درس خارج فقه ابوالقاسم علیدوست
1400/07/19
بسم الله الرحمن الرحیم
نظام قضائی اسلام – سیستم حاکمیت امارات و دلائل – بینه و آئین دادرسی
موضوع: نظام قضائی اسلام – سیستم حاکمیت امارات و دلائل – بینه و آئین دادرسی
سوالات
چند سوال شده پاسخ بدهم مطابق قراری که داریم
سوال اول در روایت است در وقت ظهور حضرت بر اساس علم عمل میکنند و بینه و قسم مطالبه نمیکنند، خوب این یک مفهوم دارد یعنی ما باید بر اساس بینه که ظنآور است عمل کنیم، شاید مقصود این است که بنابراین معلوم است که در شریعت مطهر سیستم حاکمیت امارات معنوی وجهی ندارد و امارات قانونی حاکم است.
پاسخ خوب این باید به عنوان یک دلیل در نظر گرفته شود و ممکن است در طرف مقابل ادلهای باشد که قهرا باید جمع کنیم. اما همین روایت به این معنی نیست که حضرت اصلا از امارات قانونی استفاده نمیکنند و ما باید به امارات قانونی رجوع کنیم. خوب ممکن است گفته شود حضرت سریع با علم غیب حکم میکند، که آن را هم بحث کردیم خود حضرت اینگونه هستند یا کلا حاکمیت با علم است و امارات قانونی کنارگذاشته میشود؛ قرار شد دوستان تحقیق کنند و خروجیاش را به ما هم برسانندکه کسی چنین کاری تا الان نکرد. به هر صورت این منافات ندارد که بگوییم در غیر عصر حضور یا سایر کارگزاران حضرت پس از ظهور باید اطمینان پیدا کنند از طریق این آزمایشات و.... پس از این مطلب چیزی استفاده نکنید.
سوال دوم مگر حجیت قطع ذاتی نیست، پس قهرا ادله معنوی که ادله یقین آور است حجیت اش مفروغ عنه میباشد.
پاسخ به نظرم این سوال قدری در طرحش عجله شده است فلذا فهم خوبی را پشتیبانی نمیکند. اینکه حجیت قطع ذاتی است اولا در قطع شخص در مقطوع خودش برای خودش است. این منافاتی با اینکه قطع را شارع مقدس در قضاوت حجت نکند منافاتی ندارد. تناقض پیش میآید؟! چون برای دیگران است. شما اگر یقین هم داری فلانی عمل منافی عفت کرده حق نداری حد جاری نمایی مگر چهار عادل بگویند، مگر اینکه چهار بار اقرار نماید. اتفاقا با همان اقرار اول یقین میآید . با شهادت دو سه عادل یقین میآید یا چهار عادل به آن صورت شهادت ندهند. یک پسر و یک دختر دستگیر میکنند که ماه ها باهم بودند (العیاذ بالله این حرف ها جالب نیست) خوب اینها با هم که نماز جعفر طیار نمیخواندند. یقین میآید ولی خوب شارع میفرماید : حد جاری ننمایید. ذاتی بودن قطع برای جایی است که کسی قطع به موضوع پیدا کند، قطع به حکم هم پیدا نماید. اما اینجا ممکن نیست بگوید قطع به درد نمی خورد همانطور که گفته اند. پس حجیت قطع ذاتی است در نتیجه حجیت سیستم ادله معنوی مفروغ عنه این اشتباه است.
فلذا اینکه در ادامه اش گفتهاند برای اثبات حاکمیت ادله معنوی آیه و حدیث نمیخواهیم قطعی است فقط باید ببینیم مانعی هست یا نه؟ نه خیر اتفاقا دلیل میخواهیم اصلا همین که میفرمایید ببینیم مانعی است یا نه، همین مشخص میکند ذاتی نیست یعنی در خود سوال ناهمسویی وجود دارد. باز ادامه گفتهاند وقتی حجیت ادله معنوی غیر قابل انکار بود، دیگر شارع از چی میخواهد صحبت کند هرچه صجبت نماید برای حاکمیت ادله قانونی است. خوب این ها همه به هم میریزد. اجمالا سوال خوبی شده بود ولی با بی دقتی، عذر خواهی میکنم از تعبیر نه بیدقتی هم نبود، اقتضا جوانی گاهی عجله است.
