1403/10/16
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل فی احکام الخلل/مساله۱/حکم صلاه الجاهل بالحکم او الجاهل بالموضوع مع وقوع صلاته فیما بین المشرق و المغرب
کلام در این بود که اگر یک شخصی جاهل است این آیا اگر جاهل بود در حالت جهل اینم باز قبله اش بین الیمین و الیسار است یا نه ؟
مرحوم آقا خویی رحمه الله علیه جاهل به حکم را ،ناسی حکم را، جاهل به موضوع را چه جهل بسیط چه جهل مرکب همه رو استثنا کرده فرموده اینا اگر نماز بخوانن ولو بعد از نماز کشف بشه که نماز بین الیمین و الیسار بوده باز نمازشون باطله.
بعضی ها مثل صاحب تحریر السیله فرمودند اگه جاهل مقصر باشه نمازش باطله، جاهل قاصر باشه نه، فکر میکنم اقای داماد هم نظرش همینه که جاهل مقصر نمازش باطله ولی جاهل قاصر نه،
آقای خویی رحمه الله علیه در موضوع، جاهل قاصر و مقصر همه را می فرماید نمازش باطله .
عرض ما این است که جاهل مطلقا نمازش درست است چه جاهل مقصر چه جاهل قاصر همه ،چونکه اون صحیحه زراره که بین المشرق و المغرب قبله اطلاق داره
آقای خویی فرمود این مباین است با اون صحیحه ی دیگر زراره که اگر رو به قبله نماز نخواند فتفسد صلاتک نمازش فاسد میشه
عرض ما این بود روزهای قبل که مبتنی بر انقلاب نسبت، اشکال آقای خویی درست نیست.
ما که انقلاب نسبت را قبول نداریم ما چی کار بکنیم یه تاملی کردم دیدم که این ما بین المشرق و المغرب قبله این اصلا عالم عامد رو نمیگیره یعنی کسی که میدونه قبله این مستقیم است چهل و پنج درجه ، شصت درجه انحراف نماز بخواند این اصلا اینقدر واضح و روشن است در ارتکاز متشرعه این است جای شبهه نداره ،خب وقتی که نگرفت یعنی مراد استعمالی ضیق است این تخصیص میزنه او صحیحه زراره را که فتفسد صلاتک، منتها ما یک گیری که داریم در اصول ، همین تشخیص مراد استعمالی و مراد جدی است، آقای خویی رحمه الله علیه یه کلیشه درست کرده یه فرمولی درست کرده رو همون فرمولشم فتوا میده راحتم هست ولی اون فرمول تمام نیست خود آقای خویی هم این بحثها را به عقل قاصر من منقح نکرده، مبانی منقح نیست الان اگر مثلا یک خطابی داریم اکرم العلماء، یک خطابی داریم لا تکرم الفساق من العلماء، منفصل است خب همه میگن آقا اکرم العلماء، لاتکرم الفساق من العلماء، خب این مخصص منفصل مراد استعمالی رو از بین نمیبره ،حجیت را از بین میبره، ما هم شاید بله چهل سال همین حرف را میزدیم یا مثلا سی و هشت نه سال همین حرف را میزدیم هرکی هم می گفت نه میگفتیم برو درس بخوان و تقریبا از این اعلامی که مرحوم آقا خویی و اینا نشنیدم که کسی منکر باشه، ولی بعد فکر کردیم دیدیم نه حالا اگر یه کسی آمد گفت که آقا مراد استعمالی این خطاب ضیق است، مراد استعمالی علمای عدوله از کجا میگی شما؟ کی میگه مراد استعمالی اینه؟ ما خیال می کردیم، خب ما سابقا میگفتیم آقا مراد استعمالی یعنی گفته، گفته، میگیم خودش گفته اکرم العلماء همه علما رو، میگیم نه دیگه وقتی خاص آمد معلوم میشه که این همه علماء رو نگفته، و ثمره ای هم من نفهمیدم، حالا اگر بگیم مراد استعمالی عام است تخصیص خورده یا مراد استعمالی عام نیست این چه ثمره ای داره؟
