« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد عبدالله احمدی‌شاهرودی

1403/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

فصل فی القبله الکلام فی روایه زراره و محمد بن مسلم و معارضته مع سائر الروایات

 

کلام در این بود که اگر شخصی قبله براش معلوم نیست این به چند طرف نماز بخواند؟

مشهور گفتند به ۴ طرف

صاحب عروه تفصیل داد که اگر قدرت داره وقت داره ،تمکن داره به ۴ طرف ،وقت نداره به ۱ طرف .

 

خب روایاتی که در باب وارد شده دو تا طائفه روایت است

یکی روایاتی که مثل روایت زراره و محمد بن مسلم

و یکی هم مثل روایت ابن ابی عمیر که خیلی ها قائلند این مرسله به منزله ی مسنده است مرحوم صاحب حدائق هم داره چون لا ینقل و لایرسل الا عن ثقه.

خب اینجا عرض کردیم چطور میشه که این دو تا روایت بوده صحیح السند تام الدلاله ولی در عین حال مشهور فتوا ندادند اعراض کردند اعراض مشهور خودش موجب میشه که این روایت از اعتبار بیفته.

 

مرحوم اقای حکیم میفرماید اعراض مشهور واضح نیست شاید مشهور که گفتند به ۴ طرف به خاطر قاعده اشتغال بوده لذا در حاشیه عروه هم احتیاط واجب کرده که احتیاط واجب این است که به ۴ طرف نماز بخواند

 

اقای داماد هم میفرماید دو تا وجه جمع برای این اخبار هست یک وجه جمع این است که ۴ تا نماز را حمل کنیم بر متمکن اون یک نماز را حمل بکنیم برای کسی که وقت ضیق است غیر متمکن است، خب اقا ۴ تا نماز برای متمکن یک نماز برای غیر متمکن، از جیب مان که نمیتوانیم در بیاریم ،ایشون فرموده کما اینکه در محلش ذکر کردیم یک از جمع های عرفی همین است که قدر متیقن از ۴ طرف برای کسی است که وقت داره قدر متیقن از به ۱ طرف برای کسی است که وقت نداره به نص هر کدامی از ظهور دیگری رفع ید میکنیم لذا این طور جمع کرده .

 

خب این همان جمعی است که شیخ هم در رسائل داره ، دیگران هم فرمودند که قدر متیقن از دلیل موجب جمع عرفعی و رفع تعارض نمیشه، اگر یک دلیل داریم که لا باس ببیع العذره، یک دلیل داریم ثمن العذره سحت، بگیم لاباس ببیع العذره را حمل میکنیم بر عذره ماکول اللحم، ثمن العذره سحت را حمل میکنیم بر عذره غیر ماکول اللحم، خب گفتن قدر متیقن فایده نداره چون قدر متیقن،قدر متیقن اگری است یعنی اگر لا باس ببیع العذره درست باشه وتقیتا نباشه، صادر شده باشه، با همه ی خصوصیات ،این قدر متیقنش است، این بدرد نمیخوره،

 

ایشون فرموده که ما در جای خودش گفتیم این جمع عرفی درست است .

 

حق هم با شیخ است این طوری نیست که اگر دو تا خطاب متعارض به دست ما رسید قدر متیقن حیثی هر کدام را اخذ میکنیم .

 

جمع دیگر که کرده این است که فرموده ما اون روایاتی که میفرماید به یک طرف نماز بخوان ما او را حمل بر تقیه میکنیم، از کجا میگی؟چون اون روایت خداش اون روایت امام (علیه السلام) نفرمود که بی خود میگن اشتباه میکنن ،این شخص که گفت شما هم حرف ما را میزنید، نگفت نه ما همچین حرفی نزدیم، این در جواب گفت که نه ما میگیم احتیاط ،خب اگر حرف واقعیمون بود نمیفرمود که ما احتیاط میگیم ،میگفت بله اینجا ما هم میگیم به یک طرف، پس این خودش قرینه هست که اون روایاتی که اون طور بیان فرمودند اون مطابق عامه است تقیتا بیان کردند خب این دو تا جمعی است که اقای داماد ذکر کرده‌ است .

 

ممکن است بعضی ها اشکال کنند که اقا جمع عرفی مقدم بر مرجحات است ما اینجا جمع عرفی داریم، یک نماز بخوان نص در اجزاء است ،۴ نماز بخوان ظهور در وجوب است .