باز هم دوستان سوال کنند باز هم پاسخ خواهم گفت. با تشکر از دوستانی که بحث را دنبال میکنند.
امتداد مراجعه به نصوص
• ذیل مجموعه روایت هفتم: صحیحه ابی بصیر
برای اینکه حرفی روی هوا نزده باشیم رفتیم سراغ ادله و روایات، من میخواستم کمتر در روایات بحث نماییم اما تنوع روایات اجازه کوتاه شدن بحث را نداد. به هر صورت یک بحث را یا نباید ورود کرد یا باید به قدر لازم در اطرافش صحبت کرد. روایت دیگری هم که داریم اگر برگه را دارید ص 361 با هم متن حدیث را بخوانیم سند این گونه است وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ سند روایت معتبر است هر چند در برگه به قصد اختصار نیاوردم عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ حَكَمَ فِي دِمَائِكُمْ بِغَيْرِ مَا حَكَمَ بِهِ فِي أَمْوَالِكُمْ در دماء آیین دادرسی با غیر دماء متفاوت است ؛ مثلا در قتل و غیر آن قسامه به کار می رود. حَكَمَ فِي أَمْوَالِكُمْ در اموال که دعاوی حقوقی و مدنی است حکم الهی این است أَنَّ الْبَيِّنَةَ عَلَى الْمُدَّعِي وَ الْيَمِينَ عَلَى الْمُدَّعَى عَلَيْهِ همان که ساده شده است علی من انکر. اول صحنه برای مدعی است قاضی خطاب میکند شما دلیلی دارید یا میگوید آری یا خیر. حالا بینه معلوم است هم شهادت شهود را میگیرد هم سند رسمی را، یا حتی سند عادی را، سند بنگاهی را، یا یک مدرکی، امضائی و صوتی (اگر حجت باشد) ولی خوب معمولا بینه را به شهادت شهود میگیرند. اما در دماء نمیآیند به مدعی بگویند دلیل داری یا نه. بله به مدعی علیه میگویند که دلیل داری یا نه؟ یک کسی شکایت کرده فلانی فرزند مرا کشته حاضرش میکنند و میگویند دلیل بیاور که نکشتی البته باید لوث و قسامه باشد تا حکم شود. این جابجایی برای چه صورت میگیرد، چون کسی که باید بینه بیاورد کارش سختتر است وَ حَكَمَ فِي دِمَائِكُمْ در دعاوی کیفری و خاص جنایی أَنَّ الْبَيِّنَةَ عَلَى مَنِ ادُّعِيَ عَلَيْهِ وَ الْيَمِينَ عَلَى مَنِ ادَّعَى چرا اینگونه است؟ لِئَلَّا يَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ (وسائل الشيعة؛ ج27، ص: 234) تا خون مسلمانی و خون محترم هدر نرود. اگر به مدعی بگویند دلیل بیاور مدعی میگوید این آقا بچه مرا سم داده، این آقا فرزند مرا یواشکی کشته است. من چطور بینه بیاورم، خیلی سخت است چون خون هم هست حالا مال بالاخره مال زید در جیب عمر برود یا بالعکس، نه اینکه اشکال نداشته باشد بلکه در مقام مقایسه با خون آسان تر است. قیامت هم که در کار است حساب و کتاب هست آنجا هدر نمیرود. اما بحث خون باید احتیاط شود شرع مقدس صلاح دیده آیین دادرسی را جابجا کند. این روایت را مخصوصا انتخاب کردم چون همه روایت را نمیرسیم بررسی کنیم.
