درس خارج فقه ابوالقاسم علیدوست
1400/08/11
بسم الله الرحمن الرحیم
نظام قضائی اسلام – سیستم حاکمیت امارات و دلائل – علم و اطمینان قاضی
موضوع: نظام قضائی اسلام – سیستم حاکمیت امارات و دلائل – علم و اطمینان قاضی
آنچه گذشت
راجع به اطمینان عرض کردیم، باید از این راه وارد بشویم یک انسان در مواجهه با چیزهایی که اطرافش است، گاهی نسبت به آن پدیده علم قطعی ریاضی علت و معلولی است، به هرصورت انسان نسبت به این پدیدهها چنین حالتی دارد. در مثال قضایی مثل موردی که انسان با چشم خودش ببیند که زید عمرو را سر برید، یا خورشید وسط آسمان است، یا فلانی به فلانی جلو چشم قاضی پول قرض داد.
دوم اینگونه نیست، اما علم قطعی عادی است. در این حالت نمیتوانی رابطه علی و معلولی جاری نمایی؛ اما چنان انسان به این پدیده سکون نفس و اقناع وجدان دارد که احتمال خلاف نمیدهد. نه اینکه احتمال بدهد اما احتمال را کالعدم حساب کند؛ نه اساسا احتمال نمیدهد. من مثالهایی در برگه زدم شما میتوانید اضافه کنید. اسم این را علم قطعی، ولی عادی میگذاریم. در دادگاهها و محاکم قضایی معمولا این علم را اراده میکنند. اگر میگویند قاضی علم دارد یعنی همین؛ مثل اینکه قاضی از پنج، شش شاهد به یک قرار میرسد. مثل اینکه بدون ذرهای شکنجه، تهدید یا وعده یک کسی اقرار میکند، رشید عاقل بالغ غیر مردد اقرار میکند؛ واین آقا یقین میکند. این جا نمیتوانیم بگوییم عقل ریاضی است ولی علم قطعی و عقلی است. معمولا در علم حقوق از این نوع علم یاد میکنند. اسمش را اعتقاد باطنی میگذارند و گاه در اینجا کلمه اطمینان را به کار میبرند.
در ماده 353 قانون آیین دادرسی کیفری فرانسه تعبیرهای خوبی برای موردهای ما دارد. میگوید قانون از قضات نمیخواهد از وسائطی نام ببرند که موجب اطمینان آنان شده است (اگر یادتان باشد در قانون ما تصریح شده بود که قاضی اسباب حصول اطمینان و علم را، باید بنویسد) حالا جالب اینکه به شریعت مطهر این نزدیکتر است؛ زیرا در شریعت مطهر نیامده است که قاضی مستندات علت خویش را ذکر نماید. اینجا قانون فرانسه میگوید لازم نیست، قانون قواعدی را مقدر نمیداند، که کافی بودن وکمال دلیل بایستی متکی به آن ها باشد. در این ارتباط قانونی وضع نکرده است. قاضی را هم محدود کرده است. قانون قضات را مکلف میداند که در سکوت و در ضمیر وجدان خود جستجو کند که دلائل مطروحه علیه متهم و مستندات دفاعی وی بر روی عقل و قوه تمییز ایشان (نوشته تمیز) چه تاثیری نهاده است. قانون از قضات فقط یک سوال میکند، سوالی که تمامی تکالیف ایشان را دربر میگیرد، آیا اعقتاد باطنی و اطمینان دارید؟ قضاوت کنید. سیستم دلائل معنوی ادلهی آزاد از طرفی قانون را ملزم نمیکند. می گوید باید اعتقاد باطنی داشته باشی. خیلی جالب است این متن، متن خوبی است. حتی در آن بحث بعدی ما میگوید چه کسی مرجع تشخیص باشد، خوب من چطور بفهمم که چه حالتی دارم میگوید به وجدانت مراجعه کن وتشخیص با خودت، دلیل با خودت، فقط بینک و بین الله قانع باش. اول که می خواهد قاضی را انتخاب کند دقت میکند، زمینههای انحراف قاضی را هم به وجود نمیآورد، قاضی هم نمیخواهد آخر ماه لیست بدهد که چند پرونده رسیدگی کردم که هر چه بیشتر رسیدگی کرده باشد تشویق بشود. اینها زمینههای انحراف است، زمینههای اشتباه است زمینههای خطا است. اینها را کنار میگذارد؛ منتهی دیگر از او دلیل نمیخواهد. مثل متخصصی که میخواهیم پیش او برویم؛ میرویم پیش کسی که امین است و تخصص دارد و دیگر وقتی دارو را نوشت نمیپرسیم که آقای دکتر آن را چرا ننوشتی؟ چرا این کار را بکنم و آن را نکنم؟ میگوید من متخصص هستم، این شبیه آنجا است.