 

این جمع عرفی درست نیست زیرا اونی که میفرماید به هر طرف نماز خواندی ،خواندی، معنایش این است که یعنی من به موافقت احتمالیه اکتفاء کردم چون قبله که از بین نرفته لذا اگر او به این طرف نماز خواند بعد در وقت فهمید که قبله به این طرف است خب باید نمازش را اعاده بکند او اجزاء ظاهری است، خب اگر به یک کسی بگه اقا به ۴ طرف بخوان به یک کسی بگه به هر طرفی خواندی خواندی اینا را با هم متعارض میبینند قطعا اینا در سیره عقلا متعارض هستند جمع عرفی ندارند،

 

حالا حرف اقای حکیم این است که معلوم نیست اینا اعراض کرده باشند از این صحیحه ها، شاید اینا صحیحه ها را معتبر میدانستند معارض میدیدند با اون روایت خداش ،بعد گفتند خب تعارض میکند تساقط میکند مقتضای قاعده اشتغال این است که بایستی احتیاط بکند ،به این جهت اعراض ثابت نیست.

 

عرض ما این است که این مشهور سند مرسله ی خداش را قبول کردند معتبر دانستند ،اینا را هم معتبر دانستند ،خب یا این روایات بوده در دست اونها یا نبوده، به احتمال زیاد نبوده چون که چطور میشه این روایات اگر بود خب این روایات را ذکر میکردند چرا ذکر نکردند؟

در ما نحن فیه ما این روایات را میبینیم خیلی از این بزرگان ذکر نکردند تو کلماتشان حالا اگر بگیم نه اینا بوده به قول اقای حکیم به قاعده اشتغال تمسک کردند خب به قاعده اشتغال معلوم میشه اون مرسله ی خداش را قبول کردند اگر یک جایی مشهور یک روایتی را قبول بکنند اگر جمع زیادی این روایت را قبول کردند پس معلوم میشه این روایت یک خصوصیتی داشته .

یک مطلب احتیاج به یک تحقیق میدانی داره، که اینایی که مخصوصا سنی از اونها گذشته یا قدرت فکر کردن ندارند یا حال فکر کردن ندارند یا نمیخواهند مجتهد بشوند زور که نیست ما نمیخواهیم مجتهد بشیم، که چطور میشه خب این مرسله ای که ما به این راحتی میگیم این مرسله است و سند ندارد خب چطور میشه مشهور این را قبول کردند؟ اگر بگیم که نه این روایات که میفرماید به یک طرف نماز بخوان مشکل دارد،خب این روایات که سندش هم درست است دلالتش هم شما میگید تام است، خب چطور میشه این روایات را مشهور بهش فتوا ندادند ؟این واقعا یک عویصه ای است که این مشهور چطوری این کار را میکنند، خب شیخ طوسی امده سید مرتضی امده ،کلینی، دیگران، خب اینا این روایات یک طرف را یا ذکر نکردند یا اعتنا نکردند، بعضی ها این وسط اعتنا کردند، چجور میشه، خب چطور میشه که مشهور این مطلب به این واضحی را حالیشان نشده، یک مطلب فروع اجمالی نیست که بگی سخته عقل اونا نرسیده یک مطلب پیش پا افتاده است از این طرف دیگه ما بگیم نه، مشهور لابد یک نکته ای پیدا کردند که به روایت یک طرف عمل نکردند ،خب اگر یک نکته ای پیدا کرده بودند چرا تو کتابشان ننوشته بودند، واقعا این یک عویصه ای است برای ما که این شهرت ها از کجا در امده، مثل همین ترتیب بین یمین و یسار در غسل جنابت،که کسی روایات را نگاه بکند به اندازه ی سر بال مگس ما در روایات دلیل نداریم که ترتیب بین یمین و یسار معتبر است ، خب اینا چطوری ،اگر بگه نکته ای شاید، خب اون نکته چیه واقعا ؟

 

در مقابل مشهور کسی فتوا بده به نظر من باید مواخذه بشه ،کسی فتوا نده اونم باید مواخذه بشه، این یک عویصه ای است در فقه که این موارد شهرت اینا چطوری درست شده، از کجا امده، خب این روایت، مثلا چطور میشه این روایت را فقط صدوق تنها نقل کرد ،یعنی شیخ طوسی من لا یحضر پیشش بود این روایت ،اون تو بود، اصلا یک کلمه از این روایت حرف نزنه؟واقعا ادم میماند که این چطور میشه ؟من لذا عرض کردم تعدی کردن از احتیاط کار صعبی است ولو اقای خویی و شاگرداش فتوا دادند .

