< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

90/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 کار ویژه های عام دولت در موضوع مقابله با جرم و مجازات مجرمین
 
 ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ( الحج : 60 )
 بحث ما در باره کار ویژه های عام دولت در موضوع مقابله با جرم و مجازات مجرمین بود .
 اینجا دو فصل مطرح است : یکی مقابله با جرم و دیگری مجازات مجرمین .در دستگاه قضایی حکومت ما تنها به مجازات مجرمین کار نداریم .
 قضاوت به این معنی است که شخصی بنام قاضی بین دو نفر در یک نزاع حقوقی قضاوت کند وفصل خصومت کند. یا با کلام قاضی این نزاع تمام می‌شود .یا اینکه دستگاه قضاوت در مقابل جرم مجازات می‌کند .اما اصل اجرای مجازات بدست قاضی نیست و اجرای آن بدست حکومت است اما غیر از مجازات مجرم ، ما مسئله‌ی پیشگیری از جرم را بعنوان کار ویژه‌ی حکومت داریم که دو تا است : مقابله با جرم و مجازات مجرم .
 مقابله با جرم همان پیشگیری از جرم است یعنی حکومت نباید بگذارد که جرم محقق شود . اخیرا در دادگستری های کشورهای مختلف بر اساس اندیشه های سیاسی گوناگون این مسئله را جزء وظایف دستگاه قضایی قرار دادند که مسئله‌ی پیشگیری هم وظیفه‌ی دستگاه قضا است و کشور ما هم به تبع آنها این کار را انجام داده است .
 این آیه شریفه‌ی سوره‌ی حج 60 ناظر به هر دو قضیه پیشگیری و مجازات است .
 در آیات قبل داریم که خداوند متعال می‌فرماید:
 وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ( الحج : 58 )
 لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ( الحج : 59 )
 سوال :
 آیا پاداش خیر الرازقین و....فقط در باره‌ی مهاجرین است چرا که در آیه والذین هاجروا ذکر شده است ؟
 جهاد گری که مهاجر است و به طرف دفاع از دین و حقوق الهی می‌رود و یا مهاجری که برای این قضیه مهاجرت کرده است که مجبور شده است که از زن و زندگی و وطن خود جدا بشود نسبت به هر دو عنوان لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلًا يَرْضَوْنَهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَعَلِيمٌ حَلِيمٌ صدق می‌کند.
 در آیه 60 سوره حج بحث پیشگیری از ظلم و تجاوز است .
  یک راه حرکت مردمی در مقابله با جرم و مجازات توسط خود مردم است چرا که جرمی که می‌خواهد محقق شود یا حق الناس و یا حق الله ،مورد تجاوز قرار گرفته است و غالبا در جرایم هر دو مورد توجه است .یعنی اگر چه در یک جرمی اصل حق الناس باشد ،حق الله هم مطرح است و بالعکس .چه قرار داد اجتماعی باشد و نقض شده یا صرفا قواعد الهی باشد که مورد تجاوز قرار گرفته است مثل دزدی و زنا و اعمال نامشروع .اینها ظاهرا گناه و معصیت خداست مثلا زن و مرد غریبه ای که این کار را انجام دهند عفت عمومی را لکه دار کرده اند که حق الناس هم وجود دارد در عین اینکه حق الله است.بعبارت دیگر ما هیچ حق الله‌ی نداریم که رعایت مسائل مردمی هم در آن نشده باشد. هر کسی حق الله را تجاوز کرده است به حق الناس هم تعدی کرده است .
 راه پیشگیری هم مردم هستند که برحسب آنچه مورد تجاوز قرار گرفته اند خودشان باید پیشگیری کنند.اما اگر ثم بغی علیه صورت گرفت یعنی درمقابل عقابی که گریبان مجرم را بخاطر جرمی که نسبت به حقوق مردمی یا حقوق الهی گرفته اند ثم بغی علیه شد و همین فرد مورد بغی قرار گرفته است لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ
 خدا چگونه کمک می‌کند ؟
 آیا مصداق کمک خداوند در بهشت است؟ و او این بغی را باید تحمل کند ؟
 مرحوم علامه می‌فرماید : تشریع حکم را نصرت خدا قرار داده است .
 بنظر می‌رسد که در اینجا مسئله‌ی جزای آخرت در مقابل بغی نیست .
 نصرت خدا اینگونه است که خدا یک حکومت قرار داده است که او باید به او کمک کند ،حکومت از آن خداست و در تمام ابعادش کار خداست و در تمام جوانب از طرف خدا حکومت این کار را انجام می‌دهد . قوه مقننه‌ی حکومت قانونگذار نیست بلکه برنامه ریز است اصل قانون مال خداست که بیان کرده است ،کسی که در مقابل بغی قرار گرفته حاکم در جامعه‌ی اسلامی خداست هم با جعل قانون هم با اجرای قانون شخص را نصرت می‌کند و منظور نصرت در آخرت نیست چون در آخرت پاداش است نه لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُچون بغی در این دنیا است باید نصرت هم در این دنیا باشد و این نصرت غیبی هم نیست .که از خزائن غیب کمکش می‌کند لینصرن الله یعنی همین دنیا کمکش می‌کند .
  بطور رسمی وقتی که مورد بغی قرار گرفت وظیفه‌ی کیست ؟
 توسط حکومت یا دولت اسلامی به اعتبار اینکه یا مظهر اجرایی حاکمیت الله است یا مظهر خود خداست که حاکمیت معصوم (ع)است .چون حاکمیت از آن خداست جعل قانون و اجرای آن و تشریع حکم هم از آن خداست .اگر از طرف خدا تشریع حکم شد بدون اجرا آیا نصرت محقق شده است ؟خیر مرحوم علامه هم می‌فرماید نصرت باید در این دنیا باشد و بدون غیب .
 اما باید بگوییم که با تشریع صرف، نصرت ایجاد نمی شود نصرت در صورتی کامل است که هم قانون باشد و هم اجرای قانون چون حاکمیت از آن خداست و حاکم یا مظهر خداست که معصوم(ع) است یا نائب مناب مظهر قدرت خداست .
  (حکومت تا نباشد قوانین الهی اجرا نمی شود .عمده دلیل امام برای ولایت فقیه دلیل عقلی است .تا الان 1170سال از غیبت گذشته است 250سال زمان حضور معصومین بوده است و زمان غیبت تقریبا4برابر آن زمان .استدلال اثبات امامت این است که قوانین الهی باید در تداوم وحی با امامت اجرا شود و همین دلیل کافی است برای داشتن حکومت و احکام و قوانین اسلامی در زمان غیبت یعنی قوانین الهی باید در تداوم وحی و امامت در زمان غیبت توسط فقها اجرا شوند اگر ولایت فقیه نباشد یعنی که در کل این زمان باید قوانین معطل باشد .برای اجرای قوانین دینی نیاز به حکومت دینی داریم و الا 250 سال زمان حضور معصوم بوده است و ما قانون داشتیم اما بعد از آن 1170سالگذشته حکومت و قانون نداریم؟)
 آیه‌ی بعد 33سوری ه اسرا:
 در این آیه خداوند متعال می‌فرماید :وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلَا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا
 در این آیه بحث جرم، آدم کشی است که وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ موردی که قتل نفس حرام است انجام ندهید که از این آیه می‌فهمیم که کشتن نفس غیر محرم جایز است و آن کشتن کافر حربی است ،در مسئله‌ی مرتد و محارب بحث ،وظیفه‌ی حکومت است و در مورد کافر حربی بسیاری از فقهاء این کار را برای عامه‌ی مردم جایز می‌دانند که در غیر دارالحرب هم کشتن کافر حربی جایز است .اما هر اسرائیلی کافر حربی نمی شود اگر سرباز شد ،میتوان آن را کشت چون کافر حربی است .یک یهودی یا یک تاجر اسرائیلی را نمی توان کشت ،باید حربی باشد الا بالحق یعنی این چنین عمل نماییم.
 زبیر هم همینطور کشته شد او در اواخر جنگ جمل هنگامی که حضرت امیر(ع) خطبه ای خواند ، زبیر از کار خودش پشیمان شد اما بجای اینکه جلوی مقاتله را بگیرد چون ننگش کرد ،خودش از لشکر فاصله گرفت .طلحه آمد جلویش را بگیرد اما نتوانست عبدالله هم نتوانست لذا با اسبی رفت در بیابانها در زیر سایه‌ی درختی خوابید و بعد شخصی آمد و دید که او زبیر است و دشمن امیر المومنین (ع) سر از بدن زبیر جدا کرد و با خوشحالی سر زبیر را آورد که این سر زبیر است و گذاشت جلوی امیر المومنین(ع)و حضرت ناراحت شدند و شروع کردند به گریه کردند که این شمشیر چه غصه هایی که از دل پیامبر(ص) زائل نکرد! این شخص ناراحت شد که آدم نمی داند با شما باید چه کند با شما بجنگد ناراحت می‌شوید و از شما دفاع می‌کند و دشمن شما را می‌کشد بازهم ناراحت می‌شوید اما حضرت (ع)او را قصاص نکردند چون زبیر محارب بود ،اما بسیار ناراحت شدند و لو استحقاق قتل داشت اما حضرت پرسیدند که چرا دست و پایش را نبستی و بیاریش؟
 فراز بعد :فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا :
 اگر شخصی مقتول شد ،خداوند برای ولی دم سلطنت قرار داده است که می‌تواند خون خواهی کند .
 ولی او کیست ؟
 هر کس دو ولی دارد .یک ولی امر دیگری ولی دم .فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا.به هر دو می‌گویند که هم ولی دم و هم ولی امر سلطنت دارد بر این خون.ولی دم غالبا به ورثه صدق می‌کند .
 ولی امر هم دو تا داریم که می‌شود جزء وظایف حکومت جزء مجازات قاتل .این به إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا برمی گردد .انه کان منصورا ،ضمیر انه هم به مقتول بر می‌گردد و هم به ولی یعنی ولی منصور است که لازمه‌ی آن این است که وظیفه‌ی دستگاه حکومت کمک کردن به این ولی دم برای خون مقتولش است .
 ولی امر، هم سلطه دارد و هم وظیفه دارد وظیفه اش هم به تشریع حکم است و هم به اجرای آن. پس این آیه هم ،دلالت بر مسئله‌ی پیشگیری از جرم و مجازات مجرمین دارد.
 در هفته‌ی گذشته یک سوال در السارق و السارقه مطرح کردند ؟
 سوال این بود:
 مورد خطاب مردم اند فاقطعوا که دولت و حکومت نیست در حالی که می‌گویید مجازات مجرمین جزء کارویژه های حکومت است .
 در این آیا ت خداوند متعال می‌فرماید :
 الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ( النور : 2 )
 الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ( النور : 3 )
 وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ( النور : 4 )
 إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ( النور : 5 )
 وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنْفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ( النور : 6 )
 وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ( النور : 7 )
 وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ( النور : 8 )
 وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِنْ كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ( النور : 9 )
 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ( النور : 10 )
 آیه‌ی اول درباره‌ی اجرای حد است.
 آیه 4 مربوط به حد قذف است .بعد می‌فرماید إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ( النور : 5 )
 این قاذف فاسق است و شهادتش قبول نیست .
 آیه بعد مربوط زن و شوهر است که اگر مردی دید زنش را که در حال زنا است و بعد نسبت ناروا به زن داد اگر 4 شاهد نیاورد قذف نمی شود .
 ما یک سلسله نکات تفسیری داریم که باید معین شود تا مقصود واضح شود
 اولا:مردم مورد خطاب قرار گرفته اند پس حکومت کجاست قرآن می‌فرماید فاجلدوا
 اگر همه‌ی مردم رجمش کنند که امکان ندارند.اگر بعض مردم رجم کنند چه حقی دارند ؟و ترجیح بلا مرجح می‌شود لذا اگر تکلیفی مال عامه می‌مردم است باید شخصی این کار را انجام دهد که قائم به امور مردم باشد که این قائم در نظام کاری حکومت است .
 پس در مقام اجرا این حکمی که عامه‌ی مردم مورد خطاب هستند باید توسط حکومت انجام گیرد .
 ثانیا: ضمن اینکه ما در این آیات می‌بینیم 3 بار بحث غفران و توبه پذیری خدا مطرح می‌شود :إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا ،فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ
 وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ :
 افراد تائب مستثنی از حکم می‌شوند وقتی این پذیرش توبه شامل افراد می‌شود که دولت مجری آن باشد ، دولت بر حسب نمایندگی این فرد را که توبه کرده ببخشد و او مستثنی شود و در آخر ان الله تواب رحیم تواب حکمی خدایی است .
 و پذیرش توبه بر اساس حکمت خداست . آیا این چیزی غیر از این است که حکومت باید این را اجرا نماید ؟
 سوال:
 پس چرا اینجا طرف خطاب مردم شدند ؟چرا از ابتدا ولی امر را مورد خطاب قرار نداده است ؟ تکلیف مال مسلمین است و اجرایش توسط کسی است که قائم به امور اوست.
 علت این خطاب به مردم به 2 دلیل است :در مثال زنا که تجاوز به حدود عامه‌ی مومنین است این دو علت را توضیح می‌دهیم:
 اولا:چون جامعه را خراب کرده است و جامعه باید احقاق حق نماید لذا بخاطر این است که خطاب به عامه‌ی مسلمین است .
 ثانیا:چون عامه‌ی مسلمین در تعطیلی حدود الهی مقصرند که اگر حدی از حدود الهی تعطیل شد همه مقصرند که در دو صورت حدود اجرا نمی شوند :
 یا مردم حکومت تشکیل نمی دهند که بخاطر عدم تشکیل حکومت مسئولند مگر مثل اینکه مثل سید الشهدا(ع) باشد که حضرت (ع) فرمودند :بخاطر اصلاح امت قیام کردند نه تشکیل حکومت .از نظر سیاسی هم معلوم بود که چه اتفاقی واقع می‌شود هم علم امام(ع) بر آن گواه بود و هم محمد بن حنفیه و ابن عباس خواستند جلوی ایشان را بگیرند که مردم کوفه با پدرت علی (ع) چنین و چنان کردند و خود سید الشهدا(ع) هم در آخرین نقطه ای که دیگر حجاجی که احرام حج کرده بودند و بیشتر از آن نمی توانستند خارج شوند اعلام کردند و فرمودند :که من در کربلا شهید می‌شوم و در عین حال که خود حضرت می‌دانستند و پیش بینی هم همین بود اما همین مقدار که آنها نامه نوشتند ، حضرت(ع) برای اقامه‌ی حکم آمدند و اگر مردم دعوت نمی کردند حضرت (ع) بخاطر عدم بیعت با یزید از مکه خارج می‌شدند اما به کوفه نمی رفتند چون فرموده بودند که ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر.پس اقامه‌ی حکم زمانی است که مردم بخواهند و هیچ شخصی بزور مردم را با شمشیر با خود به مسیری که می‌خواهد نمی تواند ببرد .لذا اگر حکومت تشکیل نداند مردم مقصرند .حال که نکردند در قیامت عقاب می‌شوند.
 لذا در بین راه حضرت وقتیکه حرّ گفت که مردم کوفه بیعت شکستند حضرت فرمودند اجازه بدهید که ما از همین جا برمی گردیم.
 اما در یک بحث در شان نزول آیه است که در جلسه‌ی آینده مطرح خواهیم نمود .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo