« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/09/20

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فی القبلة

 

مساله ۱۴ که مساله ی مهمی است یعنی خودش بعضی مسائل هست که خیلی محل ابتلا نیست ولی نکاتی که در اون هست اون نکات برای ترتبیت اجتهاد خیلی مهم است و الا مثلا یک کسی در یک جایی که قبله را نمیداند کجاست بعدش هم وقت نداره به اندازه ی ۸ تا نماز بخواند،این شاید در طول سال برای کل شیعه ۱۰ بار اتفاق نیفتاده،کجا پیدا میشه همچین چیزی، یکی از خیانت هایی که الان داره به حوزه و به فقه شیعه میشه همین است که اقا مسائل محل ابتلا را، مسائل مبتلا به را، مسائل مستحدثه، خب از مسائل مبتلا به ،مسائل مستحدثه ،کسی مجتهد نشده یک نفر بیارید دو نفر هم لازم نیست در طول ۲۰۰ سال حوزه علمیه ...،اصلا فقهای سابق کسی مستحدثه بحث نمیکرده چون کسی که از لا به لای این کتاب صلاه و از لا به لای این اصول و طهارت رد بشه مسائل مستحدثه را در خواب جواب میده منتها...، ما بنا نیست که مشکل مردم را حل بکنیم به ما چه مربوط است مشکل مردم، مردم باید کاراشون را با دین وفق بدن ،ما باید احکام خدا را بگیم ،اقا ما چکار بکنیم؟ چیو چکار بکنی به ما چه مربوط است که چکار بکنی، ما باید دین خدا را بگیم این غلط است که بگی مشکلات مردم باید حل بشه مگه بنا است مردم هر غلطی میخوان بکنند فقها مشکلاتشون رو حل بکنند مثل این میماند که به راهنمایی رانندگی بگی اقا شما مشکل من را حل بکن من الان میخوام از این خیابان برم، میگه من باید قوانینی بزارم که به صلاح کل باشه تازه ما نمیتوانیم بگیم ما باید قوانینی بزاریم که به صلاح کل باشه به ما چه مربوط است مگر ما قانون گذار هستیم هیچ فقیهی در عالم قانون گذار نیست هیچ فقیهی حق دخل و تصرف در احکام شرعی نداره هیچ کس آ سید ابوالحسن اصفهانی که یک نفسش به اندازه ی همه ما ها ارزش داشته حق نداره اصلا ما باید دین خدا را بگیم حالا میخواد عمل بکنند مردم میخواد عمل نکنند مردم، به ما چه مربوط است عمل نکنند چوبش را میخورند عمل بکنند ،قطعا من یتق الله یجعل له مخرجا لذا این مساله که الان عرص میکنم فوت و فن داخلش است ولو اینکه خودش در خارج عرض کردم بعید میدانم هر سالی ۱۰ مورد برای کل شیعه ها اتفاق بیفته که به همچین مشکلی بخورند .

 

من علیه صلاتان کالظهرین یعنی دو تا نماز مترتب مثلا مع کون وظیفته التکرار إلی أربع وظیفه اش ۴ نماز است چون اون صحیحه زراره و محمد بن مسلم که یک نماز بخواند کافی است را قبول نداره، إذا لم یکن له من الوقت مقدار ثمان صلوات، اگر به اندازه ی ۸ نماز وقت داره باید ۸ تا نماز بتواند اگر به اندازه ی ۸ تا نماز وقت نداره، بل کان مقدار خمسة أو ستة أو سبعة ما یاید بحث بکنیم به مقدار دو نماز وقت داره به مقدار ۳ نماز وقت داره به مقدار ۴ نماز وقت داره به مقدار ۵ نماز وقت داره به مقدار ۶ نماز وقت داره به مقدار ۷ نماز وقت داره اینا صورش مختلف است.

 

اگر به اندازه ی یک نماز وقت داره که خب قطعا باید یه نماز عصر بخواند به یکی از جهان اربع چون الان وقت اختصاصی نماز عصر است.

