درس کفایة الاصول استاد حمیدرضا آلوستانی
کفایه
1403/03/23
بسم الله الرحمن الرحیم
طرق حصر«5»/فصل چهارم: مفهوم حصر /مقصد سوم: مفاهیم
موضوع: مقصد سوم: مفاهیم/فصل چهارم: مفهوم حصر /طرق حصر«5»
و ربما يعد مما دل على الحصر كلمة «بل» الإضرابية و التحقيق أن الإضراب على أنحاء:
منها ما كان لأجل أن المضرب عنه إنما أتى به غفلة أو سبقه به لسانه فيضرب بها عنه إلى ما قصد بيانه فلا دلالة له على الحصر أصلا فكأنه أتى بالمضرب إليه ابتداء كما لا يخفى.
و منها ما كان لأجل التأكيد فيكون ذكر المضرب عنه كالتوطئة و التمهيد لذكر المضرب إليه فلا دلالة له عليه أيضا.
و منها ما كان في مقام الردع و إبطال ما أثبت أولا فيدل عليه و هو واضح.
(و ربما...)
3) «بل» إضرابیّه
یکی از ادواتی که برای افاده حصر معرّفی شده است، کلمه «بل» اضرابیه می باشد.
لفظ «بل» به اعتراف علمای ادبیات عرب مانند سیوطی در «همع الهوامع»[1] و «نحو الوافی»[2] و اهل لغت، در سه مقام استعمال می شود:
أ) «بل» اضرابیه ای که مفید تصحیح است به این صورت که متکلّم جمله ای را می آورد، مثلا می گوید: «جائنی زید» و بلافاصله متوجّه می شود که از روی غفلت یا سبق لسان گفته است: «زید»، در حالی که مرادش «عمرو» بوده است لذا با آوردن «بل» درصدد تصحیح آن بوده و می گوید: «بل عمرو»؛ این قسم قطعا دلالت بر حصر نداشته و فقط مفید عطف ما بعد بر ما قبل است.
ب) «بل» اضرابیه ای که مفید تأکید است، بدون اینکه دلالت بر ابطال ما قبل داشته باشد، به این صورت که متکلّم جمله ای را می آورد مثلا می گوید: «جائنی القوم» و سپس به واسطه «بل» می گوید: «بل سیّدهم» و غرض او تأکید می باشد؛ این قسم هم قطعا دلالت بر حصر نداشته و فقط مفید عطف ما بعد بر ما قبل است.
ج) «بل» اضرابیّه ای که مفید ابطال است، به این صورت که متکلّم جمله ای را که بیان گر یک عقیده و نظریه ای است، می آورد مثل قول خداوند متعال در سوره انبیاء آیه 26 : «﴿و قالوا اتخذ الرحمن ولدا﴾» و سپس با جمله ای دیگر درصدد ابطال آن بر می آید مثل «بل عباد مکرمون» که در ادامه آیه مذکور آمده است؛ مطابق نظر مصنّف، این قسم مفید حصر می باشد. البته ایشان در حاشیه کفایه می فرمایند: اینکه «بل» مفید حصر می باشد در صورتی است که متکلّم
درصدد بیان به لحاظ مقام ثبوت باشد و الا اگر درصدد بیان به لحاظ مقام اثبات و واقع باشد، مانند دو صورت قبل مفید حصر نمی باشد چون نهایتا دلالت بر این دارد که متکلّم، اخبارش را تغییر داده است.[3]
فائده: مرحوم شیخ انصاری در «مطارح الأنظار»[4] می فرمایند: «إذا کانت إضرابیّة اختلفوا فیها علی أقوال:
أحدها: إفادتها الحصر مطلقا سواء کان فی الإیجاب أو النفی و هو المنسوب إلی الحاجبی.
الثانی: العدم مطلقا و هو المنسوب إلی الزمخشری...
الثالث: التفصیل بین النفی فیدلّ و الإثبات فلا یدلّ. ذهب إلیه جماعة منهم نجم الأئمّة و التفتازانی علی ما حکی و اختاره بعض أعاظم المتأخّرین و استند فی ذلک بأنّ احتمال الغلط فی النفی بعید بخلافه فی الإثبات.»
ایشان در پایان می فرمایند: «ثمّ إنّه ینبغی أن لا یکون من موضع الخلاف ما إذا کانت مسبوقة بـ«لا» فإنّه حینئذ کالنص فی ثبوت المفهوم و لا یبعد دعوی الوفاق ...»
خلاصه آنکه ایشان می فرمایند: اینکه «بل» اضرابیّه مفید حصر می باشد تا در نتیجه دلالت بر مفهوم داشته باشد یا مفید حصر نمی باشد تا اینکه دلالت بر مفهوم نداشته باشد، این اختلاف در جملات موجبه معنا دارد و جملات سالبه از محلّ نزاع خارج می باشند چون در جملات سالبه، قطعا دلالت بر مفهوم دارد.
به نظر می رسد «بل» اضرابیه در هیچ صورتی مفید حصر نمی باشد و حتّی در حالت سوم نیز نهایتا جمله ما قبل را ابطال نموده و خبر جدیدی را مطرح می نماید و همچنین به نظر می رسد هیچ تفاوتی بین جملات موجبه با جملات سالبه وجود ندارد و بل اضرابیه در هر صورت، نهایتا دلالت بر ابطال ما قبل و اثبات ما بعد دارد و اگر در موردی مانند جمله «ما جائنی أحد بل زید» حصر فهمیده می شود، ربطی به مفاد «بل» نداشته و به سیاق کلام ارتباط دارد و همان طور که در گذشته بیان شد ما به دنبال قاعده و ضابطه کلیه می باشیم در حالی که ما نمی توانیم با تکیه بر این موارد یک قاعده و ضابطه کلیه ارائه داده و بگوییم: «بل» اضرابیه در صورتی که مفید ابطال ما قبل می باشد، دلالت بر حصر دارد.
و مما يفيد الحصر على ما قيل تعريف المسند إليه باللام
(و ممّا...)
4) حصر به واسطه «ال» جنس
بحث در مورد این است که اگر مسند الیه در جملات اسمیه، به واسطه «ال» معرفه گردد مانند «الحمد للّه ربّ العالمین»؛ «البیّنة علی المدّعی» و «الرجل زید»، آیا به لحاظ معرفه بودن آن به «ال»، مفید حصر مسند الیه بر مسند می باشد تا به دلالت التزامی، دلالت بر مفهوم یعنی انتفاء مسند الیه عند انتفاء مسند نماید یا خیر؟[5]
مرحوم شیخ انصاری در «مطارح الأنظار»[6] می فرمایند: «اختلفوا فی ذلک فالأکثر علی الإفادة و ذهب بعضهم إلی عدمها و القائلون بالإفادة بین من صرّح بأنّ ذلک بواسطة المقام و لیس لذلک کاشف لفظیّ کما نقله البعض عن إمام الحرمین...و بین من یری ذلک بواسطة اللفظ» لذا مصنّف در ما نحن فیه می فرمایند: «و ممّا یفید الحصر _علی ما قیل_ تعریف المسند إلیه باللام».