این روایت از طرفی قبول سیستم امارات قانونی را فریاد میزند؛ کجا؟ آنجایی که میگویند قسم و بینه، بینه را هم اگر امر روشن معنا کنیم (امر قطعی معنا نمیکنیم) قطعا دو عادل و چهار عادل را میگیرد. اینها که قطع نمیآورد اطلاق هم دارد بینه برای مدعی یمین علی من انکر هیچ قیدی هم برای اطمینان ندارد. تازه اگر رو به آن بدهی میگوید حتی اطلاق شامل موارد قطع به خلاف و اطمینان به خلاف نیز میگردد.که این دیگر در ستیز کامل با حاکمیت امارات معنوی و شکل افراطی ادله قانونی است، که قبلا گفته شد. مگر اینکه بعدا بحث کردیم بگوییم آنجا که قاضی یقین به خلاف بودن بینه و قسم دارد، قبول نکند. این بحث جزو مباحث مهم است که میپردازیم اما این روایت یک ذیلی دارد که اهتمام شارع به ادله معنوی را میرساند چون در سیستم ادله معنوی آنچه اصل است احقاق حق است. چرا؟ میگویند اگر اطمینان داری حکم کن نداری نکن تا حتی الامکان به گمان خود قاضی احقاق حق صورت بگیرد. این ذیل با حاکمیت ادله معنوی میسازد. اما اگر بنده باشم این حکمت را چون خیلی وقت ها اینکه خون مسلمانی هدر نشود، باطل میشود (مدعی علیه نمیتواند بینه بیاورد آن وقت مدعی قسم میخورد، پنجاه قسم که هیچ یک کاروان اتوبوس میآید قسم میخورد). از همین رو عرض میکنم این روایت به سوی حاکمیت امارات قانونی تمایل دارد. در نتیجه ما نباید امارات قانونی را سخت بگیریم و رد نماییم. یک روایت دیگر هم هست که بحث و گفتگو دارد وخیلی بحث دارد. و من دیشب خواستم عبور کنم دیدم نمیشود. به هر صورت داریم کتاب فقه القضا میخوانیم و حتی برخی مطالب فقه القضا به استطراد هم که شده باید مطرح شود، هرچند وسط یک بحث دیگر البته با رعایت تناسب باشد ولی خوب این روایت ان شاالله فردا .
• ذیل مجموعه روایت هفتم: روایت منصور
در کتاب وسائل الشیعه روایت در صفحه 234 آمده است که من در برگه هم نوشتم ولی اجازه بدهید من از صفحه 255 بخوانم. یعنی این همین روایت را جناب شیخ حر عاملی یکبار در صفحه 234 ابواب کیفیت حکم باب سوم حدیث چهارم و یکبار دیگر در باب دوازدهم حدیث چهاردهم آورده است. دو شماره هم خورده که البته حقش نبود دو شماره بخورد. الان من متن کاملتر را که از صفحه 255 است میخوانم. خوب است به جهت نکاتی که دارد متن کاملتر را بخوانم وَ عَنْهُ یعنی محمد بن حسن صفار صاحب کتاب بصائر الدرجات که از اعیان شیعه است عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ پدر علی بن ابراهیم قمی که از اعیان شیعه است و بعضی تأملات در حق ایشان بیجاست، گفتهاند در حقشان ثقة گفته نشده، ولی خوب لازم نیست عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ مشکل این شخصیت است که جلسه آینده توضیح دارم عَنْ مَنْصُورٍ اینکه این شخص کیست هم باشد برای بعد. بر همین اساس سند روایت می شود ضعیف ولی خوب این روایت هم در تهذیب وهم در استبصار ذکر شده، بعضی ها از این روایات به خاطر ابهام سند عبور نمیکنند حالا فرض را بر صحت بگذارید ببینیم روایت چه میفرماید قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام میگوید همین آقای منصور نام که خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم رَجُلٌ فِي يَدِهِ شَاةٌ فَجَاءَ رَجُلٌ فَادَّعَاهَا یک آقایی یک گوسفندی در دستش است حالا شما بگویید یک گوشی یک ماشین یک لبتاپ دیگری میآید می گوید این برای من است فَأَقَامَ الْبَيِّنَةَ الْعُدُولَ أَنَّهَا وُلِدَتْ عِنْدَهُ وَ لَمْ يَهَبْ وَ لَمْ يَبِعْ آن مرد دوم بینه جامع شرایط میآورد که دیدند این گوسفند در دست این فرد زاییده شده و میدانند نبخشیده و نفروخته است (چون صرف اینکه زاییده شدنش و یا زاییدنش در دست این فرد باشدکافی نیست بلکه می گویند انتقال هم نداده است) خلاصه میگویند گوسفند برای این آقای