درس خارج فقه ابوالقاسم علیدوست
1401/11/08
بسم الله الرحمن الرحیم
منابع مالی قضا و پیراقضا – مفهوم شناسی رشوه در روایات
موضوع: منابع مالی قضا و پیراقضا – مفهوم شناسی رشوه در روایات
درس اخلاق:
قال امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «شهر الرمضان شهر الله و الشعبان شهر رسولالله و الرجب شهری»
مرحوم شیخ مفید این روایت را در مقنعه نقل میکند. شیخ مفید بهگونهای نقل میکند که گویا به این روایت یقین دارد زیرا میگوید «قال امیرالمؤمنین علیهالسلام».
استفادهای از این روایت میخواهیم بکنیم که این استفاده از قرآن هم برداشت میشود. در قرآن کریم بر روی یک اصلی تأکید شده است. ﴿وأتوا البیوت من ابوابها﴾ یکی از آداب مشرکین در حال احرام این بود که وقتی از منزل بیرون میآمدند موقع برگشت از درب منزل وارد نمیشدند. باورشان این بود که بعد از محرم شدن باید با قبل از محرم شدن فرق کرده باشیم. دیوار خانه را سوراخ میکردند و از دیوار وارد خانه میشدند.
آیه نازل شد که ﴿لیس البر بأن تأتوا البیوت من ظهورها و لکن البرَّ من اتَّقی وأتوا البیوت من أبوابها﴾[1] این اصل قرآنی به ما این پیام را میدهد که هر کاری باید از مسیر خودش انجام شود و الا خرافه خواهد شد. این حدیث شریف که خوانده شد در واقع این پیام قرآن را بیان میکند. حضرت میفرمایند سه ماه داریم که هرکدام صاحبی دارد. پیام آن این است که اگر کسی میخواهد به محضر خداوند برود باید ازطریق پیامبر (ص) برود و اگر بخواهد به نبوت برود باید از طریق ولایت برود؛ لذا اول ماه رجب میآید که ولایت است و دوم ماه شعبان میآید که ماه رسولالله است و سوم ماه رمضان میآید که ماه خداوند است.
از صدر اسلام به این اصل قرآنی عمل نشد. کسی زعامت مسلمین را به دست میگیرد که شأنیت آن را نداشتند. بخاری نقل میکند این فرد در مسافرت جنب میشود. دسترسی به آب نیست؛ لذا حجمی از خاک را جمع میکند و در آن میغلتد. این فرد در ذهن خود تصور میکرده وقتی در وضو به آب دسترسی نداریم، تیمم میکنیم و دست را به خاک میزنیم و به دست و صورت خود میکشیم پس اگر برای غسل هم آب نداشته باشیم باید تمام بدن را خاکی کنیم.
وقتی از سفر برمیگردند این کار را برای پیامبر (ص) نقل میکنند. پیامبر (ص) میخندند و میفرمایند: «هکذا یصنع الحمار». چنین افرادی زعامت مسلمین را به عهده گرفتند. پیامبر (ص) فرمودند: «أنا مدینة العلم و علی بابها» آنها این روایت را این گونه خواندند «أنا مدینة العلم و علیُّ بابها» یعنی من شهر علم هستم و درب آن بلند است.
اگر کسی بگوید «أنا مدینة التقوی و علی بابها» یا «أنا مدینة الصلاح و علی بابها» روی قاعده بیان کرده است. هرچه که پیامبر (ص) دارند باب آن علی است و منظور از علی هم ولایت است.
این روایت میگوید هر کاری را باید از مسیر آن طی کرد. برای رسیدن به معارف و طریق شریعت چارهای نیست که از مسیر ولایت و نبوت به کلام خداوند برسیم؛ اما مسیر عبادت و سیر الی الله منحصر به طی مسیر از مسیر ولایت و نبوت و تمسک بهوسیله در درگاه الهی نیست؛ بلکه انسان میتواند مستقیم هم به درگاه الهی برود؛ لذا در روایاتی هم داریم که رجب شهر الله است.
برخی چیزها از واضحات است؛ اما گاهی انسان غفلت میکند. این که هر کاری باید از مسیر خودش انجام شود، این که در جامعه باید شایستهسالاری حاکم باشد، اینها مسلم است.
چند سالی است درسهای دو ضلعی یا سهضلعی به راه انداختهایم. این اصطلاح از بنده است. منظور ما این است که در برخی از درسها خوب است فقها در کنار خود، یک کارشناس داشته باشند. برای فقه بورس همین کار را کردیم. بنده میتوانستم در مورد بورس اطلاعاتی را از ویکیپدیا به دست بیاورم؛ اما این ناقص بود. برخی میگویند این سنت حوزه را بر هم میزند. نظم حوزه از بین میرود. در همه مسائل این مسئله است در برخی مجالس دنیا شرط ورود به مجلس، حقوقدان بودن فرد است؛ زیرا در مجلس قانونگذاری میشود و نماینده باید حقوقدان باشد. اگر هم نیاز شد کارشناس کشاورزی یا هر کارشناس دیگری را میآورند و استفاده میکنند.
درس فقه:
سوال: اصل در عبادات، کمال و خودسازی است. خودسازی هم با مباشرت سازگار است. پس مباشرت مطابق با اصل میشود.
پاسخ: آقای نائینی گفتند در تعبد، اصل بر مباشرت است. پاسخ دادیم این اصل نقض شده است به نماز و روزه استیجاری و حج نیابتی. این مطالب مشعر به مباشرت است؛ اما دلیل نمیتواند باشد.
