« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فیما یُستقبل له/الکلام فی اعتبار استقبال الذابح و الذبیحه معا فی الذبح

 

کلام در این بود که مرحوم صاحب عروه فرمود در ذبح علاوه بر اینکه ذبیحه باید رو به قبله باشه، ذابح هم باید رو به قبله باشد، منتها صاحب عروه احتیاط مستحبی کرد، مرحوم اقای حکیم احتیاط استحبابی کرد، آقای خویی احتیاط واجب کرده میفرماید باید ذابح هم رو به قبله باشد.

 

یک روایتی که صاحب مستمسک مرحوم اقای حکیم بهش تمسک کرده ذکر کرده و اشکال کرده استقبل بذبیحتک گفتند باء به معنای مع است یعنی خودت همراه ذبیحه ات رو به قبله بشو.

 

خب این حرف درست نیست به خاطر اینکه باء به معنای مع باشه این خلاف ظاهر است، باء در استقبل بذبیحتک باء تعدیه است مثل ذهب الله بنورهم یعنی ذبیحه ات را رو به قبله کن، باء به معنای مع یعنی چه؟

 

اینی که میگن مجتهد باید در ادبیات هم مجتهد باشه این را بارها عرض کردم این معناش این نیست که بهش بگن اقا این خط مغنی را معنا کن ،خب این باء تعدیه است ،باء تعدیه هم کسی بگه احتیاج نیست، باء زائده است ،باء به معنای مع، اینی که مغنی برای مثلا حروف برای بعضیاش ۲۰ تا معنا ذکر کرده ،اینی که میگن فقیه باید در ادبیات مجتهد باشه یعنی این نباید بگه اقا مغنی برای باء این معانی را ذکر کرد یا مثلا در مختصر المعانی تفتازانی در ادات حصر مثلا تقدیم ما حقه التاخیر است، اونی که حقش متاخر است اون را مقدم بیارد، بگیم زید قائم یا بگیم القائم زید ،القائم زید یعنی قائم منحصر در زید است غیر زید قائم نیست اینا را مجتهد باید خودش تشخیص بدهد حرف تفتازانی و ابن هشام و اینا برای مجتهد فایده ندارد.

(سوال سائل:

جواب:خب ظهورات است دیگه،ظواهر را از کجا تشخیص میده، اضرب معناش چیه از کجا تشخیص میده، اونا هم از کجا تشخیص میدن، اصلا حرفای اونا از کجا در امده، رفتن تو قول عرب، در واقع اونا قول لغوی است، فرقش چیه؟یه وقت هست لغوی معنا میکند مثلا ضرب معناش چیه یه وقت هست لغوی معنا میکند تقدیم ما حقه التاخیر، ما باید ببینیم ظهور خطاب در چیه، خب مجتهدم که میخواد ظهور را تشخیص بده این طوری نیست که درس نخوانده باشه، با اجتهاد باید درسم بخوانی، اینکه ما میگیم آقا مغنی ،مختصر، اینا الکیه، این معناش این نیست که مجتهد شب بخوابه صبح بیدار بشه بگه تقدیم ما حقه التاخیر مفید انحصار نیست، این را از کجا میگی، میگه دیشب خواب دیدم ، خب قطعا این هم که ظهور را به دست می آورد به کتاب مراجعه میکند به عرب و اقوال مراجعه میکند یکی از راه هایش این است____خب من کلمات را نگاه میکنم توی عرف عرب وقتی صحبت میکند میبینم باء هم ظهورش مصاحبت نیست یکی از معانیش است و کسی که مجتهد باشد معناش را میفهمد این معناش این نیست که مغنی نخوانیم)

 

واقعا کسی که در استقبل بذبیحتک القبله، میگه این باء به معنای مع است به نظر من باید شلاقش زد منتها شلاق علمی شلاق علمیش این است که فردا صبح برو درس مغنی و درس صمدیه بشین، نمیدانم این علم چه خاصیتی داره هر چی به طرف بگی ناراحت نمیشه ولی تا بهش بگی بی سواد، درس نخواندی ،عصبانی میشه ،اینی که همیشه در طول تاریخ قدرت در دست علما بوده، علما و مراجع اسلحه که نداشتند خب ملا سر درس هو میکرده لذا همیشه از ملا همه میترسیدند، این سرش همین است چون اونا اسلحه نداشتند که، مگر مرحوم شیخ مفید چی داشته ،مگر مرحوم شیخ انصاری چی داشته، مگر اقای بروجردی چی داشته .