بعضیها گفتن اگر مراد استعمالی عام نباشه تمسک به عموم عام نمیشه کرد، این حرفا چیه؟ سیره عقلا تا وقتی که خاص نیاد تمسک میکنه، خاص که بیاد تمسک نمیکنه، حالا مراد استعمالی ضیق هم باشه اینا تمسک میکنن سعه هم باشه اینا تمسک می کنند، یه چیزایی ما در اصول درست کرده ایم که این ها نمیگم غلطه، اینا منقح نیست ،اتفاقا هرچی از اصول روی موازین فنی است همش بتن آرمه است ، هرچی از اصول روی این مبانی کسانی است که چمیدونم همین سیره عقلا و چه میدونم اینا همش شل و ول است ،یعنی اصول شل و ول همون اصولی است که روی مبانی فنی نیست منتها خب به هر جهت ما که باید اصولی رو درست بکنیم که در فقه حجت باشه لذا مراد استعمالی مراد جدی به این کیفیتی که مرحوم آقای آخوند رحمه الله علیه مخصوصا آقای خویی و آقای نایینی دیگه اینا رو منقح کردند فرمودند به این کیفیت ما که نتونستیم اینا رو درست بکنیم مشکوک است مشتبه است منتها به جایی هم لطمه ای نمیخوره چون ما دلیلی نداریم که حالا اگر مثلا یه کسی بگه حالا اگر تو اینجا مبنا نداشته باشی در فقه گیر می کنی، نه ما هیچ جای فقه هم گیر نمی کنیم چون اصلا مبتنی بر این بحث نیست چه مراد استعمالی باشه چه نباشه،
خب ما در ما نحن فیه هم یکی از بحثهایی که ما الان توش باز همینطور موندیم میگن آقا قرائن لبیه یه وقت اینقدر واضح است اینقدر آشکار است که جلوی ظهور را میگیره، یه وقت هست میگن نه به اون حد نیست به اون حد وضوح و آشکار نیست که جلوی ظهور رو بگیره، خب الان در اینجا ممکنه کسی بگه اینکه قبله برای عالم عامد بین المشرق و المغرب نیست، برای همه این خیلی واضح است، مسلم است، در ارتکاز است لذا اصلا مراد استعمالی را ضیق میکند، خب این حرف باز برای ما روی همین نکته ای که عرض کردیم واضح نیست ندیدم کسی این ها را منقح بکند ندیدم، اگرم بگم آقا یه سمیناری بگذارند که خدا نکنه که سمینار روی این بحثا باشه اگه سمینار رو این بحثا باشه که پیرزن ها هم میان ثبت نام میکنند که ما هم مقاله داریم چون اینا یه بحثایی ست که اولا باید خوب مسلط باشی بر اون مراد استعمالی که چیه و بعد هم اینا حرفای ادعایی است دیگه، پیرزنه هم میاد میگه نه، مراد استعمالی نیست حالا درستش بکن این دیگه نمیشه.
حالا اینم ما شبهه کردیم ما می خواستیم بگیم آقا این خروج عالم عامد از، ما بین المشرق و المغرب قبله، اینقدر واضح است، ارتکاز روشنه، که مراد استعمالی از ما بین المشرق و المغرب قبله، اصلا ضیق که به انقلاب نسبت نبریم تا کار مشکل بشه، روی این جهت اگر ما بخواهیم به انقلاب نسبت نبریم خب این واضح نیست حالا اگر مثلا یه کسی بگه که، گفته ،ولی معلومه که مرادش این نیست چون عرض کردیم تشخیص مراد استعمالی درست برای ما روشن نیست ،اینجا مشکل بود روی این جهت یه گیری اینجا هست .
یه نکته ی دیگه ما در مفهوم شرط این رو هم اشکال کردیم اگر الان یه کسی بیاد بگه آقا اگر زید امد پول بهش بده، اگر قاصد فرستاد پول بهش بده، اگر نماز شب خواند پول بهش بده، اینطوری نیست که در عرف محاوره در سیره ی عقلا بگن اینا با همدیگه معارض هستند ،قضیه شرطیه دلالت بر انحصار شرط نمیکنه همونی که آقای خویی رحمه الله علیه در وصف ملتزم است ما او را در شرط ملتزم هستیم اما شرط واقعا اگر فرمود اگر زید آمد پول بهش بده یعنی معناش این است که اگر زید نیامد پول بهش نده ولو نامه فرستاد ولو قاصد فرستاد که اگر در یک خطاب دیگه گفت اگر زید قاصد فرستاد پول بهش بده بگیم اینا با هم تعارض داره بعد جمع عرفی میکنن، نه قضیه شرطیه دلالت بر انحصار شرط نمیکنه این را هم ما برای ما چندین ساله شاید پانزده سال است حالا الان یادم نیست که در دوره قبل در مفهوم شرط این دوره که قطعا اشکال کردیم در دوره قبل هم اشکال کردیم یا نکردیم یادم نیست ولی اجمالا این واضح نیست ،دیدم مرحوم آ شیخ مرتضی حائری رحمه الله علیه، (آقا خدا رحمتت بکنه اگر پنج نفر مثل ا شیخ مرتضی حائری بودن امروز وضع شیعه این طور در ایران نبود پنج نفر نبودن متاسفانه) ایشون هم در مفهوم شرط اشکال کرده، روی این جهت ما اون قضیه ی من صلی علی غیر القبله و هو یری انه یصلی علی القبله اون رو هم ما الان رو مفهوم شرط خب شبهه داریم چون ما که در شرط مفهوم قائل نیستیم تا ما بگیم او تخصیص میزند ،این جهت را هم که خود این جمله ای که در روز چهارشنبه عرض کردیم این من مثلا من اکرمک فاکرمه این را هم من هر چی که دیشب فکر می کردم هی این مثال های تو ذهنم را زیر و بالا می کردم اینم دیدم اصلا من شرطیه همچین واضح نیست که ما من شرطیه داشته باشیم مثل ان و اذا و اینها به یکی از رفقا گفتم که خب شما نگاه بکن( مشکل امروز ما این است حالا ممکن است بعضی دیگه هم این مشکل را داشته باشن، این آیه شریفه که ماکان المومنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه این یک احتمالش اینه که مفسرینم به نظرم ذکر کردن که همه که نمیتونن بیان تو حوزه علمیه یه عده باید کار بکنن خب زحمت بکشن پول بفرستن خب این طلبه تو حوزه ی علمیه پول میخواد، حالا عین همین الان بنده وقتی که فکر می کنم کار می کنم یه عده باید اینا در واقع پشتوانه باشن آقا این مطلب رو نگاه بکن این مطلب رو نگاه بکن این مطلب رو ببین و اینا هم بایستی بیست و چهار ساعته باشند وقتی یک فقهی یک استادی یک مجموعه ای به نظر من موفق است ملا میشه با گستردگی امروز این است که اقا باید خب آقا این مطلب را ساعت سه شب نگاه کند من امشب سه شب بیدارم نگاه بکن خب ممکنه کسی بگه آقا تو سه شب بیداری یه وقت هم می خوابی ما که نمیتونیم اونوقت دیگه، درسته ولی مثلا بنده با یک مجموعه پنجاه نفری شصت نفری این پنجاه نفر شصت نفر اگر هر کدام یک ساعت بگن آقا ما در این یک ساعت آماده ایم، پنجاه شصت نفر که به درد این کار بخورن نه اینکه ممکنه با مثلا با پانصد هزار نفر این نیست بعضی از رفقا من میدونم اهل مطالعه اند کار میکنند زحمت میکشند می نویسند توی فضای مجازی برای من میفرستند، خب عزیز من این فرستادن فایده نداره چون من نگاه نمی کنم نگاهم بکنم که من باز نمیام جواب شما رو بنویسم که این که شما می نویسی معلوم میشه علاقه مند به علمی کار می کنی زحمت می کشی دوست داری ،می نویسم یعنی چه، کسی به نوشتن و اینا که ملا نمیشه ممکنه بگه آقا ما زنگ می زنیم جواب نمیدی میایم میگی کار داری خب بله اشکال نداره الان اگر کسی با استاندار کار داشته باشه هی میاد میگه فلان ساعت کجاست فلان ساعت کجاست کجا نماز میخونه کجا چیکار میکنه اینقدر میره دورش میزنه دورش میزنه دورش میزنه که تا وقتی پیداش کنه حرفش را بهش بگه که تازه پیش استاندار پیش رئیس جمهور پیش وزیر پیش رئیس کل ،رئیس کل هم چیکار میخواد بکنه، دنیاش رو میخواد راه بندازه، علم که در اونا دیگه خبری نیست چون خودشون هم مدعی علم نیستند، خب چه اشکال داره انسان باید کسی که...