 

اما اگر به اندازه ی دو نماز وقت داره، این قطعا باید یک نماز ظهر به یک طرف بخواند، نماز عصر را به هر طرف دلش خواست بخواند،طبق فن،ولی ما قبول نداریم چون عرض کردیم خلاف ظاهر روایت است احتیاط کردیم، ولی مثل اقای خویی میفرماید به هر طرف دلش میخواد نماز بخواند چون دیگه این نماز عصر ترتیب درش شرط نیست، این شده وقت اختصاصی نماز عصر ،ظهرش هم باطل باشه این الان وظیفه اش عصر است پس کسی که به اندازه ی دو تا نماز وقت داره اگر نماز ظهرش را به یک طرف نماز خواند، عصرش هم باز به همان طرف لازم است بخواند؟نه به هر طرف خواند، خواند .

 

اما اگر ۳ نماز وقت داره مخیر است ، دو جور میتواند بخواند

 

یک جور این است که یک ظهر به اینور بخواند یک ظهر به اینور بخواند بعد یک عصر بخواند این یک راهش است

 

یک راه این است که اقای خویی فرموده یک ظهر به اینور میخواند بعد دو تا عصر میخواند چرا؟چون که یک عصرش را باید به همان سمتی بخواند که ظهر را خوانده اگر به سمت دیگر بخواند قطعا باطل است یا از جهت قبله باطل است یا از جهت ترتیب باطل است اما اگر چنانچه یک ظهر به این طرف میخواند ،یک عصر به همان طرف میخواند و یک عصر به این طرف دیگر میخواند،

 

بعبارت دیگر:اگر به اندازه ی ۳ تا نماز وقت داره مخیر است بین اینکه دو تا ظهر بخواند یک عصر یا یک ظهر بخواند دو تا عصر ،منتها اگر بخواد یک ظهر بخواند دو تا عصر، یک عصرش را باید به همان جهت بخواند چرا؟چون که اینا متزاحمین است من موافقت قطعیه نمیتوانم بکنم موافقت احتمالیه باید بکنم حالا موافقت احتمالیه در نماز ظهر بیشتر بشه یا در نماز عصر وجهی برای تقدم احدهما بر دیگری نیست نگی اقا این عصر باطل است ،ترتیب، نه، این عصر سومی قطعا ترتیب درش معتبر نیست چرا؟چون ۴ رکعت به اخر وقت ،دیگه این وقت نماز عصر است ، ترتیب نداره، لذا اگر به اندازه ی ۳ تا وقت داره مخیر است.

 

ما عرض کردیم درست است که نماز وسطی به ظهر تفسیر شده اما این طوری نیست که مثلا اهم باشه ،احتمال اهمیت میدیم که احتمال اهمیت را به رفع ما لا یعلمون دیروز دفع کردیم ولی همین طور فی النفس شیء ،وقتی که صلاه ظهر حافظوا علی الصلوات و الصلاه الوسطی یعنی نماز وسطی را بیشتر اهمیت بدید ولو در وقت همچین نفس ما قانع نمیشه روی همین جهت احوط این است که اگر به اندازه ی سه تا نماز وقت داره دو تا ظهر بخواند یک عصر بخواند.

(سوال سائل:

جواب :عجیب است این زوال شمس من روایتی ندیدم که حوائجتان را دل شب بخواهید از خداوند سبحان، بله دل شب مناجات بکنی، اینکه تقرب به خداوند سبحان ،عبادت ،همه ی اینها درست است ولی اذا دار الامر که انسان قبل از اذان صبح در نماز شب اون موقع دعا بکند یا موقع زوال شمس دعا بکند روایت داره که زوال شمس موقع بر آورده شدن حوائج عظام است حالا این چه حکمتی است زوال، در نماز ظهر نداره، در زوال شمس لحظه زوال شمس؟شاید این مال حوائج دنیوی باشه نمیدانم چون حضرت زهرا (سلام الله علیها) به فضه بود ظاهرا میفرمود که نزدیک مغرب که شد من را خبر کن ولی من ندیدم که هیچ کدام از ائمه بفرمایند موقع زوال ما را خبر کن موقع زوال موقع عبادت و بندگی نیست به این معنا که مثل اون نصف شب و غروب افتاب و طلوع افتاب نیست ولی بر آورده شدن حوائج عظام، انسان باید همان موقع دعا کند )

 

اگر به اندازه ۴ تا نماز وقت داره بعضی ها گفتند ،ظاهرا شهید اول فرموده که باید نماز عصر بخواند چون این روایتی که میفرماید ۴ رکعت برای نماز عصر است یعنی با مقدماتش یکی از مقدماتش هم مقدمه علمیه است که بخواد یقین پیدا بکند

 

خب این را مرحوم اقای خویی و دیگران اشکال کردند گفتند یعنی چی با مقدماتش این یعنی چه با مقدماتش؟ اونی که برای نماز عصر است همان ۴ رکعت است خیلی دیگه ما اغماض بکنیم با مقدمات وجودیه اش ،اما مقدمات علمیه اش دیگه به ما چه مربوط است این از کجا در میاد؟ و درست هم هست، ۴ رکعت به اخر وقت،وقت مخصوص نماز عصر است ،نه علم به ۴ رکعت پیدا کردن،

 

خب اینجا چکار بکند ؟

اینجا یک راه این است که ۳ تا نماز ظهر بخواند یک نماز عصر بخواند

 

یک راه این است که دو تا نماز ظهر بخواند دو تا نماز عصر بخواند اگر دو تا نماز ظهر خواند دو تا نماز عصر خواند یک نماز عصرش را حتما باید به سمت نماز ظهر بخواند حالا یا به اون اولی یا به این دومی ولی یه عصرش را میتواند به سمت سوم بخواند زیرا یه عصرش میشه وقت اختصاصی ترتیب درش معتبر نیست.

 

حالا میتواند یک نماز ظهر بخواند سه تا نماز عصر بخواند ؟نه چون اون نماز عصر دومی که میخواند ترتیب درش رعایت نشده است.

 

ولی میتواند ۳ ظهر یک عصر یا دو ظهر دو تا عصر بخواند.

 

حالا اگر این شخص به اندازه ی ۵ تا نماز وقت داره این باید ۴ تا نماز ظهر بخواند یکی نماز عصر بخواند نمیتواند سه تا نماز ظهر بخواند دو تا عصر بخواند زیرا اگر دو تا تکلیف است اذا دار الامر بین اینکه یک تکلیف موافقت قطعیه بشه و یک تکلیف موافقت احتمالیه بشه یا دو تا تکلیف موافقت احتمالیه درجه بالا بشه اگر من به اندازه ی ۵ تا نماز وقت دارم ۴ تا نماز ظهر بخوانم ۱۰۰ درصد ظهر را اطاعت کردم ۲۵ درصد هم عصر را موافقت کردم اما اگر چنانچه من بیام سه تا نماز ظهر بخوانم دو تا عصر بخوانم درسته ۵۰ درصد موافقت کردم برای عصر ولکن اون یکی ۷۵ درصد است اذا دار الامر بین موافقت قطعیه یک تکلیف و موافقت احتمالیه تکلیف دیگر، یا موافقت احتمالیه دو تا تکلیف که درجه اش بره بالا ،موافقت قطعیه مقدم است باید ۴ تا نماز بخوانم .

اما اگر به اندازه ی ۶ تا نماز وقت داره ۴ تا نمازش را باید به ۴ طرف ظهر بخواند ۵ و ۶ را باید یکیش را قطعا به همان جهت ظهر بخواند نمیتواند تغییر دهد ولی اون ششمی را ممکن است به اون ۴ طرف نماز نخواند به کنج نماز بخواند زیرا اون ۶ میشه وقت اختصاصی عصر و وقت اختصاصی عصر دیگه ترتیب معتبر نیست

 

اگر به اندازه ی ۷ تا نماز فرصت داره این ۴ تا نماز باید نماز ظهر بخواند ۳ تا نماز باید نماز عصر بخواند، حالا این سه تا نماز باید به همان سه طرف بخواند ؟یکیش را نه دو تاش را بله ولی یکیش را به هرطرف دلش بخواد نماز میخواند.

 

در اینجا بالخصوص که به اندازه ی ۷ تا نماز وقت داره اقای خویی میفرماید و نعم ما قال که میتواند ۳ تا ظهر بخواند ۴ تا عصر بخواند چون اگر ۴ تا ظهر بخواند موافقت قطعیه ظهر کرده سه تا عصر بخواند موافقت احتمالیه عصر کرده اگر برعکس ۳ تا ظهر بخواند ۴ تا عصر بخواند موافقت قطعیه عصر کرده و موافقت احتمالیه ظهر کرده ،خب بگی اقا نماز چهارمی عصر ترتیب بین ظهروعصردر او رعایت نشده،میگیم عصر چهارمی را به هر طرف دلش بخواهد نماز میخواند چون اون چهارمی عصر قطعا ترتیب درش ساقط شده است.