سوال: مطرح کردید که ربا برای حرمت موضوعیت دارد. درحالیکه در مواردی ربا صادق است؛ اما حرمت نیست؛ مانند ربا بین پدر و فرزند یا اخذ ربا از کفار.
پاسخ: منظور ما این بود که رضایت در حرمت یا حلیت آن دخالت ندارد؛ بلکه صرف ربا بودن باعث حرمت میشود. بله مواردی است که استثنا شده است.
مفهومشناسی رشوه را انجام میدادیم. در لغت با یک توسعه مواجه شدیم. در لغت آن را به باب قضا اختصاص نداده بودند. در فقه با یک ضیق مواجه شدیم تا جایی که آن را به باب قضا اختصاص دادند.
ادامه مفهومشناسی رشوه در روایات
روایت اول: روایت محمد بن مسلم: «قال سألت عبدالله علیهالسلام عن الرجل یرشو الرجل الرشوة علی ان یتحول من منزله فیسکنه؟ قال: لا بأس به». [2]
مراد از منزل در این روایت، منزل به معنای مسکن نیست؛ بلکه مراد یک منزل عمومی یا اوقافی است. این آقا به او پول میدهد که از آن مکان برود تا خودش در آن مکان ساکن شود. از این روایت برداشت میشود که رشوه برای غیر باب قضا هم به کار میرود. ممکن است کسی بگوید این صرف استعمال است. مبنای اصولی ما این است اگر استعمال همراه با قرینه نباشد نشان از حقیقت استعمال است.
در این روایت «یرشو» و «الرشوة» استفاده شده است. ما با «الرشوة» کار داریم. معمول علما وقتی از یک ماده بحث میکنند اگر از این ماده صیغههای دیگری هم باشد، استفاده میکنند مانند «یرشو»، «نرشو» و «رشوته». اگر این صیغههای مختلف معنایی داشته باشند آن را به ماده میکشانند.
در مبنای ما صیغههایی که از ماده ساخته شده است را نمیتوانیم معنای آنها را به ماده بکشانیم. اگر عبارت «عن الرجل یرشو الرجل» در روایت بود نمیتوانستیم بگوییم چون «یرشو» در غیر باب قضا بهکاررفته است پس رشوه هم در غیر باب قضا به کار میرود؛ زیرا ممکن است «یرشو» برای غیر قضا هم به کار رود؛ اما معلوم نیست که رشوه هم برای غیر باب قضا کاربرد داشته باشد.
اگر قرآن در مورد یهود و نصاری گفت ﴿الذین اشرکوا﴾ و در روایت فرمود «المشرک نجس»، نمیتوانیم بگوییم؛ چون قرآن در مورد یهود و نصاری «أشرکوا» گفته است و طبق روایت هر مشرکی نجس است پس یهود و نصاری هم نجس است. برخی این چنین نتیجهگیری کردهاند. پاسخ ما این است که اگر قرآن در مورد یهود و نصاری تعبیر به مشرک کرده بود این کلام درست است؛ اما اگر قرآن گفته است ﴿الذین اشرکوا﴾ شما نمیتوانید ﴿الذین اشرکوا﴾ را در حکم مشرک بگیرید.
سوال: وجه تفاوت آن چیست؟ درحالیکه ماده هر دو یک معنا دارد.
پاسخ: زیرا هر هیئتی معنای خاص خودش را دارد.
به طور مثال هر کسی گناه میکند میگوییم ظلمت نفسی. در روایتی پیرامون اهل ظلم مطلبی را میفرماید. نمیتوانیم بگوییم هرکسی گناه کرد این حکم برای او است. یکی از بحثهایی که در بحث مشتق اصول مطرح میشود این مطلب است.
روایت دوم: شیخ حر در وسائل از حکیم بن حکم یا حکم بن حکیم صیرفی نقل میکند: «قال سمعت ابا الحسن علیهالسلام و سأله حفص الاعور، فقال: إن السلطان یشترون منا القرب و الأداوی فیوکلون الوکیل حتی یستوفیه منا فنرشوه حتی لایظلمنا؟ فقال: لابأس ما تصلح به مالک. ثم سکت ساعة ثم قال: اذا انت رشوته یأخذ اقلّ من الشرط؟ قلت: نعم. ال فسدت رشوتک» [3] .
ظاهراً حفص أعور مشک و ظرف تولید میکرده است. سلطان یا عمال سلطان از این فرد مشک و ظرف کوچکتر از مشک خریداری میکردهاند. مأمور میفرستادند تا اینها را تحویل بگیرند. این فرد به جهت این که به او ستم نشود به مأمورها رشوه میپرداخته است. امام فرمودند بهاندازهای که مال خود را اصلاح کنی اشکالی ندارد. (البته دادن رشوه از سوی فرد اشکالی ندارد و الا آنها حق گرفتن رشوه را ندارند) امام یکلحظهای سکوت کردند و سپس فرمودند: اگر رشوه بدهی کمتر از آنچه قرار بوده است از شما میگیرند؟ گفت بله. امام فرمود این رشوه باطل است.
این روایت در بحث قضاوت نیست مگر این که آن مقدار و گرفتن بر آن مقدار را قضاوت بدانیم که بهسختی میشود این را درست کنیم. این حدیث رشوه را تقسیم میکند.
شیخ حر این حدیث را از اسماعیل بن سماک و از حکیم بن حکم و از امام کاظم علیهالسلام نقل میکند. وقتی تهذیب الاحکام که منبع وسائل است را ملاحظه میکنیم روایت از اسماعیل بن ابی سمال از حکم بن حکیم از امام صادق علیهالسلام است. سعی کنید وسائل را پلی برای کتب اربعه قرار بدهید. امثال این اشتباهات در وسائل وجود دارد.