، من لج ولج اینکه حضرت می فرماید در خونه ی طرف بشین در خونه عالم بشین کما اینکه پای درخت خرما میشینی شاید باد خرما بندازه یعنی باید اینقدر دور بزنی خب بابا این حرم میره گاهی موقع ها؟بله کی میره ؟معلوم نیست این به درس میاد؟ میاد با ماشین میاد پیاده میاد خب چجوری یعنی باید تمام وقتت رو بگذاری و اگر کسی واقعا یه کسی سوال داشته باشه بحث داشته باشه من اگه پنج دفعه شیش دفعه رهاش بکنم جوابش را ندم قطعا دفعه هفتم من به اون زنگ می زنم یه مقداری باید رفقا کار بکنن ما توقع نداریم امروز در حوزه صد نفر طلبه کار بکنه نه نه ولی این توقع را داریم در حوزه امروز علمیه قم بیست تا طلبه کار بکنه بیست تا طلبه مستعد کار کند ،و وجود نداره وجود نداره وجود نداره وجود نداره هرکی میگه من کار می کنم مستعدم بیاد بیاد چون خداوند سبحان یه شمشیر در اختیار ما قرار داده که بحمدالله دیگه اون یکی را نمیتونن دو نیمه بکنن اون را زورشون نمیرسد خب بابا وقت بگذارید کار بکنید آقایی که می نویسید اون فایده نداره بیاین بپرسید، چون یقینا من اگه بخوام وقت بگذارم بخوام برم ببینم این حرف و اونجا کی گفته چی گفته..، خب اینا این مجموعه معناش همین است مجموعه موفق برای همینه)
من این را درست نفهمیدم، با اینکه روز چهارشنبه اشکال کردیم ولی این من شرطیه را من درست نفهمیدم که این من شرطیه چیه ، مثلا من اکرمک فاکرمه، الان هم عقربه ذهنم به همین مثل ان شرطیه میزنه ولی واضح نیست که اگر کسی مثل آقای خویی..، اون حرف اقای خویی خیلی عجیبه اون حرفهایی که آقای خویی زده ظاهرا تمام نیست ولی کسی بگه این من شرطیه مثلا ما نداریم یا چه جوریه اینم برای من واضح نیست حالا رفقا اگر تو لغت تو کتابای ادبیات اینور اونور تو مطالب فقه اینا که نگاه کردن اینایی که دیگه آقای خویی آقای حکیم آقای داماد اینایی که خلاصه احتمال داره مطلبی داشته باشن همه رو نگاه کردم دیدم برای ما صاف نیست،
حالا چه کار بکنیم این فرمایشی که صاحب تحریر الوسیله فرموده، جاهل مقصر اینو من نفهمیدم، اصلا آقا دیگه ما جاهل مقصر نداریم، دیدم آقای داماد (چه حرف عجیبی می زنی )میگه که آقا اگر قرار باشه این بین المشرق و المغرب قبله ،اطلاق داشته باشه جاهل بسیط را هم بگیره جاهل به حکم رو هم بگیره چمیدونم همه رو بگیره، ادله تعلم اجزاء و شرایط لغو میشه، آقا تو رو به خدا نگاه کن ،شاید صاحب تحریر الوسیله به همین حرف نظر داشته باشه، اخه کو اون دلیل اقا کو اون دلیلی که میفرماید برو اجزا و شرایط قبله را تحصیل بکن؟ کو؟ ممکن است بگی اِ خودت گفتی تحری ادله تحری دیگه، تحری مگه اطلاق نداره؟ میگم خب ادله تحری میگه برو تو قبله را پیدا بکن، اما قبله کجاست، بین المشرق و المغرب قبله، یعنی برو پیدا کن که نمازت بین المشرق والمغرب باشه، لذا آقا شما باید اول یک دلیلی پیدا بکنی که او بگوید تو باید بری قبله رو پیدا بکنی و او در خصوص کعبه باشه یعنی یه کسی بیاد بگه آقا من نمی دانم قبله یعنی کعبه کجاست، میدانم در این سمت است ولی دقیقش را نمی دانم کجاست ،اونجا اگر امام علیه السلام بفرماید برو تحری بکن،حرف خوبی است که بگیم اگر ما بین المشرق و المغرب قبله، اطلاق داشته باشه، جاهل مقصر را بگیره، این دلیل لغو میشه.
،ما اصلا دیگه آقا جاهل مقصر نداریم، من دلیلی پیدا نکردم که بگوید اگه شک داشتی که قبله یعنی کعبه کجاست ،با اینکه یقین داری در این سمته، بین المشرق و المغرب است ،تو باید تحری بکنی من همچین چیزی پیدا نکردم، اطلاقات است خب اون روایتم تخصیصش میزنه .
