابطه در مانند «عشرة» وجود ندارد چون مفهوم عشرة بر اجزاء آن قابل انطباق نیست کما این که این ضابطه در اسماء اجناس مانند: قوم، طائفه و ملّت نیز وجود ندارد و به عنوان مصداقی از مصادیق الفاظ عموم به حساب نمیآیند.
مرحوم شهید صدر در مقام بیان این مطلب میفرمایند:
«النقطة الرابعة: و ربّما یتصوّر أنّ اسماء الأعداد کعشرة مثلاً من حیث استیعابها لما تحتها من الوحدات، تکون من أدوات العموم و قد حاول المحقّق الخراساني رفع هذا التوهّم بأنّ العموم هو استیعاب الأفراد لا الأجزاء و الوحدات في أسماء العدد أجزاء لها لا أفراد»[6] .
البته ایشان در ادامه راه حلّ و پاسخ مذکور را نپذیرفته و میفرمایند: «و فیه أنّ العموم -کما تقدّم- هو الإستیعاب و هو کما یکون بلحاظ الأفراد کذلك یکون بلحاظ الأجزاء کما في قولك اقرأ کلّ الکتاب»[7] .
بعضی از شارحین متن کفایه مانند صاحب منتهی الدرایه نیز راه حلّ مذکور را نپذیرفته و ذیل عبارت «فافهم» در متن مصنّف گفتهاند:
«لعلّه اشارة إلی أنّ مناط خروج أسماء الأعداد عن العامّ إن کان عدم صلاحیّتها بمفهومها للإنطباق علی الآحاد المندرجة تحتها، لزم منه خروج الجمع المحلّی باللام عن العامّ، لعدم إنطباقها بمفهومها علی کلّ واحد من الآحاد تحته، فإنّ (العلماء) بمفهومه لاینطبق علی کلّ فرد من افراد العلماء بل ینطبق علی کلّ واحد من الجموع»[8] .
خلاصه آن که ایشان میفرمایند اگر گفته شود ملاک و مناط در تشخیص الفاظ عموم این باشد که لفظ با مفهومی که دارد قابل انطباق بر افراد و مصادیق مختلف باشد، در پاسخ گفته میشود لازمه ملاک مذکور این است که بسیاری از الفاظ عموم، از مصادیق عامّ به حساب نیایند، مثلاً لفظ «العلماء» قطعاً از الفاظ و مصادیق عامّ به حساب میآید ولی مطابق ضابطه مذکور نباید از الفاظ و مصادیق عموم به حساب بیاید چون عنوان «العلماء» با مفهومی که دارد قابل انطباق بر افراد مختلف نمیباشد چون افراد موجود در خارج، عنوان «عالم» بر آنها صادق است نه عنوان «علماء».
فائدة
به نظر میرسد پاسخ صحیح که در عبارات مرحوم شهید صدر نیز به آن اشاره شده است این است که الفاظی مانند اسماء اعداد، «لا تدلّ علی الإستیعاب اصلاً بل تدلّ علی مفهوم مرکّب هو العدد... و یشهد لذلك دخول أدوات العموم علیها علی حدّ سائر الطبائع فنقول: (أکرم کلّ عشرة من العلماء دفعة واحدةً)...»[9] .
خلاصه این که ایشان میفرمایند الفاظی مانند اسماء اعداد اگر چه برخوردار از معنا و مفهوم مرکّب میباشند ولی هیچ دلالتی بر استیعاب، عمومیّت و شمولیّت ندارند تا این که ایراد مذکور مطرح گردد.
البته این پاسخ در مانند اسماء اجناس جاری نمیشود لذا محقّق مشکینی میفرمایند: «یمکن دفع الأول[10] أیضاً بأنّ الملاك وجود ماهیّة قابلة للإنطباق و لا یلزم أن تکون تلك الماهیّة نفس المدخول و هي موجودة في کلمة العلماء و هي ماهیّة العالم»[11] ولی این ماهیّت در مثل اسماء اجناس و اسماء اعداد وجود ندارد لذا تعریف عامّ بر آنها صدق نمیکند و از مصادیق عموم به حساب نمیآیند و در نتیجه احکام الفاظ عموم نیز در مورد آنها جاری نمیشود.
خلاصه آن که ایشان میفرمایند ملاک و مناط در عامّ بودن یک لفظ و معنا این است که اولاً دلالت بر عمومیّت و شمولیّت نسبت به افراد و مصادیقش داشته باشد و ثانیاً این عنوان به لحاظ ماهیّت، قابل انطباق بر آن افراد و مصادیق باشد و این ضابطه در مثل اسماء اعداد و اسماء اجناس وجود ندارد چون این اسماء ولو این که دلالت بر استیعاب و شمولیّت نسبت به افراد و مصادیق خود داشته باشند، برخوردار از ماهیّتی نمیباشند که به اعتبار آن ماهیّت قابل انطباق بر افراد و مصادیق خود باشند و روشن است که این ضابطه در مثل «العلماء» وجود دارد چون هم از استیعاب و شمولیّت برخوردار است و هم به لحاظ ماهیّت «عالم» قابل انطباق بر افراد و مصادیق خود میباشد.