دوم است وَ جَاءَ الَّذِي فِي يَدِهِ بِالْبَيِّنَةِ مِثْلِهِمْ عُدُولٍ أَنَّهَا وُلِدَتْ عِنْدَهُ لَمْ يَبِعْ وَ لَمْ يَهَبْ سپس آن کس که گوسفند در دست اوست هم بینه جامع شرایط میآورد و همان را میگویند که پیش این فرد زاییده شده، نفروخته ونبخشیده است. خلاصه دو بینه یکی به نفع ذوالید و دیگری به نفع غیر ذوالید تعارض میکند. تعارض بینه ها یک بحث قشنگی در کتاب القضا دارد، ببینیم اگر ماهم رسیدیم ورود مینماییم حالا از یک جنس باشدتعارض امارات قانونی یا از دوجنس؛ اینجا هر دو یک جنس است، اصطلاحا اینجا یکی بینه داخل است که همراه ذو الید و در مقابل بینه خارج که همراه غیر ذوالید است. حال یا به اضافه بخوانیم عنوانشان را بینةالداخل والخارج یا با صفت و موصوف البینة الداخلیه و البینة الخارجیه اینجا دو بینه با هم تعارض میکند. اینجا انسان فکر میکند امام صادق علیه السلام بفرمایند که آقای منصور، آن فرد که ذوالید و بینة دارد حرفش مقدم است بر آن کس که ذو الید نیست وبینه دارد؛ زیرا این دو مؤلفه دارد، دو پارامتر و عنصر دارد؛ یکی بینه و دیگری ذوالید (که خود ذوالید بودن به تنهایی کافی است) اما امام عکس این را فرمودند فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حَقُّهَا یعنی حق البینة لِلْمُدَّعِي وَ لَا أَقْبَلُ مِنَ الَّذِي فِي يَدِهِ بَيِّنَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا أَمَرَ أَنْ تُطْلَبَ الْبَيِّنَةُ مِنَ الْمُدَّعِي فَإِنْ كَانَتْ لَهُ بَيِّنَةٌ وَ إِلَّا فَيَمِينُ الَّذِي هُوَ فِي يَدِهِ هَكَذَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ. (وسائل الشيعة؛ ج27، ص: 255)
امام می فرمایند : حق بینه برای مدعی است. اینجا چه کسی مدعی است؟ نفرمایید هردو مدعی هستند؛ خیر آنکه ذوالید است مدعی علیه است زیرا ذوالید است و گوسفند هم پیش او است. موبایل، گوشی، ماشین پیش او است. اینکه مدعی نیست. مدعی آن خارج است، آن کسی که تازه پیدا شده است باید بینه بیاورد چون قانون خدا این است البینة للمدعی ولی نگفتند البینة للمنکر. البینة للمدعی بعد فرمودن آن که گوسفند دستش است بینهاش قبول نمیشود. مدعی علیه بینه نمیخواهد او باید قسم بخورد. بله اگر بینه نداشت میگفتیم قسم بخورد. بینه جای قسم است یا نه قابل بحث است. لذا امام فرمودند اینجا ما بینه خارج را مقدم بر بینه داخل میکنیم و اعتنایی به بینه داخل نمیکنیم و گوسفند را به آن آقایی که تازه رسیده میدهیم. یک نفر ماشین سوار است یک آقایی با شاهد عادل ادعا میکند من صاحب ماشین هستم. آنکه سوار است میرود شاهد میآورد یا اینکه میرود سند رسمی نیروی انتظامی میآورد. این ها همه میرود کنار؛ سند از او قبول میشود البینة للمدعی.اگر بینه برای مدعی نبود، این آقا قسم بخورد.
حالا ما بحثمان تعارض بینه داخل و خارج نبود؛ یادتان نرود بحث ما این بود که آیا از ادله تعیین سیستم امارات قانونی در میآید یا معنوی؟ اینجا خیلی عیان است مثل قبل است. معیار بینه و مدعی است حال میخواهد اطمینان بیاورد یا نه. حتی بگویید گمان بر خلاف داشته باشد. فقط همان بحث یقین بر خلاف را باید بحث نماییم که اطلاق ادله شامل میشود یا دلیل برای عدم اطلاق داریم.
ما بحث اصلی خودمان بررسی ادله برای تعیین سیستم امارات قانونی یا ادله آزاد است؛ اما حالا این بحث تعارض بینه که مطرح شد با توجه به اهمیت آن کتاب های فقه القضا را ببینید بعضی ها محشر کردن، در بحث های حقوقی ودادگاه های روز هم که دیگر الی ما شا الله کاربرد دارد. حداقل حالا که مناسبت شده و این روایت آمده فردا را به بررسی این روایت اختصاص خواهم داد که آیا فقها این روایت را پذیرفته اند یا اعراض شده یا نشده است. هرچند استطراد است اما استطراد مطلوب است.ان شاالله جلسه آینده حس میکنید.