جمع بندی در خصوص اعتبار اطمینان
• حالت سوم : اطمینان
تصورش آسان تر است. انسان نسبت به یک پدیده گمان خیلی خیلی قوی دارد؛ ولی اینطور نیست که احتمال خلاف نباشد. آنقدر آن احتمال خلاف لاغر است که کالعدم است. مثالی که بارها برای این زدم انسان از خانه که بیرون میرود هر آنی باید احتمال بدهد، دو ثانیه قبل، پنج ثانیه قبل یک حادثه در خانهاش پیش آمده. اما وقتی ما بیرون میرویم اصلا ناراحت هستیم؟! با یک قرار و آرامشی میرویم. تا دلتان بخواهد ما در زندگی اینطور اطمینان داریم. من دوست دارم اسم این را اطمینان بگذارم و میدانید اگر در نظام زندگی این را معتبر ندانیم یقف العمل؛ این تعبیر را منتقی الاصول داشت، عمل میایستد و قفل میشود. حالا بعضیها اسم این را علم عرفی گذاشتند. این هم حالت سوم است.
من اینجا یک چیزی نوشتم. نوشتم از آنجا که عرف در داوری تسامح میکند و به جای الغا اثر احتمال خلاف، اصل آن را به حساب نمیآورد؛ به این حالت القاء علم میکند و به آن علم عرفی میگوییم. دیگر علم قطعی عرفی نگوییم.
• حالت چهارم : غیر از حالت های گذشته
که تصورش خیلی راحت است این است که گمان داشته باشد حالا گمان قوی ولو 90 درصد، شک یا توهم همه اینها را حالت چهارم حساب کردم. این ها که محل بحث ما نیست و به آن اطمینان نمیگویند.
• حالا که با این حالتها آشنا شدید به نظر شما وقتی آقایان میگویند اطمینان، کدام مراد است؟!
آقای خویی تعبیر کرد از اطمینان به علم عادی؛ علم عادی را ما کدام دانستیم دومی، شیخ انصاری در صفحه 368 که متنش را آوردیم بین علم عادی تا اطمینان دو مرحله درست کرده است. ثم المراد بالاطمينان فى هذا المقام هو الظن اما نه ظن با تحیر، بلکه ظن بی تحیر الى حيث يخرج صاحبه من التحيّر و التردّد و الاضطراب بحيث يكون الذهن معه مجبولا على الركون و السكون الى الطرف المظنون، و ان لم يكن بالغا حد العلم العرفى الذى يبلغ بحيث يكون احتمال خلافه ملحقا بالخيالات الوسواسية، که احتمال خلاف ملحق به خیالات وسواسی باشد و ان لم يرتفع بالمرة حتى يبلغ مرتبة العلم العادى الذى لا يحتمل خلافه عادة یعنی ایشان یک اطمینان درست کرد یک علم عرفی ویک علم عادی و ان امكن عقلا)الفوائد الأصولية ؛ ص748(که این چهارمی علم عقلی می شود.
من البته در این مراحل چهار گانه روی کلام ایشان دقت نکرده بودم. الان که دقت میکنم، حس میکنم شیخ چقدر حواسش بوده است که چه کار کند؛ یعنی در این متن (صفحه 368 نگاه کنید) از آخر اگر ببینید یک امكن عقلا یعنی جایی که لم یمکن عقلا که علم قطعی میشود، قبل از این را علم عادی میگوید، قبل از این را علم عرفی میگوید و قبل از این را اطمینان میگوید.
اما آقای خویی چی؟ ایشان اطمینان را علم عرفی و عادی میگوید. اینجاست که کار سخت میشود اعیان را مقابل هم قرار میدهیم. آقای خویی مطلقا قبول دارد میگوید هما سیّان اما شیخ انصاری قبول ندارد به صورت فی الجمله میپذیرد بعد آن شاگرد فاضل آقای خویی مرحوم تبریزی حاشیه میزند استاد لیسا هما سیّین. خوب باید دیدکه این ها یک معنا اراده کردند یا معانی متفاوت و گوناگون. در هر صورت اینجا کار سخت میشود وخودمان باید تصمیم بگیریم.