 

آقای خویی میفرماید در ما نحن فیه این صحیحه عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِی کِتَابِهِ عَنْ أَخِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَذْبَحُ عَلَی غَیْرِ قِبْلَةٍ، رجل بر غیر قبله ذبح میکند قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا لَمْ یَتَعَمَّدْ اگر عمدی نباشه اشکالی نداره، خب این مفهومش این است که اگر عمدی باشد اشکال داره، خب فعل که رو به قبله معنا ندارد، یک کسی بگه اقا ایشون رو به قبله درس میده درس گفتن رو به قبله یعنی چه؟ درس گفتن رو به قبله است یعنی مدرس رو به قبله است، لا صلاه الا الی القبله صلاه باید رو به قبله باید باشه یعنی چی؟ فعل یعنی چه رو به قبله، حالا من الان که دارم صحبت میکنم یک کسی بگه صحبت کردنت رو به قبله است ،یعنی چی؟ یعنی متکلم و به قبله است لاصلاه الا الی القبله یعنی مصلی رو به قبله است، خب اینجا داره عن الرجل یذبح علی غیر قبله حضرت فرمود اگر متعمدا باشد اشکال داره ذبح که رو به قبله معنا ندارد اصلا فعل یعنی چه رو به قبله؟ اصلا ذبح یعنی چه که رو به قبله است؟ خب حالا همان طوری که درس رو به قبله میگه یعنی مدرس رو به قبله است صلاه رو به قبله باشه یعنی مصلی رو به قبله باشه، ذبح چون یک فعلی است به دو طرف مرتبط است یکی به ذابح یکی به مذبوح، وقتی که میگن ذبح رو به قبله باشه یعنی ذابح و مذبوح رو به قبله باشه، چون فعل قوامش به دو تا شیء است به دو تا جوهر است هم ذابح هم مذبوح.

(سوال سائل:

جواب:مگر میشه ذبح بدون ذابح_اگر اون طوری باشه میگیم ذابح رو به قبله باشه ذبیحه لازم نیست رو به قبله باشه این اطلاق داره یعنی اونی که قوام فعل به اون است و قوام فعل به دو نفر هست هر دو باید رو به قبله باشند این طور خدا رحمتش بکند فرموده)

 

ولکن به عقل قاصر ما این تکه ی فرمایش شما اقای خویی که فعل رو به قبله معنا ندارد یعنی فاعل رو به قبله باشه، درست است، اما اگر الان بنده مثلا علی الیمین بایستم ذبیخ را رو به قبله ذبح کنم این غلط است که بگن رو به قبله ذبح کرد؟

 

اتفاقا اگر ذابح رو به قبله باشه ،گوسفند را به غیر قبله بکشد این میگن اتفاقا ذبح علی غیر قبله،

 

ممکن است شما بگی اقای خویی میفرماید بله ما هم میگیم ذبح علی غیر قبله، چون هر دو تا باید رو به قبله باشه

 

میگیم ولی اگر از اونور، ذابح رو به قبله نباشد ولی ذبیحه رو به قبله باشد میگن ذبح علی قبله، مخصوصا که در روایات دیگر این امده که استقبل بذبیحتک ذبیحه ات را رو به قبله بکن