 

به نظر ما اونایی که اقای خویی ذکر کرده که تقریبا شاید ما فوق او را مرحوم صاحب حدائق ذکر کرده خیلی اینجا نکته ی قابل توجهی ذکر نکرده ولی این را واقعا اگر یک کسی اینایی که تو اصول نمیخواهند کار بکنند یا فکرش را ندارند یا قدرت فکری ندارند، تو این شهرت ها ما این را نفهمیدیم که چطوری میشه یک جایی مثل اینجا به قول اقای خویی خب روایات اون طرف که سند نداره، این طرف روایات معتبر ،دلالتش هم تام، خب برای چی فتوا ندادند برای چی ذکر نکردند این برای ما واضح نیست.

 

نکته ی دیگر هم که در ما نحن فیه است این است که در صحیحه معاویه بن عمار در این صحیحه که ذیلش داره و نزلت آیه در مورد متحیر، و لله المشرق و المغرب فاینما تولو فثم وجه الله ،خب این ذیل اگر از روایت است چرا این روایت را مثلا صاحب وسائل از من لا یحضر نقل کرده ولی ذیل را انداخته، و این روایت را چرا کافی بدون ذیل ذکر کرده؟ اخه این چطور میشه ؟یا تهذیب بدون ذیل ذکر کرده، الان شک کردم ،اگر شما بگی خب این اجتهاد از صدوق است، به قول مرحوم صاحب حدائق خب اجتهاد از صدوق یعنی صدوق حتما یک روایتی بهش رسیده که فرموده نزلت این روایت در مورد ایه، یعنی روایتی بهش نرسیده همین طور صدوق از خودش فتوا داد در ذیل روایت اورد این هم بعید است واقعا، مخصوصا که ما چند تا روایت داریم که این ایه راجع به نوافل است ،مرحوم طبرسی در مجمع البیان مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیرش مرحوم عیاشی در تفسیرش .

 

خب این روایتی که مرحوم طبرسی در کتاب مجمع البیان عن ابی جعفر و ابی عبد الله (علیه السلام) فی قوله تعالی فاینما تولو فثم وجه الله انها لیست منسوخه ایه نسخ نشده و انها مخصوصه بالنوافل فی حال السفر ،یا شیخ در نهایه از امام صادق (علیه السلام) در ذیل این ایه شریفه قال هذا فی النواقل فی حال السفر خاصه و اما الفرائض فلابد فیها من استقبال القبله، مرحوم علی بن ابراهیم در تفسیرش قال العالم (علیه السلام) فانها نزلت فی صلاه النافله فصلها حیث توجهت اذا کنت فی سفر فاما الفرایض فقوله تعالی و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره، یعنی الفرائض لا تصلیها الا الی القبله ،در تفسیر عیاشی:صَلَّی رَسُولُ اللَّهِ ص إِیمَاءً عَلَی رَاحِلَتِهِ أَیْنَمَا تَوَجَّهَتْ بِهِ حَیْثُ خَرَجَ إِلَی خَیْبَرَ- وَ حِینَ رَجَعَ مِنْ مَکَّةَ وَ جَعَلَ الْکَعْبَةَ خَلْفَ ظَهْرِهِ.

،

قال زراره قلت لابی عبد الله (علیه السلام) الصلاه فی السفینه و المحمل سواء قال النافله کلها سواء

 

یا حماد بن عثمان عن ابی الله (علیه السلام) سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ یَقْرَأُ السَّجْدَةَ وَ هُوَ عَلَی ظَهْرِ دَابَّتِهِ قَالَ یَسْجُدُ حَیْثُ تَوَجَّهَتْ بِهِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ یُصَلِّی عَلَی نَاقَتِهِ وَ هُوَ مُسْتَقْبِلُ الْمَدِینَةِ- یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ .

 

خب این روایات ،روایات عدیده که وارد شده در این که ایه مخصوص نافله است،

 

اقای خویی میفرماید اشکال نداره که این ایه در مورد نافله هم وارد شده باشه در متحیر هم وارد شده باشه .

 

خب ۵ تا ۶ تا روایت همش میفرماید مختص نافله است ،یک روایت داره که آیه در مورد نماز واجب است،اونم فقط در نقل صدوق، خب اقای خویی ادم واقعا به شک می افتد که اخه چطوری میشه، این در سیره عقلا این طوری نیست که به روایت صدوق اخذ بکنند، بله اگر این جهات نبود ما میگفتیم که ظهور اولی روایت (نه به خاطر خیانت که چهار شنبه عرض کردیم ) این است که وقتی کسی نقل قول میکند همش از اون قائل است تا وقتی که قرینه بر خلاف نیاد، لذا این صحیحه معاویه بن عمار به نظر ما تمام نیست.