ببینید ما با حالت اول کار نداریم. علم قطعی عقلی ریاضی بله ممکن است در باب قضا بگوییم اعتبار ندارد؛ تناقض هم نیست. اگر ناراحتید و انتقاد دارید صبر کنید چون ما علم را دوباره بحث میکنیم. حالت چهارم هم کار نداریم، ظن و شک و وهم و ظن قوی این هم هیچ. ما با دوحالت وسط کار داریم. اسمش را میخواهید اطمینان بگذارید یا مطمینان یا نطمینان..... هرچه میخواهید بگذارید ولی ما بدمان نمیآید اولی را علم و دومی را اطمینان بگوییم. همان حالت سوم که زیاد هم پیش میآید. خوب حجت است یا نه؟ میتوانید جرئت کنید حالا مثل آقای روحانی ، خویی و نایینی بگویید همه عقلا همه جا حجت میدانند و شارع هم رد نکرده است. من باشم جرئت گفتن ندارم؛ چرا؟چون کدام را عقلا دنبالش هستند؟ کجا چقدر کار میدانی کردیم؟ که اشکال دیروز بود. آیا صورت دوم را همه عقلا قبول دارند یا دو و سه را و شما کدام را می گویید؟دوم یا سوم یا همه را؟
وقتی یک مسئلهای با حوصله تببین میشود آثارش را نشان میدهد، ولی به طور خلاصه به شما بگویم روی حجیت صورت دوم که بحث نیست مطلقا، مگر جایی مثلا نسبت به حد زنا بگوید من نمیخواهم، مگر شما نمیگویید من به چشم دیدم، شارع بگوید زنایی که با چشم دیدهای من نمیخواهم حد جاری شود. زنایی که با چهار اقرار یا چهار شاهد اثبات بشود، حدش جاری شود. آنجا باید بگوییم اصل حجیت است و دلیل میخواهد که حکم به توقف بدهیم ولی نسبت به حالت سه من این را نمیگویم. مثلا در مفاهمات ما حالت سوم را قبول داریم. من که الان دارم صحبت میکنم همین الان شما دارید با حالت سوم حرف من را میفهمید. اولا اصل اینکه من عاقل هستم، حرف میزنم، شوخی نمیکنم، اشتباه نمیکنم، حواسم هست، اشتباه نمیکنم، یعنی آن را که میخواهم به شما منتقل میکنم و شما دارید درست میفهمید، به یک قرار میرسید. این اصول عقلایی همه در این مسیر سوم تعریف میشود. اصل جد، اصل ظهور، اصل ......در مفاهمات ما از این اطمینان استفاده میکنیم. هیچ وقت نمیگوییم باید یقین کنیم. یقین ریاضی یا یقین عادی، دنبال حالت یک و دو نیستیم، دنبال سه هستیم.
ولی در اسناد شرعی وقتی کسی میخواهد فتوی بدهد اگر سندی دارد که اطمینان دارد، برخی چطور دو دستی بر سر شهرت میزنند بعضی ها نه شهرت را میگویند شارع اعتبار کرده است. بعضیها گفتهاند کارایی سندی دارد. به نظر ما در اسناد (نه اینکه به نظر ما، معمولا علما میگویند) اعتبار یک سند یا خودش باید علم باشد یا به دومی برسد یا اولی یا دومی اما سومی را قبول نمیکنند. در امور زندگی قبول میکنند، پس ما بیشتر با حالت سوم کار داریم. حالت سوم در محاورات و مفاهمات حداقل در امور زندگی و روزمره خوب است. شما مثلا جایی اطمینان داری رفیقت در این محله مینشیند، پا میشوی آنجا میروی هرچند ممکن است نباشد. همان احتمال کالعدم اثر خود را گذاشت.
خوب بحث اطمینان و ماهیت اطمینان تا حدودی تمام شد. از چند نکته مهم باید یاد کنیم و بحث اطمینان را ببندیم. حتما سیر بحث راکه دارید. ما بحثمان این بود که در نظام قضایی اسلام اطمینان و علم چه جایگاهی دارد. از این تعیین جایگاه میفهمیم نظام قضایی اسلام بیشتر به نظام ادله قانونی یا ادله آزاد تمایل دارد. هر موضعی شارع نسبت به این دو نظام بگیرد در این اثر میگذارد. این هم که میگویم بیشتر، زیرا بنا شد که از هر دورگه در اسلام باشد. این را حواستان باشد نگویید نظام قضایی اسلام، نظام امارات قانونی است تمام. این غلط است، نگویید نظام قضای اسلام ادله آزاد است تمام. آخر نقض پیدا میکند. اما اینکه به هر حال غلبه کدام طرف است از این تعینات و کیسهایی که بررسی میکنیم، میتوانیم بفهمیم. اکنون علم و اطمینان را بررسی میکنیم. علم را گذاشتیم برای بعد، اکنون اطمینان را بررسی مینماییم.
یک بحثی که این جا است و بحث آخر امروز ما باشد: یک کسی میگوید حالتها را شمردید و ما هم فرض میکنیم فهمیدیم. مخصوصا دو و سه را از هم جدا کردیم، ولی گاهی وقتها خارجا خودمان نمیدانیم کدام حالت را داریم؟ آیا حالت دوم را داریم که اعتبار دارد یا حالت سوم را که در آن اعتبار اصل نشد.
اما خودم چطور تشخیص بدهم چه حالتی دارم. واقع این است که راهی جز رجوع به وجدان نداریم. مرجع تمییز و تشخیص وجدان خود آدم است. من میدانم یقین منطقی ریاضی دارم از آن طرف می دانم این که دارم بالاتر از گمان است، ولی صورت دوم است یا سوم، نمی دانم. اینجا اگر واقعا شک کند و احتمال شک را به صورت کلی منتفی نمیبیند، اینجا باید اخس اطراف را بگیرد. یعنی آن حالت خفیف تر را بگیرد. اگر نمیداند حالت دو را دارد یا سه، بگوید حالت سه را دارم. اگر نمیداند حالت چهارم یا سوم، بگوید حالت چهار را دارم. این را بادقت مطالعه کنید. ان شاالله نکات دیگر درس در جلسه آینده مطرح میگردد.