(سوال سائل
جواب:خب بله منافات نداره برای جاهل تخصیص بزنه، اطلاق داره ، قبله برای جاهل توسعه پیدا کرده به بین المشرق والمغرب ،مثل این میماند که چطور فرض کن یک دلیلی می داشتیم که چهل و پنج درجه انحراف از قبله اشکال نداره، این حکومت است دیگه بهتر از تخصیص است، اصلا هم من ندیدم کسی این بحث ها را خوب...،)
این جاهل مقصر که ایشون فرموده این عین همون کلامی است که ما در حدیث لاتعاد گفتیم ،گفتیم آقا یه کسی که میدونه نمازش درسته این نمیخواد برای کسی بخواند، این نمازش درسته، اعتنا نکنه،
خب گفتن آقا این ممکنه غافل مقصر باشه
بعد دیدم آقای داماد فرموده این منافات نداره عقاب داره.
میگیم اصلا مقصر نیست تا عقاب داشته باشه چون هلا تعلمت او خطاب به کیه؟ کسی آمده خلاف کرده مامور به رو نیاورده، شارع مقدس او را استیضاحش می فرماید برای چی خلاف کردی ؟او عذر میاره ما علمت ،نمیدونستم، خداوند سبحان می فرماید چرا نرفتی یاد بگیری، اما کسی که خلاف نکرده رو که به او نمیگه چرا نرفتی یاد بگیری لذا اصلا ما مقصر نداریم، تمام حرف که الان قابل جواب نیست همون کلمه آقای خویی رحمه الله علیه است که آقای خویی می فرماید( اون هم طبق مبنای خودش یعنی انقلاب نسبت ،نه،) اون صحیحه زراره معارض است بعد اونم موافق کتاب است ، فول وجهک شطر المسجد الحرام و حیثما کنتم فولوا وجوهکم شطره ،اگر آیه مربوط به کعبه و نماز باشه و معارضه بکنه،( اونم طبق مسلک خودش نه، چون آقای خویی دو تا جواب ازش داریم طبق مسلک خودش یکی این که آقا انقلاب نسبت را قبول داری
دو اصلا به نظر شما این،بین المشرق و المغرب قبله، عالم عامد رو شامل نمیشه، اصلا ضیق داره) روی این جهت ما چون این دو تا حرف را قبول نداریم این شبهه هست و چه در جاهل به حکم و چه جاهل به موضوع احوط این است که نمازش اگر رو به قبله نباشه بایستی نمازش را اعاده بکند.
بعد مرحوم آقای خویی رحمه الله علیه متعرض به یه کلامی میشه که آقا ما دو دسته روایات داریم
یه دسته روایات این است که بین المشرق و المغرب ،نماز اعاده نداره غیر او اعاده داره
یه دسته روایات داریم که در وقت اگر کشف خلاف شد اعاده داره در خارج وقت اگر کشف خلاف شد اعاده نداره ،
این روایات خب با همدیگر تعارض میکند
اون روایاتی که تفصیل بین وقت و خارج وقت داده باب یازده از ابواب القبله:مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ
أَیُّوبَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا صَلَّیْتَ وَ أَنْتَ عَلَی غَیْرِ الْقِبْلَةِ وَ اسْتَبَانَ لَکَ أَنَّکَ صَلَّیْتَ وَ أَنْتَ عَلَی غَیْرِ الْقِبْلَةِ وَ أَنْتَ فِی وَقْتٍ فَأَعِدْ وَ إِنْ فَاتَکَ الْوَقْتُ فَلَا تُعِدْ.
خب این روایت تفصیل داده بین وقت و غیر وقت .
و روایات دیگه هم تفصیل داده بین مشرق و المغرب مثل:مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ أَنَّهُ سَأَلَ الصَّادِقَ ع عَنِ الرَّجُلِ یَقُومُ فِی الصَّلَاةِ ثُمَّ یَنْظُرُ بَعْدَ مَا فَرَغَ فَیَرَی أَنَّهُ قَدِ انْحَرَفَ عَنِ الْقِبْلَةِ یَمِیناً أَوْ شِمَالًا فَقَالَ لَهُ قَدْ مَضَتْ صَلَاتُهُ وَ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ قِبْلَةٌ.
یا این روایت: این حد القبله قال ما بین المشرق و المغرب قبله کله.
خب این روایت می فرماید بین مشرق و مغرب قبله است چه در وقت چه در غیر وقت،
اون روایات می فرماید اگر در وقت کشف خلاف شد نمازت را اعاده بکن چه بین المشرق و المغرب بود چه بین المشرق المغرب نبود اگر در خارج وقت کشف خلاف شد، اعاده لازم نیست چه بین المشرق و المغرب چه غیر المشرق و المغرب.
اینجا چند تا وجه ذکر شد صاحب حدائق رحمه الله علیه فرموده اینا با همدیگه تعارض میکنه تساقط میکنه رجوع می کنیم به عموم فوقانی ،عموم فوقانی هم این است که لاصلاه الا الی القبله .
خب یک جمع جمع مرحوم آقای حکیم رحمه الله علیه بود که جمع موضودی مقدم بر جمع حکمی است.
یه جمع دیگه کردن اون جمع دیگه این است که ما بین المشرق و المغرب قبله با اون روایاتی که در وقت و در خارج وقت اینا اگه تعارض بکنه ما باید روایت بین المشرق و المغرب قبله را مقدم بداریم چرا؟چون اگه دو تا دلیل عام و خاص من وجه بود و از تقدم یکی اون عنوان دیگری لغو می شد( مثلا یک مسئله آیا پرنده حرام گوشت بولش نجس است؟روثش نجس است؟آقای خویی میفرماد نه چرا چونکه اون کل طاهر یطیر بجناحیه فلا باس ببوله و خرئه ،هر پرنده ای بول و خرئش پاک است، چه حرام گوشت چه حلال گوشت ،یک روایتم داریم اغسل ثوبک من ابوال ما لا یوکل لحمه،از بول غیر ماکول اللحم بشویید، اینا عام و خاص من وجه است ،خب آقای خویی فرموده اگه شما اغسل ثوبک من ابوال ما لایوکل لحمه را مقدم کردی خب لازم میاد عنوان طائر لغو بشه، چون اغسل ثوبک من ابوال ما لا یوکل لحمه اطلاق داره چه این ما لا یوکل پرنده باشه چه چرنده باشه، عنوان طائر لغو میشه، ولی اگر اون طائر را مقدم بکنی این لغو نمیشه چو ما لا یوکل میشه مال چرنده ها،)
اینجا هم همین طور اگر شما ما بین المشرق و المغرب قبله را مقدم بکنید عنوان بین مشرق و مغرب لغو نشده، اون روایت دیگه که در وقت اعاده بکن هم میشه مال غیر مشرق و مغرب،
ولی اگر تفصیل بین اعد و لاتعد در وقت و خارج وقت را مقدم بکنیم عنوان مشرق و مغرب لغو میشه، چون فرقی نمیکنه، در وقت نماز اعاده داره چه بین مشرق و مغرب ،چه غیر مشرق و مغرب ،در خارج وقت اعاده نداره چه بین مشرق و مغرب چه غیر مشرق و مغرب،
خب این وجه را آقای خویی اشکال کرده می فرماید که کبراش را ما قبول داریم ،در کل طائر هم قبول داریم ولی اینجا نه، چون اینجا اگر اون ما بین المشرق و مغرب را مقدم بکنیم ،این تفصیل بین وقت و خارج وقت لغو میشه، چون به هر جهت در وقت و خارج وقت باز تفصیل نداره ،چون مشرق و مغرب باشه اعاده نداره ،غیر او باشه اعاده داره ،لذا هر دوتا یک عنوانی دارند که اون عنوان لغو میشه.
آقای خویی رحمه الله علیه به دو وجه جواب میده به دو وجه میفرماید ما بین المشرق و المغرب مقدم است
یکی از این دو وجه این است که اصلا روایات ما بین المشرق و المغرب عام نیست عموم من وجه نیست همش مال وقتی است که در وقت کشف خلاف میشه ما روایتی نداریم که اطلاق داشته باشه که در خارج وقت کشف خلاف بشه همه این روایات در وقت کشف خلاف میشه ،لذا عام و خاص مطلق است ،مطلق و مقید است تخصیص میزنیم.
آیا واقعا اینطوری که آقا خویی ادعا فرموده روایات اطلاق نداره یا اطلاق داره
ان شا الله فردا