 

یک اشکال دیگه بعضی ها کردند گفتند اقا این روایت شریفه که زراره و محمد بن مسلم نقل میکنند( فکر میکنم شاید جلالت محمد بن مسلم از جلالت زراره حالا صد در صد نمیگم ولی شاید جلالت محمد بن مسلم بیشتر باشه، فکر میکنم، شاید، حالا الان دقیق نمیدونم، شاید اسبق هم بوده در محضر امام باقر (علیه السلام)، زراره هم شانش اجل است، نمیخوام خدایی نکرده...، چون زراره اینقدر مورد عناد دشمنان و اون چیزها بود که امام صادق (علیه السلام) قدحش میکرده حضرت بهش میگفت که ما قدحت میکنیم که شما سالم بمانی محفوظ بمانی معلوم میشه خیلی در تیر رس دشمن بوده ولی من احساس میکنم شاید محمد بن مسلم یک پله از زراره جلو تر بوده، ) گفتند اقا این روایت قابل اخذ نیست اصلا قابل اخذ نیست زیرا، اینما توجه، هر جا دلش بخواد خب حتی اگر ظن داره که قبله این طرف است نمیتواند به هر جا نماز بخواند، این روایت باید حمل بشه به هر جایی که ظنت چیز شد، این اصلا مال صورت ظن است به هر جایی که ظنت تمایل پیدا کرد ،بلکه گفتند اقا اصلا صلاه فعل اختیاری است اینما توجه، حیث یشاء، اینا عقلا محال است چون ترجیح بلا مرجح عقلا محال است باید حتما به یک طرف که نماز میخواند یک مرجحی داشته باشه وقتی که میخواد به یک طرفی نماز بخواند یک مرجحی داشته باشه ،این مرجحش همین است که ظن پیدا کرده به یک طرف، لذا این روایت حمل میشه بر صورت ظن .

 

آقای داماد گفتند که اقا این حرف درست نیست زیرا این موضوعش متحیر است، خب وقتی که ما روایت داریم که کسی که ظن داره به طرفی که ظن داره نماز بخواند خب این دیگه متحیر نیست بعد از آنی که امام (علیه السلام) فرمود، این دیگه متحیر نیست ،اون اصلا حاکم است از تحت این خارج است .

 

این حرف که درست نیست به خاطر اینکه اقای داماد خب شما میفرمایید بعد از آنی که ما دلیل داریم که او به ظنش باید عمل بکند دیگه این متحیر نیست، خب کلام این است که ادله ای که میگه به ظنش عمل بکند ،دلالتش معارض داره، چون او میگه به سمت ظنش نماز بخواند این میفرماید به هر طرفی که نماز بخواند، این چه حرف عجیبی است که شما میزنی که با وجود اون روایت این از متحیر خارج میشه،کسی که ظن دارد هم موضوع اون روایت است هم موضوع این روایت است، بله اگر میگفت روایتی که میفرماید به هر طرف خواندی ،خواندی ،تقیید میشه به روایتی که میفرماید به طرفی که ظن داری بخوان ،خب حالا یک وجهی داشت که اقا این یک اطلاق است قابل تقیید است.

 

اما اینکه کسی بیاد بگه اقا این ترجیح بلا مرجح است، ترجیح بلا مرجح که عقلا قبیح است محال است، خب اینا دیگه الان پوسیده شده ترجیح بلا مرجح، قبح عقلی نداره ،ترجح بلا مرجح[ترجح بلا مرجح یعنی معلول بدون علت موجود شود]استحاله عقلی داره اما ترجیح بلا مرجح نه،میگن عالم قدیم زمانی است چون میگن خداوند سبحان قدیم بوده؟ بله، خلق نکرده ؟نه، بخیل بوده یا محل حوادث بوده؟نه، دلش نمیخواسته مگر حتما بایستی خداوند سبحان مثل این میماند که بنده الان میتوانم تعطیل بکنم تعطیل نمیکنم این میشه فعل قبیح؟بعد میگه اگر کسی خلق نکند میشه خسیس مگر حالا مثلا فرض بفرمایید این کتاب را من یک ساعت دیگه بردارم داخل قفسه بزارم این میشه خسیس واقعا حماقت هم یک حدی داره دیگه اخه یعنی چه؟خب چی بوده که دلش نخواسته؟ دلش نخواسته مگر حکمت اقتضا میکند که همین الان خلق بکنه؟اینا اصلا واقعا مگر یک عده دیوانه باشند دنبال این حرفا بروند و الا به نظر من ادمی که مشاعر اولیش کار بکند...،بله فعل عقلایی باید ترجیح داشته باشه،اما اینکه ما بیایم بگیم یک فعل و انفعالاتی در انسان رخ میده خودش هم متوجه نیست من حیث لا یشعر یک دفعه میپره اینور نماز میخواند، اینا حرف است؟اینا علم است؟اینا عقل است؟معلومه اینا جهل است، مثل این میماند که یک کسی وارد میشه روی این فرش میشینه میگه اقا روی این فرش چرا شما نشستی؟میگه دلم خواست، هیچی، عشقم کشید.

گاهی موقع ها مثلا میشه این طرف نماز میخواند چون میبینه اون ور از اون موکت های قدیمی افتاب زده است که بخواد در تشهد بشینه اذیت میشه، اینجا فرش است مرتب است،یا مثلا اینجا رو به افتاب است چشمش را اذیت میکند،این طرف که نماز بخواند به بخاری نزدیک تر است، خب اینا هست، گاهی مواقع هم هیچ کدام نیست چه اشکال داره لذا این حرف ها وجهی نداره که ما بیایم بگیم نه حتما بایستی یک مرجحی باشه تا بخواد این به یک طرف نماز بخواند.

 

این بر مبنای اقای خویی هم درست نمیشه چون ما دلیل نداریم که ظن به قبله علم است اونجا داره که تحری بکن به هر طرف که ظنت کشید اونجا نماز بخوان لذا این بر مسلک همه، با تقیید درست میشه که متحیر اگر ظن پیدا کرد به ظنش عمل بکند .

 

یک نکته ی دیگه در مقام باقی مانده، مرحوم ابن طاووس فرموده قرعه بندازه به هر طرف قرعه امد نماز بخواند.

 

خب این حرفم ولو صاحب مدارک به نظرم پسندیده، این حرفم به قول صاحب حدائق عجیب است که قرعه لکل امر مشکل، خب وقتی ما نص داریم دلیل داریم که به ۱ طرف نماز بخواند کافی است این دیگه مشکلی نیست، این روایت، وارد بر روایت القرعه لکل امر مشکل، است، البته من خیال میکنم سید بن طاووس مثلا مقصودش این بوده که این روایات متعارض است تعارض میکنه تساقط میکنه وقتی که تعارض کرد تساقط کرد میشه مشکل ،حالا اگر این هم مقصودش باشه مشکل نیست چون احتیاط میکند وقتی که احتیاط کرد دیگه این احتیاط طریق نجات است به ۴ طرف نماز بخواند این چه مشکلی است که قرار باشه قرعه بندازد

(سوال سائل:

جواب:مشکل مثل اینکه الان شما نمیدانی این مسلمان است یا این کافر است چون مسلمان باشه دفنش واجب است کافر باشد دفنش حرام است ،خب این مشکل است که چکار کنم، یا مثلا این ۴ تا زن حالا یکیش را خب این مشکل است ...

 

حداقل مشکل عرفی باشه، ۴ تا نماز خواندن چه مشکل عرفی است بله یک میته است توی ۳۰ تا مذکی، خب این میگه واقعا ما ۲۹ تا مذکی را بریزیم دور؟ این مشکل است؟ضرر است سخت است حالا این مشکل عرفی است، اما ۴ نماز خواندن چه مشکلی است دیگه نماز ظهر و عصر باشه هر نمازی دو دقیقه طول نمیکشه برای مردم میشه ۴ دقیقه ۴ تا ۴ دقیقه ۱۶ دقیقه چه مشکلی است به ۴ طرف بخواند؟

(سوال سائل:

جواب:اونایی که یک نماز را نمیخوانند نمیخوان نماز بخوانند همون را میشینند پای تلوزیون فیلم نگاه میکنند اونا بدبخت هستند و الا هیچ کس نیست که بگه اقا... مگر وسواس باشه که بگه ۴ نماز برای من مشکل است___ کی پیدا میشه که مدت زیادی قبله را نداند این لابد مسافرت بوده تو جنگل بوده خیلی خیلی بشه دو وعده مگر کسی میشه که مثلا ۵۰ سال توی یک جایی زندگی میکند قبله نمیداند کجاست چنین چیزی نمیشه)

 

حالا اگر وقت نیست الان فقط وقت داره همین ۱ دانه نماز بخواند و یک دانه نماز خواند حالا باید اون سه تای دیگه را قضا بکند یا قضا نکند ؟

 

صاحب عروه ظاهر کلامش این است که قضا نکند

 

مرحوم اقای گلپایگانی فکر میکنم شاید اقای بروجردی هم باشه فرمودند احوط این است که قضا هم بکند.

 

حالا این قضا واجب است یا واجب نیست یک استصحاب سختی که دیگه از توان خارج است این استصحاب را بتوانند جواب دهند ،انشاءالله فردا

و للکلام تتمه ان شاء الله فردا

 

logo