 

خب این در ما نحن فیه نسبت به ۷ تا نماز خب ۸ تا هم که واضح است معیار معلوم شد منتها اینجا سه تا کبری مطویه است.

 

یک:در وقت اختصاصی عصر دیگه ترتیب بین ظهر و عصر معتبر نیست

 

دو: دلیل ترتیب اطلاق داره و شامل موردی که قبله را نمیدانم هم می‌شود، بعضی ها گفتن ترتیب برای اونجایی است که ما قبله را بدانیم، نه، ترتیب اطلاق داره الا ان هذه قبل هذه .

 

سه:اذا دار الامر بین موافقت قطعیه یک تکلیف و موافقت احتمالیه تکلیف اخر یا موافقت قطعیه نشه ولی دو تا موافقت احتمالیه درجه بالا بشه، موافقت قطعیه مقدم است .

 

مقدمه ۴ که اینجا لازم است این است که رجحان و اهمیت ظهر نسبت به عصر ثابت نیست

۵:وقت اختصاصی نماز عصر چهار رکعت به اخر وقت است، اون وقتی نیست که بتوانی علم پیدا بکنی عصر را رو به قبله خواندی، تا بگی۴ تا نماز که باقی مونده میشه وقت اختصاصی عصر.

 

اگر این ۴ تا مقدمه دستت باشه، با این توضیحاتی که عرض کردم دیکه مثل آب خوردن است .

 

بعد صاحب عروه میفرماید و لکن فی الظهرین یمکن الاحتیاط بأن یأتی بما یتمکن من الصلوات بقصد ما فی الذمة، اونجاهایی که مثلا نمیداند باید سه تا ظهر بخواند ۴ تا عصر بخواند یا نه دو تا ظهر بخواند دو تا عصر بخواند سه تا عصر بخواند یدونه ظهر بخواند اینا در ظهر و عصر چون هر دوش ۴ رکعت است احتیاط ممکن است خدایا من قصد میکنم همانی که الان بر من واجب است یه نماز ظهر خواندم بعد دومی را میگم خدایا اگر ظهر واجب ست ظهر میخوانم اگر عصر واجب است عصر میخوانم، منتها اینا ممکن است در غیر وقت اخیر یعنی در غیر اون ۴ رکعت چون در ۴ رکعت اخری نمیتواند به قصد ما فی الذمه بخواند اونجا وظیفه اش این است که نماز عصر بخواند.

 

اقای داماد دیدم یه اشکالی کرده که این ما فی الذمه به مشکل میخوره ،اگر ما گفتیم وظیفه اش تخییر است،خب این الان چطور میتواند احتیاط بکند چون اگر ما فی الذمه، خب ما فی الذمه هم مخیر است هر کدام، اون وقت اصلا خراب میشه، نمازش باطل میشه.

 

این را هم دیدم که بعضی ها در اون حاشیه نوشتند اونایی که تحقیق کردند یا از خودش نوشته خوب است یعنی درست نوشتن که این طوری نماز بخواند میگه اگه وظیفه ی من تخییر است ظهر را قصد میکنم اگر وظیفه ی من نمیدانم ظهر یا عصر هست اون وقت همان واقعی را قصد میکنم این طوری نیت میکنم نیتش را این طوری تغییر میده .

 

بخلاف عشائین ،عشائین به قصد ما فی الذمه نمیشه لاختلافهما فی عدد الرکعات.

 

مساله ۱۵ من وظیفته التکرار إلی الجهات إذا علم أو ظن بعد الصلاة إلی جهة أنها القبلة لا یجب علیه الإعادة و لا إتیان البقیة و لو علم أو ظن بعد الصلاة إلی الجهتین أو ثلاث أن کلها إلی غیر القبلة فإن کان فیها ما هو ما بین الیمین و الیسار کفی و إلا وجبت الإعادة.

 

(خب یواش یواش الحمد الله یک جلد این مستند تمام شد، مرحوم اقای تبریزی شاید یک سوم ما در صلاه بحث نمیکرده و هفته ای ۴ روز هم میخوانده چون روز چهار شنبه را حدود و تعزیرات و قصاص و دیات اینا میگفته، ۱۱ سال فکر کنم صلاتش طول کشید صلاه ما که ۵ شنبه هم میخوانیم بیشتر هم میگیم فکر نمیکنم به ۱۵ سال، یعنی اگر این صلاه ان شاء الله تمام کنیم و اون طهارت هم که گفتیم دیگه همین طور اگر ۵۰۰ تا بولدزر روی این طلبه ای که کار کرده باشه بیاد با یک تکان همه ی اینها را چپ میکند میفرسته به قعر جهنم.)

 

خب من وظیفته التکرار إلی الجهات اگر این اقا وظیفه اش این است که ۴ تا نماز بخواند إذا علم أو ظن بعد الصلاة ،به این طرف نماز خواند بعد فهمید که همین جا قبله است بعد از نماز علم پیدا کرد یا ظن پیدا کرد اینجا قبله است صاحب عروه میفرماید لا یجب علیه الإعادة و لا إتیان البقیة، اعاده بر او واجب نیست ،اونجایی که علم باشه که معلوم است چون این ۴ تا نماز از باب این نیست که شارع از این قبله نخواسته، تکلیفش ۴ تا نماز است، چون مسلم است عند الکل که هیچ مکلفی در شبانه روز بیشتر از ۵ تا نماز بر او واجب نیست این طوری نیست که الان این آقا ۹ تا نماز بر او واجب باشه نه،

 

اما اگر ظن پیدا کرد چطور؟ اگر من نماز خواندم بعد از نماز ظن پیدا کردم که اینجا قبله است این از کجا؟خب گفتن به خاطر روایت تحری ،تحری بکند ،

 

اینجا یک شبهه ای هست، اقای خویی از این روایات تحری برداشت کرد که تحری اماره است یعنی شارع ظن به قبله را برای این شخص علم قرار داده لذا فرمود که اگر نماز به طرف دیگه خوانده باید او را اعاده بکند در چند تا مساله قبل، ما گفتیم نه، روایات تحری ظن خاص نیست، شارع ظن به قبله را علم قرار نداده بلکه فرموده تو که موافقت قطعیه نمیتوانی بکنی نوبت میرسه اگر میتوانی موافقت ظنیه بکنی ،این در اول نماز اگر میخوای نماز بخوانی موافقت ظنیه بکن ،اما حالا نماز را خواندی بعد از نماز چی؟این احتمال فرق نیست وقتی که شارع میفرماید موافقت ظنیه کافی است در صورتی که علم نداری حالا فرق نمیکند قبل از نماز بفهمی این موافقت ظنیه است یا بعد از نماز بفهمی این موافقت ظنیه است چه فرقی میکند؟ولی اگر کسی عرض کردیم واقعا بیاد بگه اقا احکام خدا را ما چمیدانیم دین خدا تکوینش و تشریعش هر دوتاش با عقل جور در نمیاد یعنی با عقل قاصر کوتاه بشر جور در نمیاد نه اینکه مطابق عقل نیست

 

چند دفعه عرض کردم ما در واقع دو تا عقل داریم

 

یه عقلی هست که خداوند سبحان خلقش کرده ،عقل را خداوند سبحان خلق کرد، فرمود اقبل فاقبل ،فرمود ادبر فادبر، حجت خداوند سبحان است معصوم است عقل هیچ وقت اشتباه نمیکند.

 

یک عقلی ما مردم داریم ،عقلی که ما مردم داریم غیر از اون عقل است بله این اماره به اون عقل است ولی احکام الله با این عقلی که...، اینم که میگیم اماره است عقل بدیهیش اماره است نه این عقلایی که حالا ما زمین و اسمان را بهم بدوزیم اجتماع امر و مهی بگیم جایز است یه کسی بیاد بگه محال است نه اینا که...، آن عقلای بدیهی واضح،اماره ی به آن عقل است، اینی که دین الله لا یصاب بالعقول، یا تکوین خداوند سبحان با عقل جور در نمیاد، این معناش این نیست که دین الله با این عقلی که معصوم است جور در نمیاد، اون که اصلا معنا ندارد ،لا یصاب بالعقول یعنی این عقل ماها قد نمیده و نوعا اشتباه میفهمد،

 

اگر کسی بیاد بگه اقا به هر جهت ما چمیدانیم شارع فرموده اگر ابتدا ظن پیدا کردی این حجت است کافی است ولی اگر بعد از عمل بود روایت شاملش نمیشه دلیل نداریم روایت شاملش نمیشه خب اگر کسی واقعا بیاد حالا این حرف را بزند این را دیگه نمیشه گفتش که اقا تو...، منتها مسلم است که این طور مشی کردن در فقه ،دءب فقها نبوده مثلا زراره میگه یک رجلی خون دماغ کرده میگه اون زمان چون اب کم بوده شستن سخت بوده، این خون دماغ مانع نبوده، ولی الان که دیگه شستن راحت است یا خون های اون زمان مثل خون های الان میکروبی نبوده چون اون زمان ها همه ی پوست و گوشت و میوه همه ارگانیک بوده با تزریق و امپول ،توی اتاق ببرن حامله بکنند اینا نبوده ،خب اگر کسی این حرف ها را بزند خب دیگه این مسلم است که خلاف ارتکاز شیعه است .

 

لذا این روایت وقتی میفرماید تحری، یعنی ظن پیدا بکنی نمازت را رو به قبله خواندی کافی است چه قبلش چه بعدش.

 

خب ولو علم او ظن بعد الصلاه الی جهتین اگر علم پیدا کرد یا ظن پیدا کرد بعد از نماز به ۲ جهت یا ۳ تا جهت که کل اینا غیر قبله بوده، خب این باید نمازش را اعاده بکند؟

 

ما گفتیم کسی که نمیداند قبله به کدام طرف است این نمازش را به یک طرف بخواند کافی است یا کسی که ظن داره یا اینور قبله است یا اینور قبله است به یکی از دو طرف بخواند کافی است، یا اگر علم دارد این طرف قبله است نماز خواند کافی است خب اینها را ما گفتیم

 

اما اگر به یک طرف نماز خواند یا به دو طرف نماز خواند بعد ظن پیدا کرد که قبله سمت ۳ است خب باید نمازش را اعاده بکند چون تا جایی که موافقت ظنیه ممکن است موافقت ظنیه مقدم است

 

حالا اگر کسی بیاد بگه اقا خب تحری اطلاق داره این تحری کرده ولو بعد به طرف دیگه تحریش بشه ظاهرش به مناسبت حکم موضوع این است که باید موافقت ظنیه حاصل بشه لذا اگر بعد معلوم شد که قبله اینور است درست نیست، اگر چرا، یه وقت است من به این طرف نماز میخوانم به این طرف هم نماز میخوانم ولی بعد معلوم میشه که این دو طرف قبله نبوده حالا یا علم دارم یا ظن دارم قبله ما بین الیمین و الیسار بوده مثل اینجا بوده، قبله به کنج بوده که من به اینور که نماز خواندم بین الیمین و الیسار است خب کافی است زیرا اون بین المشرق و المغرب قبله، این شخص را میگیره، این واقعا نمازش را رو به قبله خوانده

(سوال سائل:

بین المشرق و المغرب یعنی مشرق و مغرب مصلی نه مشرق و مغرب واقعی

سوال ...

جواب:نه ، بین المشرق و المغرب معناش این است که یعنی گذشت که یعنی نباید از ۹۰ درجه بیشتر انحراف پیدا بکند لذا خودش هم فرمود که اگر شما در وقت نماز خواندی بعد به ۹۰ درجه مثلا این طوری نماز خوانده بعد معلوم شد که این طوری است قبله ،خب این نمازش باطل است چون که قبله این است، وقتی قبله این است این بین المشرق و المغرب نیست)

 

و الا وجبت الاعاده اما اگر بین یمین و یسار نباشه باید اعاده بکند چون اونی که معتبر است، قبله است ،شارع توسعه داده قبله را برای جاهل تا بین یمین و یسار ،بین المشرق و المغرب یعنی نماز تو از انجایی که میخوانی اگه قبله مغرب است مثلا به مغرب نرسه اگر قبله مشرق است به مشرق نرسه معناش این است .

 

وللکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo