1403/10/12
بسم الله الرحمن الرحیم
دوران الامر بین الاقل و الاکثر الارتباطیین
جایی که ما جزئیت یک شیء را فی الجمله می دانیم ولی نمی دانیم آیا مطلقا جزء است یا در حال ذکر جزء است، جزئیت مقید است یا مطلقه.
مرحوم آقای خوئی گفت: اگر بگوییم ناسی قابل امر است، اینجا شک می کنیم آیا این ناسی امرش مطلق است یا مقید، رفع ما لا یعلمون جاری می شود و می گوییم نمی دانیم آیا این نماز ناسی مقید است یا خیر، رفع ما لا یعلمون جاری می شود.
اگر گفتیم ناسی قابل امر نیست و شارع عمل او را مسقط انجام می دهد، اگر شک کنیم چون شک در سقوط تکلیف است مجرای قاعده اشتغال است.
اگر شخصی نسیانش مستوعب باشد و تا آخر وقت ناسی باشد و بعد از وقت رفع نسیان شود، اینجا شک می کنیم که آیا قضا به گردن این هست یا نه، رفع ما لا یعلمون جاری می شود و فرقی نمی کند که ناسی قابل خطاب باشد یا نباشد؛ چون بعد از نسیان تکلیف جدید است؛ اگرچه آن را مسقط قرار داده باشد؛ به خاطر این که ما می دانیم که آن تکلیف اگر ناسی داشته ساقط شده و الان نمی دانیم فوت صدق می کند یا نه، رفع ما لا یعلمون و استصحاب عدم وجوب قضاء جاری می شود.
اگر نسیان مستوعب نباشد و در اثناء وقت متذکر شود، آقای خوئی می گوید: اگر بگوییم این ناسی قابل خطاب است و تکلیف دارد، بعد از رفع نسیان نمی دانیم تکلیف این جامع بین ناقص در حال نسیان و تمام است یا امر به تمام دارد بعد از رفع نسیان، این دوران امر بین تعیین و تخییر است؛ بلکه به صورتی است که اگر کسی در دوران امر بین تعیین و تخییر اشکال کند که برائت از تعیین معارض است با برائت از تخییر است، این اشکال اینجا نمی آید؛ چون حین نسیان که برائت نداشته است، حواسش به این ها نبوده است و بعد از این که متذکر شده است، فرض این است که ناقص را آورده است و رفع ما لا یعلمون از جامع بی اثر است، نمی داند وجوب تمام به گردنش هست یا خیر، می شود مثل مواردی که یک طرف از محل ابتلاء خارج شده است، این اشکالی ندارد.
ولی اگر شک داریم که تکلیف ساقط شده است یا خیر، شک در سقوط مجرای اشتغال است.
آقای صدر به این کلام آقای خوئی اشکال کرده است، می گوید: حتی اگر ما بگوییم ناسی قابل تکلیف نیست، باز شک در حدوث تکلیف می شود نه شک در سقوط تکلیف؛ چون اگر شارع می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اقیموا الصلاه، این تکلیف درست است که به نماز خورده است؛ اما بر مسلک عدلیه، در واقع احکام تابع ملاکات است، وقتی جایی ملاک نباشد، قبیح است که مولی امر کند، اگر این نماز ناقص ملاک نماز تام را داشته باشد، قطعا تکلیف مقید است؛ یعنی ای مکلف وظیفه تو تمام است مگر این که نماز ناقص را در حال نسیان بیاوری، اگر نماز ناقص را در حال نسیان آوردی دیگر حدوثا امر نداری به نحو شرط متأخر.
ما احتمال می دهیم نماز ناسی ملاک نماز تام را داشته باشد، الان شک در تکلیف داریم و علم نداریم، رفع ما لا یعلمون جاری می شود، این مسئله به شک در تکلیف برمی گردد؛ چون وقتی ملاک مأمور به با چیز دیگری استیفاء شود قطعا دیگر امر ندارد.
نکاتی در اینجا وجود دارد که باید بررسی شود و کمتر در کلمات وجود دارد:
کسی از ساعت 2 تا ساعت 3 ناسی است، این شخص آیا از سر ظهر تکلیف دارد یا تکلیفش ساعت 3 می آید؟
رفع النسیان، اطلاق دارد؛ اگرچه نسیان در بعض وقت باشد یا رفع النسیان یعنی آن که مأمور به را در جمیع وقت فراموش کند؟
در اینجا اگر گفتیم رفع النسیان، نسیان در جمیع وقت را می گیرد، این شخص در حال نسیان امر دارد؛ اما نمی دانیم امر به جامع بین نماز ناقص و تمام دارد یا امر به نماز تمام بعد از نسیان دارد.
اما اگر گفتیم که بعد از نسیان امر می آید، دیگر فرقی نمی کند که نسیان تمام وقت را بگیرد یا بعض وقت را بگیرد؛ چون بعد از خواندن نماز ناقص، نمی دانیم امر می اید یا خیر.
اگر گفتیم که ناسی حین نسیان به خاطر رفع النسیان امر ندارد یا حین نسیان رفع النسیان هم نمی خواهد بلکه عقلا امر ندارد، طبق مسلک آقای خوئی باید ایشان بگوید امر ندارد؛ چون اطلاق تکلیف در اینجا قبیح است و لغو است و غرض حاصل شده است و دیگر تکلیف ندارد، وقتی که ذاکر شد شک می کنیم که برای این ناسی تکلیف آمده است یا خیر، رفع ما لا یعلمون جاری می شود و طبق دیدگاه آقای خوئی هیچ جا شک در سقوط نمی شود.
اگر کسی بگوید رفع النسیان یا عقل می گوید اگر ساعت 12 تا ساعت 3 ناسی هستی و 3 ذاکر می شوی، تکلیف از رأس ساعت 12 آمده است؛ مثلا من الان آب ندارم و ساعت 2 آب پیدا می کنم، می گوییم تکلیف از زمان آب پیدا کردن می آید یا تکلیف از همان ابتدا آمده است؟
این مبنای آقای خوئی که می گوید اطلاق تکلیف لغو است، نقض هایی به ایشان وارد است و یکی از آن ها همین مثال کسی است که ساعت 2 آب پیدا می کند و فکر نمی کنم که آقای خوئی بگوید تکلیف ساعت 2 می آید؛ چون این شخص قدرت بر صرف الوجود امر را دارد، عین همین حرف در نسیان هم هست.
اگر کسی بگوید بین نسیان و بین قدرت فرق است، قدرت را الان می شود گفت که من برای ساعت 4 بعد از ظهر از الان قدرت دارم؛ ولی نسبت به ناسی نمی شود گفت که من ذاکر نماز ساعت 4 هستم، لذا بین نسیان و قدرت فرق است؛ لذا ممکن است آقای خوئی بگوید شما به ما قدرت را نقض نکن؛ چون در قدرت الان صدق می کند؛ ولی در نسیان الان صدق نمی کند و عین همین مسئله در انسان خواب هم هست و نسیان و خواب و جنون عناوینی نیست که با قدرت قیاس شود.
نظر استاد: هیچ فرقی بین نسیان مستوعب و نسیان غیر مستوعب نمی کند و کلام مرحوم آقای خوئی ناتمام است.
اگر کسی بگوید ناسی امر دارد و عقلا هم اشکال ندارد، کسی که ساعت 4 بعد از ظهر ذاکر می شود، از همان ابتدا امر دارد، شرعا هم رفع النسیان شامل این شخص نمی شود؛ چون رفع النسیان شامل کسی می شود که در تمام وقت ناسی است، چنین شخصی حین النسیان هم امر به تمام دارد و در اینجا شک در سقوط می شود و قاعده اشتغال جاری می شود.
آقای صدر می گوید: من امر دارم در صورتی که ملاک دیگر را استیفاء نکنم؛ اما اگر کسی به نحو شرط متأخر این ملاک را استیفاء می کند، این شخص امر ندارد.
اشکال: کسانی که می گویند اتیان مأمور به مسقط تکلیف است، آن ها هم می گویند شرط بقاء است، این چه حرفی است که شما می زنید که اگر بنده ساعت 4 بعد از ظهر کاری می کنم که ملاک این واجب را می آورم، از اول امر ندارم؟ این هم شک در سقوط می شود؟
چطور شما می گویید این شک در حدوث است؟
تکلیف در اینجا تا ساعت 4 بعد از ظهر بوده است و آن وقت من کاری کردم که ملاک شارع را استیفاء کنم و در اینجا شک در سقوط می شود؛ چون شک می کنم با این کاری که کردم امر از من ساقط شده است یا خیر، مجرای اشتغال است.