(سوال سائل

جواب:اقا من عرض کردم این اطلاق نداره وقتی که اونجا میگذاره کنار اون روایت این نمیخوام بگیم چون اون روایت معناش این است این هم این است، اون را به عنوان موید ذکر میکینم، لا تذبح علی غیر قبله، ظهورش این است که لاتذبحه یعنی ذبیحه را به غیر قبله نکش، و اصلا من که خیال میکنم اینایی که گوسفند میکشند اصلا در ذهنشان نیست که خودشان هم باید رو به قبله بایستند، اقای خویی شما همیشه میفرمایید لو کان لبان، الان مثلا اگر قبله اینطوری است گوسفند را گذاشتند که بکشند،بعضی ها هستند که به خاطر اینکه خون نپاشه این طوری کج میشن ،میبرند، من تا به حال ندیدم اقای خویی که اصلا در ذهن مردم این باشه که خودت هم مواظب باش رو به قبله باشی،

 

این تعجب است از اقای خویی که چجور به این روایت تمسک کرده، عن الرجل یذبح علی غیر قبله یعنی یذبح الذبیحه علی غیر قبله، اصلا جای تعجب است از اقای خویی، حالا ایشون احتیاط واجب کرده ولی در اینجا مقتضای صناعت فتوا است.

 

بعد صاحب عروه میفرماید : یحرم الاستقبال حال التخلی بالبول او الغائط و الاحوط ترکه حال الاستبراء و الاستنجاء، اینا بحثاش گذشته ولی ما همان وقتی که این کتاب طهارت را عرض میکردیم، حرمت تخلی رو به قبله، سه تا یا چهار تا روایت داره که همش ضعیف است ولی مع ذلک هیچ کس هم مناقشه نکرده جون که تخلی رو به قبله یک چیزی نیست که داعی بر جعل داشته باشه که یک آدم کذابی بیاد یه روایت این طوری جعل بکند، لذا انسان از ۴ روایت اطمینان پیدا میکند، اصلا احتیاجی به روایت نداره، این جزء مسلمات فقه است عوام الناس وقتی که خانه میسازند میگن نگاه بکنیم که سنگ توالتش رو به قبله نباشه .

 

اما چرا حال استبراء و حال استنجاء برای جی؟

 

یکی از شبهاتی که گیر کردیم، در این طهارت ماء الاستنجاء یک شروطی اقایون ذکر کردند ،یک شرطش این است که اجزاء نجس همراهش نباشه ، ولی خب معمولا، حالا نمیخوام بگیم غالبا ولی اینم متعارف است که در استنجاء، ذرات ریز غائط هست، چون مثل بعیر نیستند که طوری مدفوع بکنند که غائط اصلا یه ذره هم نچسبه به اطراف چیز،

 

بعد استنجی فیقع ثوبی فی الماء، این معناش این نیست که من استنجاء میکردم اب پاشید به لباسم ،چون اگر اب بپاشه به لباس، میگی حالا ممکن است اونجایی که اب پاشیده غائط نباشه ،و معمولا افراد وقتی که میخوان استنجاء بکنند یک جایی را گود میکنند، اصلا غائط را غائط گفتند به خاطر همین است که گود میکنند که روش رو بپوشانند که به حساب کثافت کاری نشه، خب چطور ممکن است استنحی فیقع ثوبی فی الماء ،امام (علیه السلام) یک جمله استفسار نفرمود که اقا ذرات نجس همراهش هست یا ذرات نجس همراهش نیست،

 

لذا به نظر من، اطلاق این روایت ۱۰۰ درصد اون صورتی که ذرات غائط در آب هست را شامل میشه .

 

خب چرا در موقع استنجاء نباید رو به قبله باشه، اگر کسی بیاد بگه ا چون که در واقع این کسی که تخلی میکند حضرت میفرماید تخلی رو به قبله نباشه یعنی با بند و بیلش، استبراء و استنجاء هم جزءش است، میگیم نه، چه ربطی داره، یعنی اگر الان یک کسی حواسش نبود رو به قبله تخلی کرد، بعد میخواد استنجاء بکند ،باید بلند شه بره رو به قبله نباشه؟

 

در استبراء هم همین طور، خب استبراء محتمل است که بول بیرون بیاد یا نوعا اینایی که سنشون بالا میره به مرور زمان مجرای ادرار تنگ میشه مثانشون چیز میشه یا مثلا قطراتی در مجرا باقی میماند، خب بمان،د یه قطره بول که رو قبله باشه این حرام نیست، بال باید صدق بکند ،اگر الان یک کسی در خیابون راه میره یه قطره بول از او پاشید این الان بگن مستقبلا الی القبله بال؟ بال به این صدق نمیکند، لذا نمیدانم چرا مرحوم صاحب عروه احتیاط واجب کرده احتیاجی نداشت.

 

مساله بعدی: یستحب الاستقبال فی مواضع حال الدعاء و حال قراءة القرآن و حال الذکر و حال التعقیب و حال المرافعة عند الحاکم و حال سجدة الشکر و سجدة التلاوة بل حال الجلوس مطلقا ،یعنی چه در حال قران باشی چه نباشی چون یک روایت داره که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچ وقت تکیه نمیداد و وقتی هم که مینشست رو به قبله مینشست، مخصوصا من در مجالس روضه اینقدر ناراحت میشم این مساجد و حسینیه ها چند تا صندلی گذاشتند من که خیلی بدم میاد ،روضه ائمه فقط باید منبری رو منبر باشه ،غیر خطیب نباید کسی رو منبر باشه، بی خودی که برکت از ایران نرفته که به هر جهت لئن شکرتم لازیدنکم و ان کفرتم ،این کفر عملی است کفران عملی نعمت این مجلس روضه، صندلی میزارند یا مثلا تریبون میزارند بلکه اخیرا، سن مثل تائتر درست شده سن میزارند یه صندلی اونجا یکی اینجا من یادم هست سال ۵۸ یا اخر ۵۷ مرحوم اقای فلسفی واعظ تشریف اورده بودند در اون منطقه ای که ما بودیم در یک ورزشگاهی که خیلی بزرگ بود اونجا تبلیغ کرده بودند ایشون میخواست منبر بره تریبون درست کرده بودند هر کار کردند گفت من تا منبر نباشه صحبت نمیکنم رفتن یک منبر چوبی داغونی از کجا اوردند پیدا کردن گذاشتند، این علما این طوری بودن که دین حفظ شده، حالا الان یه صندلی میزارن که مداح هم میاد رو همان صندلی میخواند، زن هم میاد رو همان صندلی میخواند ،اخوند هم روی همان صندلی میره منبر، نتیجه اش هم میشه الواتی که الان هستند، بی دینی مردم از کجا امده، از آسمان که نیامده ،مجلس روضه باید هر کی میخواد باشه رو زمین، آقا پات درد میکند تکیه بده به دیوار، اقا نمیتوانم تکیه بدم، خب دراز بکش پشت پرده، اولا اینکه نمیتوانی، هیچ کس نیست که بگه من نمیتوانم ،همه ی اینایی که میگن من نمیتونم الکی میگن، شاهدش هم این است اگر همان موقع بگن هر کس که روی زمین بشیند اعدامش نمیکنند ببین همه ی اینا روی زمین میشینند یا نه ،خب این جلوس رو به قبله در مسجد که روایت داره که هر کس که وضو بگیرد رو به قبله در مسجد بشیند براش عبادت مینویسند در غیر مسجد هم دءب رسول خدا (صلی الله علی و آله و سلم) این بود که حضرت تکیه نمیداد هیچ وقت، و همیشه هم رو به قبله مینشست، بعد اون حال تعقیب و اینها هم مشخص است.

 

مساله ۴: یکره الاستقبال حال الجماع و حال لبس السراویل بل کل حالة ینافی التعظیم، چون قبله یه عظمتی داره هر کاری که یک کار زشتی است یک کار منافی با عظمت است مثلا کسی رو به قبله پاهاش را دراز بکند خب این مکروه است چون پا دراز کردن منافات داره با تعظیم یا سراویل، یک کسی بیاد رو به روی ادم بایستد شلوارش را پاش بکند،

 

حالا به طور مطلق شاید بر اساس روایات و موازین فقه نشه تمام کرد ولی حالا از باب تسامح در ادله سنن، نه اینکه کراهت و استحباب ثابت بشه بلکه به این معنا که ثواب میدن به انسان ،از باب رجاء انجام بده .

 

فصل فی أحکام الخلل فی القبلة

 

مساله ۱: لو أخل بالاستقبال عالما عامدا بطلت صلاته مطلقا و إن أخل بها جاهلا أو ناسیا أو غافلا أو مخطئا فی اعتقاده أو فی ضیق الوقت فإن کان منحرفا عنها إلی ما بین الیمین و الیسار صحت صلاته .

صاحب عروه میفرماید اگر به استقبال خلل بزند عالما عامدا بطلت صلاته، این واضح است چون اگر قرار باشه عالما عامدا خلل مضر نباشه جزئیت لغو است، شرطیت لغو است ،

 

بله در باب حدیث لاتعاد و در باب جزئیت و اینها ذکر شده که ربما ممکن است یک چیزی جزء است در عین حال خلل زدن به او مبطل هم نباشه ولو عالما عامدا ،به خاطر اینکه او اثرش این است که اگر من بدون قرائت نماز بخوانم ملاک مولا را تفویت کردم عقاب میشم ،اثرش این است،

 

به همین جهت در بحث حدیث لاتعاد وقتی که اقای خویی و دیگران خواستند معارضه بندازند بین لاتعاد و بین ادله اجزاء و شرایط،فرمودند ادله اجزاء و شرایط دو بخش است یک بخش این است لا صلاه الا بفاتحه الکتاب، لا صلاه الا الی القبله، لا صلاه الا قائما ،

 

با اینا فرموده تنافی ندارد چون منافات ندارد که نماز باید رو به قبله باشه، منافات ندارد که نماز باید با فاتحه الکتاب باشه ولی در عین حال اگر کسی خلل زد خلل عمدی و عن علم مضر به صحت صلاه نباشه، این اشکال نداره،نمازش اعاده نمیخواد ،چون ملاک الان دیگه قابل استیفا نیست، خب چرا شرط بوده؟ به خاطر اینکه ملاک مولا تفویت نشه،

 

لذا فرموده ما معارضه میندازیم بین حدیث لاتعاد و بین اون ادله اجزاء و شرایط که مثلا میگه من نماز خواندم و رکوع نکردم فرمود یعید صلاته، لذا اینجا هم عالما عامدا نسبت به اونجایی که یعید صلاته داره، کما اینکه در باب قبله بود اون جایی که در نماز فریضه گفت من پشت به قبله کردم، حضرت فرمود یعید صلاته، در نافله حضرت فرمود که لا باس و لکن لا تعود دوباره این کار را انجام نده، اونایی که تعبیر تعید و اینها داره که او اصلا قدر متیقنش هست که نماز بدون اونها باطل میشه والا اگر باطل نشه لغو است.

 

اما اونایی که تعبیر( یعید) نداره مثلا مثل لا صلاه الا الی القبله اون هم چون ظهور اولی در خطابات ظهور در ارشاد به شرطیت و جزئیت است و قدر متیقنش صورت علم و عمد است به همین جهت این فرمایش صاحب عروه تمام است.

 

این مطالبی که عرض کردم به خاطر این بود که اقای خویی به مطالبی فرموده که با علم و عمد قطعا باطل میشه، چون مشروط بانتفاء شرطه از بین میره، قدر متیقن از دلیل اشتراط هم این است.

 

اینا خب قابل جواب است ولو اینکه عرض کردم خلاف ظاهر است.

 

ولکن غیر از اینها این صحیحه استقبل القبله بوجهک و لا تقلب بوجهک عن القبله فتسفد صلاتک، دیگه این تصریح است این مثل تعید است این نمازت فاسد میشه.

 

اما اونجایی که عالما عامدا نباشه اگر عالما عامدا نباشد

 

مرحوم صاحب عروه مطلقا فرموده اگر انحراف بین الیمین و الیسار باشه اشکال نداره

 

ولکن بعضی ها در صورت جهل را استثناء کردند گفتند اگر کسی عن جهل به یک طرف نماز بخواند ولو بعد معلوم بشه این انحراف بین الیمین و الیسار بوده این نمازش باطل است زیرا درست است که اون روایت داشت نماز نمیشود مگر رو به قبله بعد راوی سوال کرد این حد القبله فرمود ما بین الشمرق و المغرب قبله ولکن این با اون روایات تحدی تخصیص میخورد که اگر کسی نمیداند قبله کحاست فرمود اجتهد القبله تعمد القبله و اجتهد رایک، بگرد قبله را پیدا کن، خب اگر این اطلاق داره که اگر ما بین المشرق و المغرب هم باشه باید بگردی لذا اون کسی که جاهل است و حین الصلاه ولو یقین داره که قبله بین الیمین و الیسار است این نمازش باطل است.

(سوال سائل

جواب:اصل اولی در اوامر برای ارشاد به جزئیت و شرطیت و مانعیت است لذا اگر کسی الان اجتهاد نکرد، خواند، رو قبله هم در آمد این گناه کرده؟ نه، هیچ کس نمیگه ،الان یک کسی میگه اقا من الان چطوری باید برم اجتهاد بکنم میگه برو در خانه امام جماعت محل زنگ بزن میگه خب خانه امام جماعت محل اتفاقا دور است در همان مسیر هم من کار دارم حالا یک نمازی هم علی الله میخوانیم بعد میریم اگر گفت قبله اینجا نبوده برمیگردیم میخوانیم این گناه کرده؟ نه

 

اجتهد به خاطر اینکه نماز رو به قبله شرط است برو قبله را پیدا بکن، روی این جهت این روایت که عرض کردم لا صلاه الا الی القبله فقال قلت این حد القبله قال ما بین المشرق و المغرب قبله کله، این در واقع اطلاق نداره، به خاطر اینکه صحیحه زراره...

( اقای خویی حالا یا اقای خویی یا مقرر نمیدانم، مقرر هم مرحوم آ شیخ مرتضی بروجردی یک بود، ما اونجایی که مقرر یه خورده اعوجاج داشته باشه خب میگیم مقرر ولی اگر اعوجاج نداشته باشه و علمیتش هم خوب باشه این بی انصافی است که ما سنگ به پای مقرر بزنیم، مرحوم آ شیخ مرتضی بروجردی و مرحوم آ میرزا علی غروی تبریزی صاحب تنقیح ، هر دو تا که خب در راه زیارت امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند اینها یک بودند در تقوا و در صلابت در اعتقادات، مخصوصا آ میرزا علی غروی)

 

خب اقای خویی این طوری که مقرر نوشته، میفرماید این صحیحه زراره معارض با این روایت است ،قال له استقبل القبله بوجهک و لا تقلب بوجهک عن القبله فتفسد صلاتک .

 

خب ممکن است کسی بگه اقا اون روایت ما بین المشرق و المغرب قبله، حاکم است ،این میفرماید روت را از قبله برنگردان،این روایت میفرماید، این قبله است.

 

جواب این اشکال این است که اقا روت را از قبله برنگردان، اون قبله است، اگر قرار باشه ما بین المشرق و المغرب قبله، وقتی این روش را برگرداند از قبله خارج میشه که، مثلا اگر قبله اینجاست، این اینطوری نماز بخواند و الا وقتی که ما بین المشرق و المغرب قبله باشه خب من صورتم را به هر طرف برگردانم از مشرق و مغرب خارج نمیشه، چون کسی که نمیتواند صورت را برگرداند به پشت، خیلی بعید است، این روایت قابل حمل بر این معنا نیست، ظاهرا مقصود اقای خویی فکر میکنم باید همین باشه و الا غیر این باشه وجهی نداره،

 

منتها ما عرض کردیم نمیدانم چرا اقای خویی امده به این روایت...، چرا به اون روایت تحری تمسک نکرده ،

 

البته ممکن است اون روایات تحری هم یک کسی این اشکال را بکند بگه اون هم که گفته تعمد القبله و اجتهد رایک .

 

این روایت هم میفرماید ما بین المشرق و المغرب قبله، خب تو برو قبله را پیدا بکن

 

در ما نحن فیه این شبهه هست ببینیم ایا میتوانیم جواب بدیم یا نمیتوانیم

و للکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo